چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مشکل سعد حریری


مشکل سعد حریری

مشکل اصلی برای سعد حریری در لبنان, نه حزب الله یا متحدش میشل عون و نه ایران یا اسرائیل بلکه در یک کلمه سوریه است کشوری در همسایگی لبنان که نمی تواند با آن رابطه یی استراتژیک نداشته باشد و در عین حال شرایط کنونی و با وضعیت فعلی نیز نمی تواند چنین رابطه یی داشته باشد

مشکل اصلی برای سعد حریری در لبنان، نه حزب الله یا متحدش میشل عون و نه ایران یا اسرائیل بلکه در یک کلمه سوریه است؛ کشوری در همسایگی لبنان که نمی تواند با آن رابطه یی استراتژیک نداشته باشد و در عین حال شرایط کنونی و با وضعیت فعلی نیز نمی تواند چنین رابطه یی داشته باشد. این مشکلی است که در اواخر دوران نخست وزیری رفیق حریری به وجود آمد و همچنان ادامه یافته است. رفیق حریری نخست وزیر فقید لبنان می خواست خود و کشورش را از قیمومت سوریه رها کند و در واقع جانش را بر سر این کار گذاشت. تا آن زمان اغلب مقامات لبنانی از طرف سوریه به طور مستقیم یا غیرمستقیم تعیین می شدند. هزاران سرباز سوری در خاک لبنان حضور داشتند و نهادهای امنیتی سوریه کاملاً لبنان را مدیریت می کرد.

رفیق حریری در پی کسب این استقلال یا رهایی از قیمومیت سوریه بود که خودش را به غرب نزدیک کرد و با میانجیگری عربستان سعودی که تا حدودی ولی نعمت خود بود توانست در محافل بین المللی قطعنامه یی را علیه سوریه و به منظور خروج نیروهای این کشور تدارک ببیند. پاسخ این کوشش ها داده شد و رفیق حریری در حادثه یی وحشتناک به طرز بی رحمانه یی پنج سال پیش ترور شد. اکنون سعد حریری با چنین میراث برجا مانده یی می خواهد دولتی تشکیل دهد که سازوکارش لبنانی و درونی باشد و خود چارچوب های آن را تعیین کرده باشد اما چنین چیزی در لبنان امکان پذیر نیست.

سه ماه پیش که سعد حریری مامور تشکیل کابینه شد اتفاقی نادر افتاد که برای آگاهان بسیار قابل توجه بود. در پی معرفی حریری به نخست وزیری جدید قرار بود ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی سفری به سوریه داشته باشد که مقدمات آن نیز فراهم شده بود. ملک عبدالله می خواست از فرصت پیش آمده برای آشتی این پسر با آن پسر یعنی بشار اسد استفاده کند و کینه ها و کدورت های دیرین بین این دو را به گونه یی بشوید اما در آستانه این سفر منابع لبنانی اعلام کردند حریری پس از معرفی اعضای کابینه به دمشق خواهد رفت. آن زمان به درستی معلوم نشد آیا ملک عبدالله به سوریه رفت یا نرفت و اگر هم رفته بود دلیلی و حاصلی نمی توانست داشته باشد.

امتناع سعد حریری از رفتن به سوریه آشکارا نشان می داد بین این دو پسر (یعنی بشار اسد پسر حافظ اسد و سعد حریری پسر رفیق حریری) به این آسانی آشتی برقرار نخواهد شد. به نظر می رسد مشکل اصلی سعد حریری در تشکیل کابینه فعلی نیز به همین زخم بازمی گردد که یکی احساس می کند دیگری نه تنها دوست او نیست که در واقع «قاتل پدرش» است و چه کسی است که بتواند با چنین فردی همکاری داشته باشد، گیریم یکی رئیس جمهور کشوری باشد و دیگری نخست وزیر کشور دیگری؟ و از آن طرف بشار اسد چگونه و با چه توجیهی می تواند با کسی همکاری کند که فرش را از زیر پای اقتدار چندساله کشورش بر لبنان کشید و با تحقیر سربازان سوری را مجبور به خروج از این کشور کرد و بدتر از آن می خواهد با برپایی دادگاهی بین المللی مقامات سوری و در راس آنها خود او را به دست داشتن در ده ها مورد ترور از جمله ترور رفیق حریری محاکمه و آنها را مواخذه کند؟ این کینه ها و کدورت های درهم تنیده و پیچیده است که نمی گذارد قطار دولت در لبنان به مسیر خودش ادامه داده یا اساساً از همان ایستگاه اول تکان بخورد.

از دوران استعمار فرانسوی ها تاکنون به استثنای دوران جنگ های داخلی (۹۰- ۷۵)، سرنوشت لبنان از سوی عوامل نفوذ خارجی (منطقه یی یا بین المللی) تعیین شده است. دوران جنگ های داخلی می توانست در نهایت با عبور از تونل تاریک کشته ها و ویرانی ها، لبنانی ها را برآن دارد تا تنها برای بقای خودشان دست از برادرکشی برداشته و دولتی مستقل و ملی را تشکیل دهند اما چنین نشد و سرانجام با همکاری عربستان سعودی و سوریه و امضای توافقنامه طائف جنگ پایان یافت. طرفه آنکه در آن توافقنامه عربستان کلیه سهام خود در لبنان را به سوریه واگذار کرد؛ سهامی که اینک پس از گذشت دو دهه آنها را طلب می کند. طی این دو دهه سوریه در لبنان هرچه خواست کرد و به علاوه با میدان دادن به گروه های فلسطینی و حزب الله مسائلی را پدید آورد که حافظان «امنیت بین المللی» و مدیران «جامعه نوین جهانی» را سخت آشفته کرد بنابراین باید به این حضور پایان داده می شد. اما سوری ها ریشه هایی عمیق تر از خروج چند سرباز داشتند و حوادث دو سال گذشته نیز نشان داد این نفوذ اگر در جایی از بین می رود از جای دیگری سر درمی آورد.

به هرحال لبنان تا یک استقلال مطلوب هنوز فاصله زیادی دارد- بگذریم که برخی به دلیل قومیت گرایی و فقدان یک اراده ملی در این کشور چنین استقلالی را اساساً بلاموضوع می دانند- و متوسل شدن سعد حریری به عربستان یا کشورهای غرب یا متوسل شدن گروه های مسیحی و مسلمان (دروزی یا شیعه) به سوریه نه تنها نمی تواند این استقلال را تقویت کند بلکه آن را تضعیف خواهد کرد. تنها تشکیل یک دولت ائتلافی واقعی- نه شراکتی- و همگرایی و همکاری واقعی- نه صوری- گروه های لبنانی از حزب الله گرفته تا گروه سمیر جعجع که مخالف سرسخت آن است می تواند راهگشای این معضل باشد در غیر این صورت همچنان لبنانی ها باید برای تعیین سرنوشت خود انتظار حامیان فرالبنانی خود را داشته باشند و چشم به اخم ها یا لبخندهای آنان بدوزند تا تکلیف اشک ها و لبخندهای خودشان معلوم شود. سعد حریری اکنون بر سر یک دوراهی قرار گرفته است؛ اینکه دوباره با رای بیشتری از سوی پارلمان بازگشته و بر همین اعضا و خواسته ها تاکید ورزد یا اساساً دست از نخست وزیری شسته و آن را مانند چند سال پیش به دیگری واگذار کند. راه نخست تکرار تجربه این سه ماه است مگر آنکه به قول ولید جنبلاط توافقی بین سوریه و عربستان سعودی پدید آید تا پیشرفتی حاصل شود. راه دوم تکرار تجربه سه سال گذشته است که سعد حریری رهبر جناح اکثریت در پارلمان بود و فواد سنیوره هم نخست وزیر و ادامه این جنگ سرد و باقی ماندن همان کشمکش ها و خصومت ها و جنگ های تبلیغاتی و... یعنی حفظ «وضعیت موجود» در لبنان. باید دید او در نهایت کدام یک از این دو راه را برخواهد گزید.

محمدعلی عسگری



همچنین مشاهده کنید