شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مستر بین در داونینگ استریت


مستر بین در داونینگ استریت

افول حزب کارگر انگلیس به دلیل سیاست های براون

رسوایی کمک های مالی به حزب کارگر، وعده عمل نشده برگزاری انتخابات و آن اطلاعات مالیاتی ناپدید شده، همه و همه دست به دست هم دادند تا نخست وزیر بریتانیا یعنی «گوردون براون» را از یک سیاستمدار خلاق و عملگرای محترم تبدیل به موجودی مضحک و خنده دار کنند. و همین مسائل است که امروز موقعیت محافظه کاران در نظرسنجی ها را حتی از دوران مارگارت تاچر هم بهتر کرده و می توان گفت که حزب محافظه کار بریتانیا در حال حاضر از نظر محبوبیت در میان بریتانیایی ها بهترین دوران تاریخ خود را می گذراند.

«ویلیام شکسپیر» در شاهکار «هملت» می گوید که غم و اندوه ها تک به تک نمی آیند بلکه گردان گردان حمله می کنند (نقل به مضمون). در عرصه سیاست آنچه نقشی به مراتب بیشتر و مهم تر از واقعیت ایفا می کند چیزی نیست جز احساس و مشاهده. و در حال حاضر گوردون براون نخست وزیر بریتانیا است که این حقیقت مسلم را تمام و کمال پیش روی خود دارد.

گوردون براون آن هنگام که پس از سال ها انتظار همراه با ناشکیبایی بالاخره در اواخر ژوئن ۲۰۰۷ بر صندلی نخست وزیری بریتانیا تکیه زد، به سیاستمداری متین و معقول و مطمئن و شایسته و لایق معروف بود. گرچه براون رفتاری خشک و عبوسانه داشت (که البته از یک کشیش زاده اسکاتلندی توقع دیگری هم نمی رود) اما همه به خاطر هوشمندی و درایت و زرنگی و جدیت وی برایش احترام قائل بودند. این ویژگی های براون از نظر بسیاری از مردم بریتانیا نشان از متانت و خلاقیتی عملگرایانه داشت که شومنی دمدمی مزاج به نام «تونی بلر» فاقد آن بود.

اما در عرض پنج ماه چهره محبوب براون به شدت تغییر کرد و این به نفع وی نبود. تا پیش از آن گوردون براون به دلیل متانت و آرامش و تصمیم گیری های مدبرانه به عنوان وزیر خزانه داری تحسین می شد و امروز به خاطر عصبانیت ها و لجبازی هایش در مقام نخست وزیر بریتانیا مایه تعجب و شگفتی مردم می شود. براون حکم موجودی آسیب پذیر و زخمی را پیدا کرده است و اپوزیسیون هم موجودی است که شامه تیزی برای بوی خون دارد.

جلسات پرسش از نخست وزیر در پارلمان انگلیس از چند ماه پیش به این سو صحنه نبرد خروس جنگی وار میان رهبران احزاب شده است و در این میان این تماشاچیان و خبرنگاران رسانه ها هستند که از مشاهده این نبرد لذت می برند. همین چند هفته پیش بود که مخالفان براون حملات خود به نخست وزیر را شدت بخشیدند. براون در آن جلسه با این جمله خنده دار ادعا کرد که چیزی در مورد رسوایی جدید کمک های مالی به حزب کارگر نمی داند؛ «اسم من خرگوش است و از هیچ چیز خبر ندارم». پس از این پاسخ بود که «دیوید کامرون» رهبر حزب محافظه کار با حالتی مصمم سر تکان داد و گفت؛ «باید بگویم که توضیح نخست وزیر به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. رفتار ایشان موجب شک ما نسبت به درستکاری و وظیفه شناسی نخست وزیر می شود. آقای براون از ما انتظار دارد باور کنیم شخصی مثل ایشان که حتی اعضای حزب کارگر هم انتظار کنترل رفتار بیشتری از وی دارند و خود را برای انتخاب دوباره آماده می کند، با کسانی برای تنظیم بودجه پشت یک میز می نشیند که خود در رسوایی فعلی نقش دارند و در عین حال نخست وزیر کمترین اطلاعی از آنچه پیرامونش می گذرد، ندارد.»

پس از کامرون نوبت به «وینسنت کیبل» رسید، یعنی همان کسی که پس از کناره گیری «سرمینگ کمپبل» و تا پیش از انتخاب جانشین قطعی وی رهبری موقت لیبرال دموکرات ها را بر عهده دارد. کیبل یعنی همان پیرمرد موقر و اقتصاددان ملی برجسته از جای خود بلند شد و با متانت این سخنان را به زبان آورد؛«مجلس متوجه تغییرات شگرف جناب نخست وزیر در این چند هفته گذشته شده است، یعنی از جلد استالین به درآمدن و تبدیل به مستر بین شدن...» در اینجا بود که فریاد خنده تمسخرآمیز نمایندگان مجلس عوام بلند شد و مدت زمان زیادی طول کشید تا کیبل بتواند سخنان خود را ادامه دهد. براون هم که با حالتی غضبناک روی صندلی خود نشسته بود ظاهراً این اظهارنظر را به هیچ عنوان خنده دار نمی دید.

مقایسه «مستر براون» با «مستر بین» ماجراجوی ترشرو که همواره خود را به اوج دردسر می اندازد و موذیانه اما ناموفق سعی در نجات خود دارد، واکنش های زیادی را برانگیخت. نشریه اکونومیست از این مقایسه کیبل به عنوان«بهترین کلام قصار» دوران نخست وزیری براون یاد کرد. مقایسه نخست وزیر بریتانیا با مستر بین «روان آتکینسون»، سینماروهای حرفه یی را سر شوق آورد اما به عقیده بسیاری از مردم مقایسه براون با شخصیت مستبدی چون استالین کمی غیر قابل قبول به نظر می آید. جالب آنکه از نظر بعضی از مردم حتی مقایسه مستر براون با مستر بین هم چندان جوانمردانه نیست زیرا به عقیده این عده که روز به روز هم بر تعدادشان افزوده می شود و جناب دیوید کامرون هم خود را با موج آنها همسو کرده است؛«یعنی مستر بین لیاقت نخست وزیری را ندارد؟،»

تا همین اوایل سپتامبر ۲۰۰۷ کسی به خود جرات نمی داد نسبت به شایستگی براون برای پست نخست وزیری بریتانیا به طور آشکار ابراز شک و تردید کند. براون که در طول تابستان توانسته بود چندین بحران کوچک را با قدرت مدیریت کند، با اطمینان از موقعیت خود در نظرسنجی ها، دستور تدارک انتخابات پیش هنگام را صادر کرد. اما پس از آنکه مشاورانش به وی یادآوری کردند که سیر صعودی در نظرسنجی ها به هیچ وجه نمی تواند تضمین قطعی برای پیروزی در انتخابات باشد، ناگهان حرف خود را پس گرفت و دستور قبلی را لغو کرد. البته براون بارها ادعا کرد که این تصمیم دوم مبنی بر لغو انتخابات پیش هنگام هیچ ارتباطی با سیر نزولی موقعیت او در نظرسنجی ها ندارد، اما دیگر کار از کار گذشته بود و طبقه نخبه طرفداران وی این تصمیم نخست وزیر منتخب خود را توهینی به رای دهندگان تلقی کردند و البته هیچ کس هم ادعای براون را باور نکرد و بدین صورت در اعتماد ملت به صداقت براون خدشه یی اساسی وارد شد.

از آن زمان به بعد بود که براون دچار همان نگرانی شد که شکسپیر در هملت به آن اشاره دارد یعنی همان «گردان گرفتاری ها و غم و اندوه ها». برای براون هم اتفاقاً همین اتفاق افتاد و گرفتاری پشت گرفتاری برای وی درست شد. نقطه آغاز این بحران های جدید هجوم هزاران نفر از مشتری های وحشت زده بانک در آستانه ورشکستگی «نورثرن راک» به پشت باجه های این بانک بود. وزیر خزانه داری یعنی «آلیستر دارلینگ» هم تحت فشارهای آشکار و عاقبت بنا به دستور شخص نخست وزیر وادار شد به مشتریان این بانک تضمین دهد که دولت همه خسارات احتمالی وارد شده به آنها را جبران می کند. بلافاصله پس از این تضمین خام دستانه، سیاستمداران اپوزیسیون نیز دست به کار شدند و اعلام کردند که این رقم در بهترین حالت مبلغی بالغ بر چهل میلیارد پوند بر مالیات دهندگان تحمیل خواهد کرد. البته چنین اتفاقی نیفتاد اما واکنش دولت مبنی بر دادن چنین تضمینی به مشتریان یک بانک در حال ورشکستگی موجب انتقادات زیادی شد و این شک و تردید را برانگیخت که آیا گوردون براون از نظر سیاست های مالی واقعاً آن طور که ادعا می شود فردی شایسته و قابل اطمینان است یا نه.

پس از آن بحران دولت براون پیشنهاد ناپخته دیگری مبنی بر احیای قانون مالیات بر سرمایه ارائه داد و این بار عرصه تجارت و کسب و کار بریتانیا را به وحشت انداخت. این پیشنهاد عجیب باعث شد که سرمایه داران بزرگ و با نفوذی که تا آن زمان از حزب کارگر پشتیبانی می کردند، به سوی رقیب یعنی حزب محافظه کار بروند.

یک ماه پیش از نگارش این مقاله ناپدید شدن اطلاعات کامپیوتری مقامات مالیاتی موجب بی اعتباری بیشتر براون و دولت وی شد. ماجرا از این قرار بود که دو عدد سی دی حاوی اطلاعات قفل نشده یی درباره ۲۵ میلیون نفر(تاریخ تولد، آدرس، ارتباطات بانکی) که قرار بود توسط یک شرکت پست خصوصی از شمال انگلستان به مقصد اداره تجدیدنظر در لندن ارسال شود هرگز به دست گیرنده نرسید. جست وجوها در میان اماکن انبار زباله و دیگر مکان ها هم بی نتیجه بود و رئیس آن اداره مالیاتی هم چاره یی جز استعفا نداشت.

دو هفته پیش هم سه تن از ژنرال های بازنشسته ارتش در مجلس اعیان به دلیل کمبود حمایت های مالی دولت از نیروهای مسلح بریتانیا، به شدت براون را مورد انتقاد قرار دادند. گرچه دولت با شدت و حدت این اتهام را تکذیب می کرد اما آن منتقدان همواره بر این مساله پای می فشردند که ادوات جنگی کهنه شده، زندگی سربازان بریتانیایی مستقر در عراق و افغانستان را بی جهت به خطر انداخته است. انتشار یک گزارش دولتی همین چند روز پیش در مورد سقوط یک فروند هواپیمای شناسایی بریتانیایی در سال گذشته در افغانستان که به قیمت جان پانزده سرنشین آن تمام شد هم شک و تردیدها در مورد مناسب بودن ادوات جنگی تحت اختیار نیروهای بریتانیایی را بیشتر کرد. آن هواپیما که از نوع «نیمرود» و ساخت سال ۱۹۶۹ بود به علت نشت بنزین به درون محفظه بمب هایش، در آسمان منفجر شده بود. دولت بریتانیا که قرار بود در سال ۱۹۹۵ هواپیمای جدیدی را جایگزین هواپیماهای نیمرود کند، به دلیل صرفه جویی های مالی این کار را تا سال ۲۰۱۵ به تعویق انداخته بوده است.

اما آنچه براون را به واقع به وضعیت مخاطره آمیزی کشاند رسوایی جدید «القاب اعطایی» بود. در آخرین سال دولت تونی بلر نتایج یکی از تحقیقات پلیس سایه شومی بر آن دولت گستراند. این گزارش در مورد اعطای القاب اشرافی به افرادی بود که از حزب کارگر حمایت های مالی به عمل آورده بودند. بدین ترتیب تحقیقات وسیع پلیس شروع شد و طی آن حتی تونی بلر هم مورد بازجویی قرار گرفت اما از آنجایی که اسکاتلندیارد نتوانست مدرکی که دال بر فروش این القاب باشد به دست آورد، ادامه تحقیقات لغو شد. اما ماجرای دیگری که در حال حاضر گریبانگیر حزب کارگر و شخص گوردون براون شده است، مساله غیرقانونی بودن کمک های مالی است که حزب کارگر و سران آن برای اداره حزب از آن افراد دریافت کرده اند. جالب اینجاست که دولت بلر یعنی دولتی که خود از حزب کارگر بود در سال ۲۰۰۰ قانونی را از تصویب گذراند که بر پایه آن هدایا و کمک های مادی که تحت نام های مستعار (برای پنهان کردن نام پرداخت کننده اصلی) و یا به نام شخص ثالث پرداخت می شود، ممنوع است.

از جمله هدایا و کمک های مالی که حزب کارگر از حامیان دست و دل بازش دریافت کرده یک شرکت ساختمانی ثروتمند است که در شمال شرقی انگلستان یعنی در مقر سنتی این حزب قرار دارد. آخر هفته گذشته نیز روزنامه ها و نشریات انگلستان دست به افشاگری گسترده یی در مورد یکی از حامیان مالی حزب کارگر زدند که مردی است به نام «مستر دیوید آبراهامز» و یا «مستر دیوید مارتین» که از قرار معلوم باید آدمی همه فن حریف باشد. او که فرزند یکی از شهرداران سابق نیوکاسل است نه تنها دو نام بلکه صاحب دو تاریخ تولد (یکی ۵۳ ساله و دیگری ۶۳ ساله) است. نام این فرد اولین بار در سال ۱۹۹۰ بر سر زبان ها افتاد یعنی زمانی که کاندیدای نمایندگی مجلس عوام شد و خود را به عنوان پدری متین با همسر و فرزند نشان داد، زنی که در واقع همسرش نبود و کودکی که در واقع فرزند وی نبود. آن زن مطلقه که «آنته آ بایلی» نام دارد تا مدت ها در خانه آبراهامز زندگی می کرد. نشریه «میل آن ساندی» از قول این زن می نویسد؛ «فهمیده بودم که اینجا خانه یک آدم سالم و عادی نیست. آبراهامز در آن خانه یک مجسمه بزرگ گلبهی رنگ از الویس پریسلی داشت. عکس تمام قد مادرش در حال نواختن ویولن و همین طور عکس پدرش در لباس تمام رسمی شهرداران هم در آن خانه بود. همه جای آن خانه کوهی از روزنامه تلنبار شده بود و آبراهامز می خواست همه آنها را بخواند و اصولاً پول هایش را به همین صورت به باد می داد.» البته آبراهامز در نهایت از این خانم تقاضای ازدواج کرد اما آنته آ یک شب قبل از آن عروسی برنامه ریزی شده و ظاهری، داماد دروغین را ترک کرد و این پایان دوران تبلیغات انتخاباتی آقای آبراهامز به شمار آمد.

از آن زمان به بعد بود که جناب آبراهامز تصمیم گرفت در نقش فردی انسان دوست ظاهر شده و هرگاه که حزب کارگر در مضیقه مالی بیفتد، به کمکش بشتابد. عکس هایی در دست است که وی را در کنار بزرگان حزب کارگر نشان می دهد و البته در سندیت و اصالت این عکس ها هم کمترین تردیدی وجود ندارد. آبراهامز البته در مقابل این دست و دل بازی ها ظاهراً نه توقعی دارد و نه چیزی قبول می کند. او این کمک های مالی را نه به نام خودش بلکه از طریق کارمندان شرکتش به دست دریافت کنندگان می رساند. و این در حالی است که قانون ابداعی دولت حزب کارگر پرداخت پول به احزاب آن هم از طریق نام های ساختگی را کاملاً ممنوع کرده است. البته آبراهامز ادعا می کند که تنها از روی فروتنی این پول ها را از طریق شخص ثالث حواله می کرده و در این مورد که این کار قانون را خدشه دار می کند، اطلاعی نداشته است. اما «پیتر واتس» دبیر کل حزب کارگر که از هویت واقعی پرداخت کننده اطلاع داشت، در این میان کناره گیری کرده است.

این ماجرا و رسوایی است که ظاهراً پای به اصطلاح دانه درشت ها را هم به میان معرکه کشانده است. «جان مندلسون» که در ماه سپتامبر امسال از سوی شخص گوردون براون به عنوان مسوول جمع آوری پول برای حزب کارگر منصوب شده، از جمله کسانی است که در معرض اتهام قرار دارد. آبراهامز ادعا می کند مندلسون کاملاً از هویت کمک کننده مالی به حزب آگاه بوده و البته مندلسون هم ادعای آبراهامز را تکذیب می کند. خانم «هریت هارمن» کفیل رهبری حزب کارگر نیز در مظان اتهام قرار دارد. این خانم از قرار معلوم از هویت واقعی زنی که به وی (هارمن) پنج هزار پوند برای بازپرداخت بدهی های تبلیغاتی اش داده بوده، بی اطلاع بوده و نمی دانسته که «جانت کید» سکرتری است که در واقع از سوی کارفرمای خود این پول را پرداخت می کند. البته جناب براون برای خالی نبودن عریضه از این دو همکار حزبی خود حمایت هایی می کند که آشکارا نوعی ظاهرسازی است و دیگر همه می دانند نخست وزیر بریتانیا در صورت ضرورت حاضر است همه را قربانی پست و مقام خود کند.

جالب است بدانید که اصولاً در بریتانیا سیاستمدارهایی که به واسطه استعفای نخست وزیر قبلی وارث صندلی نخست وزیری شده اند، آدم های خوش شانسی نبوده اند. «آنتونی ایدن» جانشین وینستون چرچیل بود که به دلیل شکست در حل مساله کانال سوئز دست ها را به علامت تسلیم بلند کرد. «سر الک داگلاس- هوم» جانشین هارولد مک میلان و «جیم کالاگاهان» جانشین هارولد ویلسون هم در انتخابات بعدی شکست خوردند. دولت «جان میجر» جانشین مارگارت تاچر هم دچار تلاشی داخلی شد و افتضاحات زیادی را بر جای گذاشت. آیا چنین سرنوشتی در انتظار جانشین تونی بلر هم خواهد بود؟

بسیاری بر این عقیده اند که براون هم مهره سوخته یی بیش نیست و به اصطلاح جانی ندارد و از قرار معلوم باید در انتظار چالش های بزرگ دیگری هم باشد. براون چه برنامه یی برای مبارزه با صعود وحشتناک قیمت خانه در لندن دارد؟ براون چطور خواهد توانست معاهده اصلاحی اتحادیه اروپا را که اکثریت مردم بریتانیا نسبت به آن بدبین هستند، بدون هیچ تغییری از تصویب مجلس بگذراند و آنگاه مردم را برای دادن رای مثبت به آن پای صندوق ها بکشاند؟ یکی از موانع خطرناک پیش روی نخست وزیر انگلستان زادگاه وی یعنی اسکاتلند است. از ماه مه گذشته زمام امور اسکاتلند به دست ناسیونالیست ها افتاده و رهبر حیله گر آنها یعنی «آلکس سالموند» اعلام برگزاری همه پرسی برای استقلال اسکاتلند کرده است. در بریتانیا بی تردید حضور یک نخست وزیر اسکاتلندی در وست مینستر به هیچ روی نمی تواند برای بیگانگی روزافزون میان انگلیسی ها و اسکاتلندی ها فاکتور مثبتی باشد.

اما با وجود همه آنچه تا امروز اتفاق افتاده است باید گفت که گوردون براون سیاستمداری است با تجربیات طولانی مدت و عقاید روشن و استعدادهایی که هنوز نهفته مانده اند و برای کنار گذاشتن او بی تردید خیلی زود است. با این حال باید به وی هشدار داد که موقعیت حزب محافظه کار در نظرسنجی ها روز به روز حتی بهتر از سال ۱۹۸۸ می شود، یعنی بهتر از زمانی که مارگارت تاچر در اوج قدرت قرار داشت.

هانس پتر بورن

ترجمه؛ محمدعلی فیروزآبادی

منبع؛ ولت وخه



همچنین مشاهده کنید