جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

استراتژی اخم یا لبخند


استراتژی اخم یا لبخند

استراتژی لبخند در برابر غرب ناکارآمدی خود را در دوران اصلاحات اثبات نموده است در آن زمان نگاه رفورمیستی اصلاح طلبان نسبت به غرب ضرر زیادی را به دستگاه سیاست خارجی کشورمان وارد نمود در آن زمان لبخند ایران به غرب مترادف با پلمب شدن تاسیسات هسته ای و کندی حرکت هسته ای روبه جلوی ایران اسلامی شد

خلط میان “صورت مسئله”و”راه حل”آن اصلی ترین نقطه آسیب واکاوی مسائل دیپلماتیک و بین المللی محسوب می شود.البته علاقه غرب به تقویت ابهام ساختاری در نظام بین الملل نیز بر شدت و حدت این روند دامن زده است.به عبارت بهتر،غرب با استناد به ابزارهای تبلیغاتی خود سعی دارد مذاکرات،گفتگوها و حتی معاهدات حقوقی بین بازیگران جهانی را به گونه ای “سلطه پسند”تفسیر نماید.

مناقشه اتمی ایران و وکشورهای ۱+۵،پس از طی مسیری چندساله ،با آغاز مذاکرات دیروز بین «سعید جلیلی» دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران و خاویر سولانا نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور سیاست خارجی وارد فاز جدیدی شد.همچنین آمریکا در چرخشی ناگهانی که بسیاری از تحلیلگران از آن به عنوان انصراف واشنگتن از پیش‌شرط تعلیق غنی‌سازی برای مذاکره با ایران یاد می‌کنند، “ویلیام برنز” معاون امور سیاسی وزیر امور خارجه خود را به نشست ژنو اعزام ‌کرد.ضمن آنکه “کاندولیزارایس” نیز در آستانه برگزاری این مذاکرات،چرخش استراتژیهای ایالات متحده آمریکا در قبال تهران را مورد تائید قرار داد.به راستی چه اتفاقی در اردوگاه غرب افتاده است؟آیا می توان مصدر “ شناسایی ایران هسته ای توسط غرب”را در لبخندهای شش سال قبل استراو و وعده های پوشالی یوشکا فیشر و دومنیک دو ویلپن جستجو نمود یا اینکه پازلها به نحو دیگری چینش یافته است؟در این خصوص لازم است چهار نکته مهم را مدنظر قرار دهیم:

۱) شور و شعف به وجود آمده در اردوگاه جمهوریخواهان و دموکراتهای آمریکا که متعاقب حضور همزمان نمایندگان تهران و کاخ سفید در ژنو صورت گرفته است کاملا قابل درک می باشد.کبوترها و بازهای واشنگتن در دوران کارتر،ریگان،بوش پدر ،بیل کلینتون و بوش پسر انواع دکترینهای انقباضی و انبساطی خود را در قبال ایران اسلامی آزمایش نموده و در نهایت به نتیجه ای مشترک دست یافته اند.اینکه غرب باید دکترین شناسایی و ایجاد رابطه با ایران را بدون اتلاف زمان تدوین و تشریح نماید.این در حالی است که تهران فضای مذاکرات را از پارادایم دیگری آنالیز می کند.ما هم اکنون نبردی دیپلماتیک را با غرب آغاز نموده ایم که ارزش آن کمتر از فتح خرمشهر یا نبرد نظامی با دشمن نیست.علی رغم نیاز مفرط غرب به ایجاد رابطه با تهران،ایران اسلامی چنین نیازی ندارد و در سایه استقلال از قدرتهای بزرگ توانسته است مسیر سیاسی و اقتصادی خود در جهان را همواره نماید.واقعیت امر این است که تهران و غرب از یک زاویه به مذاکرات هسته ای ژنو و مذاکراتی که در آینده انجام می شود نمی نگرند و در ماورای نگاه ایران نوعی نگرش تهاجمی همراه با چاشنی فرصت محوری مستتر است،اما آنچه در فراسوی نگاه ویلیام برنز و حتی خاویر سولانا مشاهده می شود “نیاز به قدرت اول خاورمیانه”است.

۲) حضور همزمان “ویلیام برنز”و”خاویر سولانا”در مذاکرات ژنو نمادی از تلفیق نهایت قدرت آمریکا و اتحادیه اروپا با یکدیگر است.”ویلیام برنز” در دانشگاه آکسفورد نیز به تحصیل رشته روابط بین‌الملل پرداخته و در سال‌های ۲۰۰۵ الی ۲۰۰۸ به عنوان سفیر آمریکا در روسیه مشغول فعالیت بوده است.وی اوایل سال ۲۰۰۸ میلادی از سوی رایس به عنوان معاون وزارت امور خارجه آمریکا منصوب شده است.خاویر سولانا نیز که اکنون تحت عنوان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مشغول به کار می باشد قبلا به عنوان دبیر کل سازمان نظامی ناتو فعالیت کرده است.از این رو باید اذعان نمود که غرب همه ا ستعدادهای دیپلماتیک خود را در میدان مذاکره باتهران متمرکز ساخته است.اما در آن سوی میدان دکتر”سعید جلیلی”به عنوان فردی متخصص،متعهد ،کارآمد و دین مدار ضامن حقوق ملتی است که در طول سه دهه اخیر هیچ گاه در مقابل زیاده خواهیهای غرب کوتاه نیامده استدکتر جلیلی ،دانش آموخته دانشگاه امام صادق (ع) و جانباز جنگ تحمیلی ،فرزند شجاع ملتی است که مقاومت و پایداری آن همواره زبانزد خاص و عام بوده است.اینک ملت ایران سکانداری مذاکره با غرب را به دست فردی سپرده است که صداقت و آگاهی دیپلماتیک و وفاداری وی به نظام جمهوری اسلامی غیر قابل کتمان است.هرچند آقای جلیلی نماینده قابل اعتماد جمعیت ۷۰ میلیونی ایران است،اما قطع یقین “ویلیام برنز “و”حتی “سولانا”نمایندگان افکار عمومی آمریکا و اروپا نیستند.برنز در دولتی مشغول به کار است که مطابق آخرین نظرسنجیها به عنوان بدترین دولت تاریخ آمریکا از سوی مردم این کشور شناخته شده است و سولانا نیز به سبب دخالت در کشتارهای یوگسلاوی و بالکان وجهه مخدوشی در اروپا دارد.از این رو مذاکرات ژنو سمبل گفتگوی ملت ایران با دولتمردان غربی محسوب می شود ،نه گفتگوی ملت ایران با ملل اروپایی و آمریکایی.

۳) در دین مبین اسلام “مذاکره با دشمن”در دو مجرای “منطق”و”مصلحت”تعبیر می شود.این مهم از لابه لای آیات متعدد قرآن کریم،خصوصا آیات سوره مبارکه کافرون یا آیه مباهله قابل استنباط است.بر این اساس هیچ‌گاه در تاریخ اسلام “گفتگو با دشمن”به معنای “آشتی با دشمن”نبوده است.نظام جمهوری اسلامی ایران نیز در طول حیات سی ساله خود از همین قاعده تبعیت نموده است.آنچه مسلم است اینکه ملت ایران به سبب جنایات و خیاتهایی که غرب طی سه دهه اخیر علیه آنها و حکومت مطلوبشان روا داشته است از آمریکا و اروپا “طلبکار”هستندو”گفتگو”و”مذاکره”یکی از راهای استیفای طلبهای ما از غرب محسوب می شود.چندی پیش شاهد بودیم که حزب الله لبنان با اتکا بر همین منطق توانست پیروزی خود بر دشمن صهیونیستی را جشن گرفته و پنج اسیر لبنانی و ۲۰۰پیکر مطهر شهید مقاومت را با جسد دو سرباز اسرائیلی مبادله نماید.ما نیز در قبال اصلی ترین دشمن خود،یعنی ایالات متحده آمریکا باید از همین منطق پیروی نماییم.حرکت در چارچوب این منطق معلول ایجاد تفکیک میان “استراتژی اخم”و”استراتژی لبخند”است.بر این اساس ما در مذاکره با آمریکا هیچ‌گاه از استراتژی لبخند پیروی نخواهیم کرد و بالعکس آنچه برخی رسانه های خارجی سعی در القای آن را دارند،”استراتژی اخم”مبنای ادامه مذاکرات ما با غرب محسوب می شود.استراتژی اخم ترجمه ای دقیق از همان سیاست خارجی تهاجمی بوده که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز مورد تاکید قرار گرفته است.در “استراتزی اخم”نه تنها اعتماد سازی در برابر غرب وظیفه ما نیست،بلکه ما در انتظار اعتماد سازی آمریکا و تروئیکای اروپایی خواهیم بود.

۴) استراتژی لبخند در برابر غرب ناکارآمدی خود را در دوران اصلاحات اثبات نموده است.در آن زمان نگاه رفورمیستی اصلاح طلبان نسبت به غرب ضرر زیادی را به دستگاه سیاست خارجی کشورمان وارد نمود.در آن زمان لبخند ایران به غرب مترادف با پلمب شدن تاسیسات هسته ای و کندی حرکت هسته ای روبه جلوی ایران اسلامی شد.تعطیلی کار دانشمندان هسته ای ماحصل لبخند بی حاصل تهران به سوی غرب بود.اما این بارما با “استراتژی اخم”و بدون هیچ گونه انعطافی به مصاف نمایندگان آمریکا و اروپا رفته ایم.اصلا آنچه غرب را نسبت به لزوم پذیرش ایران قدرتمند ترغیب نمود،اتخاذ استراتژی اخم از سوی دولت نهم بود.از این رو مذاکره کنندگان هسته ای و دیپلماتهای ما باید این استراتژی را به عنوان الگوی رفتاری خود در قبال غرب به کار گرفته و “استراتژی لبخند در برابر غرب”را به فراموشی تام بسپارند..



همچنین مشاهده کنید