چهارشنبه, ۳۰ خرداد, ۱۴۰۳ / 19 June, 2024
غنچه و توفان
![غنچه و توفان](/web/imgs/16/96/ku39a1.jpeg)
ابرسیاه توفان را به خشمآورد. چهره توفان برافروخته شد و چون بادی سیاه در دشت چرخید.
هرچه بر سرجایش بود جدا میکرد و با خود میبرد، فرقی نمیکرد خار باشد یا گل، درخت باشد یا ریشه، شن باشد یا سنگ.
خشم توفان بیش از قبل بود. همه حیوانات دشت در شکاف تپهای یا گودالی در زمین پنهان شده بودند و از ترس به خود میلرزیدند.
توفان رفت و رفت و رفت تا به غنچه کوچکی رسید.
هرچه سعی کرد نتوانست غنچه را از جای بردارد.
گاه به عقب بر میگشت و با سرعتی دوچندان خود را به غنچه میکوبید.
گاه گردبادی درست کرده و دور تا دور غنچه را میگرفت و گاه دندان خشمش را در خاک اطراف گل فرو میبرد.
توفان مدتی به این کار ادامه داد و وقتی دید که دیگر هیچ راهی ندارد خسته و بیجان در کنار غنچه از نفس افتاد نگاهی به غنچهکرد.
غنچه سر حال بود، میشکفت و لبخند میزد. توفان با صدای گرفته از روی عصبانیت پرسید: «از چه اینگونه لبخند میزنی؟ از چه میشکفی؟»
غنچه کوچک لبخندی زد و گفت: «از نسیم باران تو!»
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم ایران علیرضا زاکانی سعید جلیلی مناظره انتخاباتی قالیباف محمدباقر قالیباف مناظره
زلزله هواشناسی تهران آتش سوزی کاشمر زمین لرزه بیمارستان قتل شهرداری تهران سیاست معدن قوه قضاییه
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دولت سیزدهم حقوق بازنشستگان خودرو بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو بورس بانک مرکزی بازار سرمایه
تلویزیون رسانه ملی عید غدیر سینمای ایران سینما زنان سریال بازیگر موسیقی
فناوری وزارت علوم شبکه های اجتماعی دانش بنیان باتری مریخ
رژیم صهیونیستی اسرائیل روسیه جنگ غزه غزه فلسطین آمریکا کره شمالی چین ترکیه اوکراین حزب الله لبنان
فوتبال پرسپولیس یورو 2024 استقلال علیرضا بیرانوند لیگ برتر کریستیانو رونالدو جام ملت های اروپا باشگاه پرسپولیس سپاهان مس رفسنجان بازی
هوش مصنوعی موبایل ناسا اینترنت اپل گوگل سامسونگ فیبرنوری تلگرام
میوه دارو چای زرشک دیابت سازمان غذا و دارو مغز ویتامین کاهش وزن سلامت روان