جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

لیبرالیسم در چالش


لیبرالیسم در چالش

آقای مكنتایر معتقد است زبان اخلاقی در فرهنگ جدید, پوششی است برای اراده ذهنیت گرایانه سوبژكتیو و او نیچه را اولین كسی می داند كه به این مطلب پی برد البته نیچه به اشتباه فكر می كرد كه این به دلیل ماهیت گفتار اخلاقی است و حال آنكه این مشكل ناشی از رد تفكر ارسطویی در عصر «روشنگری» است

موفقیت سازمان و پیش بینی ناپذیری با یكدیگر منافات دارند. گفته شده است موفق ترین سازمان آن است كه در آن وظایف مستمرا تغییر كند و تعریف مجدد شود، ارتباط از راه اطلاعات و توصیه باشد و نه از راه دستور و فرمان؛ و معرفت بتواند در هر جای شبكه سازمانی قرار داده شود. این ویژگیها مانع از پیش بینی پذیری می شوند و لذا ادعادی تخصص دانشمندان مدیریت بواسطه مهارت در دانشهایی كه قدرت پیش بینی در اختیار ایشان می نهد و كنترل و قدرت آنها را توجیه می كند، اشتباه است.

ایشان در این بخش همچنین به بررسی مفهوم «تجربه» و تفاوت میان دانشمندان علوم طبیعی و فیلسوفان تجربی مسلك و نقش دیدگاههای نظری در مقام مشاهده و تجربه می پردازد. با بیان دیدگاه ارسطویی در بررسی افعال انسان، تفاوت آن با دیدگاه مكانیكی رایج در قرن هفدهم و هجدهم كه مبتنی بر تفكیك ارزشها از واقعیتها و نادیده گرفتن غایات است، نیز مورد بررسی قرار می گیرد.

آقای مكنتایر معتقد است زبان اخلاقی در فرهنگ جدید، پوششی است برای اراده ذهنیت گرایانه (سوبژكتیو) و او نیچه را اولین كسی می داند كه به این مطلب پی برد. البته نیچه به اشتباه فكر می كرد كه این به دلیل ماهیت گفتار اخلاقی است و حال آنكه این مشكل ناشی از رد تفكر ارسطویی در عصر «روشنگری» است. صحت نظریه نیچه منوط به این بررسی است كه آیا طرد ارسطو در مرحله نخست صحیح بود یا خیر؟ نویسنده معتقد است كه نظریه اخلاق ارسطویی خود را در فرهنگ یونانی، یهودی، مسیحی و اسلامی به تأیید رسانده است و به لحاظ فلسفی قویترین نظریه اخلاقی قبل از عصر جدید است و لذا اگر بناست نظریه نیچه رد شود، باید از چیزی شبیه اخلاق ارسطویی استفاده كرد.

آقای مكنتایر سپس به این مسأله می پردازد كه چگونه باید میان نیچه یا ارسطو، یكی را برگزید. این تعیین باید بر این اساس انجام شود كه یك فرد چه شخصی می خواهد بشود.

(غایت چیست؟) متفكران عصر روشنگری و جدید و متفكران بعد از ایشان با طرد غایت شناسی، تقدم را با قواعد دانستند، به طور مثال آقای راولز فضیلت را چنین تعریف می كند: «گرایش اجمالی برای عمل بر طبق قواعد صحیح» در مقابل، تفكر ارسطویی، فضایل را مقدم می داند. مهمترین وسیله تعلیم و تربیت اخلاقی در فرهنگ های سنتی، داستان و به ویژه حماسه های ملی و داستان های دینی است. درك فرهنگ های سنتی برای ارزیابی جایگاه فضایل در اخلاق ارسطویی و نظام های اخلاقی مشابه كه در آن فضیلت و غایت شناسی مركزی و اساسی است، ضروری می باشد. در جوامع قهرمانی (هیروئیك) كه درباره آنها حماسه های ملی نوشته می شود، سرنوشت اخلاق همیشه تا حدی به امور اجتماعی جزئی و محلی گره خورده است. آرزوهای اخلاقی عصر تجدد خواهی برای رسیدن به كلیتی رها ازهرگونه جزئیت، توهمی بیش نیست. همچنین راهی برای كسب فضایل جز به عنوان جزئی از سنتی كه در آن فضایل را به ارث می بریم، وجود ندارد. بدینسان می توانیم به گونه جدیدی، تقابل میان آزادی در گزینش ارزش ها، كه تجدد خواهی به آن می بالد- و فقدان چنین گزینشی در جوامع قهرمانی را درك كنیم. این آزادی محصول تجزیه (اتمیزاسیون) جامعه و متلاشی شدن قیود است و حال آن كه مطابق توصیف هومر، حماسه سرای یونان باستان فضیلت ها در زمینه همین قیود اجتماعی بدست می آیند.

مكنتایر معتقد است فیلسوفان و نمایشنامه نویسان یونانی در قرن پنجم پیش از میلاد با نوعی بحران اخلاقی مبارزه می كردند. سؤالات سقراط در مورد فضایل برای این بود كه نشان دهد تلقی هومری از فضایل، از دست رفته است. مورخان، فیلسوفان و شعرای متعددی سعی كردند تا دیدگاههای كمابیش سازگاری از فضایل را مطرح كنند، ولی هیچ اتفاق نظری حاصل نمی شد.

نویسنده ضمن مقایسه دیدگاههای سوفیست ها، افلاطون، سوفلكس و ارسطو، اذعان می دارد كه دیدگاه ارسطو از همه مهمتر است. به نظر ایشان مهمترین نقص تبیین ارسطویی، عدم حساسیت لازم نسبت به تاریخ است. این نقص باید توسط متفكران دینی كه در تاریخ دینی تربیت می شوند. جبران گردد. نویسنده همچنین حمایت ارسطو از پادشاهی مقدونیه را ناشی از این فقدان آگاهی تاریخی می داند، دفاع ارسطو از برده داری نیز مورد نقد مشابهی قرار می گیرد. این اندیشه كه بعضی از مردم بردگان طبیعی هستند، ناشی از ناآگاهی نسبت به امكان رشد تاریخی افراد است. مكنتایر همچنین می پذیرد كه برای زیست شناسی ما بعدالطبیعی ارسطو كه براساس آن، غایت انسان تعریف می شد، باید جایگزینی یافت شود. همچنین نظریه سیاسی ارسطو در مورد دولت شهر نمی تواند در مورد دولت های جهان جدید اعمال شود.

مفصلترین استخراج ها و بازنگری ها در مورد نظریه ارسطو، در جوامع قرون وسطایی انجام پذیرفت. او معتقد است برای درك جایگاه نظری و عملی فضایل در جوامع قرون وسطایی باید مواضع درگیر در فرهنگ قرون وسطایی را بازشناسی كرد. نظریه فضایل به طرق مختلف با مسائل سیاسی ارتباط دارد. دلیل نخست این است كه در جوامع قرون وسطایی تفكیك میان اخلاق و قانون كه در نظریه های لیبرالی جدید یافت می شود،وجود نداشت و در فرهنگ سنتی، قانون، دارای غایت اخلاقی تلقی می شد، دلیل دوم این است كه مسایل سیاسی و توسعه تشكیلاتی (نهادی) از دیدگاه متفكران قرون وسطایی به تعلیم و تربیت اخلاقی ارتباط پیدا می كرد: چگونه باید كسی را تربیت كرد كه بتواند مشكلات جامعه و حكومت را در زمینه های فرهنگی متنوع كه در حال حاضر موجودند، حل كند. پیوند دیدگاه تاریخی دینی با دیدگاه ارسطویی در بررسی فضیلت ها، دستاورد بی همتای قرون وسطایی در تفكر یهودی، مسیحی و اسلامی است.

نظر مكنتایر این است كه مفهوم فضیلت در سه مرحله باید بسط داده شود: نخست در «عمل» (Practice)، دوم در نظم روایی (narrative) یك زندگی شخصی واحد و سوم در سنت اخلاقی، منظور از «عمل»، هر شكل سازگار و پیچیده فعالیت مشاركت آمیز در اجتماع است كه به واسطه آن خیرهای درونی آن شكل از فعالیت، در فرایند تلاش برای تحصیل آن معیارهای تعالی كه مناسب آن فعالیت و تا حدی تعیین كننده آن فعالیت هستند، تحقق می یابند. هنر و علوم از نمونه های این نوع از «عمل» است. «عمل ها» دارای تاریخی هستند كه براساس آن تاریخ، باید معیارشان درك گردد. خیرهای درونی، خیرهایی هستند كه می توانند تنها از طریق آن «عمل» یا چیزی مشابه آن به تحقق برسند و تنها با تجربه شركت در «عمل» موردنظر، قابل معرفی و تشخیص هستند. خیرهای بیرونی اموری شبیه شهرت، پول و قدرت هستند كه به واسطه هر وسیله ای قابل تحصیل اند. به نظر آقای مكنتایر، صداقت (راستگویی) و عدالت فضیلت هایی هستند كه بدون آنها نمی توان «عمل» را حفظ نمود. به علاوه برای حفظ «عمل» به مدت زمان طولانی، نهادهایی لازم است: «... نهادها و «عمل» های یك نظم، علت واحدی را تشكیل می دهند كه در آن، آرمان ها و ابتكاری بودن «عمل» همیشه در معرض آسیب دیدگی از اكتسابی بودن نهادها می باشند و توجه مشاركت آمیز نسبت به خیرهای مشترك «عمل ها» همیشه از رقابت آمیز بودن نهاد آسیب پذیر است. در این زمینه عملكرد ذاتی فضیلت ها آشكار است. بدون آنها، بودن عدالت، دلیری و صداقت، «عمل ها» نمی توانند در مقابل قدرت مخرب نهادها مقاومت كنند.» نویسنده به قدری درباره گرایش های مخرب نهادهای جدید حساس است كه آنها را برای مربیان اخلاق از هر گروهی كه باشند، نامناسب می داند.

محمدعلی شمالی



همچنین مشاهده کنید