شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فوتبال ایرانی مثل همه چیز ایرانی


فوتبال ایرانی مثل همه چیز ایرانی

فوتبال ایرانی, مثل مدیریت ایرانی بر ورزش, مثل مدیریت ایرانی بر ترافیك, رسانه ها, موسیقی, اقتصاد, فرهنگ و است ناتوانی مان در ساختارسازی را به گردن دیگران نیندازیم و فراموش نكنیم كه ما می توانیم اگر كه بخواهیم

جام‌جهانی برای ما تمام شد، اما این پایان زندگی نیست. تلخی شكست‌ها موجب شده تا نوعی دل‌آزردگی و عصبانیت بین ایرانیان به وجود آید. ما ملت احساس محوری هستیم و وقتی به علتی از حالت طبیعی و نرمال خارج می‌شویم، دیگر حساب كارمان، با از ما بهتران است!

توانایی با هم‌نگری و نگاهی سیستماتیك به دلایل یك شكست می‌تواند، یاری بخش ما برای رسیدن به پیروزی‌های بعدی باشد. اول این نكته را بنویسم كه نگارنده نه قصد تسلی دادن شما را دارد و نه دلخوشی‌های الكی و تشكیل كمیته پیگیری شكست برای كنترل افكار عمومی كه مبادا ترك بردارد شیشه تنهایی ما و آرامش جامعه به خطر بیفتد و... بلكه می‌خواهم بگویم ما همین هستیم! همین تیم فوتبال، همین بازیكنان، باشگاه‌ها، مدیران و... تفاوت سطح فوتبال آسیا و اروپا یك واقعیت است. عربستان اگر ده بار دیگر هم به جام‌جهانی برود یا ۶ گل می‌خورد یا ۴ گل و ما هم یا دو گل از آلمان می‌خوریم یا ۳ گل از مكزیك.

بوعلی‌سینا می گوید: اگر یك اشتباه كردی و هزار دلیل برای آن آوردی بدان كه هزار و یك اشتباه كردی. فهم چیستی یك موضوع و دلایل واقعی پیدایش آن مهمترین موضوع برای حل یك مسئله است. ما می‌گوییم <كار> عبادت است اما این احادیث نبوی را اروپایی‌ها به اجرا درآورده‌اند. آنها دویده‌اند، بدنسازی كرده‌اند و پس از دقیقه ۷۰ در هیچ بازی كم نمی‌آورند. برای آنها كار واقعا عبادت است. و نه در شعار و حرف‌؛ ما می‌گوییم احترام به مربی و پیشكسوت یك اصل است. دانش‌آموزی كه یك كلمه از معلم خود آموخته در واقع بنده او شده و احترامش را باید نگه دارد.

این نكته‌ای است كه فیگوی پرتغالی‌ها آن را رعایت می‌كند اما كریمی ما خیر! حالا هم هیچ اشكالی ندارد می‌توانیم همه كاسه كوزه‌ها را سر برانكوی خارجی، بشكنیم و او را مقصر جلوه دهیم اما یادمان نرود كه قبل از جام‌جهانی تیم‌های ملی بسیاری از كشورها به خاطر مسائل سیاسی حاضر به برگزاری مسابقه با ما نبودند و حتی چند مسابقه هماهنگ شده نیز كنسل شد. درست یا غلط بودن این موضوع غیرفوتبالی. یك مسئله است اما به هرحال تاثیرگذاری آن بر روند آماده‌سازی تیم ملی یك حقیقت غیرقابل انكار به نظر می‌رسد. نمی‌خواهم خودباوری، هویت و توانمندی ایرانی‌مان را زیر سوال برده و یا آن را نادیده بگیرم اما باید بپذیریم كه از دنیا عقب هستیم و برای رسیدن به موفقیت و برداشتن یك گام به سوی پیروزی تنها یك راه داریم آن هم كار كردن است بیش از همه مردم دنیا حرف می‌زنیم و ادعای‌مان می‌شود، بیش از همه مردم دنیا تعطیلی داریم، پس طبیعی است نتیجه‌ای كه منتظر ماست همین خواهد بود.

شكست اگر موجب تحول و تغییر در ما شود و این‌كه به خود بیاییم خوب است اما تعویض رییس فدراسیون فوتبال یك كشور در كمتر از یك ساعت پس از پایان بازی ایران - آنگولا به همان اندازه غیر خردمندانه است كه دادن قالیچه در اول بازی به كاپیتان تیم حریف در ابتدای سه بازی جام‌جهانی. حرف‌ ما این است كه نوع رفتار جهانیان می‌تواند الگوی مناسبی باشد برای علم‌آموزی ما، مگر نه این است كه پیامبر اعظم(ص) فرمود: علم را بیاموزید حتی اگر در چین باشد. ورزش و فوتبال یك علم است كه ما نمی‌دانیم پس برای رسیدن به آن باید تلاش كنیم. كدام ممكن است؟ این‌كه ما اشتباه می‌كنیم و یا این‌كه تمام كشورهای جهان اشتباه می‌كنند؟! كدام تیم را دیدید كه اول بازی‌های خود قالیچه و یا هر چیز دیگری غیر از آنچه عرف است، هدیه دهد؟

پس چرا فدراسیون فوتبال این حرف منطقی همكاران ما را در مطبوعات نادیده گرفت؟ تیمی كه دو مربی دروازه‌بان‌ها دارد چرا باید ۶ گل بخورد و یك مربی بدنساز هم نداشته باشد؟ شكست‌های تیم ملی در آلمان به اندازه كافی تلخ بود اما تلخ‌تر از آن این است كه عكس‌العمل‌های ما و مدیران اجرایی‌مان نسبت به این شكست‌ها مثل همیشه احساس محور و غیرخردمندانه است. ندیدن حقیقت‌ها. ظلم و گناه است.

برانكو تنها مربی است كه در طول ۳۰ سال اخیر توانسته سه موفقیت ملی قهرمانی در بازی‌های آسیایی، مقام سوم جام ملت‌های آسیا و صعود به جام‌جهانی را در كارنامه خود ارائه دهد. او در جام‌جهانی ضعیف و ترسو عمل كرد. این درست اما نباید موفقیت‌های او را نادیده گرفت. نباید ضعف‌های ساختاری، مشكلات سیاسی، ضعف سیستم اجرایی و نواقص جامعه‌شناسی شخصیتی ایرانی‌مان را فراموش كنیم. اگر نه، داستان همین هست كه هست. به حرف‌های بغض‌آلود برانكو در پایان كنفرانس مطبوعاتی توجه كنید؛ به همان حرف‌های برانكو، بلاژویچ، ایویچ و حتی طالبی و مایلی‌كهن شبیه نیست؟ این‌كه ما ۱۰ سال از جهان فوتبال عقب هستیم (تازه اگر این زمان بیشتر نباشد) یك مسئله است.

برای حل این مسئله نیز فقط یك راه وجود دارد فهم درست موضوع، ساختارسازی و استفاده درست از منابع انسانی. شركت دولتی ایرانول می‌تواند، دعوای سیاسی خود را با فدراسیون فوتبال را به شكل كمك و حمایت نكردن از تیم ملی نشان دهد؛ رییس فدراسیون فوتبال می‌تواند گوش و چشم خود را بر رسانه‌ها، منتقدان و حرف‌های منطقی‌شان ببندد اما این رفتارها كمكی به حل مسئله ما نخواهد كرد.فوتبال ایرانی، مثل مدیریت ایرانی بر ورزش، مثل مدیریت ایرانی بر ترافیك، رسانه‌ها، موسیقی، اقتصاد، فرهنگ و... است. ناتوانی‌مان در ساختارسازی را به گردن دیگران نیندازیم و فراموش نكنیم كه ما می‌توانیم اگر كه بخواهیم. نژاد ایرانی آریایی هیچ چیز از اروپایی‌ها و مردم مغرب زمین كمتر ندارد، البته در صورتی كه بخواهد و عقب‌ماندگی‌ها را جبران كند. اما باید بتوانیم چشم‌هایمان را شستشو دهیم و دنیا را جور دیگر ببینیم. پیروزی‌ها و شكست‌ها متعلق به همه ماست. برای ساختن درست آینده باید از گذشته درس بگیریم.

آنچه كه امروز برداشت می‌كنیم، كاشته‌های ۱۰ ساله اخیرمان در فوتبال و ورزش است. مگر تمامی مدیران ورزش ما نخواستند كه رییس جمهور شوند؟ مگر در تمام این ۱۰ سال و یا ۲۰ سال و یا ۳۰ سال اخیر دو باشگاه بزرگ و مردمی كشور ما مشكل مالی و مدیریتی نداشتند؟ اینها همان ساختارسازی است. این موضوع در تمامی زمینه‌ها وجود دارد. برای رسیدن به موفقیت كشورهای توسعه یافته دنیا باید رفتاری مثل آنها داشته باشیم.

جهانی بیندیشیم و منطقی عمل كنیم. بدون احساس محوری، عقب‌ماندگی‌مان را با تلاش بیشتر جبران نماییم و فراموش نكنیم كه <كار> واقعا عبادت است.



همچنین مشاهده کنید