شنبه, ۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 18 May, 2024
مجله ویستا

زمستان طولانی نصف جهان


زمستان طولانی نصف جهان

خسرو و شیرین سردشان شده, یوسف و زلیخا هم سالهای سال است بر دیوار کاخ های تاریخی اصفهان خشکشان زده, پنجره های مشبک ,سرما را به عمق بدن هایشان رسانده, که با همه حس موجود در حرکات و حالات بدنشان, رنگ پریده و مظلوم به نظر می رسند

باران به ستون های چهل ستون می زند، به پنجره های مشبک هشت بهشت هم. باد میان چوبی های مشبک می پیچد، از شیشه های کوچک رنگارنگی که با حوصله بریده شده بودند تا مشبک ها را پر کنند خبری نیست. چندین متر شیشه، از همان ها که ما به قامت ساختمانهای بی روحمان نصب می کنیم به دیوار تکیه داده شده، شیشه ها هم خاک خورده اند، مثل همه اتاق ها، مثل تالار اصلی کاخ هشت بهشت.

تازه مرمت شده اند، مرمت بدی نیست،ولی باز هم به پوسیدن نزدیک است، دود و غبار هوای آلوده اصفهان رویشان می نشیند و می ماند تا تهدید مرگشان باشد؛ تهدید هر چه زنده است به مرگ! اتاقی که زمانی اندرون شاهی بوده، هیچ حریمی نسبت به بیرون ندارد، این معماری با اتاق های گوشواره ای و دالان هایی که اتاق ها را از سقف به هم مرتبط می کند، همه چیز را از زندگی سده های گذشته می گوید.

سالهاست نقش های ۳۰۰ ساله ای که تاریخی هزاران ساله را بیان می کنند سردشان است، رنگ ها می ریزد، خنده ها محو می شود، انگار این آدم ها از عمر طولانی که در تنهایی نصیبشان شده خسته اند، از چشم های نقاشی ها خجالت می کشم، مگر چنین میراثی را در معرض باد و باران قرار می دهند؟

ما برخلاف بقیه بازدیدکنندگان راهنما داریم، راهنمایی که تاکید می کند فقط نقاط منفی را نبینید، می توان اصفهان را به گونه ای دیگر دید، با راهنما! موجودی که در بناهای تاریخی به خودی خود یافت نمی شود. برخلاف بقیه ای که اندکند، بازدیدکنندگانی که اندکند، انگشت شماری ایرانی و معدودی خارجی، پیش از ژانویه فصل سفر نیست، نه! درباره کشوری که هیچ گاه تبلیغات گردشگری ندارد، اینگونه نباید اندیشید، یک راه دیگر هم هست: «صحبت بیهوده از تشویق و تنبیهی که عینیتی ندارند نکنیم، شاید بهتر بود اگر این آثار تاریخی را با این بازدیدهای گاه و بیگاه آزارشان نمی دادیم.»

●نوادگان وندالیست معماران صفویه

چهل ستون،آرام در پاییزش خوابیده. باغ، همه نارنجی و قرمز است، گردشگران هم به این سکوت احترام می گذارند. فقط صدای برگ هایی که در سرما می شکنند می آید، از دور ابهت بنا چشم هایت را می گیرد، هر چه نزدیکتر می شوی بیشتر تحسین می کنی، حتی اگر برای چندمین بار بنای ایستاده بر چهل ستونی را که ریشه هایشان در سنگ و آب باغ چهل ستون است، دیده باشی، هر چه نزدیکتر می آیی بیشتر سر را بالا می گیری، سر را به سوی آسمان می کشی تا ببینی، چهل ستون را و معماری ایرانی را باید در زمینه ای از آسمان دید. ستون ها همچون همیشه ابهت خود را به رخ می کشند، ولی با یکی از همان نگاههای رو به آسمان، دو ستونی که تاب برداشته اند هم پیدا می شود؛ احتمال دارد سقف چهل ستون هم به سرنوشت سرپناه عالی قاپو دچار شود. این آگاهی، رنگی برای چشم اندازت باقی نمی گذارد.

ترمیم نقاشی های کاخ موزه و سرستون هزینه زیادی دربرداشته است. ابراهیم نژاد، کارشناس ارشد تاریخ و کارشناس میراث فرهنگی اصفهان باز هم به بالا اشاره می کند و در مورد نقاشی هایی که با رنگ های گیاهی از جنس رنگ های تزئینات اصلی چهل ستون مرمت شده اند و اینکه کارشناسان ترجیح داده اند تمام سقف رنگ پریده را مجدداً رنگ نکنند و تنها به نقاشی دوباره قسمت هایی به عنوان نمونه بسنده کرده اند تا بنا ارزش و اصالت اولیه خود را حفظ کند توضیح می دهد. هنوز صحبت های راهنمای ما تمام نشده، صدای زن و شوهر جوانی که چند قدم دورتر از ما به سقف نگاه می کنند را می شنوم. مرد با لحنی مطمئن که اطلاعاتش را به رخ می کشد به همسرش می گوید: سقف را می بینی؟ می گویند بر اثر باران نم کشیده و فعلا بازسازی آن را متوقف کرده اند تا خشک شود!

این شاهد فوری ،هیچ تردیدی در پذیرش صحبت های ابراهیم پور، کارشناس سازمان میراث فرهنگی استان اصفهان که معتقد است ما هنوز از لحاظ فرهنگی به اعتلای شناخت گردشگران ایرانی نسبت به آثار نرسیده ایم، باقی نمی گذارد.

ورودی کاخ چهل ستون با خطی درشت اعلانیه ای هست که می خواهد موبایل ها خاموش شوند و فلاش دوربین عکسبرداری به تزئینات بنا نخورد؛قانونی که هر چه در ابعاد بزرگ و بزرگتر بر آن تاکید شود باز هم بی فایده است. راهنمای ما با اشاره به اینکه اشعه ماورای بنفش بتدریج کیفیت ها را کاهش می دهد و موجب تجزیه آنها می شود، با تاسف ادامه می دهد که ترمیم، آب در هاون کوبیدن است.

در یکی از اتاق های گوشواره ای کاخ چهل ستون هم صدای توضیحات یک راهنمای خانوادگی دیگر می آید، صحنه شکارگاه خسرو که شیرین درگوشه ای از آن نشسته است، ماجرای دیدار یوسف و زلیخا که تصاویری از حیرت های ادبیات ما هستند در این اتاق کوچک به گرمی پذیرای بازدیدکنندگان می شوند، گردشگران خارجی دقایق طولانی یک جا می ایستند و به گوشه ای از نقاشی ها خیره می شوند و راهنمای خانوادگی که زبانش برایمان آشناست، از چشمهای نقاشی ها خجالت می کشم که وحشت زده اند، از چشم های نقاشی ها خجالت می کشم که سردشان است، که این همه بر دیوارها ایستاده اند، این قدر که رنگی به رویشان نمانده و دست آخر پیامشان معنای عکسی به ذهن بازدیدکنندگان می آورد، از چشم هایی که کسی قدر تلاش آنها را برای ماندن درک نمی کند.

حوضچه و حوض باغ چهل ستون نیز خالی است، در کانال هایی که برای هدایت آب زمین اطراف عمارت و جلوگیری از آسیب رساندن به پی بنا تعبیه شده اند هم آبی نیست. هنوز بارانی نیامده که کانال آب پر شود، هنوز بارانی نیامده که هوای آلوده اصفهان را بشوید و هنوز بارانی نیامده که سقف چهل ستون نم بکشد. هر چند که راهنمای ما می گوید این کانال دورتر از آن است که رطوبتش به پی کاخ آسیب برساند و در حوض مقابل عمارت هم به دلیل نداشتن عایق مناسب، تا حد امکان آبی ریخته نمی شود.

هنگامی که پشت پنجره عالی قاپو ایستاده ایم و به ساختمان وقیحی که نام یکی از کاخ های قدیمی اصفهان را برخود گذاشته (جهان نما) با تاسف نگاه می کنیم، راهنما مسیری را نشان می دهد که در امتداد آن باغ های صفوی یکی پس از دیگری چهار باغ اصفهان را زیبنده نامش می نمایاندند، هشت بهشت، بازمانده بعدی از معدود باغ های باقیمانده از دوران صفوی است. تزئینات قسمت بیرونی هشت بهشت کمتر از سایر کاخ هاست،ولی اگر دقیق تر شوی، با تنگ بری هایی به شکل ظروف صراحی اش، نقوش جانوران با انرژی که در حرکاتشان حس می کنی و همان تزئینات مختصر بی نظیر از بقیه کم ندارد. توضیحات راهنمای ما چنین است: شوالیه ژان شاردن فرانسوی از این کاخ به عنوان زیباترین بنایی که دیده یاد می کند. طبقه دوم در حال مرمت است و امکان بازدید آن وجود ندارد، آثار تاریخی اصفهان هم همچون خیابان هایش به کارگاه ساختمانی شبیه اند؛ داربست و چوب و رنگ و شیشه... در عالی قاپو و چهل ستون و هشت بهشت...

بودجه چند برابری میراث فرهنگی در سال ۱۳۸۴ یکباره مرمت را به یاد همه آثار تاریخی اصفهان آورده است، باز هم اشتباه فکر کردیم، مرمت یکباره نیست، آثار تاریخی اصفهان همیشه به کارگاه شبیه اند و امسال،بیشتر مرمتشان تمام نمی شود یا شاید تمام نشده شروع می شود.

این کابوسی است که در پله های پیچ در پیچ بنای حکومتی پایتخت صفوی دچارش شده ای؛ محمود، علی و محسن، امیر و مژگان، زهرا خرمن دار، ... . روی رنگ های کم و بیش مانده از صدها سال پیش که با احتیاط حفظ یا مرمت می شوند، وسط زنگوله ای که اثر محوی از آن بر دیوار مانده و روی طاقچه هایی که با نقش هایی از پرده تزئین شده اند، حتی مرمر حوض طبقه بالایی عالی قاپو را تراشیده اند! بیشتر تاریخ ها مربوط به سال های ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴ است و عالی قاپو دو سال پیش مرمت شد. نوادگان پادشاهانی که می خواستند قدرتشان را به تاریخ نشان دهند، ۳۰۰ سال بعد از روشی کاملا عقب مانده وجودشان را به تاریخی کوتاه می سپارند. ابراهیم پور همچنین به یاد می آورد که گردشگرانی که نوروز ۸۴ به نقش جهان آمده بودند، روی سنگ اکوی مسجد جامع عباسی (مسجد امام) ترقه زده می شد و این افراد وقتی مورد مواخذه قرار می گیرند، جواب می دهند که بلیت خریده ایم، بهای تخریب تاریخ، یک بلیت ۲۰۰ یا ۵۰۰ تومانی. به گفته مدیر کل میراث فرهنگی و گردشگری اصفهان، حداقل باید ۱۰۰ نفر در ۲۵ پایگاه مستقر شوند تا حفاظت از آثار تاریخی به خوبی انجام شود... از چشم های نقاشی ها خجالت می کشم... .

هوشنگ ماهرویان، نویسنده کتاب مدرنیته و بحران ما، اندیشه را در این زمینه یاری می دهد: «وقتی مدرنیته به جهان ایرانی وارد شد ما نیز فرهنگی هماهنگ و منسجم داشتیم. معماری، کاشی کاری، فرش، موسیقی و شعرمان همه با عرفان ایرانی ارتباطی قوی داشت. جهانی یکپارچه داشتیم که سال ها در خود تکرار و دچار بحران و انحطاط شده بود. اما این بحران، بحرانی ساختاری نبود و اجزای فرهنگی ما همخوانی داشتند.» حتما مسیر گذشته تا امروز را اشتباه طی کرده ایم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.