چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مشروعیت «حق وتو» در شرایط عدم موازنه


مشروعیت «حق وتو» در شرایط عدم موازنه

جنگ قفقاز و مباحث مطرح شده در شورای امنیت سازمان ملل متحد بار دیگر داستان قدیمی «حق وتو» که توسط پنج قدرت آمریکا, روسیه, چین, بریتانیا و فرانسه اعمال می شود را در افکار عمومی به موضوع روز تبدیل ساخت

جنگ قفقاز و مباحث مطرح شده در شورای امنیت سازمان ملل متحد بار دیگر داستان قدیمی «حق وتو» که توسط پنج قدرت آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه اعمال می‌شود را در افکار عمومی به موضوع روز تبدیل ساخت. قطعنامه پیشنهادی فرانسه در مورد آتش‌بس در این جنگ که از سوی واشنگتن و لندن حمایت می‌شد توسط مسکو بنا بر همین حق برتر رد شد و پیش‌نویس روسیه که بر اساس طرح شش ماده‌ای آتش‌بس «دیمتری مدودف- نیکلا سارکوزی» ارائه شده بود توسط محور غربی پذیرفته نگردید. چندین دور مذاکره در پشت درهای بسته شورای امنیت با توجه به عمق اختلافات میان دو طرف و اینکه اصولا روسیه در جنگ با گرجستان به صورت غیرمستقیم با غرب و ناتو مواجه بوده است، با استناد به حق وتو ناکام مانده است. معمولا در شرق و اکثر کشورهای در حال توسعه رسم بر این است که با نگاه انتزاعی به موضوعات ژئوپلیتیک و روابط بین‌الملل حقوق کامل و بدون تبعیض همه اعضای سازمان ملل متحد را مدنظر قرار می‌دهند و به همین دلیل حق وتو را یکسره نفی می‌کنند. اینکه در عالم مجردات حق وتو برخلاف عدالت و حقیقت محض می‌باشد قابل تردید نیست ولی در نظام بین‌المللی که آنارشی در محیط ژئوپلیتیک و هژمونی قدرت در روابط بین‌المللی تاثیر تعیین کننده‌ای دارد، نمی‌توان با عینک دگماتیسم به بررسی رخدادهای سیاسی پرداخت. شوروی سابق به جهت خنثی‌سازی روندهای مورد نظر بلوک غرب جهت اعمال قدرت در نظام بین‌المللی بیش از هر کشور دیگری از حق وتو استفاده کرده است چنانچه «آندره گرومیکو» نماینده این کشور در سازمان ملل متحد که بعدها به بالاترین مناصب در حکومت شوروی رسید به جهت استفاده از این حق به «آقای نه» شهرت یافت.

شاید در سال‌های قبل از دهه ۹۰ و فروپاشی سیستم دوقطبی حاکم بر جهان و وجود جنبش عدم تعهد با پتانسیل بالقوه و بالفعل قدرتمند، بحث نامشروع بودن حق وتو می‌توانست تا حدودی توجیه منطقی داشته باشد زیرا که نظام بین‌المللی از یک موازنه نسبی در مناسبات حاکم بر خود سود می‌برد. اما بعد از فروپاشی نظام دو قطبی و شروع دوران نظام تک‌قطبی، اعمال هژمونی یکجانبه ایالات متحده بر مناسبات بین‌المللی و افول عینی قطب‌های پیرامونی چون جنبش عدم تعهد، بحث حق وتو باید در وضعیت عینی و چارچوب‌های پراگماتیسمی مورد کنکاش قرار گیرد. می‌توان از این جنبه نیز به حق وتو نگاه کرد که در غیاب یک سیستم عادلانه و برابری واقعی حقوق ایجابی در مناسبات بین کشورهای عضو سازمان ملل متحد در شکل‌بخشی به نظام بین‌المللی، حق سلبی در نهادهای حقوقی زیرمجموعه این سازمان قبل از اینکه نقش اخلالگرانه داشته باشد به عنوان یک بالانس کننده و ترمز در اتومبیل فرمان بریده عمل می‌کند. ترکیب اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و دارای حق وتو نشان می‌دهد که در وضعیت کنونی این مبحث قبل از اینکه به لحاظ تجریدی مورد بررسی قرار گیرد می‌بایست در قالب الزامات و ضروریات موازنه‌طلبی در آنارشی حاکم بر محیط ژئوپلیتیکی و تاثیر هژمونی بین‌المللی و منطقه‌ای در ترسیم نقشه مناسبات بین‌المللی مورد توجه واقع شود.

رئالیسم سیاسی و عینیت روابط بین‌المللی در شرایط کنونی برخلاف ایده‌های حداکثری و آرمانخواهانه نشان می‌دهد که حق وتو در این گذر از تحولات تاریخی تا زمانی که در این موقعیت تغییرات اساسی به نفع عدالت در روابط بین‌المللی انجام نگرفته، یک «شر ضرور» و الزام غیر قابل اجتناب است. جالب اینجاست که منتقدان حق وتو در روابط بین‌الملل در شرایط کنونی معمولا کشورهای حاشیه‌ای و فاقد قدرت تاثیرگذاری بر چینش‌های جهانی می‌باشند که در صورت لغو این مبحث از حقوق بین‌المللی در وضعیت فعلی اولین زیانبران آن محسوب می‌شوند. در شرایطی که ایالات متحده و هم‌پیمانان اروپایی آن در غیاب بلوک رقیب هرگونه آرایش نیرویی را چه در حوزه سیاست، اقتصاد، امنیت و فرهنگ به صورت یک طرفه به نفع خویش انجام می‌دهند، رقابت آزاد و بدون قدرت بازدارنده اولین قربانیان خود را از میان همین کشورهای ضعیف انتخاب خواهد کرد. به عکس تصور عمومی در شرایط کنونی حق وتو حق زورگویی نیست بلکه نبود آن در نظام حقوقی بین‌الملل می‌تواند راه را برای زیاده‌خواهی بیشتر قدرت‌های هژمونی‌طلب باز کند.

هم‌اینک از زاویه موازنه‌جویی می‌بایست به حق وتو نگاه کرد و در نبود موازنه مطلوب در نظام نوین بین‌المللی این بازمانده دوران جنگ سرد و رقابت جهان دو قطبی سوپاپ تنفس و بازدارندگی قوانین تحمیلی علیه کشورهای حاشیه‌ای محسوب می‌شود. در چارچوب واقعیت روابط ارباب ـ رعیتی حاکم بر جهان کنونی هر نوع مکانیسمی که در این روند یکجانبه و تحمیلی اخلال ایجاد کند، نه‌تنها ارتجاعی و منفی نیست که حداقل در کوتاه‌مدت و قبل از تغییر در ذات چنین مناسباتی نقش مثبت و تعدیل کننده خواهد داشت. در شرایطی که شورای امنیت معمولا به حیات خلوت ایالات متحده معروف است، همین حق وتو یا حتی تهدید به استفاده از آن بوده است که در طی یک دهه اخیر از بسیاری زیاده‌خواهی‌های واشنگتن همچون درخواست مجوز از این شورا برای جنگ در عراق جلوگیری کرده است. به همین دلیل به حق وتو در بین پنج قدرت برتر امروز جهان با توجه به تضاد منافع در بین آنان و نمایندگی محورهای رقیب، حتی به صورت بالقوه و نه بالفعل، می‌بایست از منظر یک آلترناتیو بازدارنده در وضعیت نبود عدالت در نظام نوین بین‌الملل توجه شود.

اردشیر زارعی‌قنواتی



همچنین مشاهده کنید