چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

زن از منظر اسلام


در الدر المنثور ۱ است كه بیهقی از اسما بنت یزیدانصاری روایت كرده كه نزدرسول خدا ص شده در حالی كه آن جناب در بین اصحابش قرار داشت, اسماعرضه داشت پدر و مادرم فدایت باد, من از طرف زنان خدمت شما آمده ام, یا رسول الله جانم به فدایت بدان كه هیچ زنی در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده, مگر آن كه نظریه اش
مثل همین نظریه ای است كه من عرض می كنم

در الدر المنثور(۱) است كه بیهقی از اسما بنت‏یزیدانصاری روایت كرده كه نزدرسول خدا(ص)شده در حالی كه آن جناب در بین اصحابش قرار داشت، اسماعرضه داشت: پدر و مادرم فدایت باد، من از طرف زنان خدمت‏شما آمده‏ام، یا رسول الله‏جانم به فدایت بدان كه هیچ زنی‏در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده، مگر آن كه نظریه‏اش

مثل همین نظریه‏ای است كه من عرض می‏كنم. خدای تعالی تو را به حق مبعوث كرد به سوی مردان و زنان(عالم)وما به تو ایمان‏آوردیم، و به معبود تو كه تو را فرستاده نیز ایمان آوردیم، و ما طایفه زنان محصوردر چهار دیواری‏خانه‏ها، و تحت‏سیطره مردان هستیم، و در عین حال پایه و اساس خانه و زندگی شما مردانیم‏این مائیم‏كه شهوات شما را بر می‏آوریم، و به فرزندان شما حامله می‏شویم، و اما شمامردان در دین اسلام برتری‏هایی بر ما یافته‏اید،شما به نمازهای جمعه، و جماعت و به عیادت‏بیماران، و به تشییع جنازه می‏روید، همه‏ساله می‏توانید پشت‏سر هم به‏حج بروید، و از همه‏اینها ارزنده‏تر این كه شما مردان می‏توانید در راه خدا جهاد كنید، و چون شما به سوی حج و یاعمره‏و یا به سوی جهاد می‏روید اموال شما را حفظ می‏كنیم، و برای شما پارچه می‏بافیم، تالباس برایتان بدوزیم، واموال شما را تر و خشك می‏كنیم، (در نسخه‏ای دیگر آمده اولادتان‏را تربیت می‏كنیم)پس آیا در اجر و ثواب باشما شریك نیستیم؟حضرت با همه رخسارش‏روی به اصحاب خود كرد و سپس فرمود: آیا سخن هیچ زنی بهتر از سؤال این زن‏در باره امردینیش شنیده‏اید؟عرضه داشتند: یا رسول الله، هیچ احتمال نمی‏دادیم زنی به‏چنین مطالبی راه‏پیدا كند، آنگاه رسول خدا(ص)متوجه آن زن شد، وسپس به وی فرمود: ای زن برگرد، و به همه زنانی كه این سؤال را دارند،اعلام كن كه همین‏كه شما به خوبی شوهرداری كنید، خشنودی او را به دست آورید، و تابع موافقت او باشد، اجرهمه‏اینها معادل است با اجر همه آنهایی كه برای مردان شمردی، زن برگشت در حالی‏كه ازشدت خوشحالی مكرر می‏گفت: لا اله الا الله، الله اكبر.

مؤلف قدس سره: روایات در این معنا در جوامع حدیث‏از طرق شیعه و اهل سنت بسیاروارد شده، و از میان همه آن روایات زیباتر روایتی است كه مرحوم كلینی در كافی‏از ابی‏ابراهیم موسی بن جعفر(ع)نقل كرده كه فرمود: (جهاد زن این است كه نیكوشوهرداری كند) (۱) ، و از جامع‏ترین‏كلمات در این باره سخنی است كه در نهج البلاغه آمده، سخنی كه علاوه بر جامعیت مشتمل است براس اساس تشریع احكام راجع به‏زنان (۲) ، و این‏سخن را كافی نیز به سند خود از عبد الله بن كثیر از امام صادق(ع)از علی بن‏ابی طالب(ع)نقل‏كرده (۳) ، و نیز به سند خود از اصبغ بن نباته از آن جناب آورده، كه درنامه‏ای كه به فرزندش نوشته فرموده: ان المراهٔ ریحانهٔ و لیست‏بقهرمانهٔ (۱) ، (زن ریحانه‏است نه قهرمان).

و هم چنین كلام دیگری كه در این باره از رسول‏خدا(ص)نقل شده‏كه فرمود: (زن لعبت است، هر كس او را گرفت مراقب باشد ضایعش نسازد)، آری رسول‏خدا(ص)تعجب می‏كرد از مردی كه همسرش را می‏زند، و آنگاه با همان دست با وی‏معانقه می‏كند (۲) . در كافی نیز به سند خود از ابی مریم از امام ابی جعفر(ع)روایت‏كرده كه‏فرمود: رسول خدا(ص)فرمود: (آیا جای تعجب نیست كه كسی همسرش رابزند، و آنگاه‏با او دست به گردن شود؟و امثال این بیانات در احادیث بسیار زیاد است، كه‏اگر كسی‏در آنها دقت كند نظریه اسلام در باره زنان را درك می‏كند (۳) . حال به بحثی كه پیرامون داستان اسماء دختر یزید انصاری داشتیم‏بر می‏گردیم، اگركسی در این حدیث و در نظایر آن كه داستانهایی از مراجعه زنان به رسول خدا(ص)وگفتگویشان با آن جناب در مسائل راجع به شرایع دین را حكایت می‏كند، و نیز دراحادیثی كه از حقوق مختلف زنان خبرمی‏دهد دقت كند، این معنا برایش روشن می‏شود كه‏زنان در عین این كه در حجابند، و مسؤولیتشان اداره داخل خانه‏هااست، و بیشتر به شؤون زندگی‏منزلی می‏پردازند در عین حال ممنوع از مراوده و آمد و شد به نزد ولی امر، و نیزتلاش در حل‏مشكلاتی كه احیانا پیش می‏آید نبوده‏اند، و این همان آزادی عقیده‏ای است كه ما در ضمن‏بحث پیرامون‏آزادی عقیده، در آخر سوره آل عمران در باره‏اش بحث كردیم.و از حدیث نامبرده‏و نظایر آن سه نكته استفاده می‏شود. استفاده سه نكته از روایت اسماء بنت‏یزید، پیرامون موقعیت‏و شخصیت زن در اسلام‏اول این كه طریقه مرضیه زن در اسلام این است كه به تدبیر امور داخلی منزل‏و تربیت‏اولاد بپردازد، و این طریقه در عین این كه سنتی است پسندیده، و غیر واجب، و لیكن ترغیب‏و تشویقهائی‏كه در باره آن شده، - از آنجایی كه جو مسلمین جو تقوا و به دست آوردن رضای‏خدا و ترجیح ثوابهای آخرت بر بهره‏های‏دنیوی، و تربیت بر اساس اخلاق صالحه زنان یعنی‏عفت و حیا و محبت اولاد و عشق ورزیدن به زندگی درمحیط خانه و امثال آن بوده - این سنت‏مستحب همچنان محفوظ مانده است. اشتغال به این شؤون، و اهتمامی كه در زنده نگه داشتن عواطف‏پاكی كه خدای‏عز و جل در وجود زنان به ودیعه سپرده زنان را مشغول به خود كرد، و فرصتشان‏نداد كه در مجامع‏مردان داخل شده، و با آنان حتی در حدودی كه خدا به آنان اجازه داده بود اختلاط كنند، شاهد این معناهمین است كه این سنت همچنان در بین مسلمانان در طول قرنهای طولانی روی‏پای خود ایستاده بود، تا آن كه بی‏بندوباری‏زنان مغرب زمین به عنوان آزادی زنان در جوامع‏مسلمین رخنه یافت، و بدون اینكه مسلمانان خودشان‏متوجه شوند بدترین جنایات را بر مرد وزنشان وارد آورد، و آن عبارت بود از تباهی اخلاق،و فساد زندگی، و بزودی دود این افسارگسیختگی به چشمشان خواهد رفت.

آری اگر اهل قرا ایمان می‏آوردند و تقوا پیشه می‏كردند خدای‏تعالی بركاتی ازآسمان به رویشان باز می‏كرد، و آن وقت از آسمان و زمین برخوردار می‏شدندو لیكن آیات خدارا تكذیب كردند، و نتیجه‏اش این شد كه گرفتار شدند. دوم اینكه جای تردیدی باقی نمی‏ماند كه ممنوعیت‏زنان از شركت در امر جهاد و امرقضاوت و حكومت بر مردم سنت واجبی بوده است. ارزش احكام اسلامی در محیط و ظرف اجتماعی تحت‏حاكمیت‏اسلام، معلوم می‏گرددسوم این كه اسلام این محرومیت زنان را مهمل نگذاشته، و آن را به مزیتی‏برابر آن‏جبران كرده است، مثلا اگر زنان از فضیلت جهاد در راه خدا محروم شده‏اند خدای تعالی این‏فضیلت را به فضیلتی دیگر معادل‏آن جبران نموده، و مزایا و فضایلی به او داده كه در آن‏افتخاراتی حقیقی هست، مثلا اسلام نیكو شوهرداری كردن راجهاد زن قرار داده، و شاید همین‏مطلب در بین ما(البته مایی كه فعلا در ظرف زندگی فاسدی قرار داریم)آنطوركه هست‏ارزش خود را نشان ندهد، و لیكن در ظرف زندگی‏ای كه اسلام حاكم بر آن است(و در آن‏ظرف برای هر چیزی به‏مقدار ارزش واقعیتش ارج نهاده می‏شود، و در آن همه تلاشها ورقابت‏ها بر سر فضایلی از انسانیت است كه موردرضامندی خدای سبحان باشد، خدایی كه‏ارزش هر یك از فضایل را آن طور كه هست می‏شناسد، و برای سلوك هر انسانی مسلكی‏رامعین نموده، و آن انسان را به پیمودن آن مسلك تشویق نموده، و برای ملازم بودن خطی كه‏برایش ترسیم كرده بهاو ارزشی معین كرده، كه معادل انواع خدمات انسانی، و معادل اعمال آن‏است)در چنین ظرفی دیگر هیچ خطی‏بر خطی دیگر برتری ندارد، ساده‏تر بگویم در چنین‏ظرفی فضیلت آن مردی كه در معركه قتال حاضر می‏شود، و با كمال‏سخاوت خون خود را ایثارمی‏كند، از فضیلت زنی كه وظیفه شوهرداریش را انجام می‏دهد، برتر نیست، و نیزآن مردحاكمی كه سرپرستی جامعه را به عهده گرفته، چرخ زندگی مجتمع را افتخاری بر آن زن ندارد، و آن مردی كه بر مسند قضاتكیه زده هیچ برتری نسبت به زنی كه‏كودكش را تر و خشك می‏كند ندارد، چون منصب حكومت و قضا- البته برای كسی كه در آن‏دو منصب طبق حق عمل كند، و حق را به حق دار برساند - جز خون دل و مشقت دنیوی‏اثری‏ندارد چون در ظرف اسلام و برای مرد مسلمان قبول این منصب‏ها در حقیقت‏خود را به معرض‏مخاطر ومهالك افكندن است، چون هر لحظه ممكن است‏حق بیچاره‏ای را كه به جزرب العالمین حامی‏یی ندارد ضایع كند، ان ربك‏لبالمرصاد(۱) رب العالمینی كه در كمین‏ستمكاران است، بنا بر این چه افتخاری هست برای مردان بر زنانی كه اگراین مسؤولیت‏ها رانپذیرفته‏اند، برای این است كه رب العالمین از آنان نخواسته، و از آنان چیز دیگری خواسته وبرایشان،خطی دیگر ترسیم كرده، كه باید ملازم خط خود باشند، و راه خود را بروند. پس در مجتمع اسلامی این پستها وقتی افتخار می‏شود،و زمانی اثر خود را می‏بخشد، ووقتی تعبد به آن برای صاحبش صحیح و مشروع می‏گردد، كه صاحبش‏در پذیرفتن آن نوعی‏ایثار كرده باشد، و طوری تربیت‏شده باشد كه هر پستی را كه اجتماع به او می‏دهد در نظرش‏مسؤولیت‏و بار گران باشد، و در قبول آن از خودگذشتگی به خرج دهد، در چنین مجتمعی اگربه مرد بگویند تو باید به میدان‏جنگ بروی، یا كشور را اداره كنی، به خاطر رضای خدا این بارسنگین را به دوش می‏كشد، و اگر به زن بگویند تو باید در خانه‏بمانی و نسل را تربیت كنی، او نیز به خاطر خدا قبول می‏كند، و هیچ تناقضی هم در این دو قسم حكم نمی‏بیند. آری اختلاف شؤون و مقامات اجتماعی و اعمال‏بشری به حسب اختلاف مجتمعات، وجو آنها چیزی نیست كه كسی بتواند آنرا انكار كند، یك سرباز، یا یك حاكم، ویا یك‏قاضی مسلمان، اگر افتخار می‏كند به خاطر یك احترام خرافی و غیر واقعی نیست، بلكه یك‏كرامت واقعی است، وآن این است كه توانسته در راه خدا مسؤولیتی سنگین را به عهده بگیرد، ولی یك سرباز غیر مسلمان كه در محیطی‏مادی تربیت‏یافته، او نیز در جنگیدن و خون دادن واینكه حاضر شده است جان خود را در راه وطن خود بدهد افتخار می‏نماید،لیكن به خاطر یك‏احترام خرافی، و غیر واقعی افتخار می‏كند، و آن این است كه وقتی كشته شد و به اعتقاداونابود و هیچ و پوچ گشت، مردم نامش را در فهرست فداكاران در راه وطن می‏برند، و از خودنمی‏پرسدوقتی من هیچ و پوچ شدم كجا هستم كه از تعظیم نامم لذت ببرم.

و همچنین یك ستاره‏سینما در آن جامعه احترامی پیدا می‏كند، كه حتی رئیس جمهور هم آن احترام را نداشته باشد، در حالی كه شغلشان‏و آنچه در طول عمر به مردم‏می‏دادند، بزرگترین عامل سقوط‏مقام زنان بود، و شنیع‏ترین فحشا و سزاوار شنیع‏ترین سرزنش‏بودند. پس همه اینها كه گفتیم علتش این است كه ظرف زندگی خوبیهاو بدیها و افتخارات‏و ننگ‏ها را معین می‏كند، چه بسیار جمعیت‏ها كه یك امر ناچیز و حقیر را تعظیم،و یك امرمهم و ارزنده را تحقیر می‏كنند، پس هیچ بعید نیست كه اسلام اموری را تعظیم كند، و مامسلمانانی كه در محیط‏مادیت و غرب‏زدگی بار آمده‏ایم آن را حقیر بشماریم، یا اسلام اموری‏را حقیر بشمارد كه در چشم و درك مابسیار عظیم باشد، و بر سر آنها سر و دست بشكنیم، وظرف در صدر اسلام ظرف تقوا و ایثار آخرت بر دنیا بود، نه ظرفی كه فعلا ما داریم.

علامه سید محمد حسین طباطبایی قدس سره ترجمه تفسیر المیزان جلد ۴ صفحه