جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

او که ناگهان آمده بود, ناگهان رفت


او که ناگهان آمده بود, ناگهان رفت

حالا دیگر ماموریت دوباره او که این بار نه با ابلاغ رئیس جمهور ایران, بلکه از سوی رئیس تشکیلات جهانی فوتبال, فیفا برایش صادر شده بود به پایان رسیده است ماموریت غیرممکن را محسن صفایی فراهانی با موفقیت به سرانجام رساند تغییر اساسنامه پوسیده فوتبال ایران که از سال ۱۳۲۶ تا به حال تنها یک بار اصلاحیه خورده بود

حالا دیگر ماموریت دوباره او که این بار نه با ابلاغ رئیس‌جمهور ایران، بلکه از سوی رئیس تشکیلات جهانی فوتبال، فیفا برایش صادر شده بود به پایان رسیده است. ماموریت غیرممکن را محسن صفایی‌فراهانی با موفقیت به سرانجام رساند؛ تغییر اساسنامه پوسیده فوتبال ایران که از سال ۱۳۲۶ تا به حال تنها یک بار اصلاحیه خورده بود. وظیفه اصلی اصلاح‌کنندگان‌اش این بود که با بنا نهادن ساختاری نو، اجازه دخالت‌های مستقیم دولتی را در فوتبال به حداقل برسانند. کاری که با تمامیت‌خواهی مسوولان ورزشی در تمام دهه‌های اخیر به کاری محال تبدیل شده بود اما ورزشی‌ترین عنصر جناح اصلاح‌طلب که خود زمانی با حکم حکومتی صاحب قدرت فوتبال شده بود، به هر شکل آن را به سرانجام رساند. با پایان کار کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال، تصویب اساسنامه و انتخابات فدراسیون فوتبال همه چیز به گونه‌ای پیش رفت که به نظر برسد دولت در برنامه‌های بلندپروازانه‌اش برای بهره‌برداری از قدرت و محبوبیت فوتبال برنده نشده است و به‌ناچار مجبور شده عنان اختیار این ورزش پرطرفدار را به مدیری ورزشی و غیرسیاسی بسپارد. تعبیری که شاید در مورد علی کفاشیان رییس جدید فدراسیون چندان صادق نباشد. او که تنها برای گرم کردن انتخابات پا به میدان گذاشت و در میان حیرت به ریاست فدراسیون فوتبال رسید. مدیری که در روابط حسنه‌اش با رییس سازمان تربیت بدنی و وثوقی که نسبت به او وجود دارد کمترین تردیدی نیست.

«محسن صفایی‌فراهانی». این نام را تا پیش از زمستان ۷۶ کمتر کسی از میان اهالی فوتبال می‌شناخت. این که او سال‌ها از مدیران ارشد صنعتی کشور و وزارت نیرو بوده برایش کمترین شهرتی به همراه نیاورده بود و این نام برای اهالی ورزش کاملا بیگانه بود. مدیری غیرفوتبالی که گفته می‌شد چون در کابینه پستی برایش نمانده، به‌ناچار به ورزش فرستاده شده بود تا جایگاه‌اش حفظ شود و توانایی‌هایش در جایی به کار گرفته شود که مورد توجه عمومی است. این ذهنیت غالب درباره رئیسی بود که به یکباره سر از فوتبال در آورده بود. هر چند تمام رجال سیاسی و اقتصادی که صفایی را می‌شناختند، اطمینان داشتند که او از پس کاری که برایش در نظر گرفته شده، بر خواهد آمد. همه چیز از روزی آغاز شد که «هفته‌نامه پهلوان» خبر از انتصاب قریب‌الوقوع محسن صفایی‌فراهانی به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال داد. فدراسیونی که تا پیش از آن رئیسی ورزشی به نام «داریوش مصطفوی» داشت. مصطفوی که همواره به خاطر ناتوانی‌اش در برگزاری منظم لیگ و حفظ ساختار سنتی و ناکارآمد فوتبال ایران، با انتقاد‌هایی بسیار روبرو بود، به لطف مسابقه ۸ آذر در مقابل استرالیا و صعود معجزه‌آسای تیم ملی به جام جهانی ۹۸ فرانسه جایگاهی مناسب میان هواداران فوتبال داشت. مصطفوی ادعا داشت با دعوت از رئیس وقت فیفا - ژائو هاوه لانژ- به تهران و اهدای یک تخته فرش به رسم یادبود به این پیرمرد برزیلی توانسته اخطارهای محرومان ایران را پاک کند و زمینه‌ساز صعود ایران به جام جهانی شود. او که همچنین به دلیل برکناری خودسرانه «مایلی‌کهن» از رهبری تیم ملی به محبوبیتی بالا رسیده بود به یکباره کنار گذاشته شد و از فوتبال رفت تا صفایی که دو ماه پیش از این اتفاقات و پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات به عضویت هیات‌رئیسه فدراسیون فوتبال در آمده بود، جایش را بگیرد.

اولین حضور او در مجامع فوتبالی هم خیلی سریع و سه روز پس از آمدن‌اش به راس فوتبال بود. این معرفی در یکی از برنامه‌های ورزشی شبکه سه سیما و با اجرای جواد خیابانی که محبوب‌ترین مجری ورزشی وقت سیما محسوب می‌شد انجام گرفت. صفایی در این برنامه مجبور به مناظره با «سعید مدنی» شد. مناظره با سردبیر هفته‌نامه «کیهان ورزشی» که تندرو‌ترین رسانه مکتوب ورزشی در میان مخالفان دولت اصلاحات بود. در این برنامه صفایی که تنها سابقه فوتبالی‌اش حضور در بازی‌های آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌های کشور بود از تیغ حملات برنده این ورزشی‌نویس اصولگرا در امان نماند و دقایقی سخت را تجربه کرد تا کارش را از همان ابتدا زیر انتقاد آغاز کند. برکناری «والدیر ویرا»ی عامه‌پسند از سرمربیگری تیم ملی هم مزید بر علت شد تا او در شروع فعالیت جدیدش به یکی از کم‌طرفدارترین روسای فدراسیون تاریخ ایران بدل شود. نتایج و تمرینات عجیب و غریب تیم ملی در دوره تومیسلاو ایویچ بزرگ، در مرحله آماده‌سازی تیم ملی در راه جام جهانی هم آن چیزی نبود که روزنامه‌های پرمخاطب و محافل مرتبط با فوتبال بپسندند. محافل و مطبوعاتی که همواره در دوره‌های گذشته با فدراسیون‌ها روابطی حسنه داشتند و حالا با از دست رفتن این آبشخور بی‌وقفه صفایی را با انگ فوتبالی نبودن می‌نواختند.

اما این اتفاقات دلیلی نبود تا او از مسیری که در پیش گرفته بود باز بماند. او یک‌تنه و با تمام سرعت داشت در مسیری خلاف جهت به حرکتش ادامه می‌داد. اولین اقدامش برای سازماندهی و مستقل کردن فوتبال ایران خرید ساختمانی برای فدراسیون فوتبال بود. او سعی می‌کرد گام به گام و با استفاده از نفوذ اقتصادی‌اش بودجه فوتبالی را که در زمان صعود به جام جهانی تنها ۴۰ میلیون تومان بود، ارتقا دهد. فدراسیونی که حتی برای سفر تیم ملی‌اش به استرالیا یک ریال پول نداشت تا مسوولان وقت مجبور شوند از یکی ازتجار ایرانی مقیم دبی پول قرض بگیرند و در عوض امتیازاتی به او بدهند. اما رییس دوم خردادی فدراسیون توانست فوتبال را صاحب درآمدی میلیاردی کند بی‌آنکه حتی یک فرانک هم از ۳ میلیون فرانکی که فیفا برای صعود تیم ملی به جام جهانی به فدراسیون ایران داده بود، هزینه شود.

بازی‌های درخشان و برد غرورانگیز تیم ملی مقابل آمریکا در جام جهانی که باعث شد جشنی ملی در سراسر ایران برپا شود، صفایی را برای اولین بار به چهره‌ای محبوب در میان اهالی فوتبال هم بدل کرد. او البته فارغ از تمام این اتفاقات به دنبال کسب قدرت در مجامع بین‌المللی برای فوتبال ایران بود. فوتبالی که معتقد بود بعد از کامبیز آتابای افول را آغاز کرده و تلاش داشت سنگ بنای حرفه‌ای شدنش را خیلی زود بگذارد؛«از سال ۹۷ که وارد فوتبال آسیا شدم طوری عمل کردم که خیلی زود توانستیم برای اولین بار پس از انقلاب به کرسی‌های زیادی در فوتبال قاره دست پیدا کنیم.» اما این مدیر غیرفوتبالی سیاست‌مدار راه رسیدن به قدرت را خوب بلد بود و توانست با برقراری روابط هوشمندانه، حکومت سلطان‌محمد، شاه مالزیایی را بر فوتبال قاره پایان ببخشد و تاج ریاست را بر سر محمد بن‌همام قطری که از نفوذ خوبی هم در تشکیلات جهانی فوتبال برخوردار بود بنشاند. صفایی با رایزنی با فدراسیون‌های کوچک قاره توانست آرای بسیاری را از مجمع کنفدراسیون آسیایی برای دوست عربش بگیرد و او را به ریاست فوتبال آسیا برساند تا ایران و فدراسیون او صاحب قدرتی بی‌رقیب در تشکیلات آسیایی شود و حتی تا آستانه کسب میزبانی جام ملت‌های آسیا در سال ۲۰۰۴ پیش رود. رویایی که البته با جدایی او از فوتبال تعبیر نشد. صفایی با بنا نهادن لیگ حرفه‌ای ایران و با استفاده از نفودش حتی تا یک‌قدمی تصویب قانونی برای پرداخت حق پخش تلویزیونی بازی‌های فوتبال هم پیش رفته بود که با عدم حمایت اهالی فوتبالی، و مخالفت شورای نگهبان و صداوسیما سرانجام در شورای تشخیص مصلحت نظام ناکام ماند. با این وجود او با ساخت کمپ تیم‌های ملی، موفقیت در فوتبال تیم‌های پایه که نسلی جدید را برای فوتبال ملی ایران ساخت و رساندن این تیم‌ها به جام جهانی به مدیری بدل شد تا بسیاری او را لایق‌ترین رییس فدراسیون فوتبال ایران در کنار آتابای بدانند. کسی که تشکیلات فوتبال را با اتاقی محقر در مجموعه ورزشی شهید کشوری تحویل گرفت، و آن را صاحب امکاناتی عریض و طویل کرد؛ «به کمک بن‌همام توانستیم برای سپ بلاتر هم رای جمع کنیم. آخرین کسی که در مجمع جهانی به نفع بلاتر سخنرانی کرد من بودم و سخنرانی من جو را به سود بلاتر برگرداند.» این دلیلی بود که روابط او با روسای فدراسیون جهانی به بهترین سطح برسد تا جایی که حتی پس از جدایی از فوتبال ایران نیز همچنان از تصمیم‌گیران اصلی برای فوتبال قاره آسیا در AFC و از معتمدان FIFA باقی بماند. هرچند بسیاری از منتقدان‌اش این نفود را به دلیل شراکتش در پروژه‌های اقتصادی به همراه بن همام در شرکت ساخت‌وساز بین‌المللی استراتوس می‌دانستند اما او هرگونه رابطه اقتصادی را با هر فرد خارجی تکذیب می‌کند.

عده‌ای معتقدند که صفایی در دوران ریاستش بر فوتبال، تشکیلات تحت امرش را دیکتاتورمآبانه اداره کرده است و درباره‌اش می‌گویند اگر روزی به فدراسیون نمی‌آمد هیچ کس نمی‌دانست چه کاری باید انجام دهد، هیچ وقت حاضر نبود با سازمان ورزش تعامل کند. او در دور اول دولت اصلاحات با «فائقی» و «هاشمی‌طبا» در سازمان تربیت بدنی اختلافات شدیدی داشت که با استفاده از نفوذش در دولت می‌توانست همیشه کار خود را پیش ببرد. اما در دوره دوم ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی با آمدن «مهرعلیزاده» به سازمان ورزش که با ناکامی تیم ملی با بلاژویچ در صعود به جام جهانی همزمان شد، دیگر امکان ادامه همکاری نبود. او در روز افتتاح کمپ تیم ملی درحالی که اختلافاتش با سازمان ورزش به اوج رسیده بود، در جمع خبرنگاران حاضر شد و با گفتن این جمله که فوتبال را به دست نامادری‌اش می‌سپارم، همان طور که سرزده آمده بود، ناگهانی هم رفت.

جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان که تمام شد، شیشه عمر ریاست «محمد دادکان» که فوتبال را از صفایی گرفته بود هم شکست. دادکان که به دلیل لجاجت با رئیس سازمان ورزش به همان سرنوشت صفایی دچار شده بود، پس از ناکامی تیم ملی در جام جهانی و در حالی که کمترین محبوبیتی در میان فوتبال‌دوستان نداشت، از سوی «علی‌آبادی» برکنار شد. علی‌آبادی که با وجود تمام اختلافات، یک سال تمام از ترس تعلیق فوتبال ملی و بازماندن تیم از جام جهانی، مجبور به تحمل دادکان شده بود، از فرصت استفاده کرد و پس از آخرین بازی تیم با آنگولا حکم اخراج رئیس فوتبالی فدراسیون را صادر کرد؛ حکمی که چند ماه بعد و با بی‌توجهی مسوولان سازمان ورزش به تعلیق انجامید. مدیرانی که عنان فوتبالشان را به داریوش مصطفوی سپرده بودند که می‌گفت:«فیفا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» و همچنان اعتقاد داشت با بده‌بستان‌های پشت پرده می‌توان تمام مشکلات را حل کرد، با این وجود فوتبال سرانجام به جایی رسید که فیفا چهار ماه پس از ضرب‌الاجلی که برای ایران تعیین کرده بود، فدراسیون را تعلیق کرد. درست در آستانه آغاز بازی‌های المپیک آسیایی، فوتبال ایران دچار بحران شد و فیفا شرط رفع تعلیق را تعیین کمیته انتقالی برای تغییر اساسنامه ایران و برگزاری انتخابات قرار داد. مذاکرات نمایندگان سازمان ورزش که به واسطه حمیدرضا آصفی با نمایندگان فیفا انجام شد، سازمان ورزش ایران را آگاه کرد که این بار چاره‌ای غیر از پذیرش بی‌قید و شرط شروط فیفا ندارند. اینگونه بود که بنا شد کمیته‌ای انتقالی مسوولیت اداره فوتبال ایران را بر عهده بگیرد. با توافق طرفین برای سپردن فوتبال به کمیته انتقالی، سازمان ورزش آنچه را که حتی فکرش را نمی‌کرد پذیرفت تا از بن‌بستی که در آن گیر کرده بود رها شود. سپردن اختیار فوتبال به محسن صفایی، یکی از تندروترین اعضای جبهه مشارکت و تن دادن به ریاست او بر فوتبال اتفاقی بود که یاران احمدی‌نژاد هیچگاه تصورش را نمی‌کردند. آنها که یک سال خون جگر خورده بودند تا دادکان را برکنار کنند و صاحب فوتبال شوند با یک اشتباه بزرگ از چاله به چاه افتاده بودند. تلاش‌ها برای متقاعد کردن فیفا به انتخاب رئیسی دیگر برای کمیته انتقالی به جایی نرسید تا آنها مجبور شوند تا فوتبال را بار دیگر به دست صفایی بسپارند؛او که می‌گوید:«از ابتدا تمایلی به پذیرش این پست نداشتم چون می‌دانستم که دولت حاضر نیست من در این تشکیلات باشم اما بلاتر و بن‌همام مرا در مقابل کار انجام شده قرار دادند چون می‌گفتند کس دیگری که بتواند این مسوولیت را بپذیرد و آنها هم بشناسندش را سراغ ندارند.» و این گونه از یک سال و دو ماه قبل صفایی باری دیگر به فوتبال ایران برگشت. فوتبالی که پس از جام جهانی به ویرانه‌ای بدل شده بود. صفایی و یارانش یعنی «خبیری» و «غفاری»، در کنار «کیومرث‌ هاشمی»، «علی رغبتی» و «محمدحسن انصاری‌فرد» باید تحت نظر صفایی مسوولیت اداره فوتبال، تنظیم اساسنامه و برگزاری انتخابات فدراسیون را می‌پذیرفتند. در دو ماه نخست به دلیل اختلاف صفایی با سازمان کاری پیش نرفت تا اینکه صفایی به هدفش رسید و سازمان را ناچار به برکناری مصطفوی از دبیری موقت فدراسیون فوتبال کرد. پس از این تازه داشت مراحل تنظیم اساسنامه آغاز می‌شد که بحران بازی‌های تیم ملی المپیک و تعطیلات نوروزی، کار را با وقفه‌ای یک‌ماهه مواجه کرد. اساسنامه جدید را باید مهدی خبیری و علی رغبتی می‌نوشتند و بعد صفایی از یک سو آن‌ها را با اساسنامه فیفا تطبیق می‌داد و از سوی دیگر تیم‌های مختلف در سازمان ورزش باید تبصره‌هایی را در این بندها می‌یافتند که تا فوتبال همچنان تحت نظر سازمان ورزش اداره شود.

این کار تا اردیبهشت‌ماه طول کشید و تازه اردیبهشت‌ماه بود که برای اولین بار اساسنامه جدید ایران برای تائید نهایی به فیفا فرستاده شد؛ اما کمتر از دو هفته بعد فیفا اساسنامه را با ایرادهایی بسیار به تهران عودت داد؛ «فیفا اعلام کرد هیچ یک از نمایندگان سازمان و کمیته ملی المپیک حق عضویت در مجمع را ندارند.» این را یکی از اعضای کمیته انتقالی در زمان نگارش اساسنامه، به خبرنگار شهروند امروز می‌گوید. این نظر فیفا اما به هیچ وجه برای مسوولان سازمان قابل قبول نبود چون نه‌تنها تا پیش از این همیشه رئیس مجمع و همه‌کاره فوتبال بود. سازمان مدعی بود چون تمام هزینه فوتبال را دولت می‌پردازد پس متولی فوتبال هم باید دولت باشد. این استدلالی بود که ماه‌ها قبل، محمدرضا آخوندی سخنگوی سازمان ورزش به خبرنگار شهروند امروز گفته بود. سازمان که نمی‌توانست شرایط فیفا را بپذیرد در این ماه‌ها سعی می‌کرد با صفایی که حالا تعاملی نزدیک را با نمایندگان سازمان ورزش برقرار کرده بود، نظر فیفا را عوض کند. اینگونه بود که فیفا در مرحله دوم بعضی از شرایط ایران را پذیرفت؛«وقتی برای بار دوم اساسنامه را فرستادیم، فیفا قبول کرد رئیس سازمان عضو مجمع باشد اما حق نداشت که رای دهد.» این قسمت از حرف‌های صفایی در نود را علی رغبتی و کیومرث هاشمی هم در گفت‌وگو با «شهروند» تایید می‌کنند؛ اما هاشمی در برابر بخش دوم از حرف‌های صفایی که گفته بود به اصرار سازمان با فیفا مکاتبه کرده و قول داده است در صورتی که علی‌آبادی و هاشمی کاندیدای شرکت در انتخابات نشوند، رد می‌کند. با این وجود یکی از اعضای سازمان با تایید حرف‌های صفایی به شهروند می‌گوید:«پس ازحضور صفایی در اجلاس فیفا در حالی که مکاتبات دو طرف به بن‌بست رسیده بود، فیفا به این دو عضو حق رای و انتخاب در مجمع را داد و اساسنامه ایران را تایید کرد.» اساسنامه‌ای که چندی بعد در هیات دولت ایران هم تایید شد تا انتخابات مجمع در روز ۲۳ مهر برگزار شود.

انتخابات ۲۳ مهر باید برگزار می‌شد؛ اما سازمان به وعده‌اش عمل نکرد. آنها به دستور مستقیم «محمود احمدی‌نژاد»، محمد علی‌آبادی، رئیس سازمان ورزش را کاندیدای شرکت در انتخابات کردند و برای اینکه او بی‌رقیب در رقابت حاضر شود تلاش کردند تا با باطل کردن آرای اعضای مجمع به مصطفی آجورلو تنها رقیب رییس او را از انتخابات بیرون بگذارند؛ اما صفایی که برای پایان بی‌سامانی فوتبال وقتی علی‌آبادی در انتخابات شرکت کرد هم موضوع را به فیفا اطلاع نداده بود، رای به بازگشت آجورلو به انتخابات داد تا سازمان باتدارک استعفای دسته جمعی حاضران در انتخابات مانع از تعیین رییس فدراسیون شود. بار دوم با کنار رفتن آجورلو، همه چیز برای در اختیار گرفتن کامل فدراسیون برای محمد علی‌آبادی و دوستانش آماده بود. اما این بار فیفا بود که وارد ماجراشد و انتخابات را منحل کرد. فیفا اعلام کرد انتخابات باید بدون حضور رییس سازمان ورزش یعنی علی‌آبادی برگزار شود. اتفاقی که احمدی‌نژاد و دیگر افراد دولت آن را به اقدام صفایی علیه منافع ملی تعبیر کردند تا کار به مجادله صفایی در برنامه تلویزیونی نود با نماینده‌های سازمان ورزش بینجامد. مجادله‌ای که بسیاری از بینندگان معتقد بودند در آن، صفایی با قدرت کلام و استدلال‌هایش توانسته دو نماینده سازمان را مغلوب کند. در نود، صفایی فاتحانه حرفش را به کرسی نشاند و خودش را از اتهام خیانت مبرا کرد. اما مهمتر از نتیجه مجادله این بود که علی‌آبادی پیش از آن در مقابل اصرار فیفا ناگزیر به استعفا شده بود. حالا برای فوتبال تنها دو گزینه باقی مانده بودند. کفاشیان و شهنازی که با استعفای دومی پیش از انتخابات ماجرا به گونه‌ای رقم خورد که فوتبال ایران برای چهار سال به علی کفاشیان دبیر کنونی کمیته المپیک سپرده شود.

با برگزاری انتخابات، کار کمیته انتقالی فیفا نیز به پایان رسید و صفایی‌فراهانی که ناخواسته بیش از یکسال دیگر را در فوتبال ایران گذرانده بود از آن جدا شد اگر چه همچنان در مجامع جهانی حضور خواهد داشت؛ صفایی‌فراهانی که تاکید داشت قصد ادامه حضور در فوتبال را ندارد و در آن هم نماند. او که می‌گوید شصت ساله است و حتی به عنوان نماینده نیز در هیچ شرایطی به مجلس باز نخواهد گشت. صفایی‌فراهانی که در پاسخ به پرسش «شهروند» در مورد تمایل‌اش به ریاست جمهوری هم تنها به لبخندی بسنده می‌کند و می‌گوید: هیچوقت! او دیگر نمی‌خواهد در هیچ پست و مقامی ظاهر شود؛ اگرچه شاید روزی دوباره ناگزیر برگردد، همانگونه که دست برقضا به فوتبال برگشت!

● گفت وگو با صفایی فراهانی درسه پرده

اکبرمنتجبی-سیامک رحمانی-محمد طاهری- محسن صفایی‌فراهانی نه‌تنها یک چهره ورزشی، بلکه توامان یک مدیر اقتصادی و یک فعال سیاسی است. به همین علت است که او ناگهان کشف می‌شود و قابلیت‌های خود را در هر مجموعه‌ای که قرار می‌دهد، نشان می‌دهد. در ایران امروز، کمتر کسی را می‌توان چنین یافت که نه‌تنها در بطن حوادث ورزشی، بلکه در کوران حوادث سیاسی و نیز اقتصاد بیمار خوش بدرخشد و صفایی‌فراهانی چنین است. تمام مدیران اقتصادی از او به نیکی یاد می‌کنند، فوتبالیست‌ها حسرت بازگشت او به فدراسیون را دارند و سیاسیون زمانی در تدارک آن بودند که او را شهردار تهران کنند. اکنون او سودای هیچ منصبی را ندارد. می‌گوید نه در انتخابات مجلس شرکت می‌کنم، نه دیگر به دولت بازمی‌گردم و نه به فوتبال.

در صحبت‌هایی که حدود یک ماه و نیم پیش داشتیم، گفتید که نظر فیفا این است که در فدراسیون فوتبال به‌عنوان یک ان.جی.‌او سیاست‌های دولت حاکم نباشد. آن زمان تاکید داشتید که فیفا با فدراسیون از نظر شکلی مشکلی ندارد، و چون همه نهادها و مدیران ما به‌نوعی دولتی هستند فیفا پذیرفته که اساسنامه به‌همین شکلی که از طرف ما ارائه شده و آنها قبول کرده‌اند اعمال شود و حتی با معاون رئیس‌جمهور هم مشکلی نخواهند داشت. به‌نظر می‌رسد همان موقع هم شما می‌دانستید که این مشکلات پیش می‌آید، اما فکر می‌کردید می‌توان آن را حل کرد. شاید هم درمورد رایزنی‌هایی که با فیفا داشتید ودر آن برنامه تلویزیونی به آن اشاره شد، افرادی که خارج از کمیته انتقالی و سازمان بودند در جریان قرار نمی‌گرفتند. چه اتفاقی افتاد که رایزنی‌ها به نتیجه نرسید و شما ناچار شدید از موضع خودتان عدول کنید؟

مطلب به شکلی که شما اشاره کردید نبوده، موضع فیفا از اولین اساسنامه‌ای که فرستادیم برای همه اعضای کمیته انتقالی روشن بود. یعنی فیفا بلافاصله عکس‌العمل نشان داد و نامه مکتوب نوشت که هیچیک از کادرهای دولتی بدون اینکه عضو فدراسیون فوتبال باشند نمی‌توانند عضو مجمع باشند. نتیجتا فیفا بسیاری از کسانی که سازمان برای عضویت در مجمع پیشنهاد کرده بود، از رئیس سازمان تا معاونین و مدیران کل و کمیته ملی المپیک را کنار گذاشت. توجیهاتی که من برای فیفا کردم و آنها را متقاعد کردم در رابطه با فدراسیون فوتبال نبود، در رابطه با مجمع بود ودلایل خودش را هم داشت. من اصرار داشتم با نظام مدیریتی که در ایران وجود دارد نمی‌توان فدراسیون را مثل اروپا اداره کرد. من به فیفا پیشنهاد دادم که بهتر است با واقعیت‌های داخلی ایران آشنا شوند، آنها را بپذیرند و به آن احترام بگذارند. آنها هم با اطلاعاتی که طی مذاکرات متعدد به آنها دادم قانع شدند که امکانات ورزش در ایران تا چه حد دولتی است و به‌رغم اینکه با این وضع مشکل زیادی داشتند پذیرفتند که رئیس و معاون سازمان می‌توانند عضو مجمع شوند ولی از آنجا که تجربه کشورهای جهان سوم را داشتند اصرار داشتند که جمله‌ای در انتهای پاراگراف نوشته شود که به‌هیچ‌وجه اینها نمی‌توانند انتخاب شوند. آنها این متن را برای ما فرستادند و ما آن را مجددا در کمیته انتقالی مورد بحث قرار دادیم. نهایتا اعضای سازمان گفتند که از بدو تاسیس سازمان سابقه نداشته که رئیس سازمان تواما رئیس فدراسیون هم باشد و این در معنای توهین است و از نظر ضوابط داخلی کار درستی نیست. من باز هم تلاش بسیاری کردم که با شرط اینکه آقایان به‌هیچ‌وجه نمی‌آیند و مسوولیتی نمی‌گیرند این دو جمله حذف شود. که آنها هم همانطور که در تلویزیون توضیح دادم، گفتند حذف این جمله به این معنا نیست که ما دیگر ابزاری نداریم، اگر چنین اتفاقی بیفتد و ما مطلع شویم حتما با آن برخورد می‌کنیم. پس تا اینجا همه آقایان می‌دانستند که چه پروسه‌ای طی شد و چه اتفاقی افتاد. تا اینکه در آخرین ساعات ثبت‌نام آقای معاون رئیس‌جمهور تشریف آوردند ثبت‌نام کردند و در انتخابات درگیر شدند. به‌هر حال ما با یک عمل انجام شده مواجه شده بودیم. از طرفی نگاه‌مان به داخل ایران و شرایط و امکانات ورزش ایران بود. از طرف دیگر مقررات بین‌المللی و شرایط فیفا را می‌دانستیم. به‌همین لحاظ تلاش کردیم که به کل مجموعه کمک کنیم. بدون اینکه به ای.اف.سی چیزی از ثبت‌نام معاون رئیس‌جمهور بگوییم به آنها گفتیم اگر چنین اتفاقی بیفتد از نظر ما اتفاق خوبی است، بدلیل اینکه امکانات وسیعی به فوتبال ایران آورده می‌شود. آنها هم گفتند این اصلا سنت خوبی نیست و دقیقا همان چیزی است که باید از آن فاصله بگیریم. ولی از آنجا که از این سو اصرار زیادی برای آمدن وجود داشت ما بیشتر سعی می‌کردیم به این طرف کمک کنیم تا آن طرف. بخصوص با توجه به شرایطی که در کشور جاری و ساری‌ست ما فکر کردیم که این می‌تواند کمک کند. تا اینکه همان طور که قبلا هم گفته شد آقایان در یک برخورد سیاسی و با کناره‌گیری تعداد زیادی از افراد انتخابات را به تعویق انداختند که من همان موقع هم گفتم مفهوم این اتفاق این است که ما باید این فرآیند را بطور کامل کنار بگذاریم.

▪ با به تعویق انداختن انتخابات چه هدفی را دنبال می‌کردند و می‌خواستند چه نتیجه‌ای بگیرند؟

ـ هیچ‌وقت بیان نشد ولی من برداشت خودم را عرض می‌کنم. به‌نظر من آنها نمی‌خواستند به‌هیچ‌وجه با کسی که منتسب به آقای قالیباف بود در یک انتخابات رودررو شوند ولو اینکه می‌دانستند در آن انتخابات خودشان پیروز می‌شوند. به همین دلیل هم وقتی دیدند شرایط به آن شکل پیش می‌رود، انتخابات را با این ریسک که ممکن است همه چیز به‌هم بریزد عقب انداختند. به‌مجرد اینکه دوباره ثبت‌نام به‌عمل آمد و خبرگزاری‌های ایران انعکاس این خبر را دادند آنها بلافاصله عکس‌العمل نشان دادند و اگر اشتباه نکنم روز اول آبان تلفنی اطلاع دادند که این عمل امکانپذیر نیست و اگر این خبر صحت دارد به آنها اعلام کنید که این‌کار را نکنند. من بلافاصله در جلسه‌ای که داشتیم این موضوع را مطرح کردم. در همان فاصله در نشست یک‌روزه‌ای که در فیفا برگزار شد هم مسوولان از این جریان ابراز نگرانی کردند. من مجددا در جلسه‌ای که در ششم آبان‌ماه در کمیته انتقالی داشتیم این موضوع را به آقایان منتقل کردم و گفتم که من به فیفا قول داده‌ام که این موضوع کنترل شود. آقایان قبول نکردند و نهایتا نامه رسمی فیفا برای ایران آمد که من آن را به‌صورت مکتوب برای رئیس سازمان و اعضای کمیته انتقالی فرستادم. آقایان از همان موقع تلاش گسترده‌ای را شروع کردند و از مسیر‌های مختلف تماس گرفتند. نهایتا هم در سفری که برای بازی‌های داخل سالن به شرق آسیا داشتند از چین به کوالالامپور رفتند و با آقای بن‌همام ملاقات کردند. نمی‌دانم ایشان چه برداشتی از آن جلسه داشتند ولی آقای بن‌همام در تماس تلفنی که بلافاصله بعد از آن با من داشت گفت این خواسته به‌هیچ‌وجه قابل پذیرش نیست. با این‌حال به‌خاطر اصراری که آقایان داشتند ما جلسه‌ای را برای ۴ دسامبر تنظیم کردیم که با حضور نمایندگان فیفا و سازمان تربیت بدنی بار دیگر این موضوع بررسی شود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید