یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
زنده کنندگان عاشورا

«و من الناس من یشری نفس البتغاء مرضات الله» [۱]
کربلا مظهر عشق به خدا و تجلی اراده مردانی است که در راه دین خدا از جان خود گذشتند و در راه اعتلای پرچم اسلام خون خود را جاری کردند.
اما بعد از عاشورا وظیفه تبلیغ پیام عاشورا و بیدارکردن دلهای خفته مردم بر عهده چند نفر از زنان و مردان باقیمانده از کاروان عاشورایی بود. اُسرایی که شهر به شهر برای عبرت مردم چرخانده میشدند. حضرت علی بن الحسین(ع) از جمله زنده کنندگان خون شهدای کربلا است که بعد از شهادت شهدای کربلا به بیدارگری مردم کوفه و شام و دیگر شهرهای آن زمان پرداخت.
بعد از عاشورا و به خصوص در شام حضرت سجاد(ع) با خطبههای آتشین خود پایههای حکومت ظالمانه یزید را لرزاند و مقدمات فروپاشی حکومت اموی با فراهم کرد.
طبق اقوال مشهور سن مبارک امام سجاد(ع) در کربلا و در روز عاشورا ۲۳ سال بوده است. ایشان به سبب ابتلا به بیماری شدید از همراهی پدر در کارزار جنگ معذور بودند و البته این اراده خداوند به بقای نسل امامت بود. کلام امام حسین(ع) در آخرین لحظات عاشورا گواه این مطلب است.
هنگامی که صدای داد خواهی«هل من ناصر» امام حسین(ع) در روز عاشورا برای چندمینبار بلند شد، طفل ششماهه خود را از گهواره، مضطرب الحال بر زمین انداخت[۲]. در این حال حضرت سجاد(ع) با بدنی رنجور و بیمار در خیمه بود و چون پدر را تنها دید، نیزهای برداشت که از ضعف، آن را در پی خود میکشید و بدن مبارکش میلرزید. از خمیه برای یاری پدر بیرون آمد. ام کلثوم بعد از مشاهده علی بن الحسین(ع) صدا زد: یا بنیّ إرجع؛ برگرد ای فرزندم. سپس امام حسین(ع) نیز بعد از مشاهده فرزند خود خطاب با ام کلثوم فرمود: یا أم الکلثوم! خُذیهِ لئلاّ تَبقی الأرض خالیةً من نسل آل محمد [۳]؛ چرا که زمین نباید از ذریة حضرت رسول خالی بماند؛«لو بقیت الارض بغیر الامام لساخت» [۴]؛ آری اگر زمین لحظهای بدون امام باقی بماند، ستونهای آسمان فرو خواهد ریخت.
حضرت زینالعابدین(ع) بعد از کربلا از هر فرصتی برای احیای عاشورا استفاده میکرد که در این مجال کوتاه به یکی از آن خطابههای آتشین در مسجد اموی اشاره میشود.
علامه محمد باقر مجلسی در جلد ۴۵ بحار الانوار به نقل از سید بن طاووس۱ می نویسد: یزید خطیب را دستور داد تا بر فراز منبر رود، امام حسین و پدرش را مذمت نماید. آن خطیب نابکار بر فراز منبر رفت و راجع به مذمت حضرت علی بن ابی طالب و امام حسین(ع)و مدح معاویه و یزید مبالغه کرد حضرت امام زین العابدین(ع) به او فریاد زد و فرمود: ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را بوسیله سخط و غضب خالق خریدی. جایگاه تو پر از آتش خواهد شد. حقا که ابن سنان خفاجی در وصف حضرت امیر المؤمنین علی(ع) نیکو سروده و گفته: «اعلی المنابر تعلنون بسبه و بسیفه نصبت لکم اعوادها»؛ یعنی آیا جا دارد که بر فراز منبرها آشکارا به علی(ع) ناسزا بگویید، در صورتی که چوبهای این منبرها به وسیله شمشیر علی(ع) برای شما نصب شده است.
صاحب کتاب مناقب مینویسند: روایت شده که یزید ملعون منبر و خطیبی را خواست تا بدرفتاری امام حسین و حضرت امیر(ع) را با کارهایی که کردند برای مردم شرح دهد. خطیب پس از اینکه بر فراز منبر رفت و حمد و ثنای خدای را به جای آورد و از حضرت امیر مؤمنان و امام حسین(ع) غیبت و بدگویی بسیار کرد و نسبت به بزرگداشت معاویه و یزید سخنی طولانی گفت و آنان را به هر عمل نیکویی نسبت داد.
حضرت علی بن الحسین(ع) بر آن خطیب فریاد زد و فرمود: ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را به وسیله غضب خالق خریدی، جایگاه تو پر از آتش خواهد شد.
سپس حضرت سجاد(ع) فرمود: ای یزید! به من اجازه بده تا بالای این منبر بروم و سخنانی بگویم که خدا راضی و برای اهل این مجلس اجر و ثوابی داشته باشد. یزید این پیشنهاد را نپذیرفت. مردم به یزید گفتند: یا امیرالمؤمنین! به وی اجازه بده تا بر فراز منبر رود، شاید مطلبی را از او بشنویم؟ یزید گفت: اگر این مرد بر فراز منبر رود تا من و آل ابو سفیان را افتضاح نکند، فرود نخواهد آمد. به یزید گفته شد: سخنرانی او هر چند خوب باشد چندان قدرت و قابلیتی ندارد. یزید گفت: این شخص از اهل بیتی است که علم را از شیرخوارگی به صورت مخصوصی آموختهاند. مردم همچنان از یزید این تقاضا را میکردند تا اجازه داد.
حضرت سجاد (ع) پس از اینکه برفراز منبر رفت و حمد و ثنای خدا را به جای آورد به گونهای سخنرانی کرد که چشم عموم مردم گریان و قلب آنان ترسان شد. سپس فرمود: «ایها الناس! به ما شش خصلت عطا شده و هفت خصلت سبب فضیلت و برتری ما گردیده است. آن شش خصلت عبارتند از علم، حلم، شخصیت، فصاحت، شجاعت و محبوب القلوب مؤمنان بودن. و آن هفت خصلتی که سبب برتری ما هستند عبارتند از این که محمّد مختار، صدیق یعنی حضرت امیر، طیار، حمزه و دو سبط این امت از ما هستند، هر کسی مرا میشناسد که میشناسد و هر کسی مرا نمیشناسد، من او را از حسب و نسب خودم آگاه میکنم، ایها الناس! من پسر مکه و منا هستم، من پسر زمزم و صفا هستم و...» تا اینکه صدای مردم به ضجه و گریه بلند شد.
در این هنگام یزید ترسید که مبادا فتنه به پا شود؛ از اینرو دستور داد تا مؤذن اذان بگوید و سخن امام سجاد(ع) را قطع کرد. وقتی مؤذن گفت: اللَّه اکبر، اللَّه اکبر. حضرت سجاد(ع) فرمود: چیزی از خدا بزرگتر نیست. هنگامی مؤذن گفت: اشهد ان لا اله الا اللَّه. علی بن الحسین(ع) فرمود: مو، پوست، گوشت و خون من به یگانگی خدا شهادت میدهند. موقعی که گفت: اشهد ان محمدا رسول اللَّه. امام سجاد(ع) از بالای منبر متوجه یزید شد و فرمود: ای یزید، این محمّد جد من است یا جد تو!؟ اگر گمان کنی که این محمّد جد تو است، دروغ میگویی و کافر شدهای. اگر گمان کنی که جد من است، پس چرا عترت او را کشتی؟! [۵].
هادی الیاسی
۱ـ بقره ۲۰۷.
۲ـ اسرار الشهادات ، ج ۲، ص ۵۷۹، معالی السبطین، ج ۲، ص ۱۸.
۳ـ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۶.
۴ـ الکافی، ج ۱، ص ۱۷۹.
۵ـ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۹.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست