زاویه بسته

اگر جناب مستطاب لقمان امروزه روز زنده بودند, بعید بود كه بفرمایند ادب را از بی ادبان آموختند, چرا كه از بام تا شام این فوتبال باید ادب می آموختند و عاقبت هم نمی آموختند در این فوتبالی كه «كسوت» شناسنامه اش گم شده و اگر هم باشد جعلی است باید هم در بعضی رنگین سراها حنای فرهنگ دیگر رنگی نداشته باشد

نه به درستی جایگاه رئیس معلوم باشد و نه مرتبت مرئوس و نه منزلت مربی.همه ترشرویی باشد و شاخ و شانه كشیدن كوچكان بی مقدار در برابر بزرگان البته كسوت گم كرده و جان شیفته اش هم باید تراوشات قلم های یاغی باشد و یاغی سالاری كه می چكد و بدجوری به جان خسته این فوتبال چكانده می شود.

فوتبالی كه فرداروز می خواهد جامی را ببیند كه جهانی است اینك بدجوری دارند چشمش را كور می كنند كه نبیند!امروزه در دلكده هایی كه كم دلدار و دلداده ندارد و كم عاشق و كم فارغ ندارد، عاشق گردن كلفتی و گردنگشی در زیر گذر این فوتبال بدجوری به جانش افتاده است.مربی بی زبان یكی نگفته شاگردان چهار تا لیچار بارش می كنند و هنوز حرفی از دهان بزرگی در نیامده مشت كوچكان است بر آن دهان.در این فوتبال بازارچه ای قیصرنشان البته آنچه باید دیده نشود احترام به كسوت است و رعایت سلسله مراتب و آنچه باید بسیار دیده شود منزلت و اعتباری است كه از پایین به بالا خریدارش بیشتر است!

•كما

استقلال قلعه نویی به مثابه اسب سواری است كه می تازد و بد نمی تازد ولی هرازگاهی چون سواركاری پا از ركاب رها شده از اسب می افتد!

استقلال تیمی است خوش ساخت و بسیاری از مواقع چنان هماهنگ كه تماشاگر را به حیرت وامی دارد و گهگاه چنان بی آهنگ و بی انگیزه كه گویی مردان راحت طلبش برای گشت و گلم یار به پیك نیك آمده اند.تیمی كه چه بسیار مواقع با دو سه پاس زمینی به سرعت دفاع حریف را جا می گذارد و چه بسیار لحظات مسخ شده و بی حال چپ و راست جا می ماند، آدم تكلیفش را با چنین تیمی باید هم كه نداند. انتظار داریم خوب باشد، بدش را می بیند و منتظریم بد باشد ناگهان شگفتی ساز می شود. تیمی كه فعلاً آسمانش بهاری است، باید ببارد نمی بارد و نباید ببارد، سیل راه می اندازد.هوادارانش را دچار بیم می كند و امید مربیانش را دچار یاس می كند و حرمان.تیمی به اصطلاح «مودی» كه رفتارش در میدان نه چندان به امور فنی كه بیشتر به حالات روحی و روانی بازیكنانش بستگی دارد، حالش كه بد باشد بد بازی می كند.از استقلالی كه گهگاه قادر است هر حریف را تحت فشار حملات خود قرار داده و تاكتیك خویش را به حریف تحمیل كند، هرگز انتظار نمی رود زیر فشار حریف كم آورده به كما برود.

استقلال امروز به طبیب بیشتر از مربی احتیاج دارد.

•با هم بودن، نه برهم بودن

حجازی خوش سر و زبان است و شیكپوش و جذاب.چنین مردی با آن گذشته پراعتبار باید هم مقبول همگان باشد.

استقلال یك شخصیت حقوقی است كه خیل خلیل مردمی دلداده حق زیادی بر گردنش دارند و حجازی یك شخصیت حقیقی است كه هیچ كس نمی تواند حقیقت وجودی اش را انكار كند. اگر امروز استقلال با حجازی نیست و حجازی بدون استقلال است ولی هرگز نمی توان منكر وجودی آن بدون این و این بدون آن شد.آنچه می طلبد این است كه این دو با هم باشند نه برهم. استقلال باید همه گاه مردان بزرگش را ارج نهاده، كسوت و حرمت آنها را پاس دارد، حتی اگر به هر دلیلی اینك در كنارش نباشند. بزرگ مردان استقلال هم نباید استقلال را با خود بخواهند و بزرگی اش را تنها برای خود بخواهند. آنچه مسلم است استقلال قلعه نوعی گاهی در فراز است و گهی در فرود.چه بهتر حجازی و حجازی ها كه فعلاً در میان گود استقلال نیستند و دستی از دور بر آتش دارند، دستی برای خاموشی آتش دراز كنند نه خود آتش گردان به دست آتش بیاران معركه دهند كه آتش به پا كنند.معتبر شدن حجازی ها از اعتبار استقلال است. اگر استقلال تضعیف شود دود بی اعتباری اش به چشم بزرگانش خواهد رفت.