جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
تجربه سوسیالیسم در مجارستان
تحولات مجارستان در سالهای اخیر به طور پردامنهای در مطبوعات جهان و رسانههای خبری انعكاس داشته است. اخبار اعتراضات علیه دولت و برنامههای اقتصادی آن در اعتراض به افتضاح سیاسی ناشی از اعتراف نخست وزیر به دروغ گویی در رابطه با كارنامهی اقتصادی كشور از سویی و همچنین پنجاهمین سالگرد «وقایع مجارستان» به مثابهی بـهـانـهای بـرای حملـه بـه عملكرد دسـتـاوردهـای دولـت سوسیالیستی سالهای قبل از ۱۹۸۹ در این كشور بهرهبرداری شد اما مردم از عملكرد دوران پس از سوسیالیسم و اقتصاد بازار در این كشور نیز راضی نیستند
سوسانا كلارك، نویسنده مجاری كه در سالهای اخیر در انگلستان مقیم بوده است و هم در مجارستان سوسیالیستی زیـستـه اسـت و هـم عواقب اعاده سرمایهداری در آن كشور را شاهد بوده است، مقایسهای واقعبینانه بین این دو تجربه ارایه كرده است.
سوسانا كلارك آنچه را كه در سالهای اخیر در مجارستان در جریان بوده است، پیشرفت نمیداند. وقتی مردم از من میپرسند زندگی در سالهای ۱۹۷۰ و ۸۰ در مجارستان چگونه بود، بسیاریشان انتظار دارند من داستانهایی از پلیس مخفی، صف نان و دیگر وجوه كثیف زندگی در یك كشور تك حزبی برایشان تعریف كنم. اما وقتی من به آنها میگویم كه واقعیت كاملاً متفاوت بـا این داستانها بود و مجارستان سوسیالیستی، با تمام ایرادات سیاسی و اقتصادیاش نه تنها جهنمی بر روی زمین نبود، بلكه در واقع جای بسیار خوبی برای زندگی بود، به جرات میتوانم بگویم كه شنوندگانم بیبروبرگرد جا میخورند و پكر میشوند. ویكتور آربان، سیاستمدار محافظهكار و ضد كمونیست پر و پا قرص، از نسل من، كه سرنوشتش با «شكست» قیام ۱۹۵۶ رقم خورده است، به عنوان «نسل گمشده» یاد میكند، اما «گمشدهی» ما چه بود؟ مواد مخدر، اختلالهای اجتماعی و تاچریسم؟ مجارهایی مثل من، كه در سالهای «كمونیسم گولاشی» بزرگ شدهاند، در واقع جزو خوشبختها بودهاند.
به نظر من حقیقت قیام مجارستان كه در رسانههای غربی غالباً آن را به عنوان یك شكست قهرمانانه ترسیم میكنند، غیر از این بود. موج انفجار حوادث سال ۱۹۵۶ رهبری كمونیستی را متقاعد كرد كه تنها با قابل تحملتر كردن زندگی ما میتوانند جای پایشان را محكم كنند. استالینیسم رفت و گونهی لیبرالتری از كمونیسم پای به میدان گذاشت كه به افـتخــار مـعمـارش، یـانـوش كـادار، «كاداریسم» نام گرفت. به جای فهرست كردن دستاوردهای آن نظام در زمینه بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، حمل و نقل و تامین اجتماعی، بگذارید برخی از دیدههای شخصی خودم درباره واقعیت زندگی در «كمونیسم گولاشی» را بیان كنم. آنچه بیش از هر چیز دیگری به یاد میآورم، حس فراگیر همبستگی و همزیستی جمعی است؛ روحیهای كه متاسفانه امروزه در بریتانیایی كه مرا پذیرا شده است نمییابم و امروز، هر گاه به مجارستان باز میگردم نبود آن را در آنجا احساس میكنم. در شرایطی كه تفاوت درآمدها و داراییها حداقل بود، هر قضاوتی درباره مردم حقیقتا با توجه به آن كس كه بودند، به عنوان شخص، بود و نه بر اساس داراییهایشان.
ضـد كمـونیسـتهـا ممكن است جنبشهایی مثل «پیشگامان جوان» را به تمسخر بگیرند كه هدفشان مشاركت دادن جوانان در طیف گستردهای از فعالیتهای اجتماعی بود و برخلاف روند تكه تكه شدن جامعه در «پیشرفته»ترین كشورهای جهان امروز، آرمان والای ساختن جامعهای منسجم و یكپارچه را بازتاب میدادند. من افتخار میكردم كه پیشگام بودم. برخلاف باور همگان، این طور نبود كه ما تمام وقتمان را به نشستن كنار آتش اردوگاه و خواندن سرودهایی در ستایش لنین میگذراندیم، بلكه كار ما آموختن مهارتهای با ارزش زندگی در زمینههایی مثل دوستیابی و كنش و واكنشهای اجتماعی بود. من از این امتیاز نیز برخوردار بودم كه در جامعهای بزرگ شدم كه در آن دولت ارزش فرهنگ و آموزش و پرورش را میشناخت. پیش از جنگ جهانی دوم، در مجارستانی كه از نویسندههای پرافاده و مرتجعی مثل سـنـدور مارای ۱۹۰۰۰ تا ۱۹۸۹) بت میساختند، آموزش دبیرستانی در انحصار ثروتمندان بود. پدر و مادر من مجبور شدند در ۱۱ سالگی مدرسه را ترك كنند اما رژیم كادار شانس دوبارهای به آنها داد كه بتوانند به عنوان دانش آموز بزرگسال به تحصیلشان ادامه دهند
. وجوه این نوع از سوسیالیسم فرصتهای تازهای را در اختیار مردمی مثل من قرار داد و منجر به تحرك اجتماعی گسترده و عظیمی شد.
در اقتصاد هنر نیز یكی از پیامدهای سیاست آموزش و پرورش دولت، توجه و تعهد آن به هنر برای عامه بود. در این مورد هم تاكید بر آن بود كه حداكثر بهره به بیشترین تعداد از مردم رسانده شود، نه فقط به ثروتمندان بوداپست. تالارهای نمایش، اپرا و كنسرت تا حد زیادی از یارانه دولتی برخوردار بودند و به همین دلیل قیمت بلیت آنها به حدی پایین بود كه همه میتوانستند از عهده خرید آن برآیند. دولت در هر شهر و روستایی «خانههای فرهنگ» ایجاد كرد تا افراد طبقه كارگر محلی، مثل پدر و مادر من، بتوانند به راحتی به هنر دسترسی داشته باشند.
چاپ و نشر كتاب نیز به همینترتیب مورد حمایتهای دولت قرار داشت به طوری كه همواره قیمتها پایین نگه داشته میشد و بر تعداد كتابفروشیها افزوده میشد. در جایی كه با یك فـورینـت [پول مجارستان] میشد مجلدهای طیف گستردهای از آثار كلاسیك را خرید، طبیعی بود كه كتاب خوانی تبدیل به یك وسواس و مشغله فكری ملی بشود.
اما امروز، ۱۸ سال پس از «تغییر رژیم» و حاكمیت لیبرالیسم و اقتصاد بازار بخش بزرگی از میراث فرهنگی تباه شده است. موزهها، تئاترها و گالریها در پرتوی «واقعیت»های اقتصاد تازه، یا باید تن به وضع جاری بدهند یا از میان بروند. یارانه بـلیـت را قطع كردهاند. باز هم فقط ثروتمندان و جهانگردان هستند كه توان مالی خرید بلیت و رفتن به اپرا را دارند. صدها سینمای كوچك به اجبار به تعطیل كشانده شدند و این در حالی است كه سر و كله سینماهای چند تالاری بزرگ هالیوودی در شهر پیدا میشود. برنامههای تلویزیونی نیز افت شدیدی پیدا كردهاند. زمانی كه من نوجوان بودم، نمونه برنامه شب شنبه (تعطیل آخر هفته)مان، تماشای یكی از ماجراهای ژولورن، شعرخوانی همراه با موسیقی و یك نمایش درام از چخوف بود، اما حالا شنبه شب یعنی نشستن به تماشای همان برنامههای تـكـراری و مـلالـتبار و فیلمهای خشونتبار آمریكایی كه در بریتانیا نشان میدهند.
سیاستمداران اصلاح طلب كنایهوار به «زندان مخملی» دوران كادار اشاره میكنند، در حالی كه خودشان زندانی درست كردهاند كه در آن بخش بزرگی از جمعیت به شركتهای فراملی بیگانهای فروخته شدهاند كه ۷۰ درصد تولید ملی را در كنترل دارند و تهدید میكنند كه اگر قرار باشد حقوق كارگران تامین یا دستمزدهای آنها بیشتر شود، از كشور بیرون خواهند رفت. همسر دوست صمیمی من در یكی از این شركتها كار میكند و میگوید كه حتی مدت توالت رفتن هم به شدت كنترل میشود و اسـتفـاده كـامـل از وقـت نـاهاری، بیمسوولیتی و عدم تعهد به شركت تلقی میشود. این وضع كاملاً متفاوت با وضع شركتهای دولتی ۲۰ سال پیش است كه مـهـــدكــودك، غــذاخــوری ارزان، استراحتگاه برای تعطیلات و امكانات ورزشـی رایگان در اختیار كاركنان میگذاشتند.
سوسیالیسم در مجارستان بیتردید كاستیهایی داشت. اگرچه مسافرت به دیگر كشورهای سوسیالیستی بدون مانع بـود، اما سفر به غرب آسان نبود. كلاسهای اجباری زبان روسی نصیب شمار زیادی از مجاریها شد. در بسیاری از موارد محدودیتهای بیموردی اعمال مـیشـد و لایـههـای بـوروكـراسـی غیرضروریای وجود داشت، اما به رغم همه اینها، من اعتقاد راسخ دارم كه در مجموع، نسبت به دوران كنونی جنبههای مثبت بر منفی میچربیدند.
امروزه، مجاریها در ظاهر از حق سفر به غرب، هر زمان كه بخواهند، برخوردارند، اما كاهش دستمزدها آن قدر شدید بوده است كه فقط معدودی از مردم توان مالی سفر، حتی به دریاچه بالاتون [بزرگترین دریاچه اروپای مركزی در غرب مجارستان] را دارند.
سیاستمداران «میهنپرستی» كه بـرای «اشغال» مجارستان توسط قدرتهای خارجی در زمان حاكمیت كمونیستها گلو پاره میكردند، امروز كه كشور عملاً دركنترل بنگاههای مالی نیویورك و بوروكراتهای انتصابی بروكسل است، به طرز غریبی سكوت كردهاند.
من به عنوان یك جوان مجار، در فضایی مملو از روایتهایی راجع به غرب «امپریالیستی» و نقشههای شرورانه آن برای تسلط بر دنیا و كنترل منابع جهان بزرگ شدم. ما همه میدانستیم كه این خطمشی حزب رسمی كشور بود و بنابراین برد و تاثیر تبلیغاتی چندان زیادی نداشت، اما امروز، بیشتر از ۱۵ سال پس از آن روزها، پس از همدستی آمریكا و آلمان در تجزیه یوگسلاوی، تهاجم به افغانستان و تجاوز جنگی فریبكارانه و بیرحمانه بر ضد عراق به منظور توسعه برتریشان در خاورمیانه، كاملاً روشن شده است كه هر چه درباره مقاصد غرب به ما میگفتند، حقیقت داشت.
جورج [بوش] گاوچران و یار وفادارش تونی [بلر] به ما میگویند كه ما یا طرف آنها هستیم یا طرفتروریستها، اما گزینهی دیگری هم وجود دارد. من میدانم، چون تجربهاش كردهام.
سوسانا كلارك
ترجمه و تنظیم: پیمان قرهبلاغی
برگرفته از روزنامهی سرمایه.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست