پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
دل خوشی از سینما ندارم
![دل خوشی از سینما ندارم](/web/imgs/16/149/niowe1.jpeg)
محمد کاسبی، برنده سیمرغ بهترین بازیگر مرد از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم سینمایی «پدر» ساخته به یادماندنی مجید مجیدی، آخرین بار با فیلم «بدون اجازه» روی پرده سینماها آمد. او که روزگاری یکی از بنیانگذاران برخی نهادهای اصلی فرهنگی و هنری کنونی مانند حوزه هنری بوده است، از شرایط کنونی سینما گلایه دارد. وقتی از عشق و علاقهاش به سینما حرف میزند، در عین ناباوری اشک میریزد و میگوید این شرایط شایسته سینما نیست. بازیگر نقشهای به یادماندنی آثاری چون زنگها و بدوک، در این گفتوگوی کوتاه از سینمای دهه ۶۰ و سینمای دینی و دفاع مقدس سخن میگوید.
از سال ۸۷ که فیلم نیمه تمام «نطفه شوم» را بازی کردید، دیگر در سینما بازی نکردید. چرا در سینما گزیده کار شدهاید؟
من در تلویزیون هم گزیده کار هستم. البته تقریبا هشت سال است که به تلویزیون آمدهام، ولی بعد از انقلاب چیزی حدود ۲۲ سال در سینما متمرکز بودم. من به عنوان بازیگر خواهان این هستم کاری که با عشق و علاقه ارائه میدهم، مخاطبان زیادی داشته باشد و این امکان را تلویزیون فراهم میکند. اگر سالانه ۹۰ تولید سینمایی داشته باشیم، در خوشبینانهترین شکلش، ممکن است ده فیلم فروش میلیاردی داشته باشد. در حالی که یک سریال تلویزیونی بیش از ۳۰ میلیون تماشاچی دارد. در این شرایط شخصا ترجیح میدهم که در تلویزیون کار کنم.
پس در کمکاریتان، بحث سختگیری در انتخاب نقش مطرح نیست.
تمام تلاش من این است در اثری بازی کنم که در شأن حضورم باشد. خیلی از کارها هست که فکر میکنم اگر بازی کنم، قطعا از عذاب وجدان اینکه چرا بازی کردهام، مریض میشوم. ولی یک عده برایشان فرقی نمیکند که در چه فیلمی بازی میکنند که انتخابهای نادرست آنها هم باعث رنجش من میشود. به نظر من، همه مشکلات هم از فیلمنامه شروع میشود. من دلیل این همه بیدقتی در نگارش فیلمنامهها و تولید را نمیفهمم. از طرفی سینما پر شده از باندبازی و گروهبندیهایی که برای سینما تعیین تکلیف میکند.
تهیهکننده برای خودش گروه کارگردانی دارد، کارگردان برای خودش گروه بازیگری دارد. به همین دلیل هیچکس سراغ آدمی مثل من که بچه انقلاب است و سالها بازیگری کرده و جزو هیچ گروه و دستهای نیست، نمیآید، مگر اتفاقی بیفتد که پیشنهاد بازی به من بدهند. من تمام سالهایی که نقش اول جوان را بازی میکردم، در حوزه هنری گذراندم. از این نظر خوشحالم و کارهای خوبی هم ارائه کردم. اما از سال ۶۷ تا ۷۴ که فیلم «پدر» ساخته مجید مجیدی را بازی کردم، از سینما دور بودم و در تمام این سالها هیچ کس از مسئولان و اهالی سینما سراغی از من نگرفت. من یک سر سوزن دل خوشی از سینما ندارم، چون از ابتدا وسط گود بودم و آشنایی کامل با ضعفها و قوتهای سینما دارم. متاسفم برای کسانی که خودشان را در حواشی غرق کردند، اما در نهایت میتوانند یک خانه در فرشته و زعفرانیه بخرند. کسی که کار فرهنگی میکند، معلم جامعه است و اشتباه یک معلم خیلی بزرگتر از شاگردش است. من هنرمند، رفتار و کردارم زیر ذرهبین است و باید در رفتارم دقت کنم. سالهاست تنهایی را برگزیدهام و کمتر در محافل فرهنگی حضور پیدا میکنم. آخرین بار در جشنواره دفاع مقدس به عنوان داور شرکت کردم و خیلی از دوستان را دیدم که حالا گرد پیری بر موهایشان نشسته است.
شما جزو اولین کسانی هستید که در سینمای بعد از انقلاب فعالیت کردید. به نظر شما چرا با وجود گذشت سالها از تجربه تولید فیلمهای دینی و دفاع مقدسی با مشکلاتی در این حوزه روبهرو هستیم؟
حوزه هنری تنها مرکز فیلمسازی در دهه اول انقلاب بود و ما هر فیلمی در آن زمان میساختیم، پرفروش بود. هر فیلمی که ما در آن دوران ساختیم، نمونهای از تعاریفی است که اکنون به عنوان فیلم دینی از آن یاد میکنند. بایکوت، توبه نصوح و زنگها در دوران خودشان فیلمهای قابل توجهی بودند و مفاهیم دینی را منتقل میکردند. اما همین جریان متوقف شد و هنرمندانش معلوم نیستکجا هستند. به نظرم باید جریان فیلم دینی از همان زمان پی گرفته میشد. فیلم مفهومی ساختن فرمولی نیست. سر هر کلاسی هم که بنشینید، نمیتوانید فیلمساز بیرون بیایید. اول انقلاب یکسری آدم دور هم جمع شدند و فیلم ارزشی ساختند که درد دین داشتند.
ما وقتی در مورد موضوع یک فیلم صحبت میکردیم، یک سکانسش را مرحوم قیصر امینپور پیشنهاد میداد، یک پلانش را مرحوم حسن حسینی نظر میداد. در گروه ما شاعر، نقاش و نویسنده بود و مینشستیم در مورد یک موضوع برای سینما کار میکردیم. به همین علت فیلمی ساخته میشد که به دل مردم مینشست. این نمیشود که شما دغدغه ارزشها را نداشته باشید و بخواهید فیلم ارزشی بسازید. چرا میگویند قیمه عزای امام حسین(ع)، چیز دیگری است؟ چون با عشق پخته شده است. داستان ساخت فیلم دینی و دفاع مقدس همین است. اگر این عشق در سینما وجود نداشته باشد، مخاطب هم ندارد.
این عشق را در سینمای کنونی میبینید؟
متاسفانه عشق در سینما کم شده و همه درگیریها منیتی شده است. ما هر چه داریم از خون پاک شهداست و اهالی سینما باید حرمت نگهدار خون شهدا باشند. چرا وقتی از حفظ ارزشها سخن میگویی، انگار داری شعار میدهی. دو حالت وجود دارد، یا من شیعه هستم یا نیستم. اگر شیعه هستم، تلاش میکنم در گرداب منیتها از غرق شدنم جلوگیری کنم، اگر هم شیعه نیستم و نان به نرخ روز بخور هستم که تکلیفم روشن است.
از دهه ۶۰ به عنوان دهه بالندگی سینمای ایران یاد میشود، چرا دهه ۶۰ دیگر تکرار نمیشود؟
سینمای دهه ۶۰ عطر و بوی عشق داشت و جوانهای عاشق دین به سینما رو آورده بودند. آثاری هم که میساختند انسانی و زیبا بود، چون خودشان انسان بودند. وقتی عشق نادیده گرفته شود، دیگر اثر هنری رنگ و بویی ندارد و مخاطب هم آن را نمیپسندد.
وضع برایم ناامیدکننده نیست، جرقههایی در این سینما دیده میشود که البته فردی است ولی باز هم جای امیدواری باقی میگذارد. هر چند به نظر من جریان را مسئول به وجود نمیآورد و خود افراد هستند که جریان سازند.
آزاده کریمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست