جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
توسعه فوتبال حرفه ای بهانه دست فیفا ندهد
در دوران انتقال پاس تهران به همدان که در آغاز کار جنجالبرانگیز شد، بیشتر کارشناسان بر این باور بودند که انتقال حرفهایگری به شهرستانها، پایانی همراه با شکست را تجربه خواهد کرد، اما با حضور موفق پاس همدان در فصل اخیر لیگ برتر فوتبال و خصوصی شدن آن، برخی مسئولان ارشد دیگر استانها، درصدد برآمدند تا امکان حضور یکی از تیمهای لیگ برتر را در استانشان فراهم سازند که این مسأله زمینهساز خروج تیمهای تهرانی به شهرستانها شده است.
بیتردید توسعه حرفهایگری و باشگاهداری در بلند مدت، آثار شگرفی را در همه لایههای ورزش کشور به ویژه در ورزش قهرمانی و ورزش همگانی بر جای میگذارد. شاید با مرور مدل توسعه فوتبال ترکیه در سطح باشگاهی، بتوان علتی قانع کننده برای حضور ترکها در مرحله نیمه نهایی جام ملتهای اروپا ۲۰۰۸ یافت. درخشش باشگاه فنرباغچه در فصل گذشته لیگ قهرمانان اروپا، میتواند این باور را تقویت کند که ترکیه با گسترش حرفهایگری توانسته در سطح ملی برابر قدرتهای اروپا حضوری مقتدر به نمایش بگذارد. البته نمی توان این مسأله را با بخت و اقبال توجیه کرد، چرا که ترکها در حالی روی پله سوم جام جهانی ۲۰۰۲ فرانسه ایستادند که دو سال پیش، باشگاه «گالاتاسرای» این کشور، قهرمان جام یوفا شده بود.
تجربه توسعه حرفهایگری فوتبال و خروج دایره فعالیتهای حرفهای از چند استان، با انتقال تیمهای پرسابقهای مانند پاس تهران به همدان و عقاب تهران به کرمانشاه که هماکنون شیرین فراز خوانده میشود، با توجه به بسیج عمومی استانهای میزبان، کاملاً غیرمنتظره بود و همین توفیقات نسبی که بیشتر شامل حال پاس شد، کفایت میکرد تا دیگر استانها نیز درصدد برآیند برای بهره برداریهای متنوع از امتیاز تیمداری در لیگ برتر و یا دستکم لیگ دسته یک، سراغ رئیس، معاونان و وزرای دولت نهم را بگیرند.
نکتهای که محمد علی آبادی از آن پرده برداشت و از تماس بیش از ده استاندار برای اختصاص امتیاز تیمهای فوتبال به استانهای متبوعشان خبر داده بود که البته رئیس دستگاه ورزش با بیان این جمله که «سازمان تربیت بدنی بنگاه نقل و انتقالات نیست»، آب پاکی را روی دست هم قطارانش ریخت که البته این ظاهر امر بود، چرا که سازمان تربیت بدنی با الزامی ساختن اجرای سیاست توزیع تیمهای دولتی لیگ برتر در میان استانها، عملاً به متقاضیان چراغ سبز نشان داد.
در این چهارچوب پس از صباباتری که راهی قم شد، راهآهن که احتمالاً روی ریل ساری قرار خواهد گرفت، سرنوشت مشابهی در انتظار پیکان و سایپا خواهد بود.
با وجود این، اغلب کارشناسان و پیشکسوتان به سازوکاری که برای توسعه حرفهایگری در فوتبال کشور به عنوان راهبرد اصلی مدنظر گرفته شده و همچنین عوامل سیاستگذار و مجری در این مقوله، همگی با نگاهی نقادانه مینگرند که بر این اساس به ارزیابی جوانب این امر از چند منظر میپردازیم.
● نه فدراسیون فوتبال تصمیم گیرنده است نه سازمان تربیت بدنی
به نظر میرسد چهرههای برگزیده مجمع انتخاباتی فدراسیون فوتبال نمیتوانند ماهیتی مستقل حتی به رأس هرم مدیریتی فوتبال کشور ببخشند، اما این مسأله زمانی برای عامه نیز بدیهی شد که در برخی برنامههای مرتبط با فوتبال، در غیاب رئیس فدراسیون فوتبال، حضور رئیس دستگاه ورزش وزن نشست را بالا برده بود.
با این حال، خط مشیای که فدراسیون فوتبال در همراهی صددرصدی با سازمان تربیت بدنی در پیش گرفته، نمی توان به تصمیمات نیز تسری یابد و بیان آشکارتر هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال به عنوان نمایندگان مجمع عمومی، حق واگذاری اختیاراتشان را به هیچ شخص یا نهادی ندارند. ضمن آن که آوردن این موضوع ضروری است که مجمع عمومی در امور وسیعتر همچون این رویه که میتواند نتایج نامتنابهی برای فوتبال داشته باشد، باید نقش آفرین باشد و قدرت عمل را به دست گیرد.
با وجود آنکه ماهیت بیشتر تیمهای فوتبال در لیگ برتر دولتی است، ولی این موضوع دلیل قانعکنندهای برای ارایه به مسئولان AFC وFIFA درباره دخالت معاون رئیسجمهور در نحوه چیدمان تیمهای واگذار شده به استانها در لیگ برتر به شمار نمیرود.
مطمئناً با توجه با تعلیق فوتبال ایران و ضربه دو سالهای که بر اثر یک اشتباه نصیب فوتبال ایران شد، رئیس سازمان تربیت بدنی به عنوان شخصیتی دولتی، این مسأله را دریافته که سیاستگذاری برای فوتبال کشور و این تصمیم که هر استان تنها میتواند دو تیم در لیگ برتر داشته باشد، در حوزه اختیاراتش نیست و ضروری است از موضعگیریهای اینچنینی پرهیز شود.
اصولا دخالت در چیدمان تیمها در لیگ برتر و تعیین این موضوع که هر استان چند تیم در لیگ برتر حضور داشته باشد، نه در اختیار مجمع عمومی فدراسیون فوتبال است و نه در اختیار سازمان تربیت بدنی و نه فدراسیون فوتبال، چراکه رقابت تیمها که شایستگی حضور آنها در لیگهای برتر و حتی دستههای پایینتر را به اثبات میرساند، زیر سؤال میرود و در این مقوله سازمان ورزش ما میتواند به عنوان مالک باشگاههای دولتی در خصوص تغییر و یا انتقال این باشگاهها اعمال تصمیم و نظر کند.
● کاملاً غیر قانونی در اروپا، کاملاً قانونی در ایران!
در هیچ یک از کشورهایی که از قواعد حرفهایگری در فوتبال پیروی میکنند، تیمهای فوتبال با این رویه واگذار نمیشوند و قوانین موجود به مالکان باشگاهها، اجازه تغییر نام و محل تیمهای زیرمجموعهشان را نمیدهد، اما به نظر میرسد این محدودیتهای قانونی، شامل حال فوتبال ایران نمیشود و آنچه در اروپا کاملاً غیرقانونی خوانده میشود، در ایران کاملاً قانونی است!
به هر روی، به جز استقلال و پرسپولیس، دیگر تیمهای پایتخت نشین حاضر در لیگ برتر به نام نهادهای دولتی سند خورده است که این فرصت را فراهم آورده تا بتوان به راحتی بستر لازم را برای انتقال این تیمها به شهرستانها، بدون پرداخت کمترین هزینهای فراهم کرد.
این امکان فوقالعاده جابجایی، باعث شده برخی باشگاهها حاضر در لیگ دسته یک همچون تراکتورسازی تبریز، فولاد خوزستان و صنعت نفت، پا را فراتر بگذارند و در پی خرید امتیاز تیمهای لیگ برتری باشند که باب شدن چنین مسائلی میتواند فضای کاملاً بیثباتی را بر ورزش حرفهای کشور حاکم سازد و در هر فصل تغییر ماهیت، تغییر عنوان و تغییر محل چند باشگاه را رقم میزند که مطمئناً از مطلوب فاصله دارد.
البته شاید تصمیمی درست و در راستای تمرکززدایی فوتبال از پایتخت و در گام بعدی خصوصیسازی آنها باشد و شاید باید ممنوعیت نقل و انتقال باشگاهها پس از این تمرکززدایی و خصوصیسازی در ایران نیز اعمال شود تا در صورت صعود تیم سوم از یک استان، این تیم از حق فعالیت در استان خود محروم نشود.
● خصوصیسازی شود، نه خصوصی سوزی!
با عنایت به تملک نهادهای دولتی به اکثر قریب به اتفاق تیمهای حاضر در جدول لیگ برتر، امکان انتقال آنها کار چندان دشواری نبوده و به سرعت این امر محقق میشود، ولی به طور حتم، انتقال این تیمها از حوزهای دولتی به دیگر حوزه دولتی در نقطهای متفاوت از جغرافیای ایران، کمکی به دستیابی به اهداف بلند مدت این نقل و انتقالات که خصوصی سازی فوتبال است، نمیکند و تنها فوتبال دولتی از حالت متمرکز به حالت غیرمتمرکز درآمده است.
به واقع، یکی از مهمترین دلایلی که حامیان این راهبرد مطرح کردهاند، حمایت همه جانبه مسئولان استانهایی است که تیمهای لیگ برتر یا لیگ دسته یک به آنها انتقال داده شده است، همان گونه که این حمایتها به دلیل عرق مردم و مسئولان استان همدان نسبت به پاس انجام شد و فرصت ادامه حیات این باشگاه خصوصی را در شرایط مطلوب فراهم آورد.
بدون تردید، این حرکت به رغم ارزشهای ذاتیاش، میتواند به مراتب برای فوتبال ایران چالشزا باشد و فوتبالی که برای تحکیم جایگاهش در سطح کشور تلاش میشود، به یک باره در سکون کامل فرو ببرد که مطمئناً این مسأله مطلوب سیاستگذاران و مجریان کنونی نیست.
باید به گونهای برنامهریزی شود که این انتقالات منجر به خصوصی سازی این تیمها شود و تنها بازدهی انتقال این تیمها برای حوزه حرفهای فوتبال کشور، جذب چندهزار تماشاگر بومی نباشد، چرا که تحقق نیافتن این مهم، تنها به مفهوم عدم ایجاد فرصت برای حضور کارساز بخش غیردولتی در حوزههای حساس ورزشی از جمله فوتبال و خصوصی سوزی است!
● میدانی برای ارایه فوتبال حرفهای یا فوتبال پایه؟
آنچه مهم است اینکه پیش از انتقال این باشگاهها، باید برنامه واگذاریهای آنها به بخش خصوصی تدوین شود تا یا همزمان با انتقال جغرافیایی و یا کمی پس از آن این مهم انجام شود.
یکی از مهمترین نکاتی که در انتقال تیمهای تهرانی به دیگر شهرها مغفول باقی مانده، بیتوجهی به گسترش زیرساختهای فنی است و در واقع، صرفا انتقال برخی تیمها به شهرهای غیرفوتبالی نه تنها تکثر قطبهای فوتبال کشور را رقم نمیزند، بلکه موجبات تضییع قطبهای کنونی فوتبال کشور را نیز فراهم میسازد.
به عبارت سادهتر، منطقیترین روش برای ورود نمایندگان استانهایی که جایگاهی در فوتبال کشور ندارند، آغاز از دستههای پایین است تا یک سازندگی اساسی و ریشهای در فوتبال کشور رقم بخورد، حال آنکه تصمیم گرفته شده تا تیمهای دولتی تهرانی به استانها منتقل شوند، سازمان ورزش نیز باید به فکر ایجاد زیرساختهای لازم فنی برای موفقیت این تیمها باشد.
اکنون پیش از فرصتسوزی که به سبب انتقال تیمهای لیگ برتری احتمال دارد گریبان فوتبال ایران را بگیرد، باید دقت لازم شود تا استانهایی که مجوز حضور تیمی را در لیگ برتر به دست آورده یا میآورند، تا پایان سال ۲۰۰۹ بتوانند به استانداردهای AFC و FIFA دست یابند و در پایان برای تأمین این حداقلهای تعیین شده توسط فدراسیون جهانی فوتبال و کنفدراسیون فوتبال آسیا، ناچار به بازگرداندن تیمهای انتقال یافته، به نقطه مبدأشان نباشیم.
در مجموع باید تأکید کرد، با وجود آنکه این نگاه منتهی به ایجاد فرصت برای نقاط محروم است و باعث میشود تیمی همچون استقلال در یک فصل برخلاف عرف بین المللی، بیست و یک بازی خانگی نداشته باشد، اما باید به گونهای پیش رفت که توسعه فوتبال حرفهای بهانه دست فیفا ندهد و راهکارهای غیراصولی فوتبال کشور را بار دیگر دستخوش رویدادهای ناخوشایند همچون برخوردهای تنبیهی فدراسیون جهانی فوتبال و کنفدراسیون فوتبال آسیا نکند.
فوتبال ایران، روزهای ناخوشایندی را پشت سر گذاشته که نباید با بی تدبیری در اجرای تصمیمهای درست، موجبات بازگشت آن اوقات و اوضاع را رقم زد.
شاید همانگونه که نخست به روش توسعه پیشرفت فوتبال ترکیه اشاره شد، بد نباشد یادآور شویم ترکیه از یک دهه پیش با پرداخت وامهای هنگفت به باشگاهها و واگذاری آنها به بخش خصوصی برای همیشه دولت را از مدیریت فوتبال حرفهای کنار گذاشت که باشگاههای این کشور نیز با به کار انداختن آن اعتبارات در فعالیتهای ورزشی و اقتصادی، موفق به حرکت رو به جلو بدون ادامه یافتن حمایتهای دولتی شوند. به طور حتم سازمان ورزش به عنوان سیاستگذار فوتبال ایران در مقطع کنونی، باید پیش از اجرایی کردن این طرح، به بررسی روشهای خصوصیسازی ورزش در دیگر کشورها برود و با نگاهی جامع و فارق از سلیقهگرایی به تدوین طرحی تطبیقی بپردازد که اجرای آن، کمترین هزینه را برای ورزش کشور به همراه داشته باشد.
مهدی خرمدل
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب دولت رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم سریلانکا توماج صالحی پاکستان کارگران مجلس شورای اسلامی سید ابراهیم رئیسی
کنکور تهران سیل آتش سوزی قم هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی پلیس شهرداری تهران سلامت اصفهان
قیمت خودرو خودرو قیمت طلا دلار تورم قیمت دلار بازار خودرو بانک مرکزی ارز ایران خودرو مسکن سایپا
خانواده موسیقی رهبر انقلاب تلویزیون فیلم ترانه علیدوستی سینمای ایران مهران مدیری بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه حماس اوکراین طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا طالبان
پرسپولیس فوتبال استقلال آلومینیوم اراک جام حذفی بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس ژاوی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس فوتسال
هوش مصنوعی بنیاد ملی نخبگان ربات تیک تاک ناسا فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه