شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
دوپینگم سیب زمینی آبپز مادرم بود
هر مقدمهای بر این گفتوگو بنویسیم، تکراری میشود. نه فقط به خاطر آنچه در مصاحبههای قبلی شنیدیم، نوشتیم و خواندید، بلکه به دلیل اینکه بعضی از این جملهها و حرفها را بارها و بارها در کتابها و رسانهها هم میخوانیم و میشنویم...
دیگر هیچکدام از این جملهها را ابتدای مصاحبههایمان نمینویسیم: «معلولیت، محدودیت نیست»، «خواستن، توانستن است» و ... چون خواندن حرفهای این قهرمانان بهترین شاهد و اثبات برای جملههایی است که به نظر همه ما تکراری و کلیشه شدهاند و فکر میکنیم واقعیت ندارند.
از سوی دیگر، وقتی این ورزشکاران از توجهشان به اخلاق و رفتار ورزشکاری میگویند و بعد از قهرمانی و شهرت نگران الگو شدن هستند، ناخودآگاه این فکر به ذهن شنونده خطور میکند که آیا ورزشکارانی که عکسهایشان پوستر روی دیوار اتاق بسیاری از جوانان است و جایزهها و درآمدهای آن چنانی دارند، هرگز چنین دغدغه و نگرانی داشتهاند؟ محمد خالوندی قهرمان پرتاب نیزه پارالمپیک یکی از این افراد است که مصاحبه با او را در «موفقیت» این هفته میخوانید.
▪ محمد خالوندی قبل از ورزشکار بودن چه میکرد؟
سال ۱۳۸۴ پدر و برادر دوقلویم در تصادف رانندگی فوت کردند. این حادثه تاثیر خیلی منفیای روی روحیهام داشت. درک این موضوع برای دیگران سخت است. وقتی دوقلوی آدم فوت میکند، مثل این است که قسمتی از بدنش جدا شده باشد. بدتر اینکه بعضیها میگفتند کاش تو میمردی و او زنده میماند تا از مادرت مراقبت کند ولی من توانستم ثابت کنم معلولیت، محدودیت نیست. از وقتی پدرم فوت کرد و مسوولیت مادرم بر عهده من قرار گرفت، شغلهای زیادی داشتهام. مثل همه جوانها هر کاری از دستم برمیآمد انجام دادم؛ کابینتسازی، دستفروشی، شاگردی، لولهکشی، برقکشی و... بعد هم با برادرهایم سر ساختمان کار میکردم. تا ۲ ماه قبل از پارالمپیک هنوز سر ساختمان میرفتم و کار آرماتوربندی و سقف انجام میدادم. همین موضوع باعث شده بود با وجود مشکل پاهایم، از نظر جسمی شرایط خوبی داشته باشم، بدنم قویتر شود و حتی پاهایم ضعیف نشود.
▪ چه مشکلی باعث شد شما جزو ورزشکاران پارالمپیکی شوید؟
پاهایم مشکل مادرزادی دارند. ظاهرا دوقلو بودن ما قبل از تولد وضعیت عادی نداشته و شرایطی پیش آمده که باعث شده رشد پایم طبیعی نباشد. از همان بدو تولد، پاهایم مشکل داشت. موقع راه رفتن به جای کف پا، مچ پایم را روی زمین میگذارم.
▪ این محدودیت روی دوران کودکی و نوجوانیتان تاثیر داشت؟
نمیتوانم بگویم بیتاثیر بود اما همیشه سعی میکردم روحیهام را حفظ کنم و خودم را به بقیه بفهمانم. میخواستم همه قبول کنند با وجود مشکلی که دارم، کاری نیست که نتوانم انجام دهم. از بچگی حتی فوتبال بازی میکردم یا در مسابقههای دو و میدانی شرکت میکردم. درست است که پاهایم مشکل دارد ولی خدا نعمت بزرگی به همه معلولان داده است؛ اراده آنها از یک فرد عادی و سالم خیلی بالاتر است. آنها روحیه و پشتکار قوی دارند که باعث میشود کمتر به معلولیتشان توجه کنند و در زندگیشان موفق شوند.
▪ برخورد خانواده با معلولیت شما چطور بود؟
خانواده سعی میکردند حمایتم کنند. برادرهایم از اینکه برادر کوچکترشان چنین مشکلی دارد، خیلی ناراحت بودند. تا وقتی کوچکتر بودم موقع کوچ و گذشتن از کوهها و سنگلاخ، مرا روی دوش میگرفتند و وقتی بزرگتر شدم، روی اسب میگذاشتند. بعد از فوت پدرم، برادربزرگم، هم برادرم بود و هم پدرم.
▪ ورزش حرفهای را از چه زمانی شروع کردید؟
سال ۱۳۸۷ که برای تماشای فوتبال به ورزشگاه آزادی کرمانشاه رفته بودم، به زمین شماره ۲ ورزشگاه رفتم و آنجا یک نفر را دیدم که وضعیت جسمی شبیه خودم داشت و مشغول تمرین و پرتاب چیزی شبیه سنگ بود! نزدیک رفتم و درباره کارش سوال کردم. فهمیدم ورزشی مربوط به جانبازان و معلولان است. برایم جالب شد و اجازه گرفتم که امتحان کنم و چندبار پرتاب کردم. مربیای که آنجا حضور داشت، به من گفت ضرب دست و قدرت کتفت خیلی خوب است. با توجه به مشکل پایت میتوانی بیایی و اینجا تمرین کنی و مطمئنم که با این شرایط موفق میشوی!
من وقتی بچه بودم و در کوه و دشتهای اطراف روستا بازی میکردیم یا دنبال گوسفندها میرفتیم، یکی از تفریحهایمان پرتاب سنگ بود. فکر نمیکردم از آن پرتاب سنگها به اینجا برسم.
▪ مدالها و موفقیتها از کجا شروع شد؟
تا سال ۱۳۸۹ تمرین کردم. اولین رقابت رسمیای که در آن شرکت کردم، مسابقههای قهرمانی کشوری بود که در مشهد برگزار میشد. آنجا توانستم به مقام پنجم برسم. خیلی زود به رقابتهای برونمرزی اعزام شدم. یک سال بعد مسابقههای قهرمانی جوانان در دبی برگزار میشد. آنجا توانستم هم رکورد خودم و هم رکورد کلاس جهانی را بشکنم و به ۴۱ متر و ۳۳ سانتیمتر پرتاب برسانم و اولین مدال طلایم را به دست آوردم. این موفقیت باعث شد انگیزههای جدیدی پیدا کنم. قبل از آن اصلا تصور نمیکردم هیچوقت بتوانم به مسابقههای برونمرزی و جهانی بروم. همیشه فکر میکردم کسی میتواند به موفقیتهای بینالمللی برسد که پشتوانه مالی خوبی داشته باشد، از نظر مادی تامین شود و در شرایط مناسب و با امکانات خوب تمرین کند. در حالی که من از صبح تا بعدازظهر سرکار میرفتم یا سر ساختمان بودم و عصر تمرین میکردم. تا ۲ ماه قبل از المپیک هم همینطور بود. حتی زمین مناسب تمرین هم نداشتم.
▪ چطور به المپیک لندن رسیدید؟
اوایل سال ۹۱ در مسابقههای انتخابی برای گرفتن سهمیه پارالمپیک شرکت کردم ولی رکوردم به ۴۵ متر نرسید و نتوانستم سهمیه حضور در گوانگجو را بگیرم. در مسابقههای جهانی امارات هم به دلیل سرماخوردگی نتوانستم پرتاب خوبی داشته باشم و دیگر به پارالمپیک فکر نمیکردم. ورزشکاران قبل از المپیک باید در یک مسابقه بینالمللی به حد نصاب برسند تا اجازه شرکت در مسابقات المپیک یا پارالمپیک را به دست آورند. مربی تیم ملی گفت اردیبهشت ماه رقابت انتخابی دیگری برای انتخاب تیم ملی برگزار میشود و باید پرتابم بیشتر از ۴۶ متر شود. موقع رکوردگیری توانستم نیزه را تا مسافت ۴۷ متر و ۴۰ سانتیمتر پرتاب کنم. به این ترتیب با کمک فدراسیون، دکتر بهرامی و آقای حاجیزاده از مالزی وایکات و آیدی کارت حضور در پارالمپیک را گرفتم. با توجه به این مسائل و شرایط تمرینی که داشتم، فقط برای به دست آوردن تجربه به لندن رفتم. فکر میکردم احتمالا جزو ۸ نفر اول باشم یا در بهترین حالت مدال برنز به دست بیاورم اما توانستم به نتیجه همه زحمتهایم برسم و دوباره رکورد بشکنم و بهترین مدال زندگیام را به دست بیاورم. شاید بعد از این مدالهای خیلی زیادی به دست بیاورم ولی هیچکدام برایم مثل مدال طلای لندن نمیشود. موفقیت پارالمپیک ۲۰۱۲ تاثیر زیادی روی زندگی من داشت. تکان جدی در زندگی من بود و مرا از همه لحاظ جلو انداخت.
▪ زمانی که مدال را به گردنتان انداختند، به چه چیزی فکر میکردید؟
موهای تنم سیخ شده بود و ضربان قلبم بالا رفته بود. احساس خیلی خوبی داشتم که پرچم ایران را پیش چشم ۸۵ هزار نفر بالا بردم و همه نام ایران را میشنیدند. فقط کسانی که در ورزشگاه بودند، شاهد این ماجرا نبودند؛ میلیونها نفر از همه جای دنیا بالا رفتن پرچم ایران را میدیدند. این موضوع برایم خیلی مهم بود که توانسته بودم هم ایرانیهای سراسر دنیا و هم خانواده و عشیرهام را خوشحال کنم. دلم میخواست برادر دوقلویم و پدرم هم زنده بودند و از این شادی و موفقیت سهم داشتند. میدانستم کمک خدا و دعای مادرم دلیل اصلی این موفقیت است و خیلی خوشحال بودم که زحمت و تلاشهایم نتیجه داده و میتوانستم از آنها تشکر کنم.
▪ بعد از موفقیتهای ورزشیتان، رفتار اطرافیان چه تغییری کرد؟
هیچکس باور نمیکرد یک روز بتوانم به مدال طلای ورزشی برسم. مادرم همیشه نگران آیندهام بود و میگفت فکر کاری باش که بتوانی درآمد مناسبی داشته باشی. ما از اقشار طبقه پایین بودیم و همه میگفتند ورزشکار باید پشتوانه خوبی داشته باشد که بتواند به المپیک برسد ولی من ثابت کردم حتی یک آدم فقیر هم میتواند خودش را بالا بکشد. من با ورزش نگاه خانواده را از فرهنگهای قدیمی دور کردهام. در خانواده ما از بزرگان تا به حال ورزشکار نداشتیم. بعد از موفقیتهای من، خیلی از اطرافیانم به سمت ورزش میروند. آنها را تشویق میکنم که اول به خاطر سلامتشان برای ورزش وقت بگذارند. اگر کسی استعداد ذاتی ورزشی داشته باشد، میتواند برایش یک شغل خوب هم باشد. ورزش همهچیز را برای من تغییر داد. اگر بگویم تلاشم برای پول نبوده دروغ گفتهام. خیلی دوست داشتم به جایی برسم که خودم و خانوادهام را از مستاجری و زندگی سختی که داشتیم، نجات بدهم. از صبح زود کارگری میکردم ولی به جایی نمیرسید. با ورزش توانستم به همه چیزهایی که نداشتم برسم و برای مادرم خانه خریدم.
▪ ورزش و موفقیتهای ورزشی چقدر روی روحیه خودتان تاثیر داشت؟
خیلی زیاد! از وقتی به ورزش روی آوردم، نگاهم به جامعه و مردم تغییر کرد. ورزش میتواند جوانمردی بیاورد و زندگی آدم را تغییر دهد. با توجه به اینکه مردم بیشتر مرا میشناسند، روی رفتار و برخوردم با دیگران هم خیلی دقت میکنم. من دیگر محمد قبلی نیستم، خودم تغییر نکردهام اما باید رفتارم طوری باشد که اگر کسی بهعنوان الگو به من نگاه کرد، رفتار درست را ببیند. برایم مهم است که بتوانم باعث اعتبار و آبروی خانوادهام باشم. از سوی دیگر، داشتن احساس سلامت باعث شد روحیهام بهتر شود. خدا لطف زیادی به من داشت. موفقیتها و مدالهایی که به دست آوردم، برای خودم هم باورنکردنی بود چه برسد به دیگران. وقتی تمرین میکردم، در رویاهایم بود که شاید یک روز به مسابقههای جهانی بروم ولی به قهرمانی و خصوصا مدال پارالمپیک فکر نمیکردم. به کسانی که معلول دارند میگویم حتما کمک کنید بچههایتان از خانه بیرون بیایند. علم خیلی پیشرفت کرده و به کمک آن میتوان بر بیشتر معلولیتها غلبه کرد. اگر کسی مشکلی دارد، نباید منتظر دیگران باشد و خودش باید به داد خودش برسد.
▪ ازدواج کردهاید.
بله، ۸ ماه پیش ازدواج کردم. همسرم مرا خیلی خوب درک میکند و با شرایط جسمیام مشکلی ندارد. بعد از فوت پدرم، خانواده عمو پشتوانه خیلی بزرگی برایم بودند؛ هم از نظر مادی و هم از نظر روانی و معنوی. آنها هیچچیز را از من دریغ نکردند. خدا کمک کرد که بتوانم در خانه خودم زندگی مشترکم را شروع کنم و بدون قرض زندگیام را بسازم.
● زندگی شبیه فیلمها
ماجرای زندگی محمد خالوندی شبیه فیلمها و داستانهاست! محمد و برادر دوقلویش آخرین فرزندان خانواده ۹ نفرهشان بودند. پدر و مادر قبل از آنها صاحب ۵ پسر و یک دختر شده بودند. آنها از عشایر استان کرمانشاه اطراف روستای باباجان هستند. پدر و برادرها گلههای گوسفند مردم را به چرا میبردند و از این راه زندگی را میچرخاندند.
خانواده در پایان هر فصل زندگی را جمع میکردند و بار کوچ میبستند و همیشه در حال ییلاق و قشلاق بودند. موقع به دنیا آمدن دوقلوها، پدر و مادر به نزدیکترین شهر رفتند. شرایط خطرناکی بود و شرم روستایی آن زمان باعث شد مادر تن به سزارین ندهد و سلامت خودش و بچهها را از خدا بخواهد. زایمان بیخطر گذشت ولی مادر با ۲ نوزاد به ایل برگشت که یکیشان سلامت کامل نداشت.
زندگی عشایری و کوچنشینی تا زمان فوت پدر ادامه داشت و بعد از آن شرایط سخت مالی خانواده را مجبور کرد به شهر بروند تا بتوانند وامها را پس بدهند. محمد با اینکه مشکل جسمی داشت، باید پا به پای برادرهایش کار میکرد.
پول و درآمد کارگری و شاگردی خیلی کم بود اما او کسی نبود که بار و زحمتش را بر دوش برادرهایی بگذارد که خودشان هم مشکل مالی داشتند.
زندگی سخت روستایی و عشایری به محمد آموخته بود که در هر شرایطی و با هر مشکلی باید روی پای خودش بایستد. حتی روی همان پاهایی که به خوبی و راحتی روی زمین قرار نمیگرفتند. در تمام آن روزهای سخت دل محمد با ایمان به خدا و دعاهای مادر گرم بود.
● دوپینگ من!
سعی میکنم تغذیهام تا جایی که ممکن است طبیعی باشد و هیچ مکملی مصرف نمیکنم ولی هر غذایی باشد، میخورم و خانوادهام را اذیت نمیکنم. من با غذاهای مادرم و با همان تغذیه ساده و کم، موفق شدم. حتی گاهی غذایم آنقدر کم بوده که سر زمین ضعف کردهام ولی دوپینگ من سیبزمینیهای آبپز مادرم بود که مرا به اینجا رساند!
● دوست داشتم خانوادهام را از مستاجری نجات بدهم
اگر بگویم تلاشم برای پول نبوده دروغ گفتهام. خیلی دوست داشتم به جایی برسم که خودم و خانوادهام را از مستاجری و زندگی سختی که داشتیم، نجات بدهم. از صبح زود کارگری میکردم ولی به جایی نمیرسید. با ورزش توانستم به همه چیزهایی که نداشتم برسم و برای مادرم خانه خریدم.
● قویتر شدهام
به صورت تفریحی شنا و قایقرانی میکنم و میخواهم برای قایقرانی بیشتر وقت بگذارم. بعضی قوانین پرتاب نیزه تغییر کردهاند؛ اگر با توجه به این تغییرها نتوانم پرتاب کنم، قایقرانی را جدی و حرفهای ادامه میدهم. حتما یکی از ورزشهای پارالمپیک را انتخاب میکنم و نمیخواهم از این شرایط خارج شوم. غیر از بحث قهرمانی و مدال، موضوع سلامت خیلی برایم مهم است. ورزش برای سلامت خودم و خانوادهام مفید بوده است. این چند سال که ورزش کردهام، هم بالاتنهام قوی شده است و هم پاهایم قویتر شده و وضعیت بهتری دارند و راحتتر میتوانم کارهایم را انجام دهم.
● وعدههایی که وفا نشد
تا قبل از المپیک با برادرم کار میکردم اما چون دغدغه ورزشیام زیاد شده و باید مرتب تمرین کنم، نمیتوانم کار کنم. مسوولان کشوری و استانی برای استخدام در ارگانهای دولتی قول داده بودند که تا به حال عملی نشده و اگر عملی نشود، باید برای خودم کاری دست و پا کنم. تصمیم گرفتهام درسم را هم ادامه بدهم.
● میگفتند کاش تو مرده بودی
وقتی دوقلوی آدم فوت میکند، مثل این است که قسمتی از بدنش جدا شده باشد. بدتر اینکه بعضیها میگفتند کاش تو میمردی و او زنده میماند تا از مادرت مراقبت کند ولی من توانستم ثابت کنم معلولیت، محدودیت نیست.
فائقه نکویی
مرم محمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست