دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

معمای دانشگاه سیاسی


معمای دانشگاه سیاسی

«دانشگاه» در کشور ما از آن دست واژگان پرمناقشه ای است که انگار هنوز هم درباره چیستی هویتی و فهم چگونگی بهره گیری از آن به اجماع نظری روشن نرسیده ایم هرچند قدمت فعالیت نهادهای نوین آموزشی در کشور ما از یک قرن فراتر رفته, اما هنوز عده ای «دانشگاه و دانشجو» را محصول مسافران غرب می دانند و بر سر اولویت ها و رسالت های آن دچار چالش هستند

«دانشگاه» در کشور ما از آن دست واژگان پرمناقشه‌ای است که انگار هنوز هم درباره چیستی هویتی و فهم چگونگی بهره‌گیری از آن به اجماع نظری روشن نرسیده‌ایم. هرچند قدمت فعالیت نهادهای نوین آموزشی در کشور ما از یک‌قرن فراتر رفته، اما هنوز عده‌ای‌ «دانشگاه و دانشجو» را محصول مسافران غرب می‌دانند و بر سر اولویت‌ها و رسالت‌های آن دچار چالش هستند.

شاید همین سرگردانی و ابهامات ساختاری درباره جایگاه دانشگاه در مختصات فرهنگ بومی است که باعث شده وقتی مفهوم چالش زای «سیاست» به آن اضافه می شود، بر پیچیدگی های دانشگاهی چنان افزوده شود که حل معمای «دانشگاه سیاسی» بسیار سخت به نظر برسد؛ معمایی که ۶۰ سال پیش به حمله نظامیان رژیم پهلوی به دانشگاه تهران انجامید و نه تنها به زور سرنیزه حل نشد که تنها ۲۵ سال بعد، دانشجویان، خود موتور محرکه انقلابی شدند که این بار رژیم متجاوز به حریم دانشگاه را ساقط کرد.

با این همه برای درک مقوله دانشگاهی که دانشجویانی آگاه و حساس نسبت به مسائل سیاسی داشته باشد، باید کمی به عقب تر بازگشت و دید اصولا دانشگاه در چه دوره ای پا به عرصه نظام آموزشی کشور نهاده و چه نسبتی با دیگر نهادهای مدرن در دورانی دارد که ایران در حال تجربه پوست اندازی تاریخی است... .

● از دارالفنون امیرکبیر

تا دانشگاهی که سیاسی شد

۱۶۲ سال پیش یعنی سال ۱۲۳۰ بود که در دوره سلطنت ناصرالدین شاه، برای اولین بار مدرسه نوینی راه اندازی شد که به عقیده بسیاری، مدلی برای شکل گیری دانشگاه در ایران محسوب می شد؛ مدرسه ای که قرار بود در نبود دیگر سازوکارهای مدرن روز، نقش اصلی را در کادرسازی برای اداره کشور ایفا کند و بشود نهادی برای ارتقای سطح علـمی مدیران و صــــاحب منصبان ایران.

با این همه ۸۳ سال پس از گشایش این نهاد مدرن بود که با تاسیس دانشگاه تهران ـ که امروز هم آن را به نام «دانشگاه مادر» می شناسند ـ عملا نظام دانشگاهی در کشور آغاز به کار کرد؛ نهادی که در اوج کشمکش های سیاسی روز ایران و جهان، حتی اگر می خواست هم نمی توانست از سیاست ورزی و مــــجادلات سیاسی در امان باشد.

به این ترتیب می توان گفت نطفه دانشگاه در ایران با نزاع های سیاسی بسته شده، چه آن که دانشجویان دارالفنون فقط ۱۳ روز پس از افتتاح اولین نهاد مدرن آموزشی در کشور شاهد قتل امیرکبیر، پدر معنوی این دانشگاه بودند و سنت فارغ التحصیلی از دانشگاه تهران هم به دومین دوره نرسیده، پهلوی اول سرنگون شد تا دانشجویان و فارغ التحصیلان این دانشگاه بخوبی متوجه بازی های سیاسی درونی و بیرونی باشند؛ بازی هایی که در دهه ۲۰ و با گشایش فضای سیاسی کشور پس از تبعید رضاشاه بیشتر برای دانشگاهـــیان ملموس شد و در دهه ۳۰ همزمان با روی کار آمدن دولت مصدق، حاشیه های زیادی آفرید.

● شلیک به افتخار نیکسون

دانشگاهی که در میانه منازعات سیاسی پا به عرصه جامعه ایرانی نهاد، خیلی زود با الهام گرفتن از دانشجویان در سایر کشورها، تبدیل به نهادی سیاسی شد تا آنجا که در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت، نقشی محوری برعهده گرفت.

اوج گرفتن نهضت های ناسیونالیستی و استقلال طلبانه در جهان آن روز، دانشجویان ایرانی را نیز همراه کرد تا کمتر از چهار ماه پس از سقوط دولت مصدق به دست عوامل آمریکایی و انگلیسی کودتا، دانشگاه تهران شاهد اعتراضات دانشجویی به سفر نیکسون به کشورمان باشد؛ اعتراضاتی که با خشن ترین شکل ممکن از سوی دولت کودتا سرکوب شد و به شهادت مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا منجر شد و البته این سه قطره خون ریخته شده بر سنگفرش دانشکده فنی دانشگاه تهران، پایانی بر نمود سیاست ورزی در دانشگاه های ایران نبود. عضویت دانشجویان و استادان دانشگاه در احزاب و گروه های انقلابی، حضور مداوم دانشگاهیان در برنامه های سیاسی معمولا مخالف با رژیم پهلوی و در فرجام، نقش مهم دانشجویان ایرانی داخل و خارج کشور در ایجاد جبهه ای بزرگ برای مبارزه با محمدرضا پهلوی، همه و همه باعث شد طی ۱۳۰سال نخست فعالیت دانشگاه، این نهاد مدرن آموزشی، در کنار خروجی های علمی خود، دارای بروز و ظهوری سیاسی باشد.

● از انقلاب فرهنگی تا انقلاب دوم

پس از پیروزی انقلاب در سال ۵۷ هم نقش سیاسی دانشگاهیانی که خود نقشی محوری در جریان انقلاب داشتند، پایان نیافت. یارگیری احزاب در دانشگاه ها، خیلی زود این نهاد را به عرصه کشاکش های گروهی تبدیل کرد و این منازعات تا آنجا بالا گرفت که برای مدتی به تعطیلی دانشگاه ها منتهی شد. همزمان، تسخیر سفارت آمریکا از سوی دانشجویان و ادامه ۴۴۴ روزه این داستان، باز هم نقش مهم دانشجویان در مسیر انقلاب را به اثبات رساند.

از سوی دیگر، با آغاز جنگ هشت ساله ایران و عراق، بازهم دانشجویان در کنار سایر اقشار جامعه برای دفاع از میهن، وارد کنشی سیاسی ـ آرمانی شدند و نشان دادند نهادی که قرار بود نماد تولید علم باشد، پیشقراول حضور در تمام تحولات سیاسی ـ اجتماعی است.

● آرمانخواهی؛ موتور محرکه رفتار سیاسی

به عقیده برخی صاحب نظران، ریشه فعالیت سیاسی دانشجویان در «آرمانخواهی» است؛ همان عنصری که به سبب سن و سال پایین، مرجع بودن در میان جامعه و نیز تا حدودی استقلال مالی و شخصیتی در دانشجویان پررنگ تر از سایر اقشار است و گاه نمودی آشکار در عرصه جامعه دارد.

هرچند تاریخ فعالیت جنبش دانشجویی در ایران معاصر نشان می دهد معمولا کنش های سیاسی دانشجویان نقش مثبتی در روند تحولات اجتماعی کشور داشته، اما برخی نگران آن هستند سابقه بعضی سوءاستفاده ها از آرمان های آزادیخواهانه و عدالت گرایانه دانشجویی، نهاد دانشگاه را از جایگاه اصلی خود ـ که همان نقش آفرینی در حوزه تولید علم بوده ـ چنان دور کند که کشور از این طریق با بن بستی زیرساختی مواجه شود. با این حال حتی کسانی که «تولید علم» را رسالت اصلی دانشگاهیان قلمداد می کنند، مشارکت آگاهانه دانشجویان در معادلات سیاسی و حتی نقش آفرینی مسئولانه در عرصه های مختلف را نفی نکرده و تنها خواهان منطقی شدن این ایفای نقش تاریخی می شوند تا «احساسات»، مبنای اصلی کنش های سیاسی نشود.

در همین ارتباط بسیاری از فعالان سیاسی در بیرون و درون دانشگاه ها بر این باورند که کنش های احساسی دانشجویان، نه تنها آنها را خیلی زود به سمت یأس و ناامیدی می کشاند، بلکه باعث می شود چنین فعالیت هایی در سپهر سیاسی کشور چنان که باید، ماندگار نباشد.

● نشاط سیاسی دانشگاه ها؛ توپی در زمین همه

برخی منتقدان، تاکید بر علم آموزی دانشجویان را امر به خاموشی و رخوت سیاسی دانشگاه ها تعبیر می کنند و از زاویه چنین استنباطی، رأی به ضرورت تداوم همه جانبه حضور دانشجویان در مناسبات سیاسی بی هیچ قید و بندی می دهند، اما تجربه بیش از دو دهه حضور دانشجویان در عرصه تحولات کشور نشان می دهد اگرچه خارج شدن قطار پرشتاب جنبش دانشجویی از ریل سیاست ورزی به نفع هیچ کس نیست، اما برخی تجربه های تلخ در مواجهه با این نقش آفرینی باعث شده است بار دیگر این سوال مطرح شود که چگونه می توان ضمن حفظ آگاهی و کنشگری مسئولانه دانشجویان در قبال مسائل روز سیاسی، جلوی سرخوردگی سیاسی، تنش زایی داخلی و عقب افتادگی علمی را گرفت و ۱۶ دهه پس از آغاز به کار اولین نهاد مدرن آموزشی در ایران به این سوال پاسخ داد که نقطه تمییز نهاد دانشگاه با سایر نهادهای مدرن سیاسی ازجمله احزاب کجاست و چگونه می توان بار کم تحرکی دیگر عناصر سیاسی لازم برای پیشرفت کشور را از دوش دانشگاه ها برداشت.

نگاهی به تاریخ پرفراز و نشیب مغرب زمین نشان می دهد دغدغه های سیاسی در اولین نهادهای علمی شکل گرفته در جهان نیز وجود داشته و آکادمی افلاطون نیز شاید در همین ارتباط تلاش می کرد برای افزایش آگاهی نخبگانی اقدام کند که قرار بود اداره دولت شهرهای آن زمان یونان باستان را به عهده داشته باشند. نظریه فیلسوف شاهی افلاطون که می گفت «آگاه ترین افراد در جامعه باید حکومت کنند» نشان از آن داشت نهاد علم در پیوندی معنادار با نهاد سیاست، بیش از آن که برای خود شأنی سیاسی قائل باشد، مقامی آکادمیک در نظر می گیرد، هرچند این جایگاه آکادمیک به افزایش قدرت سیاسی نیز منتهی خواهد شد.

در همین ارتباط به نظر می رسد امروزه دانشگاه ها می توانند با تقویت ابعاد تئوریک فعالیت های خود و نیز انجام پژوهش های هدفمند ـ که منتهی به قدرت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشورمان شود ـ نقش اصلی خود را برای اثرگذاری بر فضای سیاسی کشور ایفا کنند، هرچند این به معنای نفی سایر جنبه های مشارکت سیاسی نیست.

دانشجویان بخوبی می دانند امروزه کشوری در سطح جهان قدرتمند است که توان داخلی اش آنچنان رشد یافته است که جهان چاره ای نمی یابد جز آن که ایفای نقش منطقه ای و جهانی آن را بپذیرد و این قدرت داخلی نه زاییده منازعات و تنش های سیاسی در داخل کشور ـ که میراث سردرگمی های سیاسی دوره استعمار در کشورهای سابقا جهان سومی است ـ بلکه نتیجه تولید علم و دانش در نهادهای آکادمیکی است که در آن دانشجویانی با بینش عمیق سیاسی، می دانند که در قرن بیست و یکم، راه رسیدن به آرمانشهرها نه از میانه لوله های تفنگ و شعارهای فاقد پشتوانه، بلکه تنها از مسیر پژوهش و تولید علم با هدف ارتقای سطح آگاهی عمومی بویژه آگاهی نخبگان سیاسی و افزایش توان تکنولوژیک کشور می گذرد و این همان رسالت عظیم علمی با افق اثرگذاری سیاسی ـ تاریخی است که امروزه بر دوش دانشجویان قرار گرفته است؛ رسالتی که به جای علم سیاسی، سیاست علمی را به ارمغان می آورد.

● فعالیت های دانشجویی از نگاه رهبر معظم انقلاب

* در دانشگاه ها شور و نشاط، یک امر لازمی است. دانشگاهِ دچار رکود، دانشگاه خوبی نیست. مراد از این شور و نشاط چیست؟ این شور و نشاط در بخش های مختلفی خودش را نشان می دهد؛ هم در بخش های علمی، هم در بخش های اجتماعی و سیاسی، این شور و نشاط می تواند خودش را نشان دهد. محیط دانشگاه، محیط جستجو کردن از نقطه نظرات درست در زمینه سیاسی و در زمینه اداره کشور و همچنین در زمینه مسائل کلان دیگر است..... بحث و تحلیل و فهم و تشخیص در دانشگاه ها، یکی از عرصه های گوناگون شور و نشاط است.

... امروز یکی از نیازهای اساسی و درجه یک کشور، نیاز علمی است. اگر چنانچه ما توانستیم در عرصه علمی، پیشرفت هایی را که تا امروز بحمدالله به دست آمده است، با همین سرعت دنبال کنیم، هم در زمینه مشکلات اقتصادی، هم در زمینه مشکلات سیاسی، هم در زمینه مشکلات اجتماعی، هم در زمینه مسائل بین المللی، مطمئنا گره گشایی های بزرگی خواهد شد. علم مساله بسیار مهمی است. در این حدود ده سال، یازده سال گذشته، در این زمینه خیلی کار شده؛ لیکن بعد از این هم باید کار شود؛ کار مضاعف شود. من عقیده ام این است که کار علمی در دانشگاه و در کشور باید جهادی باشد؛ کار علمیِ جهادی انجام بگیرد.

*... مراقب باشید تشکل های دانشجویی تحت تأثیر اختلاف سلیقه ها، نه خودشان در درون دچار انشعاب بشوند، نه با همدیگر اصطکاک و تصادم پیدا کنند. یکی از مصادیق برجسته وحدتی که ما به آن توصیه و دعوت می کنیم، همین است.

* یک نکته اساسی مطرح می شود که من همیشه در مواجهه با دانشجویان روی آن تکیه می کنم و آن، «پیدا کردن قدرت تحلیل مسائل و جریان های مهم کشور» است. سیاست در دانشگاه ها ـ که بنده همیشه روی آن تأکید کرده ام ـ به این معناست... .

یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن «عمق بخشیدن به معرفت دینی» در بین دانشجویان است.

مصطفی انتظاری هروی