شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
سینمای لبنان, تصور جنگ داخلی و مابعد آن
کتاب «سینمای لبنان، تصور جنگ داخلی و مابعد آن» نوشته لینا خطیب استاد سینمای جهان در دانشگاه رویال هالووی لندن، کتابی است که به بررسی سینمای مدرن لبنان در پرتو جنگ داخلی این کشور می پردازد. به اعتقاد نویسنده، تقریباً اکثر فیلمهای لبنانی که از ۱۹۷۵ به بعد در لبنان تولید شدهاند، موضوع آنها به نوعی به جنگ داخلی لبنان مربوط بوده است.لینا خطیب در این کتاب بیروت ۱۹۷۵ را به عنوان نقطه آغاز بررسی خود قرار میدهد و سینمای لبنان را از آن تاریخ تا امروز دنبال میکند.این کتاب یکی از معدود آثاری است که به زبان انگلیسی در باره سینمای لبنان در غرب منتشر شده و نه تنها شناخت جامعی از این سینمای کمتر شناخته شده در غرب ارائه میدهد، بلکه به بررسی تاثیر سیاست و هویت در آثار سینماگران لبنانی میپردازد.خطیب نشان میدهد که لبنان و مردم آن چگونه در فیلمهای سینماگرانی چون جوسلین ساب، غسان سلحب و زیاد دوایری تصویرشدهاند و اهمیت سینما نزد ملت لبنان تا چه اندازه است.خطیب در سینمای مدرن لبنان، نشانههای هویت قومی و اندیشههای ناسیونالیستی عرب را از منظر سیاسی- اجتماعی جستجو میکند.از لینا خطیب قبلاً کتاب «فیلمسازی در باره خاورمیانه مدرن» به وسیله انتشارات آی بی توریس یعنی ناشر همین کتاب منتشر شده بود.
لینا خطیب کارشناس رسانه و سیاست در شرق میانه ، به ویژه سینما ی جهان عرب و ایران ، تلویزیون عرب و رسانه های جدید است.لینا خطیب نیز تحلیلگر سیاسی رسانه ها و مشاور متخصص در شرق میانه است. او در تعدادی از کارگاه های بین المللی و کنفرانس ها با موضوع تروریسم و رسانه های جدید ، روابط اعراب و اسرائیل ، و رسانه ها ، دموکراسی و تروریسم در جهان عرب مشارکت موثری داشته است.
● سینمای لبنان در عرصه بین الملل
باوجود این که درگیری های جنگ داخلی لبنان از سال ها پیش پایان یافته است، اما هنوز بیشتر فیلم های ساخته شده در لبنان یا فیلم هایی که در مورد آن تولید شده است فجایع جنگ و چندپارچگی سرزمین و فرقه ای در این کشور را به تصویر می کشند.تازه ترین فیلمی که وقایع این جنگ را به تصویر کشیده است فیلم «زیر بمباران» می باشد که در تابستان سال ۲۰۰۶ ساخته شده است. این فیلم یک فیلم فرانسوی، انگلیسی، و عربی است که داستان یک زن لبنانی در جنوب لبنان را که برای جستجوی پسرش از ترکیه به این منطقه آمده است، روایت می کند. پسر این زن لبنانی در حال گذراندن تعطیلات خود در کنار برادرش در منطقه خربه سلم، واقع در جنوب لبنان، است که در بمبارانی که در جریان جنگ حزب الله و اسرائیل روی می دهد به همراه برادرش کشته می شود.لازم به ذکر است که پیش از فیلم «زیر بمباران»، فیلم «وست بیروت» در لبنان ساخته شده بود. این فیلم داستان عاشقانۀ میان یک جوان مسلمان ساکن در بخش باختری پایتخت و یک دختر مسیحی که در بخش خاوری پایتخت سکونت دارد را به تصویر می کشد. این فیلم همچنین گوشه هایی از نبردها و شیوه های شبه نظامیان را نیز بازگو می نماید.
فیلم سینمایی "لبنان" به کارگردانی ساموئل مواز از اسرائیل، شیر طلایی جشنواره سینمایی ونیز را به خود اختصاص داده است.این جایزه در روز پایانی برگزاری شصت و ششمین جشنواره بین المللی سینمایی ونیز به وسیله هیات داوران به آقای مواز اهدا شد. فیلم سینمایی "لبنان" داستان حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ را از منظر سرنشینان یک تانک اسرائیلی روایت می کند. این فیلم در حقیقت بازگو کننده خاطرات ساموئل مواز است که آن زمان یک سرباز جوان در ارتش اسرائیل بوده است.
فیلم «طوفان»، ساختۀ سمیر حبشی، نخستین فیلم لبنانی به شمار می رود که به تلویزیون آمریکا فروخته شده است. داستان این فیلم پیرامون پسرجوانی است که با دیدن یک خودروی بمب گذاری شده در تلویزیون تصمیم می گیرد به لبنان بازگردد؛ اما چیزی نمی گذرد که خود را درگیر این جنگ دیده و خود او یک فرد شبه نظامی که دوستش را کشته است را به قتل می رساند.
فیلم «بن بست » به کارگردانی آتش زمزم نیز یک درام جاسوسی است که در کنار نشان دادن این وجه سیاسی به مسائل خانوادگی نیز توجه می کند.
گفتنی است که به زودی یک فیلم ایرانی که رونالدو، بازیکن فوتبال برزیل، نیز در آن به ایفای نقش می پردازد در لبنان تصویربرداری خواهد شد. این فیلم داستان حقیقی یک جوان فلسطینی را که پیش از از دست دادن پایش در جریان حمله به اردوگاه رفح، آرزو داشت با رونالدو دیدار نماید به تصویر می کشد و رونالدو برای بازی در آن قرارداد اولیه امضا نموده است. تصویربرداری این فیلم نیمۀ دوم ماه سپتامبر آغاز خواهد شد و پیش بینی می شود که رونالدوی ۳۲ ساله روزهای کمی را برای تصویربرداری آن صرف نماید.
گرد آوری از منابع گوناگون
ترجمه پیش گفتار کتاب «سینمای لبنان، تصور جنگ داخلی و مابعد آن»
● مقدمه: سینمای لبنان و جنگ داخلی
لبنان کشوری است با هویتی ناشناخته. این امر را میتوان در بازتاب نزاع ها و چند سویه گرایی هایی جستجو کرد که از زمان به رسمیت شناخته شدن دولت لبنان همواره گریبان گیر این کشور بوده است. امروزه , هویت ملت لبنان هنوز موضوعی است نیازمند اندیشه و تفکر بسیار. لبنانی بودن یعنی چه؟ جواب صحیح و درخوری برای این سوال وجود ندارد، هر چند، برای اینکه درک بهتری از معنی هویت ملی در لبنان داشته باشیم باید نگاه عمیق تری به تاریخ, سیاست, ساختار اجتماعی و فرهنگ این کشور بیاندازیم. تاکنون درباره تشکیل لبنان, ارتباط آن با دنیای عرب و چگونگی آن مطالب زیادی به رشته تحریر درآمده. هر چند، اغلب این مطالعات از مواجهه با مفهوم هویت ملی در این کشور سر باز زده اند و این امر به ویژه در سه دهه اخیر بیشتر به چشم میخورد, گویی مفهوم هویت ملی در لبنان حرام است. صحبت به میان آوردن از هویت ملی لبنان یعنی به ورطه کشیدن گذشته و حال لبنان که بسیار دردناک است، شاید هم بسیار شرم آور.
یکی از عرصه هایی که در آن به لبنانی بودن پرداخته شده است سینمای لبنان است. سینمای لبنان سینمایی کوچک است و نمی توان بدان صنعت سینما لقب داد. کلکسیونی است از فیلم هایی که فیلم سازان مستقل ساخته اند, چه در لبنان و چه در تبعید، و اغلب آنها موضوعات اجتماعی را به چالش کشیده اند که بیان آنها در جرات کتاب نویسان نمیگنجد. در سی سال گذشته، سینمای لبنان به تفسیر گسترش نزاع های فرقه ای در لبنان پرداخته ، هنجار شدن جنگ را نمایان ساخته و بازسازی لبنان در دوره پس از جنگ را به تصویر کشیده است، نشان می دهد که چگونه جنگ هنوز مسیر خود را حتی امروز در گوشه و کنار لبنان پیدا می کند. مطالعه کتاب های تاریخی که از همین دوره سخن گفته اند خالی از فایده نخواهد بود، کاری که خودم برای تهیه این کتاب انجام دادم و خاطرات تلخ و دردناکی را به یاد آوردم که در زمان جنگ داخلی لبنان به عنوان یک شهروند لبنانی تجربه کرده بودم و ترجیح میدادم همه را فراموش کنم. اما در حالی که کتاب ها با جزئیات فراوان سخن از گذشته ها می آورند و میگویند چه کسی در حق چه کسی چه کرد, به چه خاطر کرد و حاصل آن چه بود, هیچ کس از رنجی که مردم در روزمرگی جنگ کشیدند یاد نکرد. آنجا که تاریخ شکست می خورد هنر پیروز است. لبنان شاهد ظهور رمان ها و سرگذشتنامه هایی بوده است که روزمرگی جنگ را به تصویر کشیده اند. کتابهایی مانند؛ «ترک بیروت» از مرحوم مای قصوب;,«بیروت میشکند: یادداشت هایی از جنگ» از جین سعید مکدیسی; «و عرفات به من نگاه کرد و خندید» از یوسف بازی; و بسیاری کتاب های دیگر، همه با به تصویر کشیدن روزگار نویسنده در دوران جنگ و اینکه چگونه جنگ به عنصری تعیین کننده در هویت شخصی آنها تبدیل شد، سلطه جنگ را به چالش می کشند. موضع این کتاب ها گوناگون است, از جدایی کامل از جنگ (در کتاب سعید مکدیسی) گرفته تا غرق شدن کامل در قصاوت جنگ (در کتاب یوسف بازی) همه از دیدگاهی گوناگون این دوران را به تصویر می کشند. از این نظر این کتاب ها شبیه سینمای لبنان است-عرصه دیگری که گذشته، حال و آینده لبنان در آن به تصویر کشیده می شود و مورد استنطاق قرار میگیرد و در عین حال نادیده گرفته میشود.
پس چرا سینما را مطالعه کنیم؟ شارون ویلیس به زیبایی به این سوال پاسخ داده است:
اینطور نیست که سینما از هیچ بوجود آمده باشد و بر ملتی خاموش تحمیل گردد، بلکه پاسخی است به تمایلات یا نیازها و تقاضاهای خاصی که در جامعه وجود دارد....ما باید سینمایی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم که به دلواپسی و آرمان گرایی ما پاسخ می دهد و تخیلات جمعی را می خواند و به تصویر می کشد، سینمایی که همواره ما را می خواند چه از لحاظ مختصات اجتماعی ، وچه از منظر قدرت و شهوت، لذت و خشونت. و این بخشی از شیوایی فیلم است: تا زمانی که ما آن را می خوانیم, او نیز ما را می خواند.
در حالی که سنت ادبی لبنان به خوبی ثبات یافته است، سینمای آن پیوسته به حاشیه ها کشیده می شود. وقتی تصمیم به نگاشتن این کتاب گرفتم با نظرات گوناگونی روبرو شدم، اغلب مردم با تعجب می پرسیدند "اصلا چیزی به اسم سینمای لبنان وجود دارد که آن را مطالعه کنی؟" اما وضعیت سینمای لبنان در حال تغییر است. مرحله تحقیق این کتاب در سال ۲۰۰۳ آغاز شد و امروز شاهد توسعه عظیمی هستم که حقیقتا برایم مجذوب کننده است. ظرف چند سال، سینمای لبنان به عضوی ثابت در جشنواره های بین المللی بدل شد، فیلم های لبنانی بر روی DVD ضبط میشوند و مخاطب لبنانی بیشتر به تماشای یک فیلم لبنانی عادت کرده است، تا حدی که برای تبلیغ فیلم بوستا (Bosta-۲۰۰۵) تنها از شعار صد در صد لبنانی استفاده شد.
اما سینمای لبنان سینمای معصومی نیست، چهره ای که از جنگ داخلی به تصویر می کشد با دردهای اجتماع همسو شده است و خود را قربانی یک "دیگر" ناشناخته- یا شناخته شده - می کند. سینمای لبنان نیز گاهی واقعیت جامعه لبنان در زمان جنگ را پنهان می کند و جامعه را طوری به تصویر می کشد که انگار شرایط برای همه یکسان بوده و در عین حال از به روی صحنه آوردن طبقات ذاتی جامعه شرم دارد. به همین خاطر سینمای لبنان مطالعه ای دو پهلو را طلب میکند: سینما همانقدر پنهان میکند که نشان میدهد. با این تعریف، سینمای لبنان نقشی در نگارش تاریخ لبنان ایفا کرده است.
هیچ اجماعی بر ماهیت تاریخ لبنان وجود ندارد، همانطور که استادلر و دسر بحث می کنند، " تاریخ معاصر موضوع نبرد ایدئولوژیکی بوده است که با بهره گیری از نماد ها سعی در بازنویسی و احیای وقایع جدال آمیز و چند سویه داشته است...آنچه بازنویسی شده است را میتوان حقیقتا یک "ضربه" نامید، شوکی بر سیستم فرهنگی" . سینمای لبنان بازتابی است از تنش و کشمکشی که بین نمایان ساختن زشتی تاریخ لبنان در دوره جنگ داخلی و تلاش برای درخشان جلوه دادن "ضربه"، بوجود آمده است.زمانی که آن را پنهان می کند، سینما بخشی از ماشین جنگ می شود، یک چرخه سکوت گر که بر سر راه رسیدن به آشتی ملی می ایستد. وزمانی که نمایان می کند، نقشی در پروسه درمان ملی به عهده می گیرد:
روانکاوی به درمان کمک خواهد کرد، ابتدا باید خاطره ضربه را زنده کنیم، خاطره ای که همراه با حسی از گناه سرکوب شده است. در غیر این صورت، خاطره ای کذب یا نسیان محض ، حقیقت را خواهد پوشاند، حقیقتی که در اعماق وجدان ما نهفته است. هر چه ضربه جدید تر باشد خاطره سریعتر به یاد می آیدو هرچه ضربه اصلی شدیدتر باشد، بیشتر سرکوب خواهد شد. در این زمینه می توان چنین بیان کرد که فرهنگ ها شبیه به انسان ها عمل میکنند-آنها نمی توانند با حس طاقت فرسا و خرد کننده گناه زندگی کنند. همانند ضربه روحی، ضربه فرهنگی نیز باید به فراموشی سپرده شود، اما احساس گناه این چنین ضربه هایی به بقای خود ادامه خواهد داد. هر چند، فروید می گوید، مکانیزم سرکوب به طرز غیر قابل اجتنابی دچار نقص است: آنچه با سرسختی و لجاجت سرکوب شده است در نهایت از هم می پاشد و در شرایط نامطلوب سر باز می کند.
من در آوریل سال ۲۰۰۵ در بیروت بودم, در ارتفاعات انقلاب سرو (Cedar Revolution) و از دیدن اینکه در سالن شماره ۶ سینمای اسپیس (Espace) در اشرفیه فیلم های لبنانی نمایش می دهند متعجب شدم. تمام فیلم هایی که نمایش داده می شد مضامین جنگ داخلی داشتند. همه نوع فیلمی نمایش داده می شد، از فیلم های مشهور مانند بیروت شرقی گرفته تا فیلم های هنری مانند تورنادو و فیلم های عادی مانند کمربند آتش. حسی که من از نمایش دوباره این فیلم ها داشتم این بود که این فیلم ها با این هدف نشان داده می شدند که داستان جنگ را یکبار دیگر اما این بار با احتیاط برای مخاطب بازگو کنند. یکی از شعارهای دوره انقلاب سرو-که روی بیلبورد ها، لباس ها و تبلیغات تلویزیونی نوشته می شد- این بود:" این را به خاطر بسپار چرا که تکرار نخواهد شد". حس من این بود که از سینمای لبنان به عنوان ابزاری برای به خاطر آوردن و اخطار دادن استفاده شده بود. وقتی این ایده را با ابراهیم الآریس یکی از منتقدان مطرح کردم او با نظر من مخالفت کرد. پاسخ او این بود: "فکر نمی کنم فیلم سازان و صاحبان سینما چنین بعدی از مسئولیت را پذیرفته باشند. شاید نمایش این فیلم ها به این خاطر بوده باشد که مخاطب لبنانی نیاز داشت چیزی لبنانی تماشا کند". استادلار و دسر از عبارت "میل به افسانه" برای توصیف "نوعی نیاز اجتماعی، یک محرک فرهنگی... برای بازسازی بهترگذشته ملی در زمان حال، حالی که در تعریف یک ضرورت است" استفاده کرده اند. شاید فیلم های لبنانی به عنوان ابزاری برای بیان این "میل به افسانه" مورد استفاده قرار گرفته اند، افسانه ای که در حقیقت از تبدیل ملتی که در حال انکار جنگ داخلی و سبک کردن احساس گناه است، به ملتی سخن میگوید با تفکری عمیق، ملتی که ضرورت التیام را درک میکند.
● دیدگاه کارگردان: چرا جنگ داخلی؟
جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ آغاز و در اوایل ۱۹۹۰ به پایان رسید. در یک دهه و نیم، جنگ دلیل خود را از دست داد و به یک حالت غیر منطقی تبدیل شد که تفاوت ها بین فرقه های در حال جنگ، فرقه های مذهبی یا سیاسی، دیگر مشخص نبود. جنگ تبدیل شد به یک سری تعارضات همزمان درباره هزاران موضوعی که اکنون به ورای مسائل داخلی لبنان کشیده شده بودند و مسائل خاورمیانه، مانند منازعات اعراب و اسرائیل، رقابت سیاسی اعراب و دخالت نظامی آمریکا و اروپا، را در بر می گرفت. در زمان آغاز جنگ، لبنان کشوری بوده است که دخالت های خارجی هویت وجودی آن را دست مایه قرار داده است، این امر همواره از آغاز جنگ وجود داشته، زمانی که لبنان به صحنه مبارزات داخلی و خارجی بدل شد. در مبارزات داخلی، جنگ ، دیگر بازیکنان خوب و بد خود را نمی شناخت و دیگر قهرمان و متخاصم تعاریف مدونی نداشتند. فرقه های گوناگون لبنان به نوعی بیگانه گرایی روی آورده بودند، طوری که هر طرف یک روز قربانی بود و یک روز قربانی م یکرد. در سی سال گذشته سینمای لبنان تنها به نمایش فیلم های مربوط به جنگ داخلی اختصاص یافته بود. از آغاز جنگ در سال ۱۹۷۵ و حتی تا امروز-بیش از ۱۵ سال از پایان آن-جنگ ، هسته اصلی فیلم های سازندگان نسل های گوناگون لبنان بوده است. این امر تنها به فیلم هایی که به جنگ داخلی پرداخته اند خلاصه نمی شود، در فیلم هایی که جنگ داخلی بخشی از عنصر ادبی آنهاست نیز این موضوع به چشم می خورد. از روشنی فیلم یک روز کامل گرفته تا تاریکی فلافل، جنگ داخلی هنوز در فیلم های دوره های پس از جنگ سایه انداخته است.
فیلم های جنگی معمولا به مسائلی از قبیل فرقه های اجتماعی، دشمنی های فرقه ای، اختلاف طبقاتی و ترور شخصیت ها پرداخته اند. تنها فیلم های بیروت غربی و در میدان جنگ نمایی دیگر از جنگ را به نمایش گذارده اند، امکان خوش گذرانی حتی در شرایط مشکل. دیگر فیلم های جنگ داخلی، چه در زمان جنگ ساخته شده باشند و چه پس از آن، بیشتر به نمایان ساختن نمای تاریک جنگ پرداخته اند. طبقه بندی فیلم ها در ارائه جنگ متفاوت است: در حالی که برخی، مانند در سایه های شهر، از زاویه ای واقعی به جنگ می نگرند، دیگر فیلم ها مانند تورنادو و یک زندگی معلق رویکردی تخیل گرایانه را برای توصیف جنگ اختیار کرده اند. هر چند، آنچه بین تمامی فیلم ها مشترک است، این است که هیچ یک جنگ را، آنگونه که در محکوم کردن آن می کوشند، تصدیق نمی کنند.
این کتاب بر مبنای تحقیقات دست اولی از فیلم های لبنانی ( وقایعی که در فصل دوم مورد بحث قرار خواهد گرفت) تهیه شده است. یکی از ارزشمندترین منابع اطلاعاتی این کتاب مصاحبه با فیلم سازان، منتقدان و بازیگرانی است که بر جنبه های گوناگون سینمای لبنان نظر داده اند. آنچه در اینجا جالب است سوالی است که من برای نگاشتن این کتاب از فیلم سازانی که با آنها مصاحبه کرده ام پرسیدم: چرا فیلمی راجع به جنگ ساختید؟ جالب است که هیچ کدام از فیلم سازان این عقیده را رد نکردند که فیلم آنها در مورد جنگ است (تنها استثنا اسد فولادکار بود که وقتی از او پرسیدم چرا فیلم زمانی که مریم لب به سخن گشود درباره جنگ نیست، گیج شده بود). پاسخ کارگردان ها دلیل این مخالفت آنها را نمایان خواهد ساخت.
به نظر می رسد فیلم سازانی که در زمان جنگ به ساختن مشغول بوده اند بیشتر از وقایع پیرامون خود تاثیر گرفته بودند و این تاثیر در روان آنها نفوذ کرده بود ، به نحوی که می توان بازتاب آن را در فیلم هایشان مشاهده کرد. جوسلین صعب، درباره فیلم یک زندگی معلق می گوید:
اولین فیلم من از محاصره بیروت در ۱۹۸۲ الهام گرفته است. من نابودی داخلی را دیده بودم و این داستان را درباره دختر کوچکی از نسل جنگ نوشتم. این داستانی بود از خشونتی که من با آن دست و پنجه نرم می کردم و تحملی که از آن دفاع می کردم. این فیلم را زیر بمباران ساختم. سینما یعنی زندگی و میخواستم فیلمی بسازم که واقعیت پیرامون من را نشان دهد.
سمیر هبچی دیدگاهی شخصی تر از تاثیر جنگ بر ساخته هنری خود ارائه داد و حتی از اغوای اجتناب ناپذیر خود از جنگ سخن گفت:
معمولا این ما نیستیم که انتخاب می کنیم چه فیلمی بسازیم. گاهی اوقات فیلم موضوع خودش را بر ما تحمیل میکند. سینما ابزاری است برای بیان، برای دادن یک پیام. در زمان کودکی یا نوجوانی ام زمانی را یاد ندارم که جنگ نبوده باشد. نوعی زندگی خاص به نام لبنان وجود داشت، حتی الان هم وقتی میگویی لبنان، مردم میگویند جنگ. تنها ایده ای بود که مرا غرق در اندیشه می کرد. درست مثل این است که عاشق زنی شوی در حالی که زنان زیبای بسیاری در اطراف تو هستند.
برهان علویه نیز مانند هبچی سخن میگفت و عقیده داشت راه دیگری برای بیان جنگ نیست، او عقیده داشت این شرایط حتی برای فیلم های لبنانی که امروز ساخته می شوند نیز صادق است:
وقتی جنگی در کار است، چطور میتوان فیلمی راجع به آن نساخت؟چرا جنگ را به عنوان یک موضوع انتخاب می کنیم؟ چون جنگ ، موضوع اصلی است. وقتی جنگ در کار است با آن زندگی میکنی درست مانند زندگی که با همسر و فرزندانت داری. وقتی جنگ تمام شد، خاطرات ما را اشغال کرده بود و خاطرات ما از بیان آن عاجز بود. می توانم تمام زندگی ام را وقف نوشتن در این باره کنم. جنگ تمام فیلم های لبنانی را که از زمان آغاز آن ساخته شده اند را در بر گرفته است. دلایلی که جنگ را به پیش می برد از بین نرفته اند. اکنون داریم به عقب بر میگردیم تا سعی کنیم جامعه را مانند گذشته بسازیم، اما همین عقبه است که جنگ را موجب شد. هنوز فیلمی ندیدم که در ساختار دراماتیک آن جای لمس جنگ وجود نداشته باشد. تعجب میکنم چطور فیلم یا کاری میتواند ساخته شود که از این خاطره فراری باشد. تمام خاطرات ما با جنگ درآمیخته است.
نظر قصاب صلحاب نیز همین است، او میگوید:" جنگ داخلی بخشی از خاطره ما نیست، تمام خاطره ماست".
دیگر فیلم سازانی که در دوران پس از جنگ فیلم هایی از جنگ داخلی ساخته اند این گفته ها را تایید می کنند و از این می گویند که چطور جنگ آنها را در بر گرفته است. باحیچ هوجینی در مورد کمربند آتش میگوید:
هیچ وقت در زمان جنگ غصه نخوردم، تا زمانی که این فیلم را ساختم، نمی توانستم تحمل کنم که اولین فیلم من درباره تجربیات خودم از جنگ نباشد و رنجی که می کشیدیم را به تصویر نکشم. خیلی برایم سخت بود که راجع به چیز دیگری صحبت کنم. میخواستم جنگ را از درونم بیرون بکشم. جنگ بر روی خاطرات ما حک شده است و پاک کردن آن مشکل است. باید راجع به آن صحبت کنی یا از آن بیرون بیایی. جامعه لبنان تنها چند وقتی است که دارد از آن بیرون می آید، با تمام جنبش های استقلالی که پس از ترور حریری اتفاق افتاد.
فیلیپ آراکتینجی با لزوم بیرون آوردن جنگ از خاطرات موافق است:
امروز جنگ بخش اساسی از هویت ما را تشکیل می دهد. هویت من به عنوان یک مرد ۴۲ ساله، یعنی ۱۰ سال بدون جنگ و ۳۲ سال در جنگ. سخت است که ما در اولین فیلم هایمان راجع به جنگ سخن نگوییم. بعد از آن می توانی به موضوعات دیگر بپردازی. اولین چیزی که از آن سخن میگویی زخم است. اما بعد باید فکر می کردم که چطور یک فیلم متفاوت بسازم، چون می خواستم به عنوان یک کارگردان دیدگاهی منحصربه فرد داشته باشم. پس می خواستم حتی بیش از زخم گفته باشم و به درمان آن بپردازم.
از سوی دیگر جوانا حاجی توماس از تاخیر جنگ در فیلم خودش و فیلم خلیل جوریگ سخن میگوید:
فیلم های ما راجع به حال صحبت می کند و اینکه چطور می توانیم در حال زندگی کنیم. این حال به گذشته و خاطرات ما پیوند خورده است. چگونه است که ما نم یتوانیم در حال زندگی کنیم؟ شاید ما داریم رابطه خودمان را با گذشته طوری تشدید می کنیم که انگار خیلی مصنوعی است. مانند این است که روی یک ترد میل باشی، می دوی و می دوی اما به جایی نمیرسی. وقتی فیلم را نوشتیم (یک روز کامل)، احساس می کردیم در این شهر مرده ایم و تاثیر خاصی بر جامعه اطراف یا شهر خود نداریم. شاید رابطه با گذشته آن چیزی است که ما را از پیش روی به جلو باز میدارد. این واقعیت که جنگ اتفاق افتاد، بدین معناست که مشکلات حتی پیش از جنگ نیز وجود داشتند. برای ما، مشکلات هنوز هم هستند. همان شکل اجتماعی هنوز هم هست.
هر چند برخی فیلم سازان سعی کردند تا از استیلای جنگ پرهیز کنند و تنها به ارائه آن به عنوان یک دور نما بسنده کنند، دور نمایی که تاثیر آن هنوز دیده می شود. در این باره، دانیل آربید از فیلم در میدان جنگ سخن می گوید:
جنگ موضوع اصلی فیلم نیست و انگیزه ساخت فیلم نیز نبوده است. داستان، داستانی شخصی است که بدون بروز جنگ هم می توانست اتفاق بیافتد. فیلم می توانست در کشوری بدون جنگ، در جایی که صلح وجود دارد، ساخته شود. رابطه من و جنگ این است که وقتی دوازده سالم بود، فکر می کردم جنگ یک چیز عادی است و تمام مردم دنیا با آن دست و پنجه نرم می کنند. تنها وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که جنگ به هیچ وجه چیز عادی نیست. می خواستم فیلم ، بسیار خشن تر از چیزی باشد که دنیای شخصیت های آن را پر کرده بود: جامعه درون فیلم از خود جنگ خشن تر است. لبنانی ها مردمان خوبی هستند، اما در عین حال جامعه خشن است. حتی امروز، در دوران صلح، زندگی روزمره در لبنان خشن است. میتوانی از موشک ها قایم شوی، اما از مشکلات داخلی گریزی نخواهد بود.
تمرکزی مشابه بر منازعات داخلی و معماهای غیر قابل حل را می توان در گفته های زیاد دوویری در فیلم بیروت غربی جستجو کرد: "جنگ تنها یک پس زمینه بود. کانون فیلم بر این می چرخد که چطور می توان در محیط بسیار خشن و سخت زنده ماند، چگونه دوست می شوی، اینکه مردم تحت فشار غیر عادی چگونه رفتار می کنند و چگونه می توان تحت این فشار هنوز خوش بود".
اما جنگ اگر تنها نگرانی آینده نباشد، مهمترین و اصلی ترین آن خواهدبود. جین شامون باور دارد که صحبت درباره جنگ به عنوان یک ابزار احتیاطی عمل می کند: " ما باید راجع به جنگ صحبت کنیم و درباره آن فیلم بسازیم. خاطره در زندگی جوامع از اهمیت خاصی برخوردار است. خاطره همان چیزی است که مردم را به پیش می برد. به آنها یاد می دهد که از اشتباهاتشان پند بگیرند".
جین کلاد قدسی با این نظر موافق است اما ابعاد دیگری را نیز مد نظر قرار می دهد:
جنگ باید به خاطر سپرده شود تا تکرار نشود. ارائه تصاویر جنگ همچنین به ما کمک میکند تا با آن کنار بیاییم و به زندگی خود راحت تر بپردازیم. تصور می کنم تمام فیلم سازان لبنانی که در زمان جنگ زیسته اند دوست دارند یک فیلم راجع به آن بسازند، چرا که همه در لبنان تحت تاثیر جنگ قرار داشتند، همه ما از آن رنج می کشیدیم. اما جنگ به گونه ای لبنان را ساخت. لبنان بعد از جنگ باقی مانده است، یعنی چیزی به اسم لبنان وجود دارد. باید تصویری از جنگ را ارائه دهیم ، چرا که بخشی خطیر از تاریخ ماست.
راندا کاهال نیز میگوید:
من حاضرم به گذشته برگردم و درباره جنگ فیلم بسازم، چه تخیلی چه مستند. هیچ چیز به واقع از جنگ گفته نشده است. باید وقتی از حال سخن می گوییم از گذشته نیز یاد کنیم. اگر راجع به جنگ نگوییم، دیگر راجع به چه چیزی می خواهیم صحبت کنیم؟ فرانسوی ها، آلمانی ها و آمریکایی ها همه از جنگ هایشان می گویند. کتابها از جنگ می گویند، روزنامه ها از جنگ می گویند و هنر نیز می گوید. اما آنهایی که از صحبت درباره جنگ شکایت می کنند، تنها می خواهند سرگرم شوند. اما، لازم به ذکر است که نباید به جنگ دلبستگی پیدا کنیم و به آن خو بگیریم.
در سال ۲۰۰۱ کیکی در روزکندی درباره عقده های روحی از سخن گفتن درباره جنگ داخلی که سینمای پس از جنگ لبنان را در بر گرفته است، صحبت کرد. او نوشت: جالب است ببینیم وقتی خاطره جنگ از ذهن ها پاک میشود و جای آن را نگرانی های دیگر میگیرد، فیلم سازان به چه موضوعی روی می آورند. طاعون بی ثباتی که لبنان را از زمان ترور رفیق حریری گریبان گیر کرده است برای بیانیه روز کندی چالش هایی را پیش رویم قرار داده است. اگر گفته های کارگردانان از ارتباطات آنها با جنگ داخلی نمایانگر جنگی وسیع تر بین فیلم سازان و شرایط اجتماعی-سیاسی لبنان باشد، مشکل میتوان تصور کرد که فیلم های لبنانی با موضوع غیر از نزاع و درگیری ساخته شوند. البته، فیلم های لبنانی که به این موضوعات نپردازند هم وجود دارد و در حال رشد نیز میباشند، به عنوان مثال میتوان از اولین فیلم ندین لبیک با عنوان کارامل یاد کرد که در سال ۲۰۰۷ در جشنواره کن به نمایش در آمد. هر چند، به نظر میرسد که سینمای لبنان محکوم است به ایفای نقش مفسر اوضاع سیاسی-اجتماعی در کشوری که سایه جنگ هنوز در هر گوشه و کنار تاریکی به پا کرده.
ترجمه : هادی جعفری
مسئول کتابخانه تخصصی سینما
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست