یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
شکل خیال
شکل خیال در بیتی از نظامی
در شعر مپیچ و در فن او
چون اکذب اوست احسن او
نظامی گنجهای در مثنوی لیلی و مجنون، خطاب به فرزند خود میگوید:
گر دل نهی ای پسر برین پند
از پند پدر شوی برومند
گرچه سر و سروریت بینم
آیین سخنوریت بینم
در شعر مپیچ ودر فن او
چون اکذب اوست احسن او
زین فن مطلب بلند نامی
کان ختم شده ست بر نظامی
( ۱۵-۱۳/۱۰ بند)
ممکن است شنوندهای با خود بیندیشد شعر وفن شعر و یا حتی فرزند شاعر، به چه شکل و صورتی در صحنه خیال شاعر ظاهر شده است؟ یعنی شکل خیال در این بیت چیست که شاعر میگوید: " در شعر و در فن شعر مپیچ"؟
خواه ناخواه ذهن برای دریافت این شکل خیال، به سوی معنی " پیچیدن در..." کشیده میشود و معانی وضعی این فعل را درمناسبت با سخن میسنجد:
پیچیدن چیزی در چیزی= پیچیدن چیزی بر چیزی.
مانند پیچیدن ماریا ساقه گل بردرخت، پیچیدن ریسمان بر قرقره و ... جز آن ...
این شکل خیال به معنی مقصود نمیرسد.
- پیچیدن چیزی در ( =بر) کسی. مانند پیچیدن دام یا کمند برکسی وامثال آن ...
این شکل خیال نیز به معنی مقصود منتهی نمیشود.
- پیچیدن کسی در کسی مانند پیچیدن دو کشتیگیر در همدیگر. لفظ " فن" ذهن شنونده را به سوی فن کشتیگیری میکشد و این شکل خیال در معنی بیت، آشکار میشود که شاعر به کوشیدن با شعر و فن شعر میاندیشد و صحنهای از کشتی و فن کشتی پیش خیال او شکل میگیرد. اما حقیقت این است که شعر یک موجود زنده نیست بلکه یک " چیز" ودر نهایت یک عمل یا کار است؛ پس ناگزیر و به دلالت عقلی باید بپذیریم که فعل " پیچیدن در..." درمعنی نهاده(۱) خود به کار نرفته است ، بلکه یک معنی نانهاده(۲) و مجازی به همراه دارد:
پیچیدن در: کوشیدن به ، کوشیدن برای، مشغول شدن به ، مشغول شدن با ... و نزدیک به همین معنی است " آویختن در..."
متشابه بخوان در اومآویز
وز خیالات بیهده بگریز
حدیقه سنایی
با توجه به معنی مجازی" پیچیدن در..." معنی بیت، به صورت زیر خودنمایی میکند: " فرزندم! شعر مگو وبرای شعر و فن شعر مکوش وعمر تلف مکن؛ زیرا دروغترین شعر، زیباترین اوست".
در همین بیت، آن شکل خیالی "
کشتی گیری"، و این معنی نانهاده " مکوش" برای " مپیچ" ، از وجود استعاره و مجاز در سخن خبر میدهد که هر دو موضوع علم بیان است و زیبا و دروغ بودن شعر نیز در همان استعاره و مجاز نهاده شده است. همچنین با اندکی تامل معلوم میشود که دروغ یا دروغتر ( اکذب) نیز در بیت نظامی، در معنی عرفی عام به کار نرفته است؛ بلکه یک معنی اصطلاحی به همراه دارد وغرض از این دروغ، معنی غیر حقیقی یا مجازی است واین هر دو معنی عرفی واصطلاحی از دیدگاه علم روانشناسی درباه شعر صادق است. زیرا شعر نیز همانند هرهنر دیگر، زاده خیال است واز عاطفه هنرمند سرچشمه میگیرد؛ و از آن است که درباره خیال گفته میشود: " خیال عبارت است از ادراک آمیخته به عاطفه؛ یعنی خوشی یا رنج حاصل از برخورد با امور و اشیا".
به عبارت دیگر، خیال یک صورت ذهنی دگرگون شدهای است که تحت تاثیر عاطفه ، رنگ و شکل گرفته و از عالم ادراک( حقیقت) دور شده است وشناخت و روش شناخت گونهها و شکلهای خیال در شعر، موضوع علم بیان است. در این شناخت و روش است که شعر از غیر شعر وشاعر- شاعری که ذاتا شاعر است- از غیر شاعر باز شناخته میشود و شعر هنرمند به خیال شاعرانه او زندگی جاودانه میبخشد وبرای همیشه زنده میماند:
شکل نظامی که خیال من است
جانور از سحر حلال من است
مخزن الاسرار
شکل خیال، عبارت از شکلی از یک چیز و یا تصویری از یک حادثه است که همراه با یک چیز یا یک حادثه دیگر در صحنه خیال شاعر ظاهر میشود ودر برابر این چیز یا این حادثه قرار میگیرد، در حالی که با همین یک چیز و یک حادثه همانندگی و یابستگی نسبی دارد.
شکل خیال در بیتی از حافظ
سمند دولت اگر چند سرکشیده رود
زهمرهان به سر تازیانه یاد آرید
دولت، با همه معانی نهاده و نانهاده خود ، درمیان شاعر ومعاشران قدیم او جدایی انداخته است؛ تا جایی که حتی حقوق بندگی مخلصانه هنرمند از یادها رفته است. شاعر در
معاشران زحریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
به وقت سر خوشی از آه وناله عشاق
به صوت و نغمه چنگ و چغانه یاد آرید
چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی
زعاشقان به سرود وترانه یاد آرید
عالم اندیشه با حقیقت تلخ اختلاف طبقاتی برخورد میکند وهمین برخورد منطقی ودرک حقیقت، عاطفه شاعر را بر میانگیزد و او را سخت می رنجاند؛ و در این رنجش است که " دولت" به شکل خیالی " سمندی سرکش" در بخش روشن حافظه شاعر ظاهر میشود ودر این ظهور شگفت انگیز است که شعر به صورت یک زیبای غیر حقیقی ( اکذب احسن) خود نمایی میکند و سمند سرکش به جای" دولت" مینشیند. همین جاست که تخیل شاعر او را به کشف رابطه بدیع دیگری سوق میدهد که ریشه در تجربیات و مشاهدات پیشین او دارد واز چشمه ذوق واستعداد شاعرانهاش آب میخورد: هر آن کس که بر زین اسب سرکش بنشیند به جان میکوشد تا خود رابر پشت زین نگه دارد واو را مجال اندیشیدن به دیگران نیست، مخصوصا اگر این سمند، سرکشیده برود ، افسار واختیار از دست سوار بیرون میرود واو جز حفظ جان به چیزی نمیاندیشد، او چنگ در یال وگردن اسب انداخته ، خود را به دست پیشامد میسپارد، درست در این حالت است که اگر بخواهد از کسی یاری بطلبد فریاد میکشد واگر بخواهد یادی از یاران و همراهان بکند جز اشاره با سرتازیانه ، کاری از وی ساخته نیست.
واما شاعر، از یاران قدیم خود- که به دولت رسیدهاند - میخواهد تا اورا به یاد بیاورند ودر همین خواست است که تجربهاش او را به کشف رابطهای دیگر میرساند و شکل خیال دیگری از قفسه تجربیات ذهن او در قسمت روشن حافظه میآید: دولتمردان، بخشی از آنچه را که به زور شمشیر از آن دیگران گرفتهاند به اشاره سر تازیانه به این دیگران میبخشند:
شه چودریاست بیدروغ ودریغ
جزر ومدش به تازیانه و تیغ
چو درمیان مراد آورید دست امید
زعهد صحبت ما در میانه یاد آرید
سمند دولت اگر چند سرکشیده رود
زهمرهان به سرتازیانه یاد آرید
نمیخورید زمانی غم وفاداران
زبیوفایی دور زمانه یاد آرید
به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلال
زروی حافظ واین آستانه یاد آرید
حافظ- نسخه قزوینی
هرچه آرد به زخم تیغ فراز
به سرتازیانه بخشد باز(۳)
اینجاست که خیال شاعر، شکل میگیرد و به روشنی معلوم میشود که " شکل خیال او" یک پدیده مادی و محسوس از جهان هستی است، ، پدیدهای که در اندیشه شاعر و در حافظه او ضبط شده است ودرست در لحظهای که شاعر، تحت تاثیر عاطفه خود چاره ای جز گفتن ندارد متناسب با چیزی که اورا خوش یا ناخوش آمده است، در صحنه خیال ظاهر میشود و آن چیز را به خود میپیچد و یا رو به روی او مینشیند. این شکل خیال، موضوع علم بیان است و بیرون از دایره شعر نیز قابل شناخت و رویت است و همانند ماهیت شعر چیزی ناشناخته نیست.
گونههای شکل خیال
شکل تشبیه یا همانند سازی:
لاله به آتشگه راز آمده
چون مغ هندو به نماز آمده
مخزن ا لاسرار
شاعر، لاله سرخ را با درون سیاه و سر برزمین خمیده ، در صحرا میبیند و با مشاهده این صحنه ، مغ هندو با رنگ چهره سیاه و جامه ارغوانی پیش چشم او میآید که در آتشگاه، سربر زمین نهاده و نماز میگزارد. صحرا همانند آتشگاه اوست و اینجا به کشف مجاز نایل میشود وترکیب آتشگاه راز را به جای " صحرا" به کار
میبرد(۴) و در این قیاس، شکل خیال شاعر دو همانند را پیش هم مینهد وبا ادات تشبیه " چون" به هم جوش میدهد:
لاله به آتشگه راز آمده
چون مغ هندو به نماز آمده
تشبیه، یکی از گونههای شکل خیال شاعر است که در علم بیان بررسی میشود.
شکل استعاره:
زشرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
حافظ
شاعر، لطف و زیبایی روی محبوب را با گل سمن می سنجد و در این سنجش، تجربه شاعر وزش باد و نشستن غبار بر روی سمن را به صحنه ذهن میآورد ودر همین لحظه است که شکل خیال هنرمند به سمن و باد صبا جان میبخشد و آن دو را به صورت دو انسان زنده و با احساس به روی صحنه میآورد. سمن از اینکه شاعر روی محبوب خود را به او همانند کرده است بادرک حقیقت و جاودانگی زیبایی و لطف در روی معشوق شاعر،شرمگین میشود و از نهایت شرم، اختیار از دست داده با دست صبا ، خاک در دهان خود میاندازد که " خاکم به دهن! من کجا و آن همه لطف روی دوست کجا!"
شکل خیال شاعر، در این سنجش و برخورد به صورت " استعاره" ظاهر شده است.
شکل ایهام و استعاره و کنایه:
چشمه درفشنده تر از چشم حور
تا برد از چشمه خورشید نور
مخزن الاسرار
شاعر، در خلوت شبانه خویش به یاری پیر ورایض خود به باغ شعر وعرفان قدم میگذارد:
خواجه گریبان چراغی گرفت
دست من ودامن باغی گرفت
وهمانجا چشمهای درفشنده (۵) میبیند و چشمه او را به سوی چشم وقطرههای آب چشمه به سوی درافشاندن و در نتیجه درفشندگی
(= درخشندگی) میکشد؛ آن گاه چشمان سیاه و درخشان حور بهشتی جلب توجه میکند و شاعر شکل خیال خود را با یک تشبیه ساده بیان میکند: چشمه درفشنده تر از چشم حور.
ذهن هنرمند، تجربهای تازه پیش چشم او میآورد: زنان زیباروی سیاه چشم از چشمه آب میبرند واین چشمه با این چنین درخشندگی میخواهد از چشمه خورشید عالم عرفان نور ببرد (۶) و در این شکل خیال است که گمان میرود " نور از خورشید بردن" معنی و مفهوم زیر را نیز دارد: " خورشید را از رونق انداختن و آب و آبروی او را بردن" ( ایهام) و در همین شکل خود چشمه به صورت " حور" یعنی زنی زیبا ، پیش چشم میآید که از چشمه خورشید نور میبرد( استعاره) . باز در همین شکل خیال نهفته است که : " درخشندگی آب آن چشمه از تابش نور خورشید بود یا به عبارتی سادهتر" نور خورشید بر آن چشمه میتابید" .این معنی مقصود را که از آن معنی حقیقی فهمیده میشود" کنایه " نامیدهاند."
شکل مجاز وکنایه:
سبزه بدان چشمه وضو ساخته
شکر وضو کرده و پرداخته
در شکل خیال شاعر، سبزه به صورت نمازگزارانی دیده میشود که وضو ساخته و پس از سجده شکر قیام میکنند( استعاره) . سبزهای که آب چشمه از روی آن روان میشود واو را میشوید و خم میکند و پس از شستشو است که سبزهها راست میایستند. وضو ساختن در برابر شسته شدن قرار میگیرد و به جای آن مینشیند( مجاز به همانندی) . شکر وضوکردن به جای خم شدن سبزه در زیر آب روان به کار میرود( مجاز به همانندی). و پرداختن معنی حقیقی تمام کردن وانجام دادن کار را دارد که غرض از آن " قیام و راست ایستادن" است( کنایه). وحتی در شکل خیال شاعر لفظ مفرد سبزه ، به معنی چمن یا سبزهها خودنمایی میکند که از باب مجاز به غیر همانندی است و این همه ، موضوع علم بیان است.
کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب
تا سرزلف سخن را به قلم شانه زدند
در این شکل خیال، حافظ خود رابه جامه دامادی میآراید و در حجله عروس اندیشه، روبند از رخسار این عروس به یکسو مینهد ومیگوید از زمانی که سرزلف عروس سخن را با قلم شانه زدهاند، هیچ کس چون خواجه حافظ نتوانسته است نقاب از رخ اندیشه بگشاید، خواجه داماد وعروس بکر اندیشه و سخنی که سر زلف او را شانه زده و آراستهاند،همه، شکلهای خیال شاعر است که به صورت استعاره به صحنه سخن آمدهاند. در همین شکل خیال است که ترکیب" نقاب از رخ اندیشه گشودن" به معنی مجازی بیان و توضیح اندیشه و نقل آن به زبان شاعرانه، خود نمایی میکند و " سرزلف سخن را به قلم شانه زدن" معنی نوشتن سخن به صورت منظوم را پیدا میکند( مجاز به همانندی).
شکل تمثیل:
حافظ از باد خزان درچمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما: گل بیخار کجاست؟
این یک حقیقت است که " هیچ گل سرخی، بیخار نیست" وکلام، معنی حقیقی خود را به همراه دارد. اما مقصود شاعر از این شکل خیال، یک معنی کنایی دیگر ( تمثیل) و یامعانی دیگری است؛ ازجمله" هرگز زندگی بیغم و غصه ممکن نیست".
این شکل خیال نیز در دو مبحث کنایه (۷) و مجاز از مباحث بیان بررسی میشود. شکلهای گوناگون خیال یعنی تشبیه و مجاز و ایهام و استعاره و کنایه ، پایههای اصلی و موضوع علم بیان است.
دکتر بهروز ثروتیان
پی نوشتها:
۱- ماوضع له
۲- غیر ما وضع له
۳- به هرج از سرتیغم آید فراز- سرتازیانهام کند ترکتاز
سرتیغم آرد جهان را به چنگ - سرتازنه م دهد بی درنگ
شرفنامه
۴- این کاربرد را در کتب معانی و بیان
" استعاره مصرحه " نامیدهاند.
۵- غرض از چشمه، در باغ عرفان شعر، طاهرا ( چشمه سخن ) است.
۶- همانند این کاربرد استعاری و در واقع استعاره از آب در کلمه" مهتاب " را نیما یوشیج به کار برده است .
۷- تمثیل از جهتی د رمبحث مجاز و از بعدی خاص در باب کنایه قابل بحث است .
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
حسین امیرعبداللهیان حجاب دولت امیرعبداللهیان مجلس شورای اسلامی سازمان همکاری اسلامی انتخابات جنگ شورای نگهبان دولت سیزدهم مجلس انتخابات مجلس دوازدهم
هواشناسی شهرداری تهران زاهدان سیل فضای مجازی یسنا باران سازمان هواشناسی سامانه بارشی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو خودرو دلار مسکن تورم قیمت طلا بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ارز ایران خودرو
تلویزیون صدا و سیما مسعود اسکویی پایتخت موسیقی مهران غفوریان دفاع مقدس صداوسیما سریال سینمای ایران کتاب
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه اوکراین انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال مهدی طارمی پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر بارسلونا جواد نکونام باشگاه استقلال علی خطیر بازی
هوش مصنوعی اینستاگرام گوگل اپل ناسا عکاسی تبلیغات کولر مایکروسافت
دیابت چای کودک توت فرنگی چاقی قهوه