جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حقیقت جویان


حقیقت جویان

دانشجو در شرایط سنی قرار دارد که وابستگی های مادی و دنیایی او از قبیل آب و نان و نام کمتر از سایر اقشار جامعه است از این رو برای هر جامعه یی دانشجو می تواند معیار و ملاک یافتن حقیقت باشد

دانشجو در شرایط سنی قرار دارد که وابستگی های مادی و دنیایی او از قبیل آب و نان و نام کمتر از سایر اقشار جامعه است. از این رو برای هر جامعه یی دانشجو می تواند معیار و ملاک یافتن حقیقت باشد.

در دوران رژیم ستمشاهی در سال ۵۴ دانشجو بودم و به دلیل انقلاب فرهنگی و یک دوره طولانی به دلیل اشغال لانه جاسوسی و مسائل پس از آن تا سال ۶۴ دانشجو بودم. به همین علت این دوران را به خوبی درک و حس می کنم. یکی از مهم ترین خاطرات من در ارتباط با دوران دانشجویی این بود که از زمانی انقلاب شکل گرفت و جدی شد که دانشجویانی که به دلیل ایجاد آگاهی و روشنگری هایی که توسط دو معلم بزرگ انقلاب، استاد مطهری و دکتر شریعتی صورت گرفته بود حقایق را فهمیده بودند و حق و باطل برای آنها روشن شده بود بنابراین تصمیم گرفتند این آگاهی ها را از طریق مساجد و از طریق کلاس هایی که ایجاد می کردند و در ارتباطاتی که داشتند به میان مردم ببرند. این آگاهی رسانی در زمان زلزله طبس و حوادث ۱۷شهریور روی داد. من نیز آموزش قرآن در مسجد چهارده معصوم داشتم و از طریق کتابخانه این مسجد این آگاهی رسانی را انجام دادم. دوستان دیگر نیز به همین شکل در مساجد و کتابخانه ها مشغول به فعالیت شدند.

در واقع دانشجویان همیشه به دلیل قابلیت درک حقیقت زودتر حقیقت را می فهمند و به دلیل اینکه از اقشار مختلف جامعه هستند و در نقاط مختلف کشور از جمله در شهرستان و روستا زندگی می کنند می توانند یک آگاهی بخش بسیار خوب در سطح جامعه باشند. این مساله برای من بسیار خوشحال کننده است که در آن روزگار به این شکل توانستیم در رشد و توسعه و فرهنگ انقلابی مردم نقش داشته باشیم. جنبش دانشجویی که در زمان ما وجود داشت بر سه حقیقت کاملاً مشخص تاکید داشت و در واقع با یک عشق که سه بعد داشت حرکت کرد. عشق نخست عشق به حقیقت بود. در بخش فردی و درونی حقیقتی وجود داشت که در مسیر یکتاپرستی و خداپرستی حرکت می کرد. سمبل، نمونه، الگو و امام جنبش دانشجویی سال ۵۴ به بعد حضرت علی و حضرت فاطمه (س) بودند. برای مثال یکی از دوستان ما آقای ناصر خالقی، آزاده یی که ۱۰ سال در عراق اسیر بود، در آن دوران نقش الگو، معلم و استاد راهنما را برای ما داشت. فارغ التحصیلی بود که در زمان شاه هم به زندان رفته بود و کار می کرد و درآمد خود را برای جنبش دانشجویی در دانشگاه امیرکبیر صرف می کرد و من افتخار همکاری با ایشان را در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی در هیات رئیسه مجلس و در وزارت کار دارم. در واقع این الگوها همه دارایی ، جان، مال و آبرویشان را در زمان شاه برای اسلام و انقلاب هزینه می کردند.

بعد دومی که عشق ما داشت کشور ایران بود. ما دوست داشتیم ایران کشوری مستقل، آباد و آزاد باشد کشوری باشد که منابع نفت آن صرف توسعه و آبادانی اش شود و در منطقه حرف اول را بزند.

کمااینکه در راه این استقلال بسیاری از دوستان من شهید شدند. شهیدانی همچون حسین تقوی، حسین ناجیان، محمد تفتچی، مهدی نجفی، ابوالفضل شمالی، علی طاهری و... که همگی دانشجویان پلی تکنیک بودند که برای استقلال کشور در زمان استبداد شاه به آن شکل مبارزه می کردند و در نهایت در جنگ تحمیلی نیز به شهادت رسیدند. بعد سوم عشق دوران دانشجویی در زمان ما مردم و محرومان بودند. به یاد می آورم یک سال در کارخانه یی کارگری کردم تا بتوانم مشکلات مردم را از نزدیک درک کنم. در واقع زمانی که می گوییم مقتدایمان علی و فاطمه اند باید بتوانیم با محروم ترین اقشار جامعه زندگی کنیم.

یکی از دوستان که فعال دانشجویی بوده و پرونده سازی علیه او صورت گرفته بود تعریف می کند و می گوید من ۳۰ سال قاچاقی زندگی کردم چون در زمان شاه قرار بود اعدام شود و اکنون به لطف خداوند زنده است.

در واقع عشق به حقیقت و تلاش صادقانه برای استقرار حقیقت، ویژگی بارز جنبش دانشجویی در آن دوران بود. ما هنوز هم می توانیم آن دوران را بین همسران شهدا، ایثارگران، جانبازان و کسانی که بار سخت و سنگین سازندگی را بر دوش داشتند، ببینیم.

دوستان دیگری همچون تقی امان پور و مسعود مهرفرد در مرزهای آبی و خاکی زحمت های فراوانی کشیدند. از آنجا که آن زمان من دانشجوی دانشگاه امیرکبیر بودم، شاهد بودم که به معنای واقعی نسل مخلص و خوبی در آن دوره تربیت شدند.

سهیلا جلودارزاده

فعال دانشجویی در زمان انقلاب



همچنین مشاهده کنید