شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
تغییر الگو و سبک زندگی زنان در جامعه مدرن
● مقدمه
دادههای آماری، حتی در حد اعداد و ارقام، رویکردهای نظری را به سمت و سویی متوجه میکنند تا پاسخگوی مسایل مبتلا به جامعه باشد. در عین حال، بدیهی است که توضیح آماری در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، بدون پشتوانه مباحث نظری در گستره مطالعات اجتماعی و فرهنگی، رویکردی کم فایده است و پاسخ درخوری به زحمات انجام شده عملی در راه اجرای پژوهش نیست و درواقع آمال پژوهش را نیمهکاره رها میکند و بهرهگیری از آن را بیفایده میگذارد.
تحلیل دادهها در پرتو بحثها گویاست و طرح مباحث گوناگون بیانگر دقیقتر دامنه وسیعتری از تلویحات و ارجاعات خواهد بود. به این معنی که گرچه اعداد و ارقام سویههای کلی و عمده جامعه را نشان میدهند و نیمرخی از وضعیت زنان و همراه با آن نیمرخی از خانواده جدید ایرانی در این عصر گسست تاریخی را به تصویر میکشند، اما نتایج آماری به خودی خود قادر به بیان آن نیستند که آیا این تغییرات یک شبه ایجاد شدهاند؟ آیا افراد به لحاظ روانشناختی و عاطفی دچار تغییرات عاطفی شده و یک دگردیسی درونی را از سرگذراندهاند؟ یا آنکه شرایط تاثیرگذار جامعه (در بیرون از متن خانواده) بر اعضای خانواده اثر میگذارد؟ بدیهی است مادامی که چیز زیادی از آغاز و جریان فرآیندها نمیدانیم، راهحلهای احتمالی نیز کارشناسانه نخواهد بود. از سویی تحلیل روانشناختی لازم است تا لایههای درونیتر روابط زن و شوهر واکاوی شود و مناسبات عاطفی و خلوت اعضای خانواده مورد بررسی قرار گیرد. اما درک علل سویههای عمده بحران اجتماعی، مستلزم آن است که تعارضهای زناشویی و مشکلات خانواده در سطحی وسیعتر نگریسته شود و رابطه آن با بالابودن سطح تنش در جامعه، اغتشاش در روابط انسانی، تغییر سبک زندگی، تغییر نقشها یا بروز ابهام در نقشهای اجتماعی و همچنین احساس ضعف در مهار رویدادهای اجتماعی و خانوادگی، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. روشن است که چنین تجزیه و تحلیلی مستلزم درکی جامعهشناختی از ابعاد قضیه است. تغییر الگو و سبک زندگی به عنوان یکی از نکاتی است که در جامعهشناسی همواره به منزله یک حوزه پژوهشی فعال مطرح بوده است، آنچه قضیه را از چشمانداز جدیدی مطرح کرده، در وهله نخست عبارت از این است که این موضوع در جوامع امروزی از ابعاد نسبتا وسیعی برخوردار شده است. امروزه، در عصر مدرن، تغییر الگو و سبک زندگی با توجه به ابعاد وسیع و آشکار آن، همچنین از سویههای اثرگذار منفی برخوردار شده است. از سویی موجد نابسامانی اجتماعی شده و از سویی دیگر، بسته به سطح انعطافپذیری هر جامعه، با مرزهای مدارا و اخلاق اجتماعی اصطکاک ایجاد میکند.
● دختران و ازدواج
امروزه به ویژه در جوامع شهری، به ندرت به مواردی برمیخوریم که نخستین جاذبهها و کششها بین پسر و دختر منجر به ازدواج شود. غالبا دو طرف چندسالی دست نگه میدارند. با بالا رفتن سن ازدواج، رفتهرفته، مشکلات زندگی به عنوان علت بیتوجهی به ازدواج مطرح میشود. در واقع تاخیر در ازدواج و گاه تجرد قطعی امروزه پدیده متداولی است.
البته برخی، تاخیر در ازدواج را با پیامدهای مناسبی چون کسب آمادگی مناسب اقتصادی و روانشناختی هنگام ازدواج، کسب عقلانیت، بلوغ فکری و پختگی همراه میدانند. استدلال میکنند، بلوغ فکری در یک جامعه شهری پیچیده در مرتبهای بالاتر از بلوغ جسمی قرار دارد. وقتی بلوغ فکری اتفاق نیفتاده است، چطور میتوان جوان را تشویق به ازدواج کرد؟ برخی دیگر، ضمن تایید این پیامدهای مثبت به برخی پیامدهای منفی اشاره میکنند. بیشتر شدن فاصله بین بلوغ جسمی و سن ازدواج، مساله برآورده شدن نیازهای جنسی را به همراه دارد. با افزایش سن ازدواج، عموما از جنبههای احساسی و عاطفی افراد کاسته شده و جنبههای عقلانی به معنای محاسبهگرانه تشدید میشود. آن وقت سبکهای مختلف زندگی مطرح میشود و همراه با مشکلات زندگی و کار یا تحصیل، انگیزه ازدواج کاهش مییابد.
گاهی یک دختر جوان برای خلاص شدن از شبکه ناخوشایند خانوادگی، ناگهان ازدواج میکند. او اگرچه در ظاهر ازدواج را انتخاب کرده، اما گویی ازدواج او از روی درماندگی بوده و واکنشی نسبت به مخمصهای است که در آن گیر افتاده است. نه مجذوب کسی شده و نه برنامهای برای ازدواج دارد. مثل یک زندانی در نظر دارد بعدها به این موضوع فکر کند که چگونه از آزادیاش استفاده خواهد کرد. دختر فقط به این میاندیشد که با ازدواج کردن از حقوق یک زن متاهل بهرهمند شود و به اصطلاح از راه ازدواج به لحاظ اجتماعی رو بیاید و از شرایط جدیدی برخوردار شود.
وقتی دختر به ازدواج برای فرار از وضعیت موجود یا وسیلهای برای بیرون آمدن از وضعیت نامطلوب مینگرد، دیگر به شرایط احیانا منفی بها نمیدهد. بنابراین، خروجیهای وضعیت او همیشه قابل پیشبینی نیست. دختری ازدواج میکند و مورد محبت و علاقه شوهرش قرار دارد. در مقام مقایسه، نسبت به تجارب قبلی در خانه پدر احساس رضایت و خشنودی دارد. دختر دیگری در مقطع کارشناسیارشد ازدواج میکند. مورد محبت و علاقه شوهرش قرار دارد اما خشنود نیست. چون در انتظار یک نوزاد است و باید با دنیایی که برای آن تربیت شده، یعنی پیشرفت و ارتقای سطح جایگاه اجتماعی، عجالتا وداع گوید.
گاه دختر به جای ازدواج رسمی به یک زندگی دو نفره، آزاد و بدون تعهد تن میدهد. این سبک زندگی اگرچه آزادی زیادی برای دو طرف، زن و مرد به همراه دارد اما بیشتر حاکی از لاقیدی است و در زندگی زناشویی جواب نمیدهد. وجوه شناختی و عاطفی لازم را پیریزی نمیکند، چون در چنین وضعیتی، ارزشهایی نظیر همدردی، وظیفه، توجه و مراقبت اجتماعی از اهمیت لازم برخوردار نمیشوند و در موقعیتهای تهدیدکننده زندگی ممکن است خیلی زود به بنبست هیجانی و عدم چارهاندیشی بینجامد و خانواده از هم بپاشد.
● زنان، تجارب محیط کاری و مدرنیته
اگر سابق بر این، زنان سنتی با ملاحظه النگوها یا درخشش خیرهکننده نگین انگشتری زنی از اقوام یا آشنایان، به حال وی غبطه میخوردند و این تجربه حاصل از عدم برخورداری از چیزی، موجبات دلخوریشان را فراهم میآورد، امروزه امکان یک مقایسه اجتماعی برای زنان غالبا در بازار کار ایجاد میشود. زن از راه حضور در بازار کار، تحصیل، کسب تخصص یا تصدی امور خدماتی، دریافتی نسبی از کفایت و شایستگیهای خود کسب میکند. رفتهرفته، احساس بلوغ اجتماعی میکند و به استقلال رای خود اهمیت میدهد. زن به تواناییهای جدیدش واقف میشود. احساس خوشبختی میکند، وقتی میبیند مثلا با درآمد حاصل از کار خود میتواند از رفاه برخوردار شود، میتواند در بیرون از خانه روی توانمندیهای خود تکیه کند و خودشکوفایی هرچه بیشتری را تجربه کند. رفتهرفته ممکن است فعالیتهای اداری، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زن، صبغهای فردی به خود بگیرد. در واقع انجام تجارب شخصی مکرر زن با محیط کاری و اجتماعی و ایجاد حس اعتماد به نفس و اعتماد به محیط اجتماعی، توجه زن را به جذابیتهای زندگی شخصی جذب میکند. زن به فکر میافتد که از آزادی ایجاد شده، در کنار زندگی خانوادگی به عنوان امکانی استفاده کند تا یک سبک زندگی شخصی و موفقی را پیش بگیرد که بیشتر منعکسکننده علایق و سلایق شخصی وی در موقعیتهای گوناگون زندگی باشد.
تا قبل از مدرنیته موفقیت زن و ترس از عدم موفقیت در راستای خانواده تعریف میشد، اما در دنیای مدرن خاستگاه و کیفیت ارزشی موفق شدن زن تغییر میکند. بنابراین خاصیت مورد انتظار از مولفه خانواده کمرنگ میشود. مادامی که زنان به محیط اجتماعی و بازار کار مرتبط نبودند، خانواده غالبا توسط مردان قابل مدیریت بود. حضور زن در رقابت اجتماعی در عصر مدرنیته با ارزشهای خاص خود مدیریت خانواده را توسط مرد با مشکلات اساسی مواجه کرده است.
توجه زن به امور شخصی و فردی خود که به معنای جستوجوی زن به هویت فردی خود معنا میشود، به عنوان وجه مشخصه مدرنیته، در جهان معاصر از اهمیت بسزایی برخوردار است. درست در چنین شرایطی زن آمادگی آن را دارد تا تجاربی کسب کند که ممکن است نافی استحکام خانوادگی باشد.
در واقع، در اینجا نوع عملیاتی کردن زندگی شخص تعیین میکند که زن تا چه حد حاضر است از خانواده دور شود یا به استحکام خانوادگی خدشه وارد آورد. برای مثال، آشنایی زن با زنانی دیگر با گرایش فمینیستی یا استقلالگرایانه با روحیه انتقاد از مردان و شوهران، دریچههای مقایسهای جدید و گاه به ظاهر هوشیارانه و تیزبینانهای برای زن فراهم میآورد که جذابیتهای خاص خود را دارد و ممکن است به راحتی ذهن برخی زنان را رها نکند. مسایلی مثل «نقش زنان برابر با فرمانبرداری و متابعت است»، «سلطه مردان و فعلپذیری زنان»، همچنین آشنایی زن با ادبیات مربوط به سبک زندگی، مثلا «کی پنیر مرا جابهجا کرد؟» یا «لطفا گوسفند نباشید»، میتواند به اصطلاح بینشافزا باشد و ذهنیت جدیدی ایجاد کند. ظاهرا نوع خاصی از مقایسه اجتماعی میتواند تجربهای را به ذهن زن متبادر کند؛ احساسی کاذب که باعث میشود تا زن به زندگی زناشویی در مقایسه با شرایط کار و فعالیت و رقابت اجتماعی ـ حرفهای نمره کمتری بدهد و بر میزان آمادگی برای سازگاری زن در محیط خانوادگی خدشه وارد کند. گویی زن در رابطه زناشویی احساس سرخوردگی میکند، چون فکر میکند که از ابراز شایستگیهایش ممانعت به عمل میآید. گویی احساس شکست میکند، چون به خاطر درگیری در رابطه زناشویی، امکان آن را نمییابد تا اهداف حرفهای خود را پیگیری کند. احساس تعارض میکند، چون شیوه زندگی مبتنی بر بلوغ اجتماعی و حرفهای و عقلانی را با الزامات جو روانشناختی زندگی زناشویی یکسان و هماهنگ نمیبیند. زن فکر میکند، ظاهرا در گذشته قدرت درک چنین موضوعاتی را نداشته و اکنون که عاقل و توانمند شده، تازه میتواند این موضوعات را درک کند. استقرار چنین مقایسه شناختی ـ اجتماعی در ذهن، میتواند رفتهرفته شبکهای معنایی و مقایسهای همخوان و متناسب با خود ایجاد کند و چه بسا از این راه در نهایت به دوام و استحکام زندگی زناشویی لطمه وارد آید.
● زن دنیای خود را گسترش میدهد
زن در محیط کار وارد حوزههای متفاوتی از روابط انسانی میشود. حس همکاری، حفظ یکپارچگی در رسیدن به اهداف سازمان کار و پذیرش مدیریت سازمانی از اصول اساسی در هر نهاد سازمانی برشمرده میشوند. رعایت این اصول لازمه پذیرش و پیشرفت حرفهای است. وقتی زن در سازمان کار یاد میگیرد که چگونه عرض چند ثانیه به مردانی که به هر روی با آنان سروکار دارد، بفهماند که میتواند به راحتی با آنان کنار بیاید، گویی به کلیدی اسرارآمیز دست یافته است. احساس میکند از این پس فقط با برقراری یک رابطه توان برداشتن هر مانعی را از پیش پای خود خواهد داشت. صحبت با مردها در سازمان کار و در رابطه با امور کاری، مبنایی برای جلب اعتماد زن و از میان برخاستن فاصلههاست. مردان از نظر ظاهر، جایگاه، اهمیت، نوع حرفه، سلیقهها، رفتار، درآمد و نوع پست اداری با هم متفاوتند. هر نوع مقایسه شناختی زن بین شوهر خود و هر مرد دیگری تلویحا به منزله تفسیری است که تحت تاثیر مولفه اثرگذار ذهنی زن صورت میگیرد. در واقع نوع آمادگی ذهنی زن برای تعیین کیفیت تفسیر شرط است. بنابراین، بر اساس نوع تعارض موجود بین زن و شوهر، زن تا حدودی ناخودآگاه آمادگی دارد هر مرد فرضی با ویژگیهایی را بپذیرد که مغایر شوهر خود یا در نقطه مقابل او باشد. اگر شوهر او دارای جایگاه اجتماعی است، احتمالا مردی دون پایه یا متوسط میتواند مطلوب باشد. اگر شوهر او مردی متوسط است، ممکن است به طور زیرجلدی و ناخودآگاه رتبه و اهمیت شوهر نزد او نازل، محدود و ناچیز جلوه کند. زن چنین دریافتهای ذهنی را به منزله بلوغ عقلانی تفسیر میکند. احساس میکند عاقلتر میشود. دارد میفهمد دنیا دست کیست. گویی چشمانش به روی واقعیات زندگی باز شده. در این شرایط حتی امکان برخورداری از انتخابی واقعیتر را در ذهن بررسی میکند.
البته توجه آگاهانه به این احساس ممکن است در برخی زنان اضطراب ایجاد کند. در این صورت زن ممکن است گاهی به شوهر خود زیادی التفات کند. ممکن است وقت خود را با ابراز عواطف غلیظتری در اختیار فرزندان قرار دهد. چنانچه در این مرحله مشاوره مناسب با زن صورت نگیرد یا وی به طور اتفاقی با زنانی طرفدار استحکام و ثبات خانوادگی آشنا نشود و تغییر نگرشی حاصل نکند، چه بسا بیآنکه خود متوجه باشد، درگیر ایده «مصرف و مصرفگرایی» شود. یعنی ممکن است اصولا پی نبرد که دارد مثل یک زن قربانی، با رضایت خود و منفعلانه در سراشیبی نامعلوم پیش میرود. زن میکوشد تا شأن و اهمیت شوهر را در ظاهر قضیه حفظ کند. در این صورت چه بسا زن با افکار موازی دست به گریبان باشد. از سویی شوهرش برایش جلوهای ندارد و فکر جدایی به سرش میزند، وجود شوهر را بخش بزرگی از مشکلات خود میپندارد. از سوی دیگر تا مدتها موضوع را از آشنایان خود مخفی میکند. مدام به شوهر و آشنایان دروغ میگوید. همچنان به حفظ ارزشهای زناشویی و خانوادگی ظاهری ادامه میدهد. زن تا مدتها ممکن است فکر جدایی در سر داشته باشد، اما در برابر نگاه غیرکارشناسانه عکسالعمل نشان نمیدهد. در عین حال، نگاه آموخته و تربیت شده، درمییابد که بودن زن در خانواده و در کنار شوهر با نوع عملکرد، لحن و رفتارش مغایرت دارد. حتی اگر زن در حضور دیگران از شوهرش تعریف و تمجید کند. در چنین مواردی چهره واقعی زن و شوهر همانی نیست که به دیگران نشان داده میشود. پنهانکاری ظاهر آراسته زندگی مدرن را توجیه میکند. یکی از راههایی که زن برای کاهش تنشهای احساسشده درونی مورد استفاده قرار میدهد، تقلیل ذهنی اهمیت شوهر در خانواده و در مناسبات زن و شوهری است. هر چقدر زن بتواند شوهر خود را در نظام خانواده کماهمیتتر و در رابطه زن و شوهری، ناچیز یا مانع یا حتی مزاحم تشخیص دهد، بهتر میتواند با تنشهای درونی کنار بیاید، چنانچه نتواند خود را قانع کند و در ذهن خود، شوهرش را خرد کند و نتواند او را در مناسبات خانوادگی و زناشویی نادیده بگیرد، دچار مشکلات روان ـ تنی جدی میشود. جستوجوی ذهنی زن برای بهرهمندی از آزادیهای ایجاد شده اجتماعی و گرایش به جذابیتهای سبک زندگی شخصی به گونهای جداییناپذیر با مورد تردید قراردادن شوهر و گاه خانواده همراه است. زنمیبیند، در حد برخورداری از یک زندگی مناسب، درآمد کسب میکند. بچه را نیز مهدکودک نگه میدارد یا به مدرسه میفرستد. زن به واقعیات زندگی مدرن و به امکانات عینی اطراف خود توجه میکند. برای تلویزیون و مدرسه در پرکردن وقت بچهها و حتی برای تربیت فرزندان نقش بیشتری قایل میشود. زن مدام به این نتیجه میرسد که شوهر در یک سر رابطهای قراردارد که در واقع دیگر وجود ندارد، اما باید به خاطر الزامات اجتماعی تحمل شود. فکر میکند، به شوهری که فایده چندانی برای وی ندارد، باید باج داده شود. وجودی که مزاحم آزادی، زندگی شخصی و پیشرفت اوست، باید تحمل شود.
● تضعیف اهمیت و نقش پدران
مساله اصلی این است که مرد در ایفای نقش خود در خانواده ناتوان شده است. از سوی دیگر، زن پس از اخذ جواز تاهل، وقتی در مسیر زندگی شخصی خود پیش میرود، خانواده را آنگونه که هنوز به رسمیت شناخته میشود، مزاحم پیشرفت حرفهای و حتی خوشبختی خود میداند. مدرنیته آنچنان شرایط اجتماعی را بر خانوادهها تحمیل میکند که امکان مدیریت خانواده را از مردها میگیرد و علاوه بر آن حتی امکان اثرگذاری مرد را به عنوان پدر روی بچهها کاهش میدهد. چنانچه پدران به وضعیت ضعیف خود واقف نشوند و به فکر حفظ و برقراری تعامل مناسب با همسر و فرزندان نباشند، زندگی شخصی زن، مدرسه و... پدر را به عضو حاشیهای و کماهمیت خانواده بدل میکند. در شرایط ضعف قدرت پدر، در واقع از پدر بسیار کمتر از قابلیتها و قدرت واقعیاش در امور خانواده کار کشیده میشود. در ادامه پدر رفتهرفته اهمیت خود را نه تنها در داخل مرزهای زن و شوهری بلکه اصولا نزد بچهها و در کل خانواده از دست میدهد. چنین شواهدی حاکی از آن است که پیش از آنکه مسایل به درون متن خانواده معطوف باشد، خانواده دارد زیر بار الزامات ظاهرا تاثیرناپذیر و اجتنابناپذیر فراتر از متن خانواده فرد میشود. از این رو میبینیم که توان گرهگشایی ناچیز روانشناسان و قضات در مشاورههای نیم ساعته یا مراجعه به دادگاه خانواده، از بار اقناعکنندگی مناسبی برای زوجهای مخاطب برخوردار نیست. در واقع توان گرهگشایی ناچیز روانشناسان از پس سیل گرهافکنیهای الزامات زندگی اجتماعی امروزی برنمیآید.
علی تحصیلی
مترجم کتاب روانشناسی اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست