سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
تهران و روزگار تختگاهی
از روزگاری که شاه نه چندان باتفاخر اما زیرک و بهکفایت دوراندیش قاجارها، آن خواجه تاجدار در خلوت کریمخانی کاخ گلستان در نوروز (۱۲۱۰ هـ/۱۱۷۴م) تاج بر سر نهاد و تهران را به پایتختی برگزید، بیش از دو قرن گذشته است. تهران اگرچه در گذشتههای دور حسب روایت راویانی چون ابن بلخی (۵۰۰هـ) یاقوت حموی (۶۱۷ هـ) از باغات آباد و چنارهای چند صد ساله و بلند برخوردار بوده و هم به توصیف پیتر و دلاواله (۱۶۱۸ م) شهر چنارها و باغستانهای بسیار با جمعیت اندک بوده و هم به روزگار صفویان، خاصه شاه طهماسب (در۹۶۱هـ) که برج و باروی شهر را با ۱۱۴ برج و چهار دروازه همراه با خندقی عمیق پیرامون آن ایجاد کرد و نیز به عهد شاه عباس، که پلها، کاخ و تعدادی کاروانسرا ایجاد شد و در بخش شمالی برج و باروی شاه طهماسب چهار باغ و چنارستان ساخته شد که بعدها دیوارهایی به دورش کشیدند و به صورت کاخ، کاخ گلستان و مقر حکومتی درآمد و در نهایت کریمخان چهار سال تهران را مقر موقت حکومت خود کرد و در محوطه ارگ بناهایی جدید ساخت ولی، تهران همه نامداریاش را مدیون آغا محمدخان است.
آغا محمدخان به تعبیر کرزن بصیرتی عالی به خرج داده و تهران را مرکز ثقل حکومت و ستاد نظامی قاجارها قرار داد، امارت تخت مرمر را بنا کرد و در توسعه شهر کوشید، تهران آن روز در قیاس با شهرهایی چون اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز حتی ری و قزوین بینام و نشان بود و از همه جمعیت ۱۵هزار نفری شهر، یکپنجم آن را نظامیان تشکیل میدادند، وی به نقل از مسیو الیویه (در۱۲۱۱/۱۷۹۶م) کسان بسیاری را از بزرگان، روسای قبایل در تهران به گروگانی داشت که حق خروج از تهران را نداشتند، هر کس به تهران وارد میشد مانعی نبود اما هر کس میخواست از آن خارج شود و از دروازههایش بگذرد باید از حاکم شهر اجازه مخصوص میگرفت والا مانع میشدند (۱). خان در ازدیاد جمعیت شهر تلاش بسیار کرد، از کسبه و تجار حمایت میکرد، امنیت خاصی حکمفرما شد، کسی در تعرض نبود. دروازه جنوبی شهر به اصفهان میرفت و دروازه شمال غربی به تبریز، خیابانها تنگ و پر از گل و خاک بودند، شترها، قاطرها، الاغها در خیابانهای تنگ و محدود مدام در آمد و شد بودند، اما خود خان اهل تشریفات نبود، او هنوز روحیه ایلیاتی داشت و بیشتر مرد میدان کارزار بود، چیزی که خوب هم از عهده آن برمیآمد.
آغا محمدخان گرد مرارت از جان و تن نگرفته بود که چون نادر رقیب اجدادیاش در بستر مرگ به ضرب تیغ حرامیان از پای درآمد و جهان و ایران و تهرانش را با همه آرزوها و هوسها و ثروتها و کر و فر غلامان و قراولان و خیل کثیر نوکران درگاه و چاکران جاننثار خردهریزخور بلهقربانگو تنها گذاشت و رفت، قبله عالم بیآنکه حظّی از آن همه اندوختهها و اندرونها برده باشد، بدرود حیات گفت، او چون همه پادشاهان، چنان میپنداشت که پیوسته خواهد ماند و همیشه خواهد بود و مرگ و نیستی و ذلت و ضعف همه از آن رقباست، آنچه شاید هرگز در مخیله او نمیآمد، آنچه در مخیله شاهان نمیآید، مرگ است، بیخود نیست که به اشاره انگشتی جان کرور کرور آدم را میگیرند چنانکه او در تفلیس گرفت و ۲۰هزار یا به زعم سر پرسی سایکس ۷۰ هزار چشم را در کرمان از حدقه درآورد و کپه کرد.
آنچه او چون همه پادشاهان میپنداشت، آنچه او همچون همه پادشاهان میاندوخت، آنچه او چون همه حاکمان بهعنوان کاخ و عمارت و ابنیه میساخت چنان بود که حیات کسی یا کسان بسیاری را برای قرنها تضمین میکرد، چنانکه عمارتها و کاخهای شاهان یکییکی از پی هم طی قرون متمادی ماندگار شده است اما از خود آنها تنها نامها و یادهایشان باقی مانده است. آغا محمدخان از آن دو نیروی شگفت که پیوسته در تاریخ معجزه آفریده و آدمی را به حیرت واداشته و شاهکاری ماندگار خلق کرده، عشق و کینه، بهوفور از دومی برخوردار بود، او چون اسلاف نامداری چون نادر، چنگیز، اسکندر بهغایت از آن نیروی شگرف درونی خود استفاده کرده و با وجودی آکنده از کینه و نفرت، انتقام انباشته دیرین خود را از روزگار و از همه گرفت. او که حسب قضاوت قیافه و ظاهرش به هیچ کار نمیآمد به عالیترین درجه فرمانروایی ایران رسید و همه را مطیع خود کرد و ایران را دیگر بار با حداقل امکانات و تجهیزات یکپارچه کرد.
بیچاره آغا محمدخان، بیچاره جعفرقلی برادرش (۲)، بیچاره آن گروه نامآور، آن خیل کثیر بینام ونشان اجیر دور و برش، که هریک به امیدی شبانهروز ثناگوی قبله عالمشان بودند و کم و بیش به اندک نوایی هم رسیده بودند، بیچاره از آن رو که میپنداشتند آن دم و دستگاه و تشکیلات، آن خدم و حشم، آن بیا و برو، آن خیمهها و خانههای افراشته و استوار پیوسته پاینده و پایدارند. اما دست تقدیر یا دستهای تدبیر کسانی که از سر تصادف یا تدبر، گاه به گاه شاهکار میآفریند، کار شاه نامآور قاجارها را ساخت و همه چیز را دگرگون کرد، بادهایی که به زحمت او و کسانش طی سالها به رنج و مرارت بسیار به بند آمده بودند بهیکباره رها شدند، خیمههای بسیاری از بیخ وبن کنده و بسیاری هراسان پراکندند، بسیاری از نان و نوا و بسیاری دیگر از زندگی ساقط و بسیاری دیگر از مقام و منزلت و محبت شاهانه محروم شدند. و این سنتی شد در مرگ شاهان پس از او، چنانکه سنتی بود در شاهان پیش از او، همچنان که سنتی است در همه تاریخ، خانی رفت و خانی دیگر آمد، البته نه به آسانی همین گفتن و نه به آسانی یک رفتن و یک آمدن، بیچاره سپاهیان، بیچاره خدم و حشم، بیچاره خیل جاننثاران که پروار روزگار قحطیاند، هرکه هرچه جاننثارتر به تیغ قربانی نزدیکتر، وفاداری و جاننثاری، نوکری و پیشمرگی اگرچه لازمه تلذذ و تعیش و تفاخر دربار شاهیاند اما همه و هر یک نشانی از آمادگی قربانی شدن بالقوه در رکاب قبله عالمند.
فتحعلی شاه (۱۲۵۰-۱۲۱۲هـ/۱۷۹۷-۱۸۳۴ م) شاه نوظهور که بعدها خاقانش میگفتند با گامهایی لرزان و قلبی پر تپش در پیش و پی سپاهی نه چندان کثیر شیراز را با پیر کهنهکار و کاردانی چون حاج ابراهیمخان کلانتر ترک کرد و با تحمل مشقاتی چند به تهران رسید. مدعیان یکیک به تیغ تدبیر حاج ابراهیمخان چون خود او از میان رفتند و با تدابیری که در همه وزیران کاردان ایرانی در طول تاریخ آن نمایان است و نیز جانفشانی بسیاری از جاننثاران بادها دیگربار به بند آمدند و روزگار خوشی و عشرت و آرامش بازآمد و مخالفان هم یا به عزلت رفتند یا به تیغ جلاد سپرده شدند یا افتخارات خود را لیست کرده خدمت خاقان رسیدند و از سر مصلحت علم اطاعت افراشتند و هر یک به تبع مقام و موقع خود تبعیت از قبله عالم نوظهور را تجلی دادند تا مرید بودن و هم مطیع بودنشان را نمایانده باشند و این سنتی شد در همه دوران قاجار، آنچنان که سنتی بود در همه تاریخ.
فتحعلی شاه به روزگار آرامش، تهران را از جهات مختلف توسعه داد، آمد و رفتهای جدید بزرگان و تجار و بازرگانها، سران قبایل، سرداران و سفرا و کارگزاران روز به روز لزوم این توسعه را بیشتر مینمایاند. مساجد، تکیهها، حسینیهها، کاروانسراها (۳) و حمامهای بسیاری ساخته شد، بازار خاصه، رشد چشمگیری کرد. وی مسجد شاه، مسجد سید عزیزالله، مسجد مروی، قصر قاجارها (۴)، کاخ نگارستان، قصر لالهزار و کاخ نیاوران را بنا کرد و دیوار دارالعماره را وسعت بخشید و عمارت خروجی را در ارگ سلطنتی بنا کرد و نیز باغ هفتحوض در گلوبندک و باغ نگارستان را در شمال میدان بهارستان در یک کیلومتری سرچشمه، همان قتلگاه قائممقام فراهانی وزیر کاردان و فهیم نوه خاقان در اوان امارت، و نیز باغ زندان قصر معروف به باغ قصر قجری همه در دوره این شاه ساخته شدند، اما همه اینها در دورانهای بعد یا از بین رفتند یا بنا به ضرورت تخریب شدند و از آن میان کاخ نیاوران و مسجد شاه باقی ماند و همچنان هم پابرجایند.
دوره نسبتا طولانی حکومت فتحعلی شاه برای رشد تهران خاصه از حیث نفوس و جمعیت فرصتی بود. جمعیت تهران حسب روایات مختلف در این دوران دو یا سه برابر رشد و قریب ۵۰ تا ۷۰ هزار نفر رسید، رشد جمعیت تقاضاهای چندوجهی برای کالاها و خدمات جدید را سبب شد که خود خدمتگزاران و صاحبان حرف و مشاغل جدید را به پایتخت آورد اما با این همه تهران بسیار کمتر از آن بود که شکوه و جلال پایتختی در حد پایتختهای بنام آن روزگار، همچون لندن، پاریس، سن پترزبورگ، استانبول و... را داشته باشد.
اما آنچه بیش از آثار محسوس و ملموس در تاریخ تهران عصر فتحعلی شاهی در اوراق تاریخ و اذهان مردمان باقی مانده، جریانات، حوادث و وقایع و سبک سیر رویدادهایی است که در این عصر و در دربار این شاه در تهران اتفاق افتاده است. جناب باباخان برادرزاده آغا محمدخان ممتاز و مکار، همان پسر حسینقلیخان جهانسوز که بعدها فتحعلی شاه شد، در جوانی در رکاب عمو دلیرانه شمشیر میزد و چون وی پیوسته در جنگ و جهاد بود اما با تشرف به روزگار عشرت و تلبس به لباس شاهانه، جمع کثیر کنیزکان و رقاصان و مطربان هوش از حواس خاقان ربودند و او را سرگرم معاشقه و مراودات پیدا و پنهان خود کردند و او چنان عنان اختیار را از کف داد که ملعبه نه امپراتورها و شاهان دیگر بلاد که سفرایی چون ژوبر، رمیو و جونز و گاردان(۵) و اوزلی و دیگران شد که هیچیک از قراردادهای منعقده(۶) و مناسبات سیاسی وی با آنان نمودی از آگاهی سیاسی و زیرکی دیپلماسی او را نمینمایاند. شاه دیگر نه فقط مرد جنگ و سیاست نیست بلکه بهعکس رویه کریمخان (۷) اشتیاق وافری به اندوختن مال خاصه جواهرات داشت. لوییز دوبوا، نقاش فرانسوی او را بسیار خسیس و طماع معرفی میکند بهطوریکه میگوید، سالانه ۱۲ میلیون فرانک جواهرات میخرد و آنها را در صندوق روی هم میریزد، طلای بیحساب جمعآوری میکند، ... الذی جمع مالاوعدده ایحسب آن ماله اخلده.
او با سیاستهای غلط با تعللها، تنگنظریها و تعاملها و مصالحههای بیخردانه و نابجای خود و مشاوران و مباشرانش نه فقط از مبادلات نامتوازن قدرت در عرصه بینالملل آن روزگار بهرهای نبرد، نه فقط از هیچیک از موقعیتها و نوسانهای حساس شرایط دول آن روزگار استفادهای نکرد، بلکه ۱۷ ایالت از ایالات شمالی را طی دو معاهده گلستان (۱۲۲۸هـ۱۸۱۳) و ترکمانچای (۱۲۴۳هـ۱۸۲۸) پیرو دو دوره جنگهای ایران و روس از دست داد و از قبل آن مشکلات و معضلات و موانعی را از جهات بسیاری در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به وجود آورد (۸) که آثار آن تا روزگار ما باقی مانده است از جمله مساله دریای خزر.
خاقان نامدار قجری با وجود همه معضلات پشت سر و مشکلات پیش رو همچنان زندگی افسانهای خود را در تهران در میان انبوه زنان و فرزندان و فرزندزادگان بیشمارش با همه عشق وافری که به زن و زیور و جواهرات داشت تداوم بخشید تا سرانجام در (۱۲۵۰ ق/۱۸۳۴ م) در سن ۷۰ سالگی جهان را بدرود گفت و عمارتهای نوساخته خود را به دیگری واگذاشت... ولی با این همه آغا محمدخان و فتحعلی شاه با وجود همه کسریها و کژیها و قصورات و قساوتهای محرز و مشخصشان، آخرین شاهان سنتی ایران بودند که پیشاپیش و در کنار سپاهیان شمشیر میزدند، شاهان پس از آنها همه کاخنشینانی بودند که خوابیده نعره میکشیدند، نیز آن دو آخرین پادشاهانی بودند که بیدخالت و تایید خارجیان به قدرت رسیدند، تا زمان این دو پادشاه تصاحب تاج و تخت در گرو تدبیر و شمشیر مدعیان سلطنت بود اما بعد از آن سرنوشت سریر قدرت در میادین جنگ رقم نمیخورد و پادشاه بیدخالت دولتها و سفرای روس و انگلیس پادشاه نمیشد.
علی بهادری
پی نوشتها:
۱-و این جریان در همه روزگاری پس از آغا محمدخان ناخواسته سنتی شد لاتغییر، که هر کس به تهران بیاید دیگر نمیرود چنانکه امروز هم چنین است.
۲- جعفرقلی را آغا محمدخان تهدیدی در تصاحب تاج و تختش میدانست، لذا او را به لطایفالحیل بسیار به تهران آورد و به اشاره ملوکانه، ندیمان و مریدان بر سرش ریخته و خونش را ریختند.
۳- جمیز موریه همان که حاجی بابای اصفهانی را در توصیف ایرانیها و خصوصیات آنها نوشته، حمامها و کاروانسراها را۱۵۰ باب ذکر کرده است.
۴- قصر قاجار، معروف به قصر ورسای تهران که این تشبیه بیشتر از نظر پلهها و تپهای که قصر بر فراز آن ساخته شده بود حاصل شده بود (هاینریش بروکشن۱۸۶۰/۱۲۷۷)
۵- ژنرال گاردان فرانسوی، فرستاده ناپلئون که نخستین درمانگاه و کارخانه توپریزی را در تهران ایجاد کرد«اعتمادالسلطنه ۱/۵-۸۵۴م»
۶- قراردادهای فینکناشتاین میان ایران و فرانسه، مجمل و مفصل میان ایران و انگلستان که تماما یکجانبه و با تعهداتی مبهم و راه گریز روشن برای فرانسویها و انگلیسیها طراحی شده بودند.
۷- کریمخان زند به هنگام مرگ تنها هفت هزار تومان در خزانه داشت و همه درآمدها را به جای اندوختن و خرید جواهرات خرج آبادی کشور کرده بود. برعکس نادر که اندوخته او به هنگام مرگ ۷۱۵ میلیون تومان بود، (جان فوران، مقاومت شکننده.)
۸- در سال (۱۲۴۶ هـ) در تهران خشم عمومی از عملکرد گریبایدوف بالا گرفت و منجر به قتل عام اعضای سفارت روسیه به جز یک نفر شد، وحشت همه دربار را فراگرفت.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان مجلس حسن روحانی صادق زیباکلام دولت دولت سیزدهم انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم
قوه قضاییه تهران هواشناسی بارش باران شهرداری تهران پلیس قتل سیل سازمان هواشناسی سلامت زلزله وزارت بهداشت
سایپا خودرو بانک مرکزی قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو مسکن بورس گاز حقوق بازنشستگان دلار
نمایشگاه کتاب کتاب فضای مجازی نمایشگاه کتاب تهران دفاع مقدس حج سینمای ایران تلویزیون تئاتر نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رضا عطاران سریال
وزارت علوم دانشگاه تهران
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه حماس آمریکا روسیه افغانستان نوار غزه اوکراین طوفان الاقصی
استقلال فوتبال فولاد خوزستان پرسپولیس مهدی طارمی لیگ برتر رئال مادرید فولاد باشگاه استقلال لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی
هوش مصنوعی شفق قطبی تبلیغات نوآوری ایلان ماسک ناسا اپل
کودک رژیم غذایی شیر خواب ویتامین واکسن تجهیزات پزشکی فشار خون افسردگی