شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فوتبال ایرانی


فوتبال ایرانی

مدتها به این نام که بی دلیل به فوتبال هردمبیل ما داده شده است فکر میکردم و با وجود علاقه به بعضی خصوصیات بازیکنان ایرانی, هرگز به این نتیجه نرسیدم که فوتبال ایران دارای سبک و سیاق مشخصی ست که به ان میتوان به عنوان یک خصیصه فوتبالی و متعلق به فوتبال ایران اعتنا نمود

مدتها به این نام که بی دلیل به فوتبال هردمبیل ما داده شده است فکر میکردم و با وجود علاقه به بعضی خصوصیات بازیکنان ایرانی، هرگز به این نتیجه نرسیدم که فوتبال ایران دارای سبک و سیاق مشخصی ست که به ان میتوان به عنوان یک خصیصه فوتبالی و متعلق به فوتبال ایران اعتنا نمود.

فوتبالی که کاملا متکی به توانائی های فردی بازیکنان خود میباشد و کوچکترین تاکتیکهای تیمی در ان به سختی انجام میپذیرد را نمیشود به عنوان یک نوع قابل تبلیغ از این ورزش تیمی به جهان معرفی نمود و انتظار داشت که این نوع عقب مانده از فوتبال قادر به معجزه باشد هر چند که گاه گاهی سکه شانس به این فوتبال ایرانی روی خوش نشان داده است و همین مسئله باعث بوجود امدن توهم در عده ای گردیده که فوتبال ما همیشه قادر است معجزه گر بوده و همانگونه که بدون سزاواری از سد استرالیا و بحکم شانس گذشتیم و مسافر جام جهانی ۱۹۹۸ شدیم ، همیشه هم قادر به اینکار خواهیم بود.

فوتبال ایران با وجود تغییرات فراوان در این رشته ورزشی و بخصوص بعد از دهه ۷۰ میلادی هرگز قادر به وجود اوردن تیم بمعنی حقیقی نشد که این مسئله از جنبه های مختلف اجتماعی قابل بررسی ست، اما اینکه چرا تا به حال فوتبال ما با وجود این نقیصه قادر به نتیجه گیری بوده است نیز قابل تعریف است!

مهمترین رمز موفقیتهای مقطعی فوتبال ایران در اسیا خصوصیتهای ژنتیکی و هوش ذاتی بازیکنان ایرانی ست که اگرنبود با وجود تمامی مشکلات اموزشی و پرورشی در ایران ما هرگز نباید افتخاری ورزشی بدست میاوردیم زیرا حتی امروز هم اکثر مدارس فوتبال تنها دکانی ست برای کسب درامد عده ای و بیشتر بازیکنان مطرح هنوز هم دست اورد زمینهای خاکی محلات و علاقه شخصی بازیکن میباشند تا تلاش سیستمی مدون برای یافتن استعدادها در سنین پایه و اموزش انان برای بهره دهی به تیمهای باشگاهی و ملی در اینده.

اخرین بازی تیم ملی ایران در تورنمنت قطر رگه هائی از پیشرفت را نشان داد، اگرچه این بازی برای هیچکدام از دو تیم انقدرها از نظر نتیجه گیری اهمیتی نداشت زیرا نتیجه تاثیری در سرنوشت هیچکدام از دو تیم نداشت اما برای هر دو تیم از نظر تدارکاتی مهم بود و برای ما مهمتر زیرا فوتبال و تیم ملی ایران در مرحله سختی از تصمیم گیری برای اینده خود قرار دارد که یا هر چند به کندی اما در نهایت قادر خواهد بود که فوتبال ایران را به مرز حرفه ای بودن برساند و یا این تلاش شکسته خورده و فوتبال ایران با سر بداخل چاهی سرنگون خواهد شد که بیرون امدن از ان تنها با بازگشت به همین مرحله فعلی و شروع مجدد با برخورد با همین مشکلات همراه خواهد بود. از دست دادن این امکان فعلی و بازگشت به فوتبالی که در ان با جمع نمودن تعدادی بازیکن و ساختن یک تیم نیم بند که بدون کوچکترین ساختار تیمی و تنها با استفاده از علی کریمی ها و مهدی مهدوی کیا ها و خداد عزیزی ها و کریم باقری ها و البته به شرط یافتن انان در کوتاه مدت و بدست اوردن نتایجی مقطعی و دوباره بعد از مدتی شروع شکستها و چکنیم ، چکنیم های همیشگی و البته با توجه به این مسئله که امروز کار به سادگی گذشته نیست زیرا دیگر کشورهای اسیائی همانند گذشته ضعیف و از پیش باخته هم نیستند.

بازی با کره شمالی نشان دهنده چندین جنبه مثبت در تیم ایران بود که اگر بخواهیم به اهم انان بپردازیم باید پیش از هر چیزانگشت بروی تلاش بازیکنان برای ارائه یک بازی تیمی بگذاریم .

در این تیم بسادگی قابل دیدن بود که برعکس گذشته این توپ است که میدود و نه بعضی از بازیکنان، تلاش برای ارسال توپ به تمامی نقاط زمین اگرچه از استاندارد سرعت لازم هنوز برخوردار نبود و هنوز بازیکنان در ارسال پاسهای سریع و صحیح مشگل داشتند اما بسادگی میشد دید که چیدمان تیم در هردو سمت چپ و راست درستتر از همیشه بوده و توپ به تناوب از هردو جناح به بازی گرفته میشد و این خود بهترین دلیل برای مجبور به دفاع شدن تیم کره شمالی بود و تصاحب۶۴% زمان مالکیت توپ در نیمه اول و ۶۱% در نیمه دوم برای تیم ما.

بازیکنان در حال فهمیدن این مهم هستند که هر چه بیشتر قادر به حفظ توپ و پاسکاری صحیحتر باشند ، بهتر میتوانند خود را به تیم حریف دیکته نمایند و اگرچه بازیکنان ما قادر به بوجود اوردن موقعیتهای زیادی بروی دروازه کره نمیشدنداما تلاش انان حداقل تیم کره را زمینگیر نموده بود که این قدم بزرگی در شناخت صحیح از نوع بازی مدرن فوتبال میباشد و البته این حقیقت که تنها مهاجم تیم ما قادر به فضاسازی برای دیگران نبود که این به برداشت غلط بازیکنان ایرانی از نحوه بازی یک سنتر فوروارد برمیگردد و البته عاقبت بخیر شدن علی دائی با ان نوع بازی در صورتیکه به نظر میرسد برای این نوع تاکتیک تیمی میلاد میداودی بسیار مناسبتر است و مفیدتر، که علت ان نوع حرکتهای او وقدرت بالای حفظ و بازی با توپ او میباشد.

تعداد زیاد پاسهای عرضی در زمانی که تیم قادر به پیشروی بود ولی با پاسهای عرضی اینکار را به تاخیر انداخته و یا موقعیت را با پاس به عقب دادن از بین میبردند نیز کم نبود که این بیش از هرچیز بدلیل نبود یک بازی ساز کلاسیک در مرکز زمین میباشد که باید هر چه سریعتر برای ان فکری نمود، خوشبختانه در این نوع سیستم بازی احتیاجی به بازیکن خشک و بی تکنیکی مثل “علی دائی”احساس نمیشود و برعکس و بیش از همیشه، نوع بازی علی کریمی ست که میتواند با پاسهای درست و سریع و به موقع این تاکتیک تیمی را به شکوفائی برساند که متاسفانه این نوع بازیکن نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا کم شمار است .

شاید حال بشود متوجه شد که چرا قطبی چندان مایل به استفاده از خلعتبری در زمان طولانی نیست و این کاملا روشن است که خلعتبری بازیکنی نیست که بتواند ۹۰ دقیقه از تمامی خصوصیتهای ممتازش استفاده کند و همینطور انصاری فرد که در همین ابتدای راه باید بفهمد که دورانی که تمامی توپها به علی دائی ختم میشد تمام شده است و او چنانچه مایل است در بازی شرکت داشته باشد و مثل بازیهای اخیر بیشتر زمان بازی را کاملا بی تاثیر نباشد باید نوع دیگری به همکاری با تیم بپردازد، او زمانی به عنوان سنترفوروارد به تیم ملی ایران پیوسته است که دیگر نه مانند علی دائی در اطرافش بازیکنانی مثل مهدوی کیا ، عزیزی، باقری و یا کریمی قرار دارند و نه بازیکنان دیگر تیمهای اسیائی تا به ان حد گذشته ضعیف هستند و اگر کمی باهوش باشد با نگاه به فیلمهای بازیهای ۵ سال اخر بازیگری علی دائی برای تیم ملی متوجه میشود که هیچ مربی عاقلی با فرستادن بازیکنی با خصوصیتهای علی دائی به زمین عملا تیمش را ۱۰ نفره به مصاف حریفان نمیفرستد و او با توجه به اینکه از تکنیک برتری نسبت به “دائی” برخوردار است ، بهتر است خود را بیشتر در اختیار تیم قرار داده و برای تصاحب توپ حرکت خودرا بیشتر نماید در غیر اینصورت بهتر است بفهمد که فوتبال ایران برای اینکه “دائی” صاحب رکوردشود تمام تحملش را خرج نموده و دائی چیزی از تحمل مردم برای امثال او باقی نگذاشته است!

سیستم ۴-۲-۳-۱ قطبی در صورتی کاملا مفید خواهد بود که تمامی عناصر مورد نیازش را در خود داشته باشد و یا از بین بازیکنان موجود بتواند نیازهایش را رفع نماید، به عنوان مثال استفاده از بازیکنان چپ پا و راست پا در جناحین مخالف برای استفاده از ضربات کاشته به این دلیل اعمال میشد که به عنوان مثال یک بازیکن چپ پا به راحتی قادر به ارسال سانتر و یا شوتهای دقیقتر داخل پا از سمت راست میباشد که استفاده درستی ست و نشانگر اینکه بهترینهای ما قادر به استفاده صحیح از ضربات رو و بیرون پا نیستند و این وظیفه مربی تیم ملی نیست که این را به انان بیاموزد و در واقع برای یادگیری انان دیر است!!!

در پایان باید گفت که تیم ملی اگرچه زهردار بازی نکرد اما با نزدیکی خطوط تیم به هم و انجام پرس بروی حریف ، عملا نوع مطمئنتری از دفاع منطقی و زمینه سازی برای بازی هجومی را به نمایش دراورد و در همین شیوه، کم کم شاهد جاافتادن حاج صفی و فراموش نمودن بهانه بازی در پست غیر تخصصی که نتیجه درک بازیکنان تیم از اهمیت دادن به تاکتیک تیمی و ارجح دانستن ان به تکنیک فردی ست و اگر این تنها کاری باشد که قطبی برای فوتبال ما انجام دهد باید بعد از ان بگوئیم که فوتبال ایرانی هویتی یافته است و قطبی کسی ست که این هویت را به ان داده است !

سیروس



همچنین مشاهده کنید