یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

صعود آرام اژدها


جمهوری خلق چین با گام هایی استوار و مطمئن در پشت سر ایالات متحده آمریكا در حال حركت و كوتاه كردن فاصله با تنها ابرقدرت جهان یعنی آمریكا است

برخی ها دهه حاضر (دهه اول قرن بیست ویكم) را دهه آمریكا The american decate خطاب كرده اند كه به تدریج از سوی چین مورد چالش قرار گرفته است. «امپراتوری میانه» لقبی كه هنوز چینی ها برای كشورشان قائل هستند. نام چین به زبان چینی «امپراتوری میانه» است و كسانی كه شهروند چین هستند، خودشان را مردم سرزمین امپراتوری میانه قلمداد می كنند- یادآور روزگاری نه چندان دور كه چین در مركز ثقل تمدن جهانی قرار داشت. تركیبی از پویایی اقتصادی، مهارت در دیپلماسی، دوست تلقی شدن به وسیله همه كشورها یا به عبارت ساده تر ایجاد محیطی در سطح بین الملل كه باعث شده است قریب به اتفاق جهان خواهان توسعه و یاری رساندن به امر توسعه در این كشور یك میلیارد و سیصد میلیونی باشند، همگی چین را با قدرت بیشتر به توسعه همه جانبه می رانند.تلاشی برای پر كردن خلع ایجاد شده به وسیله خروج ابرقدرت شوروی سابق، باعث شده است كه چین به عنوان محتمل ترین تهدید در برابر ایالات متحده به عنوان ابرقدرت جهانی ظهور كند.

سئوالی كه همیشه در ذهن بوده این است كه آیا چین مایل است این راه را طی كند؟ و اینكه آیا می تواند بدان دست یابد؟ اگر جواب این دو سئوال مثبت باشد آیا چین یك ابرقدرت صلح طلب خواهد بود و یا جنگ طلب؟از نظر نگارنده كه مسائل چین را به مدت یك ربع قرن دنبال می كند، جای هیچ شك و تردیدی وجود ندارد كه چین در مسیر تبدیل شدن به یك قدرت بزرگ قرار گرفته و بدون هیچ تاملی نظام موجود در جهان را دگرگون خواهد ساخت. برخی ها بر این نظر هستند كه اتفاق فوق به زودی حادث نخواهد شد و چین در آینده قابل پیش بینی قدرتی میانه خواهد بود. دانشمندان پنج سال را برای پیش بینی های خود قائل شده اند و معتقدند در جهان امروز فراتر از پنج سال عملاً حدس و گمان خواهد بود و علمی نیست. در جهانی كه یافته های علم بشری در كمتر از شش ماه دوبرابر می شود، آیا فراتر از ۵ سال پیش بینی یك توهم نیست؟ حال اگر نظر دوم را بپذیریم و در كوتاه تا میان مدت تبدیل چین به همپایگی ایالات متحده را محتمل ندانیم، باید تاكید كنیم كه چین از وضعیت حاكم بر جهان راضی نبوده و خواهان رهبری جهان است. چین رهبری آمریكا را قبول ندارد و درصدد به چالش گرفتن آن است كه برخورد را اجتناب ناپذیر می سازد. كشوری كه به زعم همگان در حال تبدیل شدن به قدرت اقتصادی برتر جهان است نمی تواند از جاه طلبی های نظام به دور باشد. حمایت از اقتصاد، رشد و توسعه ملزم به تقویت نظامی است و تقویت نظامی بحران زا است.در اینكه در حال حاضر چین نمی تواند از لحاظ نظامی با آمریكا رقابت كند، بحثی نیست، ولی باید به یادآورد كه قدرت نظامی آمریكا بر برتری اقتصادی آمریكا استوار شده است و روزی كه چین بیش از هر كشور دیگری پول و ثروت در اختیار داشته باشد، دفاع بهتری نسبت به دیگران را برای خود فراهم خواهد ساخت.۴۰ سال پس از به قدرت رسیدن كمونیست ها در چین (۱۹۴۹) امپراتوری میانه به عنوان یك كشور فقیر و هم زمان خطرناك از جانب هم قاره ای های خود در آسیا قلمداد می شود كه باید از ارتباط با آن پرهیز كرد.ولی هم اكنون در حالی كه قرن اقیانوس آرام تحقق یافته، چین تفكرات كهنه و عجیب و غریب انقلابی خود را به دور انداخته و به تدریج در حال بازگشت به موقعیت خود به عنوان رئیس خانواده منطقه بزرگ پاسیفیك است. چین عملاً برنامه های شرق آسیا را تدوین می كند، در سازمان های چند ملیتی از نفوذ تصمیم گیر بالا برخوردار شده و در حقیقت رستاخیز اقتصادی این منطقه بزرگ را تغذیه می كند. ژاپن به عنوان قدرت بزرگ اقتصادی منطقه آسیا- پاسیفیك به آمریكا نزدیك است، ولی همزمان به چین چشم دوخته تا بتواند بازارهای خود را از ركود نجات دهد. هم اكنون چین در قیاس با ژاپن كه غول بزرگ اقتصادی شرق آسیا تلقی می شد - و هنوز هم برخی های این كشور آفتاب تابان را قدرت دوم اقتصادی در جهان می دانند- در سال گذشته (۲۰۰۴) رشدی بالغ بر ۶/۹ درصد در تولید ناخالص داخلی و ۲/۱۶ درصد رشد در تولید صنعتی را در مقابل ۳ درصد و ۶/۸ درصد به ترتیب برای ژاپن به ثبت رساند این ارقام برای آمریكا و آلمان به ترتیب ۸/۴ درصد، ۶/۵ درصد، ۷/۰ درصد و ۲/۲ درصد بودند.كشورهای جنوب شرقی آسیا، جایی كه چین تبارها به قدرت بزرگی تبدیل شده و ثروتشان به طور روزافزون افزایش می یابد، دیگر ژاپن به عنوان كشور امیال و آرزوها و رهبر منطقه تلقی نمی شود. چینی تبارها هم اكنون در ۶۰ كشور جهان پراكنده شده اند، ۸۵ درصد آنها در جنوب شرقی آسیا (كشورهای عضو اتحادیه ملل آسیای جنوب شرقی) زندگی می كنند. ۹۰ درصد آنها كه بالغ بر ۵۸ میلیون نفر هستند هم اكنون به عنوان شهروند در كشورهای مختلف جهان پذیرفته شده اند. بیش از یك میلیون چینی فقط در ایالت كالیفرنیای آمریكا زندگی می كنند. نگاهی اجمالی به قدرت عظیم اقتصادی چینی های مهاجر در اینجا می تواند روشنگر تاكیدات فوق باشد. درصد شركت هایی كه در منطقه آسیای جنوب شرقی به نام چینی ها ثبت شده در كشور تایلند ۸۱ درصد، سنگاپور ۸۱ درصد، اندونزی ۷۳ درصد، مالزی ۶۱ درصد و فیلیپین ۵۰ درصد است. لازم به ذكر است كه این ارقام گویای دقیق واقعیت ها هستند. برخی از شركت ها به وسیله مردم بومی این كشورها ثبت شده ولی سهام دار اصلی، چینی ها هستند. مثلاً در كشور مالزی كه طی دو دوره چندین ساله تحت عنوان های سیاست اقتصادی جدید (NEP) وسیاست جدید توسعه (NDP) تلاش شد تا ثروت بومیان مالزی (مالایایی ها) به رقم ۳۰ درصد از كل اقتصاد برسند. اما این سیاست ناموفق بود و تنها بیش از ۲۵ درصد اقتصاد در اختیار مالایایی ها است. ولی ارقام رسمی چیز دیگری را نشان می دهند. در مالزی قوم بزرگ چینی ها «بابا» (BABA) هستند كه درصد بالایی از شركت ها را خود مستقیماً در اختیار داشته و یا تحت نام مالایایی ها به ثبت رسانده ولی خود اداره كننده اصلی هستند. بدین ترتیب این شركت ها در مالزی تحت نام شركت های علی بابا معروف شده كه ظاهراً علی كه مالایایی است صاحب شركت است و مردم با او ارتباط دارند ولی «علی» برای تصمیم نهایی با «بابا» مشورت می كند و نظر نهایی متعلق به «بابا» است.با وجودی كه چین می تواند قهرمان جدید «آسیا لقب بگیرد، به وسیله آن دسته از كشورهایی كه دارای اقتصادی مشابه صادراتی (توسعه صادرات) هستند به عنوان رقیب تلقی می شود و نسبت به عملكرد چین نگرانی های پدید آمده است. برخی از صاحب نظران عنوان كرده اند كه چین نه تنها یك چالش اقتصادی برای منطقه آسیا- پاسیفیك تلقی می شود، بلكه یك خطر فرهنگی و نظامی نیز هست. در میان مردم منطقه این گفته رایج یافته است كه یك اژدها اگر بخواهد پرواز كند، باید در ابتدا نفس (دم و بازدم) آتشین را ایجاد كند. در مقابل رهبران چین در تلاش هستند تا هرگونه ترس و وحشت از آماده شدن پرواز اژدها را كه باید همراه با آتش و سوزاندن محل پرواز خود باشد، بی خطر جلوه دهند. چینی ها معتقد به صعود آرام و بی سروصدا هستند. ولی معلوم نیست كه پس از به قدرت رسیدن به كشوری قدرتمند و زورگو تبدیل نشود. مقامات حزب كمونیست چین كه حیات خود را منوط به ادامه توسعه سریع اقتصادی در چین می دانند، اخیراً بحث «صعود صلح آمیز» را مطرح كرده بودند، ولی از ادامه تبلیغ آن پرهیز كردند، زیرا برخی از رهبران چین عنوان كردند كه كلمه «صلح آمیز» موجب عصبانیت ارتش می شود. در مقابل برخی دیگر بر این نظر بودند كه كلمه «صعود» كشورهای خارجی را به اضطراب می اندازد. چین در تلاش بوده كه به جهانیان القا كند كه این كشور یك كشور جهان سومی است و نهایتاً در ۵۰ سال دیگر به یك كشور متوسط جهان تبدیل خواهد شد.«امپراتوری میانه» به سرعتی برق آسا در حال تصرف دژهای اقتصادی جهان است و هر روز مصمم تر از دیروز در راه دستیابی به قدرت بزرگ جهانی گام برمی دارد ظرف مدت سه سال فقط در منطقه پودونگ (PUDONG) شهر شانگهای چین كه منطقه صنعتی بزرگ كشور است، مساحتی به بزرگی كشور بلژیك به كارخانجات و مراكز صنعتی مبدل شده اند. در هیچ كشور این مقدار ساخت و ساز در سال های اخیر انجام نگرفته است. مسئله ای دیگر كه نگرانی هایی را ایجاد كرده است، ملی گرایی افراطی است كه ما در چین شاهد آن هستیم (Hyber nationalist) و ما را به یاد ناسیونالیسم افراطی سال های ما قبل از ورود آلمان به جهان گشایی می اندازد!

در مقابل این تصویر نگران كننده، برخی دیگر تاكید دارند كه چین شدیداً خود را با اصول سیاست بازار آزاد كه ایالات متحده بدان پایبند است، گره زده است. نظریه پردازان تاكید دارند كه چین همیشه یك كشور درون نگر بوده كه سیاست های تجاوز و توسعه طلبانه در بتن آن وجود نداشته است.چین به نظر نگارنده مثل شخصی عمل می كند كه می داند قدرتمند است و بنابراین نیاز به تحمیل خود به دیگران ندارد. برای این نظریه چینی ها در آثار خود گفته مشهوری دارند كه می گوید: «مرد مودب (باوقار) وارد جنگ نمی شود، ولی اگر لازم باشد، حتماً برنده خواهد شد.» ادب و بزرگ منشی از اعتماد به نفس بالا سرچشمه می گیرد، و اطمینان به خود انسان را در بهره گیری از قوای قهریه منع می كند.