چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

چه کسی به خیانتکار شلیک کرد


چه کسی به خیانتکار شلیک کرد

واکاوی یک حادثه در تاریخ معاصر ایران ترور امین السلطان

عده ای از مورخین معتقدند که وقتی صدای تیر مرحوم میرزا رضای کرمانی در صحن عبدالعظیم حسنی پیچید وبلافاصله ناصرالدین شاه کشته شد اولین ترور سیاسی تاریخ معاصرایران رقم خورد اما در مقابل این گروه گروهی دیگر معتقدند که قبلا هم ترور هایی اینچنینی در طول تاریخ مشاهده می شود اما فرقش با ترور میرزا رضا کرمانی در ماهیت آن بود و بواسطه این است که ترور میرزا رضای کرمانی را یک ترور سیاسی می دانند چرا که نوعی ایدئولوژی در پشت سر اقدام وی مشاهده می شود. ادوارد براون می‌نویسد: «میرزا رضا، ضارب او در باز پرسی اولیه گفته بود چنین شجر را باید قطع کرد که دیگر این نوع ثمر ندهد.»

به هر صورت ترور‌ها ی بعدی نیز در تاریخ معاصر دیده می شود ترورهایی که گاهی به صورت انفرادی دیده می شود و فرد ضارب وابستگی به هیچ گروهی ندارد و در بعضی از موارد هم افرادی بودند که به نمایندگی از گروهها و انجمن هایی دست به ترور می زدند.البته اوج ترورها را باید در دوران مشروطه دید به‌طوری که در این دوران افرادی چون شیخ فضل الله نوری آماج حمله ددمنشأنه کریم دوات گر قرار می گیرد و یا سید عبدالله بهبهانی در منزلش به شهادت می رسد در این میان ترورها بیشتر افرادی را نشانه می گرفت که به نوعی مخالف مرام یا عقیده گروه دیگر بود و هر گروه سعی در حذف فیزیکی افراد سر شناس گروه روبه‌رو می کردند در این بین همواره سعی بر این بود که این ترور به نوعی صورت بگیرد که دست افراد سر شناس در این ترورها رو نشود البته لازم به ذکر این نکته است که تعدادی از گروهها نیز مانند کمیته مجازات از این قاعده مستثنا بوده و در اکثر ترورها با انتشار شبنامه هایی مسئولیت ترور‌ها را به عهده می گرفتند.

هر چند برای شناخت این گروه باید بحث مفصل و مستقلی را در وقت مقتضی انجام دهیم اما یک نکته در اینجا جا دارد که عنوان شود و آن این است که کمیته مجازات آن‌گونه که در اساسنامه خود عنوان می کند طی طریق نکرده و در بعضی از ترورها دچار انحراف می شود. به هر حال در این شماره قصدمان این است که به بررسی یکی از ترورهای تاریخ معاصر بپردازیم تروری که هنوز که هنوز است در نوع و عاملان آن بین بسیاری از مورخین اختلاف است. امین السلطان در سلطنت ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه، وزیر اعظم بود. و اداره مملکت را به عهده داشت. حتی زمانی که بر اریکه قدرت نبود نفوذش بر سیر حوادث تأثیر می‌گذاشت.

چنانچه در صدارت سلطان عبدالمجید میرزا عین‌الدوله شبکه مرتبط با وی مردم را به شورش بر ضد صدراعظم تشویق و تحریک می‌کردند و از بذل مال برای برکناری عین‌الدوله و به قدرت رساندن مجدد امین‌السلطان دریغ نداشتند. در زندگی سیاسی‌اش فراز و نشیبهای زیادی به چشم می‌خورد. از این روست که گروهی او را از حامیان انگلستان و برخی دیگر از حامیان روسیه دانسته‌اند. امین‌السلطان که در دوره ناصرالدین شاه با قدرت و استبداد تمام فرمان می‌راند، در دوره مظفرالدین شاه قدرتش را با تطمیع و زدوبندهای سیاسی حفظ می‌کرد؛ سرانجام در سلطنت محمدعلی شاه جامه مشروطه بر تن کرد و توانست به صدارت برسد.

همین فراز و نشیبهاست که دستیابی به شناخت صحیح و دقیق را درباره عملکرد سیاسی او مشکل می‌سازد. به هر حال پیش از پرداختن به این ترور سیاسی مختصری باید در مورد دوران سیاسی امین السلطان و پادشاهان دوران زندگی او بیان کنیم چرا که این امر می تواند باعث روشن شدن بخشی از تاریخ زندگی این مرد مرموز تاریخ می شود مردی که حتی مرگش نیز با نوعی راز و رمز همراه بود.به هر حال نباید فراموش کنیم که ماجرای نهضت تنباکو در اواخر دوره سلطنت ناصرالدین شاه، حکایت از تغییر اوضاع می‌کرد که وقایع بعدی، آن را بر آفتاب افکند. هر چه بود این پادشاه عجیب و هوس‌باز که به‌رغم ادعاهای اصلاح‌طلبانه، دوران حکومتش از ظلم و بی‌عدالتی و دادن امتیازات فراوان به بیگانگان بود، چند روز قبل از برپایی جشن پنجاهمین سال سلطنتش به دست یکی از مریدان سید جمال در حرم حضرت عبدالعظیم کشته شد. با مرگ ناصرالدین شاه، فرزندش مظفرالدین میرزا برای احراز سلطنت از تبریز ولیعهد نشین فراخوانده شد.

وی در سال ۱۲۶۹ق متولد شد و از کودکی تحت تربیت معلمان روسی قرار گرفت. این شاهزاده به داشتن تمایلات آزادیخواهانه مشهور بود ولی به شدت زیر نفوذ روس‌ها قرار داشت. مظفرالدین میرزا در انتشار روزنامه «اخبار ناصری» در تبریز یاری کرد و روزنامه «قانون» را می‌خواند. پس از رسیدن به حکومت نیز با عزل میرزا علی اصغر خان امین‌السلطان از صدارت (۱۳۱۵ق) و تاسیس چند مدرسه مدرن و برخی اقدامات دیگر، پادشاهی اصلاح‌طلب نشان می‌داد ولی انتصاب مجدد فرد اخیر پس از ۲ سال به مقام صدارت، این کورسوی امید را نیز به یأس مبدل ساخت.

بازگشت امین‌السلطان به قدرت که به خباثت ذاتی معروف بود، بلافاصله اولین وام روسی را در تاریخ۱۳۱۷ق به دنبال داشت. این امر و سفر شاه به اروپا در سال۱۳۱۸ق با ولخرجی‌های فراوانش موجب نارضایتی بسیار شد و شورش‌هایی در تهران ـ ظاهرا علیه حاکم شهر اما در واقع علیه حکومت ـ به دنبال آورد. به سال۱۳۱۹ق، وام دیگری نیز از روسیه اخذ شد که آن هم صرف سفر شاه به اروپا در سال بعد گردید.

در این میان فساد و بدخواهی امین السلطان به اوج رسید و نارضایتی‌های زیادی را در پی آورد. در تاریخ مشروطه آمده:« مردم مظفرالدین شاه را ساده دل و ناتوان شناخته و همه بدی‌ها را از میرزا علی اصغر خان اتابک [امین السلطان] می‌دانستند.در این زمان در ایران، رشته کار به دست ۲ گروه می‌بود یکی درباریان و نزدیکان شاه که سخنی به او توانستندی رسانید و دیگری علما...اتابک در میان هر گروه دشمنانی می‌داشت… این مرد افزار کارش خوشرویی با مردم و دلجویی از هواداران خود و پول دادن به دیگران می‌بود و همیشه با اینها کار خود را پیش بردی ولی این زمان آن افزار کند گردیده و کسانی به دشمنی‌اش برخاسته بودند که پول نمی‌گرفتند و فریب نمی‌خوردند…»

به هر حال همکاری بهبهانی و شیخ فضل الله ـ ۲ تن از مجتهدان بنام تهران ـ و نامه‌هایی از جانب آخوند خراسانی و حاجی میرزا حسین تهرانی ـ مراجع تقلید شیعه ـ مبنی بر رنجیدگی اتابک در نجف، همچنین تبلیغات روزنامه «حبل المتین» کار خود را کرد و امین السلطان از جانب علما مظنون به تکفیر شد و به دنبال آن در جمادی الثانی۱۳۲۱ق از کار برکنار و راهی اروپا شد. مظفرالدین شاه، عین‌الدوله را به صدارت نشاند و چون فرد اخیر در زمان اتابک از منتقدان سر سخت او ‌بود، امید به بهبود اوضاع می‌رفت اما این گونه نشد و مجددا امین السلطان بر سر کار برگشت.

میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان از مشاهیر و وزرای عهد قاجاریه در سال ۱۲۷۵ق در تهران متولد شد. پدرش میرزا ابراهیم آقا امین‌السلطان از رجال دوره ناصری مقام وزارت داخله و دربار را به عهده داشت. وی تحصیلات خود را در زمینه‌های ادبیات فارسی و علوم مختلف نزد معلمان خصوصی فراگرفت و در نظم و نثر صاحب نظر شد. در سال ۱۲۸۸ق در زمان حیات پدرش، ملقب به «صاحب جمع» بود و سپس ملقب به «امین‌الملک» شد و پس از فوت پدر، مشاغل و مناصب او را عهده‌دار شد. در سال ۱۳۰۰ق با سمت وزیراعظم کارهای وزارت دربار و داخله به او محول شد و از آن پس ملقب به «امین‌السلطان» شد. امین‌السلطان جوان هنگام صدارت میرزا یوسف مستوفی‌الممالک کارهای صدارت را نیز در دست داشت و پس از فوت نامبرده، امین‌السلطان صدراعظم ناصرالدین شاه شد و تمام امور سیاسی و اداره کشور را در دست گرفت. در سال ۱۳۰۶ق امین‌السلطان مقدمات سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا را فراهم ساخت و وی را همراهی کرد و در این سفر بود که امین‌السلطان در اعطای «امتیاز انحصار توتون و تنباکوی ایران» به ماژور تالبوت نقش مهمی را ایفا کرد، هر چند اجرای این امتیاز با مخالفت علما و مردم روبه‌رو و ملغی شد. امین‌السلطان در مدت وزیراعظمیش در دوره ناصری غیر از امتیاز انحصار دخانیات ایران، امتیازات متعددی به بیگانگان داد از جمله: «قرارداد لاتاری»، «امتیاز کشتیرانی در رود کارون»، «تاسیس بانک شاهی» و «استخراج معادن» را به انگلیس داد.

امین‌السلطان تا سال ۱۳۱۳ق که واقعه قتل ناصرالدین شاه در حرم شاهزاده عبدالعظیم اتفاق افتاد، صدراعظم ناصرالدین شاه بود. وی مرگ شاه را با ترفند خاصی تا جلوس مظفرالدین میرزا ولیعهد به تخت سلطنت مخفی نگاه داشت و در دوره مظفرالدین شاه تا سال ۱۳۱۴ق در مقام صدارت باقی ماند ولی بر اثر دسایس درباریان و اطرافیان شاه معزول و به قم تبعید شد و به جای او امین‌الدوله صدراعظم گردید. در سال ۱۳۱۷ق با توجه به مشکلات اقتصادی ایران مظفرالدین شاه عزم سفر به اروپا کرد.

چون امین‌الدوله مقدمات سفرش را مهیا نکرد او را از صدارت عزل و تبعید کرد و امین‌السلطان را از قم به تهران فراخواند و او با عنوان «اتابک اعظم» صدراعظم ایران شد و تا آخر سال ۱۳۲۱ق در این سمت باقی ماند. اتابک اعظم به منظور تامین خواسته شاه جهت سفر به اروپا دست به دامن بانک استقراضی روس شد و از بانک مزبور مبلغ ۵/۲۲ میلیون منات طلا وام تقاضا کرد. ضمانت پرداخت این وام منوط به «عواید گمرکی ایران به استثنای گمرکات فارس و بنادر جنوب» بود. با واگذاری این وام عملا شریان اقتصادی کشور تحت کنترل روس قرار گرفت و موجب اعتراض بازرگانان ایرانی قرار گرفت و بعدها این امر یکی از زمینه‌های انقلاب مشروطه را فراهم ساخت.

هنوز مدت زیادی نگذشته بود که در سال ۱۳۲۰ق شاه بار دیگر به بهانه بیماری خویش سفر خود را به اروپا آغاز کرد. این بار هم اتابک اعظم برای تامین هزینه سفر شاه از بانک استقراضی روس مبلغ ۱۰ میلیون منات طلا وام گرفت و «امتیاز راه‌آهن جلفا به قزوین» را به روس واگذار کرد. مظفرالدین شاه پس از بازگشت از سفر دوم با حرکت‌هایی بر ضد اتابک رو به رو شد و عواملی چون افلاس مالی کشور، عدم پرداخت حقوق کارکنان دولت، وام خواهی از بانک استقراضی روس و اعطای امتیازات گوناگون به بیگانگان باعث شد اتابک اعظم از مسند قدرت برکنار شود و به جای او عین‌الدوله به صدارت منصوب شد. در این برهه از زمان اتابک اعظم به بهانه سفر حج از کشور خارج شد و به سفر دور دنیا پرداخت و پس از دیدار از کشورهای مختلف جهت ادای مراسم حج عازم عربستان شد و دوباره به اروپا بازگشت و تا سال ۱۳۲۵ق در اروپا زیست.

تا اینکه پس از مرگ مظفرالدین شاه فرزندش محمدعلی میرزا قاجار به تخت سلطنت نشست. با اصرار محمدعلی شاه، اتابک اعظم به ایران فراخوانده و به مقام نخست‌وزیری منصوب شد تا محمد علی شاه کینه دیرینه خود را از مشروطه‌خواهان و جنبش مشروطه‌خواهی به رخ آنها کشیده باشد. حدود ۴ ماه نخست‌وزیر و وزیر کشور بود تا در روز ۲۱ رجب ۱۳۲۵ق در حالی که با سید عبدالله بهبهانی از مجلس خارج می‌شد در صحن بهارستان با ضرب گلوله عباس آقا صراف تبریزی به قتل رسید. بسیاری معتقدند که ضارب هم پس از دستگیری اقدام به خودکشی کرده است اما روایت‌هایی وجود دارد که صحت این ادعا را زیر سوال می‌برد.

حبل‌المتین برای اثبات اینکه عباس آقا عامل ترور بوده، نامه تهدیدآمیز عباس آقا به امین‌السلطان را در شماره ذی‌حجه ۱۳۲۵ چاپ کرد و مدعی شد که تاریخ نامه ۱۰ رجب است؛ بعضی معتقدند که عباس آقا پس از ترور موفقش در حین فرار از ترس دستگیری با اسلحه خود را به قتل رسانده است. نظر دیگر این است که عباس آقا را حیدر عمواوغلی به قتل رسانده تا اسرار فاش نشود. به هر صورت هنگام ترور هیچ شاهدی نبود و کسی عامل ترور را به چشم ندیده تاریکی هوا و کمک همدست قاتل که در لحظه شلیک خاک به هوا پاشید صحنه‌ای است که امکان شناسایی قطعی قاتل را ناممکن می‌سازد.

عباس آقا نیز در جایی دورتر از محل ترور در خون خود غلطید و در جیب او ورقه‌ای یافتند بدین مضمون:‌ «عباس آقا صراف آذربایجانی عضو انجمن ۴۱ فدایی ملت». مخبرالسلطنه هدایت که یقین دارد قاتل، عباس آقا نیست در کتاب خاطرات و خطرات می‌نویسد: «۳ تیر به اتابک اصابت می‌کند، عباس نامی هم تیری در دهانش خورده و از پشت سر هم گفتند در میدان جلو درب منزل معین‌السلطان ۴۰ قدم دور از درب مجلس می‌افتد و از بغلش تعرفه انجمن آدمیت بیرون می‌آید، اطباء تشخیص دادند که خودش نزده است و اگر او قاتل بود دلیلی نداشت که در طرف دیگر میدان خودش را بزند، آن هم دور از معرکه، اتابک هم هیچ وقت مسلحی نبود بدبختی عباس آقا این بوده که در آن محل تنها بوده است.

جنازه اتابک به قم حمل و در مقبره اختصاصی خویش به خاک سپرده شد.

همایون نصرتی