سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

درآمدی بر فلسفه تحلیلی


درآمدی بر فلسفه تحلیلی

امروزه فلسفه تحلیلی به فلسفه ای غالب و فراگیر در دنیای تفکر بدل شده و بسیاری از مناسبات عقلی و فرآیندهای علمی و از همه مهمتر فلسفی, از قوانین موجود در فلسفه تحلیلی پیروی می کنند

امروزه فلسفه تحلیلی به فلسفه‌ای غالب و فراگیر در دنیای تفکر بدل شده و بسیاری از مناسبات عقلی و فرآیندهای علمی ‌و از همه مهمتر فلسفی، از قوانین موجود در فلسفه تحلیلی پیروی می‌کنند.

این گونه فلسفه بر روشن بودن، بامعنی بودن و ریاضی‌وار بودن جستارهای فلسفی تأکید فراوان دارد و به تفکر مابعدالطبیعی سازنده به دیده شک یا دشمنی می‌نگرند. فیلسوفان تحلیلی معتقدند روش تحلیل خاصی وجود دارد که فلسفه فقط از آن طریق می‌تواند به نتایج مطمئنی دست یابد. فیلسوفان تحلیلی قرن بیستم توجه خود را در اصل نه بر تصورات موجود در ذهن بلکه بر زبانی که اندیشیدن ذهنی از طریق آن بیان می‌شود معطوف داشته‌اند.

درباره خاستگاه‌های فلسفه تحلیلی، دیدگاه واحدی وجود ندارد، اما اگر در پی آن باشیم که به عوامل مؤثر در پیدایش فلسفه تحلیلی به اجمال و اختصار اشاره کنیم، مهمترین عوامل زمینه‌ساز آن عبارتند از‌:

- ریاضی شدن منطق به دست جورج بول، فرگه، پرس، راسل و وایتهد

- رشد روان شناسی تجربی به همت وونت، جیمز و واتسن

- سرنگون شدن مکانیک نیوتنی به وسیله اینشتاین، بور، هایزنبرگ و دیگر پیشتازان مکانیک کوانتومی

- ابداع رایانه‌های پرقدرت براساس آموزه‌های هاتورینگ و فن نویمن

- رهیافت تازه به زبان و دستور زبان به ابتکار چامسکی.

● مباحث محوری فلسفه تحلیلی

منطق و فلسفه زبان از همان ابتدا از بحث های محوری فلسفه تحلیلی بودند. چند تفکر از بحث‌های مربوط به زبان و منطق در فلسفه تحلیلی پدید آمد مانند پوزیتیویسم منطقی، تجربه گرایی منطقی، اتمیسم منطقی، منطق‌گرایی و فلسفه زبان متعارف.

فلسفه تحلیلی علی‌رغم تنوعی که در قلمروهایش دیده می‌شود از نوعی وحدت واقعی در میان اجزای خود برخوردار است. این وحدت، محصول عرصه‌های این فلسفه را به هم پیوند می‌زند. اما شاید مهمترین نکته در تاریخ فلسفه تحلیلی این باشد که نهضت‌های عمده‌ فلسفی به سرعت و ناگهان پیدا می‌شوند، شکوفا می‌شوند، توان و تکانه خود را از دست می‌دهند، پیر می‌شوند و سرانجام عرصه را خالی می‌کنند. نمونه‌های آن عبارتند از ایده‌ئالیسم در شکل مطلق‌گرا و ذهن گرای خود، نظریه داده‌های حسی، اتمیسم منطقی، وحدت گرایی بیطرفانه و پوزیتیویسم منطقی. در این نوشتار سعی می‌کنیم تا به صورت اجمالی به هر یک از نهضت‌های عمده‌ این نحله‌ فلسفی بپردازیم.

● فلسفه تحلیلی، سنت تجربه‌گرا

روح و سبک فلسفه تحلیلی با سنت تجربه‏گرا عجین است، سنتی که بر داده‏های حواس تأکید می‏کند و قرن‌ها است که به استثنای دوره‏های کوتاه خصلت‏ بارز فلسفه بریتانیایی بوده است و این فلسفه را از کوران‌های عقل‏گرای فلسفه قاره اروپا متمایز ساخته است.غالب تجربه‏گرایان، به رغم پذیرش ناتوانی حواس در کسب یقین در خور معرفت، برآنند که رسیدن به باورهای موجه درباره جهان فقط از طریق مشاهده و آزمون میسر است؛ یعنی استدلال پیشینی بر مبنای مقدمات بدیهی نمی‏تواند برای ما واقعیت جهان را مکشوف کند. این نظر به دودستگی بارزی میان علوم منجر شده است: اختلاف میان علوم فیزیکی، که در نهایت ‏باید نظریه‏های خود را به یاری مشاهده تصدیق کنند و علوم قیاسی یا پیشینی - برای مثال، ریاضیات و منطق - که روش آنها استنتاج قضایا از اصول موضوعه است؛ چون علوم قیاسی نمی‏توانند باورهای موجه، یا حتی معرفت، درباره جهان به ما عرضه کنند. این پیامد سنگ زیربنای دو نهضت مهم در متن فلسفه تحلیلی بوده است: اتمیسم منطقی و پوزیتیویسم منطقی.

● پوزیتیویسم منطقی

پوزیتیویسم منطقی یکی از پرآوازه‌ترین مکتب‌های فلسفی سده اخیر است که صاحب نظران بسیاری در پیدایش آن سهیم بوده‌اند. این مکتب علیه مابعدالطبیعه شورش همه جانبه‌ای را سامان داد و در واقع آن را یکسره به دور انداخت، اثبات پذیری تجربی را تنها معیار معناداری گزاره‌ها و قضایا دانست و بر این اساس گزاره‌های مابعدالطبیعی را به دلیل آنکه قابل اثبات تجربی نیست فاقد معنا برشمرد.

در حقیقت یکی از آموزه هایی که فلسفه تحلیلی لقب می‌گیرد پوزیتیویسم منطقی است که مولود مباحث مرتبط با فلسفه و زبان در فلسفه تحلیلی است. این فلاسفه معتقد بودند که تنها بخش غیرتجربی (پیشینی) دانش بشر اصول منطق است که از تجربه حاصل نمی‌شوند و اندیشیدن را پیشاپیش محدود می‌کنند. هر معرفت دیگری که انسان می‌تواند کسب کند باید از راه تجربه به دست آید. اما بسیاری از گزاره‌هایی که ما در زندگی یا در فلسفه به کرات به کار می‌بریم اگر به درستی تحلیل شوند هیچ‌جا به تجربه متصل نمی‌شوند (احتمالاً به این دلیل که برخی واژه‌ها را درست تعریف نکرده‌ایم).

حال به اعتقادات کانونی پوزیتیویست‌ها متمرکز می‌شویم، این آموزه متکی بر سه اصل بود:

۱) تمایز قاطع بین گزاره های ترکیبی و تحلیلی، که قدری از هیوم و تا حدی از ویتگنشتاین اخذ شده بود.

۲) اصــــــل تحقیق‌پذیری

۳) برنهــــــاد فروکاهنده درباره نقش مشاهدات در تعیین معنـاداری شنـــاختـی کــه خاستگاهش بـــه تجربه‌گرایان کلاسیک از جمله لاک و هیوم بازمی‌گردد.

● تمایز گزاره‌های تحلیلی و ترکیبی

گزاره هایی که برای تحقیق صدق آنها هیچ نیازی به استفاده از تجربه یا مجموعه‌ای از مشاهدات نداریم گزاره‌های تحلیلی یا پیشینی هستند. دسته دیگر گزاره‌های ترکیبی نامیده می‌شوند که درست در نقطه مقابل گزاره‌های تحلیلی، گزاره‌هایی هستند که برای تأییدشان به نوعی بررسی تجربی نیاز است. اما نتیجه مهمی‌ که پوزیتیویست‌ها از این تمایز حاصل کردند این بود که گزاره‌های تحلیلی هیچ اطلاعی درباره عالم به ما ارائه نکرده و فاقد بار وجودی هستند.

● اصل تحقیق پذیری

اصل تحقیق پذیری را شاید بتوان مهمترین اصل عقیدتی پوزیتیویست‌های منطقی دانست از این جهت که آنها با تکیه بر این اصل بیان کردند که تمامی ‌گزاره‌های متافیزیکی بی‌معنا و به بیانی صحیح‌تر فاقد معنای معرفتی هستند و این اصل شاید مهر تأییدی بر این مطلب است که تنها گزاره‌های علم دارای معنای معرفتی هستند.

این اصل در ساده‌ترین شکل خود می‌گوید تنها گزاره‌هایی معنادار هستند که قابلیت تحقیق پذیری تجربی داشته باشند، به عنوان مثال گزاره «کائنات دارای علت نخستین است» تنها زمانی معنادار خواهد بود که آزمون تحقیق پذیر بودن تجربی را بگذراند، یعنی برای فهم آن باید مشاهده یا مجموعه‌ای از مشاهدات درباره صدق این گزاره در دست داشته باشیم اما چون واضح است که مشاهده‌ای در باب علت نخستین عالم وجود ندارد این جمله و تمامی ‌جملاتی از این دست گزاره‌هایی «نامعنا» هستند.

● برنهاد فروکاستی نقش مشاهده

این اصل را می‌توان در این جمله خلاصه کرد که همه دانش ما از واقعیت را می‌توان به داده‌های مشاهده پذیر فرو کاست، اما مشاهده در میان پوزیتیویست‌ها نقش‌های متفاوتی ایفا می‌کند. برخی در قالبی پدیده گرایانه به آن نگریسته و معتقدند مشاهده یعنی درک مستقیم داده‌های حسی صرفاً بصری. برخی با تعبیری فیزیکالیستی مشاهده را ادراک عین‌های فیزیکی می‌خوانند و برخی دیگر از جمله رودولف کارناپ با تکیه بر اصل رواداری می‌گویند همه دانش ما از واقعیات به داده‌های مشاهده‌پذیر خلاصه می‌شود. به هر جهت نزد پوزیتیویست ها مشاهده قلب روش علمی ‌است.

منابع در دفتر روزنامه موجود است