چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بن بست سرمایه داری در امریکا


بن بست سرمایه داری در امریکا

خرد جمعی, آنچنان پیروزی سرمایه داری را قطعی می پنداشت که انگار به «پایان تاریخ» رسیده ایم این ایده چنان واضح, روشن و صحیح می نمود که بسیاری از نیروهای مترقی نیز پذیرای آن شدند

● ائتلاف کارگران و دانشجویان شگل می گیرد

خرد جمعی، آنچنان پیروزی سرمایه داری را قطعی می پنداشت که انگار به «پایان تاریخ» رسیده ایم. این ایده چنان واضح، روشن و صحیح می نمود که بسیاری از نیروهای مترقی نیز پذیرای آن شدند. تصاویر ذهنی آرمانی مردم شکاف برداشت و تنها تحولاتی در ابعاد محلی و کوچک ممکن به نظر می رسید. آری از آن زمان مدت زیادی نمی گذرد.

آنچه خرد جمعی هرگز به درک آن نائل نشد و حتی برخی نیروهای پیشرو آن را فراموش کردند این بود که سرمایه داری محمل تضادهای اجتناب ناپذیر و غیرقابل حل است و این تضادها دیر یا زود نیرویی مخالف و آلترناتیو را خواهد ساخت.

سرمایه داری پیروزمندانه به ما وعده بهره مندی ازامکانات نامحدود را می داد اما در عمل به فقر، نابرابری و توسعه نیافتگی بیشتر دامن زد. سرمایه داری وعده آزادی می دهد اما در عمل تنها آزادی خرید محصولات را به ما اعطا می کند. کار که اصلی ترین دارایی انسان است اگر چه از سوی کارگران «آزاد» اما تحت شرایطی که بر آن دیکتاتوری حاکم است صورت گرفته و متحقق می شود.

در جهان امروز بخش عمده کارگران آینده یی تیره و تار را پیش رو دارند. دستمزدهای پایین، ساعات کاری طولانی، بیکاری و کار فیزیکی و فکری تکراری و تهی از معنا بخشی از این چشم انداز است. البته باید تبعیض نژادی و جنسی و مخاطراتی که محیط زیست با آن مواجه است را نیز به این منظومه افزود. فاصله میان ادعاهای سرمایه داری و واقعیت ها چنان زیاد است که اذهان بسیاری از مردم را متوجه خود ساخته و آنها را به جنب و جوش انداخته تا برای حل این معضل کاری صورت دهند. بعضی اوقات حتی کسانی که زندگی مرفه و راحتی دارند به این موضوع توجه کرده و اقداماتی انجام می دهند.

برای مثال در دهه ۶۰ برخی از دانشجویان در ایالات متحده به فعالیت های انقلابی روی آوردند و ده ها هزار نفر نیز در جنبش ضدجنگ و جنبش حقوق مدنی شرکت داشتند. درسال ۱۹۶۸ دانشجویان در فرانسه تعدادی از دانشگاه ها را تعطیل کردند و یک ائتلاف کارگری- دانشجویی شکل دادند؛ تحرکات این ائتلاف دولت وقت را در آستانه سقوط قرار داد. در کشورهای فقیر جهان نیز دانشگاه ها همواره مراکز جنبش های رادیکال بوده اند.

برخی وقایع مردم را بیدار کرده و آنان را به فکر و عمل وا می دارد. برای دانشجویان این واقعه می تواند بروز یک جنگ باشد، جنگی که زندگی آنها و معاصران شان در کشورهای دیگر را تهدید می کند. انگیزه هایی از این دست ممکن است با یک شغل نیمه وقت، سفر به خارج، ورود به یک اتحادیه کارگری، همکاری با یک سازمان خدمات اجتماعی، فعالیت کلیسایی یا حتی با سخنرانی های یک استاد، بحث با دانشجویان دیگر، حضور یک سخنران در جمعی دانشجویی یا حتی با یک فیلم تامین شود.

در دهه ۹۰ شرایط برای خلق یک جنبش دانشجویی جدید فراهم شد؛ جنبشی که وعده پیشبرد تحولات رادیکال را می داد. کتاب اخیر لیزا فدرستون با عنوان«دانشجویان علیه بیگارگاه ها» یکی از مهمترین جلوه های این جنبش را که مبارزه تحت هدایت دانشجویان علیه بیگارگاه ها است مورد بررسی قرار می دهد.

این اثر که ضمن همکاری فعال با جنبش مذکور به رشته تحریر درآمده تاریخچه و همچنین تحلیل جالب و تفکربرانگیزی است بر جنبش علیه بیگارگاه ها. در حاشیه روایت فدرستون، روایت های شخصی سیزده فعال دانشجویی درج شده که بر ارزش کتاب بسیار افزوده است چرا که به ما در این مورد که دانشجویان مذکور چه کسانی هستند درک مشخصی می دهد و چگونگی درگیر شدن در زندگی مردمانی که شرایط کار و زیست شان برای آنها بسیار دور از دسترس و متفاوت است را روشن می کند.

برای توضیح منشأ و چگونگی گسترش جنبش علیه بیگارگاه ها باید از عواملی چند یاری جست.

نخست مجموعه یی از کارزارها با موضوع شرایط کار در کارگاه هایی که پیمانکار کمپانی های بزرگ نظیر Nike بودند شکل گرفت، همچنین مقابله با شخصیت های رسانه یی نظیر کتی لی گیفورد در دستور کار بود. گروه های مستقل کارگری نظیر کمیته های کارگران، انجمن کارگران و کارمندان چینی و گروه «فشار برای تغییر» که ضد کمپانی Nike فعال است تحت هدایت جف بالینگر که یکی از مقامات اسبق AFL- CIO بود کارزارهایی را آغاز کردند.

این کارزارها به منظور افشای وضعیت و شرایط کارگران تولیدی پوشاک و دیگر کارگران کم دستمزد در کشورهای فقیر و ثروتمند بود. تفاوت فاحش میان شیوه و سبک زندگی افرادی چون گیفورد و نایک از یک سو و فقر گریبانگیر کارگران از سوی دیگر و همچنین تفاوت فاحش قیمت کفش ها و لباس ها با دستمزدهای کارگران توجه بسیاری از جوانان را به خود جلب کرد و فهمیدند که چگونه بازیچه تبلیغات هستند و برای خرید این محصولات ترغیب می شوند.

دوم آنکه خود کارگران بیگارگاه ها شروع به سازماندهی خود کردند. یکی از مهمترین تجربیاتی که فعالان دانشجویی کسب کردند این است که کارگران فقیر تنها قربانی سوءاستفاده شرکت ها نیستند بلکه عوامل فعالی هستند که تلاش می کنند راه هایی برای بهبود شرایط خویش پیدا کنند.

برای مثال Fuerza unida یک سازمان متمرکز بر بایکوت محصولات بود که از سوی کارگران بیکار شده کمپانی Levi strauss در سان آنتونیو تاسیس شده بود.

کارگران کارخانه ها در ماکوئیلادورا در مکزیک نیز اتحادیه های مستقل خود را شکل داده اند و در اعتراض به سرکوب های وحشیانه اقدام به اعتصاب و اشغال کارخانه می کنند. مصاحبه با چهار زن سازمانده و فعال در کارخانه تولید پوشاک کوک دونگ در مکزیک که از سوی چهار تن از دانشجویان صورت گرفته در کتاب مذکور موجود است.

با مشاهده مبارزه و شورش کارگران، دانشجویان دریافتند آنها تنها به فقرا کمک نمی کنند بلکه عملاً در مبارزه جمعی آنها شرکت می کنند؛ مبارزه یی که زندگی آنها را همراه با زندگی کارگران دگرگون می کند.

سوم آنکه در خانه کارگر ایالات متحده تحولات قابل توجهی رخ داد. AFL-CIO تحت رهبری جان سوئینی و تیم وی زیر عنوان «صدای جدید» شروع به سازماندهی اعضای جدید کردند. به نظر آنها این یک اقدام ضروری برای ادامه حیات جنبش کارگری بود. بخش اعظم اعضای جدید بالقوه از مهاجران بودند و بسیاری از آنها در بیگارگاه ها کار می کردند.

برخی اتحادیه ها اغلب تحت تاثیر مبارزه دانشجویان علیه بیگارگاه ها در برنامه های تابستانی اتحادیه AFL-CIO شرکت کردند و دریافتند که در صورت توقف فرار سرمایه که ویژگی صنایع پوشاک و دیگر صنایع متکی به نیروی کار انسانی است، شرایط کارگران بیگارگاه ها در خارج از ایالات متحده به شکل قابل توجهی بهبود پیدا خواهد کرد.AFL-CIO همچنین کینه ضدکمونیستی خود را کنار گذاشت و این اقدام امکان بهره گیری از پرسنل و سازماندهان مترقی و همچنین همکاری با اتحادیه های کارگری رادیکال تر در کشورهای دیگر را فراهم کرد.

نکته آخر که فدرستون نیز به درستی بر آن تاکید می کند این است که کالج ها و دانشگاه هایی که فعالان آینده در آن به تحصیل خواهند پرداخت به شدت تحت سیطره شرکت ها قرار خواهند گرفت و به قول دیوید نوبل آنها «به جایگاه های انباشت سرمایه» بدل می شوند.

دانشگاه ها مشغول فروش حق امتیاز به شرکت های بزرگ و معامله با کمپانی های تجهیزات ورزشی نظیر Nike هستند.

آنها با فشار به دانشجویان فعالیت های شرکتی را تامین مالی می کنند. ما شاهد هزینه کردن پول هرچه بیشتری در تجهیزات سرمایه یی (برای مثال تجهیزات تحقیقاتی) و پرسنل اداری و کاهش پرداخت ها به اساتید و کلاس های آموزشی هستیم. علاوه بر این، آنها با شرکت های تامین غذا و شرکت های خدماتی دیگر نظیر sodexho Marriott قرارداد بسته اند که کارگران با دستمزدی بسیار پایین اجیر کرده و اغلب از نیروی کار مهاجر استفاده می کنند.

همچنین خود دانشگاه ها نیز در قالب استفاده از دانشجویان فارغ التحصیلی که در اغلب دانشکده ها در کلاس ها مشغول تدریس هستند و به ازای کار زیاد حق التدریس بسیار اندک دریافت می کنند به نوعی از کار بیگاری منتفع می شوند. به این ترتیب دانشجویان در برابر چشم خود تضاد آشکار میان وعده های سرمایه داری و واقعیت آن را می بینند.

کالج ها درمورد بی پیرایه بودن ماموریت آکادمیک خود داد سخن می دهند در حالی که در عمل به گونه یی دیگر رفتار می کنند.

در واکنش به تمام این مشکلات در دانشگاه ها و در برخی سازمان های فراگیر ملی دانشجویان در قالب گروه ها شروع به سازماندهی خود کردند تا موسسات آموزشی خود را وادار کنند

۱) خرید پوشاک تولیدشده در بیگارگاه ها را متوقف کنند

۲) فروش خود (موسسات آموزشی و دانشگاه ها) را به شرکت ها متوقف کنند

۳) اتحادیه های دانشجویان فارغ التحصیل را به رسمیت بشناسند، یا همکاری با موسسات آذوقه رسان مخالف فعالیت اتحادیه های کارگری را متوقف کنند یا آنها را مجبور کنند که اتحادیه ها را به رسمت بشناسند

۴) دانشکده ها و دانشگاه ها باید فعالیت های ضداتحادیه یی خود را به هنگام تشکیل اتحادیه از سوی خدمتکاران، کارگران کافه تریا و دیگر پرسنل متوقف کنند.

فدرستون بخش اعظم کتاب خود را به جنبش دانشجویان ایالات متحده بر ضد بیگار گاه ها که رسماً در ۱۹۹۸ شکل گرفت و به الگویی نوین برای جنبش دانشجویی بدل شد اختصاص داده است. این کتاب پیشینه تشکیل گروه، موفقیت های اولیه آن، رشد آگاهی و مبارزه با شرکتی شدن دانشگاه ها، عکس العمل های سیاسی و مهمتر از همه تاثیر واقعی جنبش بر شیوه کسب و کار شرکت های امریکایی را در بر می گیرد.

مایکل ییتس

ترجمه؛بابک پاکزاد



همچنین مشاهده کنید