دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
حامد بهداد, انرژیک و برونگرا یا متظاهر

هنوز یکی از پرفروشترین شمارههای هفتصبح، شمارهای بوده که یک مصاحبه چالشی با او را چاپ کردیم. افکار عمومی سمپاتی ویژهای به این بازیگر پرانرژی و مستعد دارد. شاید صفت مستعد برای یک بازیگر ۴۰ ساله کمی غیرمنطقی باشد اما مشکل این جاست که همه حتی طرفداران دو آتیشهاش هم معتقدند روزی بازی فوقالعادهای از او خواهیم دید.
بازیهای او در مرز بازی انرژیک برونگرایانه و بازی متظاهرانه باقی میماند. برای همین به اندازه هوادارانش منتقد و معترض دارد. بازیهایی که مورد علاقه طرفدارانش هستند مثل بازی او در جرم، زندگی با چشمان بسته، انتهای خیابان هشتم یا هفت دقیقه تا پاییز عموما توسط منتقدان همیشگیاش به عنوان بازیهایی کنترل نشده، متظاهرانه و ناموزون رد شدهاند. نقشهایی که گویی انرژی بیش از حد لزوم برای آنها خرج شده است و کارگردانهایی که در مورد زیادهخواهی بهداد در تصرف صحنهها، عقبنشینی کردهاند.
ستاره در دوربرگردان، درباره بازی حامد بهداد در آخرین فیلم مهرجویی
یا تلاشهای او برای نقشهایی که چالشبرانگیز شدهاند مثل نقش جوان نامتعادل حس پنهان و یا نقش خطاط سالخورده در شبانهروز هم نتوانست از نگاه منتقدانه مخالفانش خارج شود. بسیاری از منتقدان بازی او را با معیارهای بینالمللی در این فیلمها تخطئه میکنند در حالی که خودش بارها اعلام کرده که از سبک مارلون براندو پیروی میکند. همان شیوه براندوی بزرگ در جذب تماشاگر با مبالغه در میمیک و صدا اما مخالفان سبک حامد بهداد اشاره میکنند که این سبک بازی سالهاست در سینمای جهان منسوخ شده. آنها میگویند کافی است بازیهای دهه ۷۰ آلپاچینو و رابرت دنیرو را با بازیهای دهه ۹۰ آنها مقایسه کنید تا متوجه شوید که بازیگری در سینما به سمت هرچه بیشتر طبیعی بودن حرکت کرده است.
البته منتقدانش نمیتوانند چشم بر برخی بازیهای متفاوت بهداد ببندند. مثل بازی کنترل شده بهداد در فیلم هرشب تنهایی که روی نامکشوف بازیگریاش را به نمایش میگذارد یا در سعادتآباد و همین طور نارنجیپوش که سبک برونگرایانه معمول بهداد در قالب نقشهایی متناسب، کارکرد درستی پیدا میکنند و از آزارندگی مرسوم خبری نیست.
هرچه هست این ستاره ۴۰ ساله که در کنار شهاب حسینی و شاید بالاتر از او همین طور جلوتر از رادان و مصفا و فروتن، محبوبترین بازیگر فعلی سینمای ایران است، طی ۱۰ سال ۳۰ فیلم بازی کرده است. در پنج سال گذشته به طور متوسط هر سال چهار فیلم بازی کرده. هنوز هم بر روی پرده کپسول انرژی است و هنوز هم منتظر آن بازی ویژه او هستیم. فیلم چه خوبه که برگشتی نیز انتظارمان را پاسخ نداد.
ستاره در دوربرگردان، درباره بازی حامد بهداد در آخرین فیلم مهرجویی
بازی او در نقش دکتر از فرنگ برگشته به ظاهر سرخوش اما تلخ و زخم خورده، قرار است در کنار رضا عطاران یک زوج رفیق مشنگ مورد علاقه مهرجویی را به تصویر بکشند اما بازی حامد بهداد در فیلم مهرجویی را میتوان یک شکست کامل تلقی کرد. او که در نارنجیپوش توانسته بود بازی ویژه خود را در قالب یک مصلح ایدهآلیست محیطزیست به نقطه قوت فیلم بدل کند در چهخوبهکهبرگشتی نقطه ضعف اصلی فیلم است.
تلاش او برای ارائه یک نوع بازی کمیک مثل این میماند که مارلون براندو بخواهد کاراکتر جری لوییس را ایفا کند. او از ترسیم شخصیت و ریزهکاریهای کاراکتر دور میماند و در مقیاس کمدی نیز در برابر جاذبه مغناطیسی رضا عطاران برای تماشاگران شانس چندانی پیدا نمیکند.
البته باید خدا را شکر کند که عطاران در صحنههای دونفره خود با بهداد با تواضعی قابل ستایش، تلاشی برای در دست گرفتن صحنه و خودنمایی نمیکند چه در آن صورت با توجه به تجربه پرتقال خونی و جدال میان عربنیا و بهداد میشد ماجرای مشابهی را انتظار داشت. هرچه هست چه خوبه که برگشتی در کارنامه بازیگری بهداد یک نقطه تاریک است. یک شکست.(در کارنامه مهرجویی و عطاران نیز نقطه روشنی محسوب نمیشود).
ستاره در دوربرگردان، درباره بازی حامد بهداد در آخرین فیلم مهرجویی
بهداد به عنوان محبوبترین بازیگر سینمای امروز ایران باید از این تجربه ناخوشایند درسهای لازم را فرا بگیرد و کشف کند چگونه بازی بیپروا و سرخوشانه و انرژیک او در نارنجیپوش به نقطه قوت فیلم بدل میشود اما تلاش آگاهانه او برای بازی کمیک در چه خوبه که برگشتی به بزرگترین نقطه ضعف فیلم بدل میشود. پاسخ این معما را بهداد خود بهتر از همه میداند.
صوفیا نصرالهی|داریوش مهرجویی با کارنامه پرباری که دارد، جوایز زیادی که گرفته و جوایز بیشتری که حقش بوده و نگرفته، فیلمهای زیادی که از او روی پرده رفته و فیلمهایی مانند «بانو» که آنقدر در توقیف ماندند و بعد اکران شدند که دیگر شرایط مناسبی برای دیدنشان نبود یا مانند «سنتوری» که حقش از بین رفت و هیچگاه رنگ پرده را به خود ندید، به هر حال برای سینمای ایران یک برند است و اکران فیلمی از او یک اتفاق مهم در سینمای ایران است.
«چه خوبه که برگشتی» خیلیها را در جشنواره ناامید کرد. اصلا بسیاری از سینمادوستان هستند که تصور میکنند دوره سینمای مهرجویی به سر آمده و او تبدیل به یک کارگردان شلخته شده که ایدهها را خراب میکند. در همه چیز زیادی اغراق میکند و به اصول قصهگویی، به آن مضامین فلسفی که در فیلمهای اولیهاش مثل «گاو»، «پری» یا تکامل یافتهترش در «هامون» وجود داشت و حتی به کارگردانی وفادار نیست.
این گفتهها تا حدی میتواند صحت داشته باشد اما کسانی که این نقدها را وارد میکنند فراموش کردهاند که مهرجویی یک کارگردان چند وجهی است. «ور»های مختلفی دارد. در خیلی از فیلمهایش، از همان اولی یعنی «الماس ۳۳» بگیرید تا حتی بخشهایی از «هامون» ور بازیگوشانه و شوخ و شنگش وجود داشته است.
از بعد از اپیزود کوتاه «دخترداییگمشده» که اصلا بیشتر فیلمهایش در همین فاز است: «مهمان مامان»، «میکس»، «نارنجیپوش» و این آخری «چه خوبه که برگشتی» که به نوعی زدن به سیم آخر است. مهرجویی فضاهای ابزورد را دوست دارد. از تغییر لحن در فیلم خوشش میآید. صحنههای کابوس «هامون» کاملا فانتزی است ولی چون در بستر کابوس مطرح میشود، تماشاگر میپذیرد. نه فقط فیلمهای اخیرش مانند «سنتوری» و «نارنجیپوش» و این فیلم آخر «چه خوبه که برگشتی» کارگردانی نامرتب و اصطلاحا شلختهای دارند که حتی در فیلمی مانند «هامون» که اثر موردعلاقه روشنفکران از داریوش مهرجویی است هم میتوان این نامنظمی خودخواسته را دید.
ستاره در دوربرگردان، درباره بازی حامد بهداد در آخرین فیلم مهرجویی
در واقع مهرجویی فقط در فیلمهای «سارا» و «لیلا» است که کارگردانی کاملا حساب شده و منطقی دارد. حالا «چه خوبه که برگشتی» نقطه اوج همه فضاهای ابزورد و شلختگیهای مهرجویی است و عجیب نیست که خیلیها را ناراحت و حتی خشمگین کرده است.
فیلم همهجور شوخی دارد از شوخیهای کلامی بگیرید تا بخشهایی که کاملا وارد کمدی اسلپ استیک میشود. اگر دنبال مفاهیم آنچنانی عمیق هستید، «چه خوبه که برگشتی» را نبینید. این ادامه منطقی اپیزود «تهران: روزهای آشنایی» است: سرخوشانه و غیرمنطقی. انگار کارگردان خواسته تمام قواعد فیلمسازی را به مبارزه بطلبد.
برای لذت بردن از «چه خوبه که برگشتی» باید فقط به ور ابزورد کارگردان فکر کنید. اگر دنبال مهرجویی هستید که «هامون» را ساخته یا حتی فکر میکنید «چه خوبه که برگشتی» بهخاطر شخصیتهای متعدد و متنوعی که دارد و فضای کمدیاش به «اجارهنشینها» یا «مهمان مامان» شبیه است، اشتباه کردهاید. این نسخه خیلی اگزجرهای از همه بازیگوشیهای داریوش مهرجویی است.
البته که نمیشود به بهانه ابزورد بودن نقطه ضعفهایش را مانند اینکه اواسط فیلم دیگر ماجراها تکراری میشوند و فیلم از ریتم خودش خارج میشود، با این توجیهات نادیده گرفت. از داریوش مهرجویی که کلا خیلی بیشتر از اینها انتظار داریم اما فیلمی است که برای دو ساعت شما را از همه فضاهای جدی روزمره خارج میکند و اگر کلید ورود به دنیایش را پیدا کنید میتوانید حتی از دیدنش لذت هم ببرید.
فیلمی که باید چند بار دیگر ببینم تا متوجه شوم فضا و کاراکترهای عجیب و غریب آن خودخواسته تبدیل به این ملغمه بامزه شدهاند یا کارگردان بزرگ ما خسته شده و خواسته فیلم را از سرش باز کند و به همین دلیل هم هیچ منطقی پس آن وجود ندارد. به هرحال این تنها فیلم این روزهای روی پرده سینماهاست که دیدنش برای سینمادوستان واجب است چه دوستش داشته باشند و چه نه.
ستاره در دوربرگردان، درباره بازی حامد بهداد در آخرین فیلم مهرجویی
داریوش مهرجویی با کارنامه پرباری که دارد، جوایز زیادی که گرفته و جوایز بیشتری که حقش بوده و نگرفته، فیلمهای زیادی که از او روی پرده رفته و فیلمهایی مانند «بانو» که آنقدر در توقیف ماندند و بعد اکران شدند که دیگر شرایط مناسبی برای دیدنشان نبود یا مانند «سنتوری» که حقش از بین رفت و هیچگاه رنگ پرده را به خود ندید، به هر حال برای سینمای ایران یک برند است و اکران فیلمی از او یک اتفاق مهم در سینمای ایران است. «چه خوبه که برگشتی» خیلیها را در جشنواره ناامید کرد.
اصلا بسیاری از سینمادوستان هستند که تصور میکنند دوره سینمای مهرجویی به سر آمده و او تبدیل به یک کارگردان شلخته شده که ایدهها را خراب میکند. در همه چیز زیادی اغراق میکند و به اصول قصهگویی، به آن مضامین فلسفی که در فیلمهای اولیهاش مثل «گاو»، «پری» یا تکامل یافتهترش در «هامون» وجود داشت و حتی به کارگردانی وفادار نیست. این گفتهها تا حدی میتواند صحت داشته باشد اما کسانی که این نقدها را وارد میکنند فراموش کردهاند که مهرجویی یک کارگردان چند وجهی است. «ور»های مختلفی دارد. در خیلی از فیلمهایش، از همان اولی یعنی «الماس ۳۳» بگیرید تا حتی بخشهایی از «هامون» ور بازیگوشانه و شوخ و شنگش وجود داشته است.
از بعد از اپیزود کوتاه «دخترداییگمشده» که اصلا بیشتر فیلمهایش در همین فاز است: «مهمان مامان»، «میکس»، «نارنجیپوش» و این آخری «چه خوبه که برگشتی» که به نوعی زدن به سیم آخر است. مهرجویی فضاهای ابزورد را دوست دارد. از تغییر لحن در فیلم خوشش میآید. صحنههای کابوس «هامون» کاملا فانتزی است ولی چون در بستر کابوس مطرح میشود، تماشاگر میپذیرد. نه فقط فیلمهای اخیرش مانند «سنتوری» و «نارنجیپوش» و این فیلم آخر «چه خوبه که برگشتی» کارگردانی نامرتب و اصطلاحا شلختهای دارند که حتی در فیلمی مانند «هامون» که اثر موردعلاقه روشنفکران از داریوش مهرجویی است هم میتوان این نامنظمی خودخواسته را دید.
ستاره در دوربرگردان، درباره بازی حامد بهداد در آخرین فیلم مهرجویی
در واقع مهرجویی فقط در فیلمهای «سارا» و «لیلا» است که کارگردانی کاملا حساب شده و منطقی دارد. حالا «چه خوبه که برگشتی» نقطه اوج همه فضاهای ابزورد و شلختگیهای مهرجویی است و عجیب نیست که خیلیها را ناراحت و حتی خشمگین کرده است. فیلم همهجور شوخی دارد از شوخیهای کلامی بگیرید تا بخشهایی که کاملا وارد کمدی اسلپ استیک میشود. اگر دنبال مفاهیم آنچنانی عمیق هستید، «چه خوبه که برگشتی» را نبینید. این ادامه منطقی اپیزود «تهران: روزهای آشنایی» است: سرخوشانه و غیرمنطقی. انگار کارگردان خواسته تمام قواعد فیلمسازی را به مبارزه بطلبد. برای لذت بردن از «چه خوبه که برگشتی» باید فقط به ور ابزورد کارگردان فکر کنید.
اگر دنبال مهرجویی هستید که «هامون» را ساخته یا حتی فکر میکنید «چه خوبه که برگشتی» بهخاطر شخصیتهای متعدد و متنوعی که دارد و فضای کمدیاش به «اجارهنشینها» یا «مهمان مامان» شبیه است، اشتباه کردهاید. این نسخه خیلی اگزجرهای از همه بازیگوشیهای داریوش مهرجویی است. البته که نمیشود به بهانه ابزورد بودن نقطه ضعفهایش را مانند اینکه اواسط فیلم دیگر ماجراها تکراری میشوند و فیلم از ریتم خودش خارج میشود، با این توجیهات نادیده گرفت.
از داریوش مهرجویی که کلا خیلی بیشتر از اینها انتظار داریم اما فیلمی است که برای دو ساعت شما را از همه فضاهای جدی روزمره خارج میکند و اگر کلید ورود به دنیایش را پیدا کنید میتوانید حتی از دیدنش لذت هم ببرید. فیلمی که باید چند بار دیگر ببینم تا متوجه شوم فضا و کاراکترهای عجیب و غریب آن خودخواسته تبدیل به این ملغمه بامزه شدهاند یا کارگردان بزرگ ما خسته شده و خواسته فیلم را از سرش باز کند و به همین دلیل هم هیچ منطقی پس آن وجود ندارد. به هرحال این تنها فیلم این روزهای روی پرده سینماهاست که دیدنش برای سینمادوستان واجب است چه دوستش داشته باشند و چه نه.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست