سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فوتبال آلمان ۲۰۱۰ , فوتبال چند قومیتی


فوتبال آلمان ۲۰۱۰ , فوتبال چند قومیتی

سقوط کن و بلند شو دوباره سقوط کن و دوباره بلند شو فوتبال ژرمن ها تبلور شکیبایی و جنگندگی از نوع آلمانی بود

سقوط کن و بلند شو. دوباره سقوط کن و دوباره بلند شو... فوتبال ژرمن‌ها تبلور شکیبایی و جنگندگی از نوع آلمانی بود. تیم ملی آلمان حتی در شرایطی که خوب هم نبود معمولا در شرایط بحرانی بپا خواست و حریفانش، چه کوچک ها و چه بزرگ ها را شکست داد. تیم ملی آلمان افسانه مبارزه تا واپسین لحظه و بی اعتنایی به شکست را رقم زد. اما ویژگی نوظهور فوتبال آلمان ۲۰۱۰ در جام جهانی چند قومیتی و چند فرهنگی آن بود. خارجی ها در همه پست ها درخششی نامتعارف داشتند.

ژرمن ها تاریخ فوتبال را سرشار از وارونه کردن نتایج کردند و از دل شکست به پیروزی چنگ زدند. با تیم ملی آلمان هر غیرممکنی، ممکن به نظر رسید، هر نتیجه‌ای تغییر می کرد. ضربه تساوی‌بخش وولفگانگ وبر در دقیقه ۸۹ برابر انگلیس در دیدار نهایی جام‌ جهانی ۱۹۶۶ انگلیس ها را بهت زده کرد. جبران دو گل برابر انگلیس در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی ۱۹۷۰ با ضربه فرانتس بکن بائر و اووه زیلر و به ثمر رسیدن گل سوم توسط گرد مولر اشک بر چهره انگلیس جاری ساخت. جبران دو گل فرانسه در نیمه نهایی جام جهانی ۱۹۸۲ باورکردنی نبود. چنان که طور دو گل آرژانتین در دیدار نهایی جام جهانی ۱۹۸۶ با دو ضربه کرنر همه را مات کرد. آلمان در سه جام‌ جهانی ۱۹۵۴ سوییس، ۱۹۷۴ آلمان و ۱۹۹۰ ایتالیا قهرمان شد. سه جام ملت‌های اروپا ۱۹۷۲ بلژیک، ۱۹۸۰ ایتالیا و ۱۹۹۶ انگلستان را فتح کرد. باشگاه های آلمانی تا سال ۲۰۱۰ هفت بار قهرمان اروپا شدند و شش بار نایب قهرمان. شش بار هم جام یوفا را فتح کردند. همه این ها بدین معنی بود ژرمن ها جایگاه والایی در مقایسه با اکثر حریفان اروپایی‌شان دارند. در حالی که در قرن بیستم در دو جنگ جهانی، مغلوب شده بودند. در دو جنگ بزرگ، ویران و چند پاره شده بودند.

آن عزم آهنین از کجا سرچشمه می گرفت؟ چرا انگلیسی‌ها و اسپانیایی‌ها نتوانستند راه و رسم مبارزه در کسوت تیم ملی را از ژرمن‌ها بیاموزند؟ چرا فرانسوی ها نمی توانستند مثل آلمانی ها باشند؟

● آن دو جنگ

تاریخ معاصر آلمان نمایشگر صبر و بردباری ژرمن‌ها و بازتابنده‌ رمز و راز چیرگی بر مصائبی بود که کمر هر ملتی را می‌شکست. آلمان قرن بیستم سایه اش را بر برهه های سرنوشت ساز قرن بیستم انداخت. صنعتی‌ شدن آلمان در سال‌های ۱۹۱۴ـ۱۸۹۰ خارق‌العاده‌ بود. آنها در بطن جنگ جهانی اول (۱۸ـ۱۹۱۴) قرار گرفتند و جنگ جهانی دوم (۴۵ـ۱۹۳۹) را آغاز کردند. آن‌ها ابایی نداشتند به جنگ دنیا بروند. نمی ترسیدند در همه‌ جبهه‌ها بجنگند. آلمان طی قرن بیستم بارها کوچک و بزرگ شد و مرزهایش تغییر کرد.

جمهوری آلمان سال ۱۹۱۸ برپا شد و در ۱۹۳۳ فرو پاشید. مرزهای آلمان در ۱۹۱۴ به روسیه و شمال‌شرقی دریای بالتیک ‌رسید . امضای معاهده ورسای پس از شکست آلمان در جنگ اول جهانی، تلخ ترین ژرمن‌ها پس از شکوفایی اقتصادی آلمانِ اوایل قرن بود. این معاهده در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹، درست پنج سال پس از ترور اربوکل فرانتز فردیناند به امضا رسید و چهار برنده‌ اصلی جنگ ــ فرانسه، انگلستان، ایتالیا و آمریکا ــ سهم خود را از آلمان طلب کردند. براساس این معاهده، آلمان از بیست و پنج هزار مایل مربع سرزمین با شش میلیون نفر جمعیت و منابع پرشمار سنگ و آهک، عقب‌نشینی کرد. پروس از آلمان جدا شد. متفقین دره‌ راین را تحت‌ نظر خود گرفتند، ارتش آلمان به صدهزار نفر کاهش یافت و واحدهای شناور نیروی دریایی آلمان به کشتی‌های کوچک محدود شدند. اما آلمان کم‌تر از دو دهه بعد با قدرت شگرف دیگری بازگشت و برابر جبهه‌ پیروز ایستاد.

آدلف هیتلر طی سال های فدرت طلبی اش نژاد آریایی ژرمن ها را برتر خواند و سایر اقوام را کوچک و حقیر. سیاهپوست های المپیک برلن ۱۹۳۶ (سه سال پیش از آغاز جنگ دوم جهانیی توسط آلمان) خاطرات تلخی را به خانه بردند. آلمان در سال ۱۹۴۵ آلمان به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. به دو اردوگاه کمونیسم و سرمایه داری. شخصیت کلیشه‌ای آلمانی‌ها پس از جنگ دوم عمدتاً برحسب آن‌چه در فیلم‌های سینمایی غربی ارائه شد شکل گرفت. در گذر زمان، تصویر مرد موطلایی خشن و بی‌احساس به‌ندرت تغییر یافت.

مردمانی با صورت سنگی و کلامی خشن. ولی بازیکنان آلمانی با پیراهن های سپید و شورت سیاه کلیشه‌ نازی‌های مو بور سنگدل، سربازان هیتلر، ماموران گشتاپو و آلمانی هایی روبوت وار را کنار زدند. ژرمن‌ واقعی تر و زمینی تر با آرامش و سرعت خود را احیا می کرد. آلمان در پایان جنگ اول و دوم شکست خورده و تحقیر شده بشمار می رفت، ولی با شتاب حیرت‌انگیزی به قدرت مالی و اقتصادی برتر اروپا بدل شد و کشورهایی که پیروز شده بودند را پشت سر گذاشت.

آلمان شکست ‌خورده در پایان جنگ دوم، با فشار کشورهای پیروز از فیفا هم کنار گذاشته شد و در ۱۹۵۰ بار دیگر به عرصه‌ بین‌المللی پا گذاشت. ورود مجدد ژرمن‌ها، نمایشگر قدرت فراوانشان بود. آن‌ها چهار سال بعد، جام‌جهانی را در کمال حیرت به خانه بردند. در حالی که در اولین دیدار برابر مجارستان شکست سنگینی را پذیرفته بودند، در آخرین دیدار همان تیم را شکست دادند.

شکست هشت بر سه آلمان‌غربی در جام‌جهانی ۱۹۵۴ سوییس برابر مجارستان، ژرمن‌ها را متوقف نکرد. آن‌ها با مغلوب کردن ترکیه، یوگسلاوی و اتریش در استادیوم برن بار دیگر مقابل مجارستان ایستادند و با درایت سپ هربرگر سه بر دو پیروزی شدند. آن پیروزی مقدمه‌ای بر افسانه‌ جنگندگی ژرمن‌ها و چنگ‌زدن به پیروزی از دل شکست بود که بعدها به سنتی بدل شد.

● دو آلمان، یک کشور

آلملن را در پایان جنگ دوم جهانی دوتکه کردند و شهر برلن نماد رویارویی غرب و شرق در دل اروپا شد. برلن برای غربی‌ها، جزیره‌ آزادی کنار زندان کمونیسم شد و برای شرقی‌ها، نگینی به ‌شمار ‌رفت که به ورطه‌ سرمایه‌داری نغلطیده بود. اما تا سال ۱۹۴۹ حداقل دو و نیم میلیون ساکن آلمان‌ شرقی به غرب گریختند و دولتمردان شرق را بر آن داشتند تا نگین خود را با برپا ساختن حصاری حفظ کنند. سربازان آلمان‌ شرقی با سیم‌های فلزی خاردار شهر را دور زدند و سپس دیوارهای بلند بتونی با پُست‌های نگهبانی ویژه و سیم‌های برق برافراشتند. چهل ‌سال جدایی ژرمن‌ها در دو سوی دیوار، فاصله‌ عمیقی بین اهالی ‌غرب و شرق ایجاد کرد که فوتبال بازتابنده آن جدایی شد.

توفیق ورزش آلمان ‌شرقی کتمان ناپذیر بود. ورزشکاران آلمان‌شرقی در المپیک‌ها پا به ‌پای آمریکایی‌ها و حتی روس‌ها جلو رفتند و در بسیاری از رشته‌ها، مدال‌ها را درو کردند. ولی اولین و آخرین حضور آلمان شرقی، طعنه آمیزانه، در جام جهانی ۱۹۷۴ که در آلمان غربی برگزار شد، بود. جایی که شرقی‌ها با تک گل اشپارواسر، آلمان‌غربی را در دور مقدماتی در شهر هامبورگ شکست دادند و به‌ عنوان سرگروه به مرحله بعد راه یافتند.

آلمان ‌شرقی در دور دوم حذف شد و آلمان‌غربی در خاک خود جام زرینه‌بال را به‌دست آورد. و اشپار واسر قهرمان ملی شرقی‌ها سال ۱۹۸۸ طی مسابقات پیشکسوتان به آلمان‌غربی گریخت، ولی یک سال بعد دیوار برلن فرو می ریخت. در نهم نوامبر ۱۹۸۹. دو آلمان در اکتبر ۱۹۹۰ یکی شدند و غربی‌ها و شرقی‌ها درهم آمیختند.

اکثر ورزشکاران زن و مرد آلمان‌شرقی به‌ دریافت دستمزدهای بالا به باشگاه‌های غربی پیوستند. ماتیاس سامر به بورسیادورتموند و اولف کریستن به بایرن لورکوزن رفتند و پیراهن تیم ملی آلمان را هم بر تن کردند. فوتبال به ‌رغم محبوبیتش در آلمان ‌شرقی، کیفیت بالای رقابت‌های بوندس ‌لیگا را نداشت و تیم ملی آلمان‌شرقی هم نمی‌توانست با تیم ملی آلمان‌غربی رقابت کند. تشکیلات اداری‌ مالی فوتبال آلمان‌غربی، براساس ساختار اقتصاد آزاد شکل گرفته بود و باشگاه‌های آلمان ‌شرقی نتوانستند در خود را با آن ترکیب هماهنگ سازند.

اما از اواسط دهه‌ ۱۹۹۰ زمزمه‌های نیشداری از روی سکوها در اشاره به گذشته بر باد رفته به گوش رسید. برخی از طرفداران که شهروندان سابق آلمان‌شرقی محسوب می شدند با شعارهایشان عصرکمونیسم را به رخ کشیدند. به امکان تماشای مجانی مسابقات اشاره کردند. به استفاده‌ رایگان از تأسیسات ورزشی. جمله‌های نوستالژیک شرقی‌های سابق چیزی بیش از غم غربت داشت. شهارهایشان تند بودند. در برخی از دیدارها پرچم آلمان‌شرقی به حرکت درآمد و شعار "ما هیچ خوک غربی را نمی‌خواهیم" به گوش رسید، شعار "دیوار را برپا سازید".

گروهی از جوانان بیقرار با سرهای تراشیده و پرچم ها و بازوبندهای که صلیب شکسته بر آنها خودنمایی می کردند کینه‌توزانه فریاد زدند. فریاد زدند و نه ‌فقط به خارجی‌ها اعتراض کردند، بلکه نفرت‌شان از فاصله‌ عمیقشان با غربی‌ها را هم بروز دادند. شرقی‌های کمونیست که روزگاری خود را پرچم‌دار مبارزه علیه فاشیسم می خواندند و به مبارزه با نازیسم ‌می بالیدند از حمله به اقلیت‌ها، مهاجران و خارجی‌ها بیمی به دل راه نداند. فوتبال بستری برای بروز آن دلتنگی و این خشم شد.

در سال ۱۹۹۲ بیش از ۲۲۰۰ حمله علیه پناهندگان در آلمان رخ داد که به هفده قتل انجامید. با کشته شدن پنج پناهنده‌ ترک شامل سه زن و دو دختر به‌ دست نئونازی‌ها در ژوئن ۱۹۹۳، خشونت راست‌گرایان افراطی بیشتر شد. با این وصف ورود مهاجران سرزمین‌های دور به آلمان با تغییر قوانین مهاجرت در سال ۱۹۹۹ ادامه می یافت. بازیتاب آن در تیم ملی فوتبال آلمان تبلور می یافت.

● تیم چند ملیتی

آلمان جام جهانی ۲۰۰۶ را با کیفیت بالایی عاری از نژاد پرستی برگزار کرد. این بار برخلاف سال ۱۹۷۴ از حضور دو آلمان در مسابقات خبری نبود و ژرمن ها با یک پرچم به میدان رفتند. آلمان در جام جهانی ۲۰۱۰ تیم چند ملیتی بشمار می رفت. یازده بازیکن از بیست و سه بازیکن مهاجر بشمار می رفتند. مسعود اوزیل ترک تبار بود. سامی خدیرا تونسی تبار و جروم بوتنگ، یک سیاهپوست غنایی . خانواده های میروسلاو کلوزه و لوکاس پودولسکی لهستانی بودند. همه آنها کنار مو طلایی های آلمانی مثل باستین شواین اشتایگر به میدان رفتند و درخششی نامتعارف داشتند. چهار گل به انگلیس، دشمن قدیمی، زدند و چهار گل به آرژانتین پر ستاره. اوزیل در این زمینه گفت " احساس می کنم به هر دو فرهنگ تعلق دارم. تصور می کنم تکنیک و احساسم در رابطه با توپ شبیه ترک‌ها است. و انضباط و رویکردم در زمینه تاکتیکی، آلمانی".

آلمان ۲۰۱۰ انگاره ژرمن‌های آریایی تبار مو طلایی نژاد پرست را به هیچ گرفت. چنان که بازی آلمان طعم دیگری داشت. حالا آلمانی که نزدیک به ده درصد ساکنانش را مهاجران تشکیل داده‌اند ویژگی دیگری جز صبر و جنگندگی دارد: قومیت های مختلف و فرهنگ های متفاوت.

یادداشتی از حمیدرضاصدر

وبسایت کانون هواداران تیم ملی فوتب



همچنین مشاهده کنید