پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
این پنج مرد و نبرد قدرت در ایران
![این پنج مرد و نبرد قدرت در ایران](/web/imgs/16/119/62zu01.jpeg)
سیاست ایران در سال ۱۳۸۷ زیر سایه ۱۴ نام قرار داشت و احتمالا تحولات سال ۱۳۸۸ نیز در پرتو کشاکش همین نامها رقم خواهد خورد: محمود احمدینژاد، سیدمحمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدرضا مهدویکنی، محمدباقر قالیباف، حسن روحانی، سیدمحمد جهرمی، مصطفی پورمحمدی، محمدرضا باهنر، محسن رضایی و احمد توکلی.
این بازیگران چهارده گانه، برخی برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری مبارزه میکنند، برخی منازعات ۳۰ساله درون نظام سیاسی را ادامه میدهند و برخی دیگر میکوشند در جریان جابهجایی قدرت، سهم خود را محفوظ دارند یا بر آن بیفزایند. این ۱۴نفر که شاید با تاسی به عنوان کتابی که پنج دهه پیش نوشته شده، بتوان آنان را «بازیگران دوران کنونی جمهوری اسلامی» خواند، هر یک نگاهی متفاوت به ماهیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی دارند. تفاوتهای این بازیگران، گاه بنیادی است و چارچوبهای نظری آنان، انکارکننده دیگران. گاهی نیز تفاوتی در مبانی وجود ندارد؛ بلکه هر کس خود را برای اجرای برنامهای که دیگری در حال انجام آن است، مناسبتر یا به تعبیر رایج در جمهوری اسلامی، «اصلح» میداند.
نبرد قدرت در میان مردان جمهوری اسلامی که دیرپا و طبیعتا پایانناپذیر مینماید از نخستین هفتهها و شاید روزهای شکلگیری جمهوری اسلامی آغاز شد و در هر دورهای با شکلی متمایز از گذشته خود را باز تولید کرده است. ۱۴ مرد سیاسی که اکنون در زمره مهمترین بازیگران سیاسی ایران هستند، برخی از بدو شکلگیری جمهوری اسلامی، سیاستورزی حرفهای را آغاز کردهاند و شماری دیگر بعدا به این قطار سوار شدهاند. اما نوآمدگان، لزوما درجه دوم به شمار نمیروند و حتی در پارهای موارد تاثیر آنان بر سیاست ایران، از کهنهکاران سیاست، بیشتر است. در سال پیش روی ایرانیان، این بازیگران و دیگرانی که نامشان اینجا نیامده، تعیین کننده جهت سیاست در ایرانند اما کشاکش پنج شخصیت سیاسی و یاران آنها تاثیرگذارتر از دیگران خواهد بود. این پنج تن عبارتند از: محمود احمدی نژاد، سید محمد خاتمی، مهدی کروبی، میر حسین موسوی و محمد باقر قالیباف.
● محمود احمدینژاد
رییسجمهور کنونی ایران، به لحاظ حقوقی و سیاسی، وضعی ممتاز دارد و از هر دو جنبه، اکنون شخص دوم کشور است. محمود احمدینژاد، هم به پشتوانه صراحت قانون اساسی که او را عالیترین مقام کشور پس از رهبری میداند و هم به علت فراست سیاسی خود، قدرتمندترین رجل سیاسی ایران در میان رجال چهارده گانه یادشده است. پیروزی احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴ غافلگیرکننده بود و او در سه سال و نیم گذشته با تکاپویی حیرتانگیز، عنصر غافلگیری در گفتار و کردار سیاسی را حفظ کرده است.
تودهای کردن سیاست که رقیبان درونجناحی و مخالفان برونجناحی احمدینژاد آن را نکوهش میکنند، مهمترین عامل حفظ و بسط قدرت سیاسی این رییسجمهور متفاوت بوده است. این روزها در شهرستانها و روستاهای دوردست ایران، بسیاری از مردم، بهویژه تهیدستان و حاشیهنشینان، رییسجمهور را به خاطر توجه به گروهها و قشرهای فراموششده میستایند. ستایشگران احمدینژاد، معتقدند احمدینژاد با رفتار «رجاییگونه» خود، حتی اگر باری از دوش مردمان برنداشته باشد، همین که به آنان توجه کرده و به میانشان رفته است، کاری باارزش کرده که درخور تقدیر است. اما منتقدان و مخالفان وی میگویند: آنچه احمدینژاد در سفرهای استانی انجام میدهد، در شان رییسدولت نیست. زیرا رییسدولت کارش ساماندهی درست امور و هدایت دستگاههای اجرایی است، نه وقتگذرانی در سفرهای پرمشقتی که او و همکارانش را فرسوده میکند. به اعتقاد این منتقدان، عمده وعدههای سفرهای استانی آنها که محقق میشود و آنها که نمیشود- از وظایف دولت است که با نشستن در پایتخت هم میتواند و باید انجام دهد. اما فارغ از ماهیت این بحث و آنچه که موافقان و مخالفان سیاست تودهای احمدینژاد میگویند، در حالی که حدود سه ماه به انتخابات ریاستجمهوری باقی مانده است، رییسجمهور میتواند امیدوار باشد که میزبانان سفرهای استانی او، چشمانتظار یارانههای نقدی نشستهاند و بسیاریشان پاسخ این احسان را پای صندوقهای رای خواهند داد- گرچه سابقه انتخابات در ایران، به ویژه انتخابات مجلس نشان داده است که بسیاری کسان از سفره یک نامزد میخورند و رای به نام نامزد دیگر میریزند.
اما فارغ از اینکه، یاران شهرستانی و روستایی احمدینژاد به بیعت با او بمانند یا راهی دیگر پیش گیرند، رییسجمهور متفاوت ایران، در پایتخت و در میان رجال سیاسی کشور، رقیبانی سرسخت دارد که از هیچ کوششی برای ممانعت از انتخاب مجدد وی دریغ نخواهند کرد. این رقیبان لزوما همگی از اردوگاه اصلاحطلبان و یا آنگونه که حامیان احمدینژاد میگویند، «شکستخوردگان انتخابات سوم تیز ۱۳۸۴» نیستند؛ بلکه بسیاریشان، جداشدگان از ائتلاف بزرگ اصولگرایان هستند. تیرماه سال ۱۳۸۴ دوران خوش ائتلاف همه اصولگرایان پشت سر احمدینژاد و در برابر هاشمی رفسنجانی بود، اما اکنون پارههایی بزرگ و تعیینکننده از آن ائتلاف به احمدینژاد پشت کردهاند و حتی برخی از آنان مستعد پیوستن به اردوگاه رقیب او هستند. احمدینژاد و حامیانش اعتقاد جدی دارند که پیروزی وی در انتخابات سال ۱۳۸۴ محصول عقدی بین او و موکلانش در سراسر ایران بوده و جریان اصولگرایی سهم چشمگیری در این پیروزی نداشته است. این باور که بارها به زبان آمده، اکنون گسلی عمیق بین احمدینژاد و حامیان بالقوه وی در میان نخبگان سیاسی ایجاد کرد، که بعید است سه ماه مانده تا انتخابات، فرصتی برای پر کردن آن فراهم آورد.
● سیدمحمد خاتمی
جمهوری اسلامی، مردان بزرگ و تاثیرگذار زیادی داشته و دارد. اما برخی از آنان این اقبال را داشتهاند که از همه یا بیشتر قابلیتهای انقلاب و نظام اسلامی بهرهای مضاعف ببرند. سیدمحمد خاتمی در زمره این گروه است. او از دو عنصر تاثیرگذار و مهم انقلاب و نظام اسلامی، یعنی نقش مذهب و رهبری امام خمینی(ره) بهره فراوان برده است. خاتمی هم «سید روحانی» است و هم قرابتی خانوادگی با بنیانگذار جمهوری اسلامی دارد. این دو بهرهمندی، حداقل در انتخاب ایرانیان در دوم خرداد ۱۳۷۶، تاثیر به سزایی داشت و موجب پیروزی «خاتمی تنها و مظلوم» در انتخاباتی شگفتانگیز شد. اما این همه توش و توان خاتمی نبود. او روحانی متجددی است که در میان خواص سیاسی، خاطره علامه نائینی و دیگر روحانیان مشروطهخواه را زنده کرده است و بسیاری از نخبگان ایرانی در سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ امیدوار بودند با انتخابش به ریاستجمهوری، جنبش آزادیخواهی ایران در چارچوب سنتهای دینی، پیش رود و جامعه بدون دور شدن از اصل فرهنگی خود، به دمکراسی دست یابد. سیدمحمد خاتمی که به فراست، این مطالبه نخبگان را دریافته بود با شعارهایی مانند همسویی دین و آزادی، به میدان آمد و پیروز شد. او که از خود چهره سیاستمداری اخلاقگرا ترسیم کرده بود، توانست تا پایان دوره دوم ریاستجمهوریاش همچنان نزد عوام و خواص محبوب بماند. اما این محبوبیت بدون خدشه نبود. بخشی از خواص، خاتمی را به تذبذب و اهمال متهم کردند و مدعی شدند او از همه ظرفیتهای آراء ۲۰میلیونی و ۲۲میلیونی انتخابات سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ استفاده در خور نکرده است. منظور این دسته از منتقدان این بود که خاتمی میتوانست و میبایست در فرصت هشتسالهای که رای دهندگان در اختیارش گذاشته بودند نهادهای سیاسی دموکراتیک یعنی آزادی عقیده و بیان، انتخابات آزاد، حق تشکیل جمعیتهای سیاسی و مدنی و فعالیت آزاد آنان را مستقر و تقویت میکرد اما چنین نکرد. این منتقدان البته به تدریج لحنی آرامتر یافتند و در ماه های اخیر که بحث حضور مجدد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری آینده مطرح شد بر این نکته پای فشردند که میبایست از خواستههای حداکثری فاصله گرفت و به خواستههای حداقلی اکتفا کرد. منظور از این مطلب، این است که نباید از خاتمی انتظار داشت قالبهای حقوقی نظام سیاسی را بشکند بلکه باید از او خواست و در این راه کمکش کرد که از ظرفیتهای قانونی و حقوقی موجود، برای بسط مطالبات سیاسی استفاده بهتری ببرد.
در واقع بحث کارآمدی، جای اصلاحطلبی به شیوه گذشته را گرفته است.
رابطه خاتمی با جامعه به سادگی رابطه او با خواص نیست. جامعه ایرانی براساس یک رفتار فرهنگی، همواره منتقد است. سدهها یا شاید هزارههای ستمدیدگی، مردم را بر آن داشته است که همواره گمان کنند، دیروزشان، بهتر از امروزشان بوده است. ایرانیان در این زمینه مثلی دارند که تقریبا همه شنیدهاند: «سال به سال، دریغ از پارسال!» این نگاه جامعه، کار سیاستمداران را همیشه مشکل میکند. اکنون محمود احمدینژاد و سید محمد خاتمی به یک اندازه با این چالش مواجهاند. تنها فرق آنها این است که احمدینژاد هنوز رییس جمهور است و لبه انتقادهای جامعه بیشتر متوجه اوست و خاتمی سه سال و نیم از قدرت دور بوده وایرانیان براساس همان تصور رایج، گمان میکنند در دوران او روزگار خوشتری داشتهاند. گاهی از زبان مردم شنیده میشودکه در دوران خاتمی وضع قیمتها بهتر بود. واقعیت هر چه باشد، تصویر و تلقی مردم از واقعیت، مهمتر از خود واقعیت است.
هنوز به درستی معلوم نیست در سه ماه پیش رو، رای دهندگان ایرانی برای داوری بین محمود احمدینژاد و دیگر هماوردان انتخاباتی و از جمله سید محمد خاتمی به چه نتیجهای برسند. اما از هم اکنون کاملا روشن است که خاتمی مهمترین و قویترین رقیب احمدینژاد است که نامش در گوشها زمزمه میشود.
● میرحسین موسوی
ورودنخست وزیر دوران دفاع مقدس به عرصه سیاسی ایران که پس از قریب ۲۰ سال سکوت رخ داد، نامنتظرهترین و چشمگیرترین حادثه سال ۱۳۸۷ بود.
میرحسین موسوی نماد «وحدت و کثرت» انقلابیون ایرانی است. این عنوان متناقض نما، از آن رو بر موسوی اطلاق میشود که دوران صدارت او، مقارن بود با شکلگیری وحدت انقلابیون در برابر «ضد انقلاب و سازشکاران». ضد انقلاب، عنوانی است که رهبران و حامیان انقلاب اسلامی در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ برای طیف گستردهای از مخالفان به ویژه سلطنتطلبان و کمونیستها و برخی ملیگرایان به کار میبردند و «سازشکاران» نامی است که در سال ۱۳۵۸ برای دولت موقت و نهضتآزادی ابداع شد.
کابینه میرحسین موسوی که در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ بر سر کار بود از دو وصف بیش از همه بهره برد. اول کابینه دفاع مقدس و دوم دولت خدمتگزار.این دو وصف برای دولت موسوی فضیلتی فراهم آورد که هنوز باقی است و حتی انتقادهای ۲۰ ساله نتوانسته است ازاعتبار آن بکاهد. در آغاز زمانهای که میرحسین موسوی، دولت جمهوری اسلامی را اداره میکرد، انقلابیون همه عناصر غیرانقلابی را کنار زده بودند و وحدت انقلابی شکل گرفته بود. در آن زمان انواع و اشکال مبارزه، چه قلع و قمع ضد انقلاب و چه مهار قیمت کالاها، همگی از درون ساختمان نخست وزیری رهبری میشد و میرحسین موسوی در راس این عملیات بود.
اما دوران وحدت چندان نپائید و از نیمه راه، اختلافها آشکار شد. کشاکش چپگرایان و راستگرایان جمهوری اسلامی از درون دولت موسوی آغاز شد و به سرعت به سطوح بالای روحانیان گسترش یافت و سرانجام در سال ۱۳۶۶ به انشعاب در بزرگترین تشکل روحانی ایران انجامید. گروهی از روحانیان که با چپگرایان قرابت بیشتری داشتند از جامعه روحانیت مبارز جدا شدند و مجمع روحانیون مبارز را بنا نهادند. محور اولی آیت الله محمدرضا مهدوی کنی بود و رهبر دومی حجت الاسلام مهدی کروبی.
وقتی که در سال ۱۳۶۸ به اقتضای دوران پس از جنگ و اصلاح قانون اساسی میرحسین موسوی دولت و سیاست را ترک کرد، دورانی آغاز شد که طی آن، رییس کابینه جنگ و دولت خدمتگزار، ستایش اما همه برنامههایش تصریحا یا تلویحا نکوهش شد. در دوران پس از جنگ، جمهوری اسلامی از آموزههای اقتصاد دولتی که میرحسین موسوی نماد و بهزاد نبوی کارگزارش بود، فاصله گرفت و شاید سکوت ۲۰ ساله موسوی یا دست کم انگیزه اولیه او از سکوت پاسخی به این تغییر استراتژیک در رفتار جمهوری اسلامی بود. اما اکنون که سکوت رییس کابینه جنگ و خدمتگزار شکسته، او دیگر از آموزههای پیشین دست کم با صراحت گذشته دفاع نمیکند. میرحسین موسوی در سخنرانیهای معدود و تاثیرگذار دو ماه گذشته، نشان داده است که نمیخواهد گذشته را تکرار کند، بلکه آمده است که او هم مانند دیگران، تغییر را تجربه کند. اما برای فهمیدن ماهیت تغییرات نظری وی باید منتظر ماند تا جزییات بیشتری را از وی شنید. حضور موسوی، در عرصه انتخابات، دو بازیگر دیگر انتخابات، یعنی محمود احمدینژاد و سید محمد خاتمی را با وضعی دشوار رو به رو کرده است؛ زیرا موسوی حاوی عناصری سیاسی و ایدئولوژیک است که احمدینژاد و خاتمی، در غیاب او از آن بهره های فراوان خواهند برد. موسوی نسخه اصیل عدالت خواهی را در جیب دارد و حمایتهای بیدریغ بنیانگذار جمهوری اسلامی را در خاطرهها. اولی کار احمدینژاد را دشوار میکند و دومی کار خاتمی را. چرا که کالای موسوی در هر دو مورد از کالاهای رقیبانش اصیل تر است.
● مهدی کروبی
احمدینژاد و خاتمی با پیروزی در دو انتخابات، شگفتی آخریدند. اما حجت الاسلام مهدی کروبی با یک رای و یک ابتکار به شکلی دیگر شگفتیآفرینی کرد. کروبی در سال ۱۳۸۴ طرح توزیع پول میان مردم را مطرح کرد که خواص به نکوهش آن برخاستند و عوام با زهرخند بیاعتمادی با آن برخورد کردند؛ اما شگفت اینکه در مرحله دوم همان انتخابات سال ۱۳۸۴ دو رقیب انتخاباتی به اشکالی دیگر طرح کروبی را تکرار کردند. مغلوب انتخابات یعنی آیتالله هاشمی رفسنجانی مجال آزمودن وعده خود را نیافت و پیروز انتخابات یعنی محمود احمدینژاد اکنون طرح توزیع پول خود را به مراحل پایانی نزدیک کرده و شاید پیش از انتخابات، آن را اجرا کند. رای کروبی هم مانند طرحش شگفتیساز بود. در حالی که همه نظرسنجیها، او را در ردههای پایین جدول رتبه بندی و البته بالاتر از احمدی نژاد قرار داده بودند، در مرحله اول در رده سوم یعنی پس از هاشمی رفسنجانی و احمدینژاد قرار گرفت و آنگونه که خود و حامیانش ادعا میکنند اگر شمارش آراء عادلانه بود دوم میشد و در دور دوم به ریاست جمهوری میرسید. به هر حال آن دوران سپری شده و کروبی از صندلی ریاست جمهوری که هنوز حق خود میداند، دور افتاده است. اما این بار هم با همه توان وارد عرصه شده و امیدوار است در انتخابات سال ۱۳۸۸، جبران مافات شود. شیخ مهدی کروبی در این رقابت، فضیلت سابقه کار با حکم امام خمینی (ره)، ریاست بر دو مجلس پرماجرا (سوم و ششم) و ریاست بنیاد شهید را در کارنامه خود دارد. او همچنین به پافشاری بر خواستههای خود و دفاع از حقوق دیگران شهرت دارد. رفتن تا مرز استعفا از ریاست مجلس در دفاع از نماینده همدان و خلاص کردن وی از محبس از جمله این موارد است. کروبی برخلاف بیشتر یاران خود در اردوگاه اصلاحطلبان، همه رشتههای رابطه با رجال اردوگاه رقیب را پاره نکرده است و در میان آنان از احترام برخوردار است. اما با وجود این فضایل و قابلیتها، راه پیشروی کروبی برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری، همچنان ناهموار است.
شعار محوری کروبی در انتخابات سال ۱۳۸۴ اکنون از مرحله شعار عبور کرده و به برنامه اجرایی احمدینژاد تبدیل شده است و حالا دیگر کروبی جایی برای طرح شعار یارانه نقدی ندارد. تنها کاری که در این زمینه از او برمیآید این است که مانند سال ۱۳۸۴ بگوید به ازای اعطای یارانه نقدی، یارانه کالاها را حذف نمیکند و با این کار، وعدهاش را از برنامه احمدینژاد، متمایز کند. اما از هماکنون روشن است کسی این وعده را جدی نخواهد گرفت. زیرا سقوط بهای نفت، حتی اجرای طرح طبق برنامه کنونی را که یارانه نقدی به همراه حذف یارانهها کالاها است، دشوار کرده است.
مشکل دیگر کروبی، حضور دو چهره قدرتمند دیگر از اردوگاه اصلاحطلبان یعنی خاتمی و موسوی در انتخابات است. در میان حامیان خاتمی و موسوی- به ویژه خاتمی- کمتر کسی ممکن است به سوی کروبی گرایش پیدا کند. اما به هر حال از آنجا که کروبی یک بار همه پیشبینیها را به هم زده است، این بار باید با احتیاط درباره اش سخن گفت. به ویژه آنکه اگر رویگردانی گستردهای از احمدینژاد رخ دهد، قطعا کروبی، بیش از نامزدهای دیگر قابلیت جذب آرای وی را خواهد داشت.
● محمدباقر قالیباف
شهردار پرکار و کمحرف تهران همه نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری را تهدید میکند و محمود احمدینژاد را بیشتر از همه. قالیباف در انتخابات سال ۱۳۸۴ نامزد اکثریت اصولگرایان تلقی میشد، اما ناگهان و به دلایلی که هنوز به درستی مکشوف نیست ورق برگشت و سیر تحولات، راهی دیگر پیمود. به همین علت اگر آنگونه که در ماههای اخیر شنیده شده، این سردار سابق سپاه و رییس پلیس موفق کشور، بار دیگر وارد میدان رقابت شود، احتمال شکاف بزرگ در ارودگاه اصولگرایان وجود دارد و چنین شکافی، احمدینژاد را با چالش بزرگی روبهرو خواهد کرد. قالیباف در میان احزاب و جریانهای اصولگرا هم وضع مساعدی دارد. بسیاری از شخصیتها و احزاب اصولگرا، او را گزینه بهتری برای ریاستجمهوری میدانند و برخی دیگر از برگ قالیباف برای امتیازگیری از احمدینژاد استفاده میکنند. نتیجه این دو یکی است و به کاهش میدان مانور احمدینژاد میانجامد. قالیباف قابلیتهای دیگری هم دارد که اصلاحطلبان و نامزدهای آنان را با مشکل مواجه خواهد کرد. وی چه در دوران فرماندهی پلیس و چه دوران شهرداری تهران، نشان داده است که چهرهای نوآور و تحولخواه است. این ویژگی، موجب میشود بسیاری از شعارهای اصلاحطلبان، به شعار مشترک با قالیباف تبدیل شود. فیالمثل قالیباف در حوزه مدیریت شهری، الگویی کمابیش مشابه غلامحسین کرباسچی شهردار پیشین تهران و متحد کنونی مهدی کروبی را اجرا کرده است، با این مزیت که به مدد گسترش رسانهها، صدای اقدامات او بهتر از زمان کرباسچی به گوش و چشم شهروندان تهرانی میآید. شیوه سخن گفتن او امروزی است و با پارهای از شعارهای خاتمی همپوشانی دارد. همچنین نفوذ سابق او در میان سپاهیان و رزمندگان هنوز تا حدودی باقی است و از این جهت نیز انحصار تاریخی میرحسین موسوی را شکسته است. مجموعه این تواناییها، قالیباف را به رقیبی جدی در عرصه انتخابات ریاستجمهوری تبدیل کرده است. اما قالیباف هم مانند دیگران، در راه هموار قدم نمیزند. او برای رفتن به میدان رقابت با احمدینژاد با خطر رویگردانی طیفهای مصممتر اصولگرایان روبهرو است و این احتمال وجود دارد که با شرکت در چنین رقابتی و بازنده شدن در آن، آینده سیاسی خود را به خطر اندازد. در صورت عبور از مشکلات درون جناحی، مشکلات برون جناحی به سر راه او پیدا میشود. در انتخابات سال ۱۳۸۴، قالیباف به زیادهروی در تبلیغات و عدول از الگوهای رایج در ایران متهم شد. این پرونده از نظر رقیبان اصولگرا و اصلاحطلب، همچنان باز است و اگر هیچ راهی برای نقد مرد پرتوان باقی نماند، هجوم به روشهای تبلیغاتی او اهمیت زیادی پیدا میکند.
● بازیگران دیگر
با وجود همه اینها، سه ماه مانده تا انتخابات در همه جای جهان و به ویژه ایران، فرصتی طولانی است که در آن بسیاری از آرایشها و موازنهها عوض خواهد شد. هنوز هاشمی رفسنجانی، مهدویکنی و علی لاریجانی با صراحت وارد عرصه نشدهاند و رایدهندگان از تمایل آنها به نامزدهای قطعی و احتمالی انتخابات ریاستجمهوری اطلاع ندارند. هنوز محمدرضا باهنر، محسن رضایی و احمد توکلی به عنوان بازیگر منتقد درون اردوگاه اصولگرایان، انتقادهای زبانی خود را به برنامههای عملی تبدیل نکردهاند. هنوز محمد جهرمی که در ماههای اخیر به وزیر منتقد تبدیل شده و گمان می رود سودای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری را در سر دارد، فاصله خود را با رییس به صورت رسمی اعلام نکرده است. هنوز مصطفی پورمحمدی، وزیر کشور پیشین که قصد کرده است با رییس سابق خود رقابت کند، به صورت رسمی وارد صحنه انتخابات نشده و هنوز حسن روحانی و حزب حامی وی (اعتدال و توسعه) رابطه خود را با نامزدهای اصلاحطلب روشن نکردهاند. هنوز حزب موتلفه اسلامی رسما از احمدینژاد یا نامزدهای دیگر اصولگرایان حمایت نکرده است. هنوز حزب کارگزاران سازندگی به حمایت موازی از خاتمی و کروبی و «هیچکدام» ادامه میدهد. هنوز در جمعیت ایثارگران بر سر حمایت از احمدینژاد یا اصولگرایی دیگر دودستگی است و... «هنوز»های بسیار دیگر که احتمالا تا اردیبهشت ۱۳۸۸ برای آنها پاسخی نمیتوان یافت.
محمود صدری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست