شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جوانان مدل ۸۳


مهمترین اتفاقات در حوزه ورزش جوانان در سال گذشته را بسكتبالیست ها رقم زدند از دیگر رشته ها جز درخشش انفرادی ورزشكاران چیزی به چشم نیامد

لیلی خرسند

می گویند اگر می خواهی ببینی ورزش یك كشور به جایی می رسد یا نه، به جوانانش نگاه كن. در ایران هم باید همین طور باشد، اما خیلی ها آن ها را تحویل نمی گیرند. تا كسی می گوید: من هم هستم ، نیش خندی تحویلش می دهند و در می آیند كه: برو، بچه ای هنوز!

اما بعضی وقت ها همین بچه ها با هیمن تحویل نگرفتن ها بهتر از بزرگ سالان هستند، امسال كه این طور بود. شاید در فوتبال ملی آن ها شكست خوردند، یا در كشتی جوانی نبود تا دل خوش شوی كه باز هم می توانی در سال های آینده ایران را روی سكوی قهرمانی ببینی، یا در وزنه برداری كه انگار همه چیز در حسین رضازاده و هم دوره هایش خلاصه شده، هیچ كس نبود كه بگوید من محصول برنامه ریزی چند ساله فدراسیون هستم و هر وقت رضا زاده رفت، نگران نباشید، من هستم، اما در بعضی رشته ها جوانان بهتر از بزرگ سالان بودند. در دو و میدانی، بسكتبال و والیبال كه این طور بود.

چهره های تازه فوتبال

وقتی تیم ملی فوتبال به چین رفت تا به قول خودش قهرمان آسیا شود، كسی از این تیم انتظار قهرمانی نداشت، اما فكرش را هم نمی كردیم كه به چین نرسیده، برگردد؛ یك برد، یك باخت و یك تساوی برای حذف ایران كافی بود.

نه این كه بچه ها بد بودند و یا در حد قهرمانی نبودند، اما حق شان هم نبود كه حسرت به دل بمانند و با چشم های خیس، رفتن اماراتی ها را به مرحله بعد تماشا كنند.

طفلی ها هنوز كه هنوز است وقتی اسم چین می آید، گریه شان می گیرد، در بازی با امارات بود كه داور بازی، همه كار كرد تا ایران برنده میدان نباشد. همین طور هم شد، و ما دو بر یك باختیم. تایلند را برده بودیم، اما نتیجه مساوی با چین باعث شد كه دیگر نتوانیم صعود كنیم. خاطره تلخی بود، اما به هرحال مثل بقیه اتفاقاتی كه در فوتبال می افتد، فراموش شد. حالا دیگر همه مهرداد اولادی را می بینند؛ او، میلاد نوری، عادل كلاه كج و كه این روزها در لیگ آقایی می كنند، محصولات همین تیم هستند. بازیكنانی كه مجید جلالی آن ها را در پایگاه های قهرمانی كشف كرده بود.

مهرداد اولادی بعداز تیم ملی در پرسپولیس هم خودی نشان داد. وقتی او در تیم جوانان پرسپولیس بازی می كرد، چندان تحویلش نمی گرفتند، اما جلالی برای بازی های آسیایی انتخابش كرد. اولادی چند تا گل زد و پرسپولیس هم دید كه دیگر نمی تواند او را دست كم بگیرد. لیگ شروع شد و او با تیم بزرگ سالان پا به میدان گذاشت. مهرداد در بازی با شموشك بود كه گل زد. پرسپولیس روزهای خیلی سختی را پشت سر می گذاشت و این گل یك گل طلایی بود. مهرداد به طرف نیمكت رفت و به پای علی آقا افتاد و برای تشكر پایش را بوسید. بیچاره جوگیر شده بود و نمی دانست كه بعدها چقدر دستش می اندازند، مسخره اش می كنند و به اش می گویند دستمال كش، اما حالا به اش می گویند مایكل رونی. او یك بازیكن قدرتی است، و دونده و جنگنده، مثل خود رونی. مهرداد دیگر یكی از بازیكنان اصلی پرسپولیس است و اگر چه آن حركت ناشیانه را انجام داده، اما پرسپولیسی ها دوستش دارند.

از محصولات دیگر پرسپولیس، یكی هم میلاد نوری است؛ كاپیتان تیم ملی نوجوانان كه قرمز پوش ها چندان تحویلش نمی گرفتند و فولادی ها قرش زده بودند، امسال یكی از بهترین ها بود او هم برای تیم ملی جوانان خوب بازی كرد و هم برای فولاد.

غیر از این ها، بازیكنان دیگری هم در لیگ بودند كه بی شك بهتر از بزرگ سالان بازی كردند؛ عادل كلاه كج و یك كم بزرگ تر از او شیث رضایی، میثم بائو، ستار زارع و

جوانان ویژه والیبال

حرف حاجی یزدانی خرم، حرف است. وقتی می گوید این كار به نفع والیبال است، بهتر است چیزی نگویید و دستورش را اجرا كنید؛ رییس فدراسیون والیبال كه الكی لقب موفق ترین رییس را نگرفته. قبل از شروع لیگ ۸۳، وقتی اصرار می كرد كه لیگ ۱۸ تیمی باشد، خیلی ها می گفتند: حاجی، با كدام بازیكن؟ با كدام اسپانسر؟ اما هم بازیكن جور شد، هم اسپانسر، و حالا از دل همین لیگ می شود یك تیم ملی جوان پیداكرد، نه فقط

یكی دو ستاره قدیمی. وقتی حاجی لیگ را ۱۸ تیمی كرد، اكثر تیم ها مجبور شدند از بازیكنان جوان شان استفاده كنند. یكی به این دلیل كه تعداد تیم ها زیاد بود و بازیكنان شناخته شده پخش شده بودند و مساله دیگر هم این بود كه آژانس نقل و انتقال بازیكنان خارجی در ایران آن چنان فعال نبود تا باشگاه ها بتوانند برای تقویت تیم هایشان خریدهای خوبی بكنند. البته بیشتر آن ها پول این كار را هم نداشتند و این برای جوانان بهترین فرصت بود كه بیایند و خودی نشان بدهند. حالا وضعیت طوری شده كه می شود در هر تیمی یك بازیكن جوان خوب پیدا كرد. نمونه اش حمزه زرینی در سایپا كه از وقتی سر و كله اش پیدا شده، محمد سلیمانی كه ادعا می كند در اوج جوانی یكی از بهترین های ایران است ترس به جانش افتاده كه نكند این حمزه جایش را در تیم ملی بگیرد. حمزه مثل سلیمانی در پست خط پاسور بازی می كند. او یك بازیكن كامل است و هر ویژگی ای كه یك بازیكن والیبال باید داشته باشد، دارد. هم قدرتی است و هم این كه در پشت خط و جلو تور عالی كار می كند. در سرویس هم تكنیكش حرف ندارد. اصلا بهترین سرویس زن است. از نظر قد و قامت هم یك والیبالی بی نقص است. او خیلی راحت و بدون دردسر می تواند جای هر بازیكن بزرگی را تنگ كند.

محمد محمدكاظم هم برای برق در همین پست بازی كرد و سوت كوویچ سرمربی برق با داشتن او به قهرمانی امیدوارتر بود كه نشد. منصور زادوند هم تیمی محمدكاظم هم پست اوست. البته زادوند یك ویژگی مهم دیگر هم دارد؛ او دریافت كننده قدرتی است و هیچ مربی ای به راحتی از كنارش نمی گذرد.

د و و میدانی ایران، همه افتخاراتش را مدیون این جوان است، احسان حدادی پرتاب گر دیسك ایران كه چند روز قبل از مسابقه های ایتالیا در آسیا مدال طلا گرفته بود، در مسابقه جهانی هم روی سكوی اول ایستاد

حدادی و همه افتخار دو و میدانی

دو و میدانی ایران، همه افتخاراتش را مدیون این جوان است؛ احسان حدادی. كل تاریخ دو و میدانی را اگر زیر و رو كنی، یك ایرانی پیدا نمی شود كه در یك مسابقه جهانی مدال گرفته باشد، اما احسان این كار را كرده و مدال طلا گرفته است. در مسابقه های جهانی جوانان ایتالیا بود كه احسان حدادی همه را غافل گیر كرد. پرتابگر دیسك ایران كه چند روز قبل از مسابقه های ایتالیا، در آسیا مدال طلا گرفته بود، خیلی امیدوار بود كه بتواند در ایتالیا هم نتیجه خوبی بگیرد، اما خودش هم باورش نمی شد كه بتواند روی سكوی اول بایستد. حتی حسین جلالی رییس فدارسیون هم وعده می داد كه این احسان یك كاری می كند، اما همه پیش خودشان می گفتند: این هم از آن حرف هاست! یك ایرانی در دل اروپا، جلو آن همه پرتابگر حرفه ای، اول بشود؟ باور كردنش سخت بود، اما احسان این كار را كرد و حالا با این طلا جرات این را پیدا كرده كه بگوید قهرمان المپیك هم می شود. بعید هم نیست، چون از او هر كاری برمی آید. پس اگر در المپیك پكن خبر رسید كه ایران در دو و میدانی مدال گرفته، تعجب نكنید. خبر درست است؛ این مدال متعلق به كسی غیر از احسان حدادی نیست!

غیر از احسان، دو و میدانی، جوانان دیگری هم داشت كه بخواهیم ازشان حرف بزنیم، علی رضا حبیبی یكی از آن هاست. علی رضا یكی دو سالی است فهمیده كه می تواند در پرش سه گام به جایی برسد. او امسال

بعد از ۳۱ سال بیشتر از فرامرز آصف پرید. آصف همان خواننده لس آنجلسی است كه ۸/۱۶ پریده بود و به خیال خودش كسی پیدا نمی شد كه ركوردش را بزند. علی رضا در سالن ۲۳/۱۶ پریده و باید در فضای باز هم همین ركورد را تكرار كند تا اسمش را به جای آصف به عنوان ركورددار پرش سه گام بنویسند. دیگر برایش كاری ندارد. ترسش ریخته. او كه با پای مصدوم این قدر پریده، شاید بتواند بیشتر از این ها هم بپرد. خودش كه می گوید تا ۱۷ متر جا دارد.

اما امان از دست این امیر پیاهو كه امسال برای خودش جنجالی بود. او چهار بار ركورد ۱۰۰ متر ایران را زد و به قول خودش كسی نگفت دستت درد نكند. هی می گفت: بابا یكی هم ما را تحویل بگیرد ! چندبار تهدید كرده بود كه اگر وضعیت همین طور باشد، می گذارد و می رود. فكر كردند بچه جنوب است و لاف می آید، اما یك روز كه همه منتظر بودند تا او را در خط استارت ببینند، خیلی جدی كفش میخی هایش را در آورد و استوك هایش را پوشید و زد زیر توپ فوتبال. لطفا نگویید: وای چرا؟ پیاهو همیشه می گوید: قهرمانی نان ندارد ! به اش حق بدهید. هركس هم جای او بود، همین كار را می كرد. وقتی پول نداشته باشی تا سر تمرین بروی، كسی برایت تره هم خرد نمی كند.

بسكتبال می گوید، موفق ترین فدراسیون ۸۳ بوده. دلیلش هم این است كه برای اولین بار قهرمان امیدها و جوانان آسیا شده. این همان مقامی است كه بسكتبال سال ها دنبالش بود

جابری كه بسكتبال را بهNBA برد

بسكتبال می گوید، موفق ترین فدراسیون ۸۳ بوده. دلیلش هم این است كه برای اولین بار قهرمان امیدها و جوانان آسیا شده. این همان مقامی است كه بسكتبال سال ها دنبالش بود. قهرمانی آسیا در رشته های دیگر برای ایرانی ها كار سختی نیست، اما انگار برای بسكتبال شدنی نبود. البته هنوز هم در بزرگ سالان این مشكل وجود دارد. به هرحال امیدها و جوانان سال ۸۳ این كار را كردند تا شاید راه را برای بزرگ سالان هم باز كنند. در این تیم دو نفر بودند كه خیلی ها آن ها را می شناسند؛ جابر روزبهانی و حامد حدادی، دو غول ایران. جابر با آن قد ۲۳/۲ و حامد ۱۷/۲ سانتی متری دیگر برای همه آشنا هستند. این دو بهترین های این تیم بودند. شاید اگر بسكتبال ایران جابر و حامد را نداشت این بار هم نمی توانست روی سكوی قهرمانی بایستد. حامد و جابر برخلاف درخششی كه در تیم ملی داشتند، در لیگ چیزی نبودند كه انتظار می رفت، می گویند آن ها بی ثبات بودند. حامد در پیكان و جابر در ذوب آهن بازیكنانی نبودند كه ایران را قهرمان آسیا كرده بودند. حامد كه فقط تا نیمه های لیگ بود. او در یك بازی به خاطر اعتراض به داوری اخراج شد. دستش را با عصبانیت به شیشه كوبید و حالا تا چند ماهی نمی تواند بازی كند.

اما جابر؛ امسال او هرچقدر هم كه بد بازی كرده باشد، باز هم بسكتبال می تواند بگوید كه بهتر از او ندارد. جابر تنها بازیكنی است كه اسم ایران را در NBA لیگ حرفه ای امریكا و معتبرترین لیگ جهان مطرح كردهNBA . جایی است كه هر بسكتبالیستی آرزو دارد برای یك بار هم كه شده در آن جا بازی كند..

در مسابقه های جهانی جوانان در تسالونیكی یونان، ماموران استعدادیابیNBA بازیكنان را زیر نظر داشتند؛ قد بلند جابر، و دستانی كه وقتی بازشان می كند، ۲۴۰ سانتی متر بین آن ها فاصله می افتد، توجه آن ها را به خود جلب كرد. آن ها یك آسمان خراش دیگر پیدا كرده بودند. چند روز بعد هاشم منجیر مدرس بسكتبال مسلمانان در امریكا به ایران آمد. او چند بازیكن مسلمان را بهNBA برده بود و حالا جابر را می خواست. جابر چند ماه تمرین كرد، اما در درفت انتخاب نشد. با این حال مربیانNBA می گویند پیش رفت جابر باور نكردنی است.

جابر امسال هم برای بازی كردن درNBA به امریكا می رود. او برای این كه بتواند آن جا بماند، باید در دانشگاه سانفرانسیسكو ثبت نام كند. جابر امسال ایرانی ها را چندان راضی نكرده، اما شاید در سال های آینده او درNBA یك ستاره باشد.

جانشینان كوچك برای ستاره های بزرگ تكواندو

بابا دیگر قبول كنید كه همه تكواندو، هادی ساعی و یوسف كرمی نیست. این درست كه آن ها در المپیك مدال گرفتند، اما تكواندو غیر از این دو هم ورزشكار دارد. از وقتی هادی ساعی اولین مدال طلای المپیك را در آتن گرفت و یوسف كرمی برنزی شد، دیگر همه تكواندوكارها فراموش شده اند. هر كسی می خواهد چیزی درباره تكواندو بگوید، اسم این دو نفر وسط است. البته به هادی و یوسف برنخورد. هادی را كه همه می شناسند و می دانند كه چقدر آقاست و در فن هم كسی به گرد پایش نمی رسد. نه طلای المپیكش را كسی می تواند از یاد ببرد، نه مدال های جهانی اش را و نه برنز سیدنی را. یوسف هم دست كمی از او ندارد. زیدان (ساعی) و آدم فضایی (یوسف) لقبی كه اروپایی ها به این دو داده اند برای همه دوست داشتنی است، اما درباره بقیه هم می شود حرف زد!

تكواندو در سال ۸۳ دو پدیده داشت؛ حسین تاجیك و بابك جزءیاری، اما انگار هیچ كس آن ها را ندید. شهریور سال ۸۲ بود كه حسین تاجیك با تیم ملی نوجوانان به ویتنام اعزام شد. او برای مسابقه های قهرمانی

آسیا اقیانوسیه یك بازی كرد، باخت و حذف شد. در اردیبهشت ماه سال ۸۳ هیچ كس فكر نمی كرد این پسر همانی است كه هشت ماه پیش نتوانسته از آبروی تكواندوی ایران برده. مسابقه های جهانی در كره قلب تكواندو جهان بود. همان جا كه می گویند داورهای كره ای سر می برند. او همه را زد و رسید به فینال. حریفش یك كره ای بود. حسین جلو او هم كم نیاورد و شد قهرمان جهان. او از خانواده تاجیك است؛ یك خانواده كاملا تكواندویی. حالا با او، تاجیكی ها مطمئن هستند كه در چند سال آینده، اسم شان با تكواندو است.

برخلاف تاجیك بد شانس، با بك جزءیاری را از این به بعد باید كنار بزرگان تیم ملی ببینیم. در مسابقه های انتخابی تیم برای مسابقه های قهرمانی نوجوانان جهان، وقتی بابك ضربه می زد، قند در دل مربی ها آب می شد؛ تكنیك، سرعت و اعتماد به نفسش عالی بود. بابك با آن چشم های بادامی اش همه را به یاد یك تكواندو كار كره ای می انداخت. او بدجوری خودش را در دل مربی ها جا كرد و بعد از همین مسابقه به تیم ملی دعوت شد. بابك بعد از قهرمانی در كره، حالا باید به عربستان برود. او در لیگ، خیلی از بزرگ سالان را شكست داد و حالا حسن ذوالقدر، سرمربی تیم ملی، فیض الله نفجم، هم وزن او را به خاطر تجربه اش برای مسابقه های جهانی كنار گذاشته، اما ترجیح می دهد یك جوان مثل بابك را به عربستان بفرستد تا بعد از خداحافظی نفجم كه همین روزهاست، خیالش راحت باشد.

و اما باقی قضایا

در رشته های دیگر، جوانان مطرحی نداشتیم، اگر چه شاید كسی خیلی خوب به چشم نیامد. در ورزش بانوان هم كه امسال انگار همه خواب بودند. طرح ادغام با فدراسیون های ورزشی را بهانه كردند و هیچ اتفاقی در این بخش از ورزش نیفتاد. تنها كسی كه توانست خود



همچنین مشاهده کنید