سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

بوی بارون


بوی بارون

چنان که دست گدایی شبانه می لرزد
دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد
هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست
که دست بسته او عاشقانه می لرزد
چه رفته است به دیوار و در که تا امروز
به نام تو …

چنان که دست گدایی شبانه می لرزد

دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد

هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست

که دست بسته او عاشقانه می لرزد

چه رفته است به دیوار و در که تا امروز

به نام تو در و دیوار خانه می لرزد

چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟

چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟

هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار

به خانه چند دل کودکانه می لرزد

دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست

که در جواب، زمین و زمانه می لرزد

ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم

همین که نام تو آرند شانه می لرزد

میلاد عرفان پور