جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

تاریخ انسان­شناسی زیستی (2)



      تاریخ انسان­شناسی زیستی (2)
مایکل لیتل و روبرت ساسمن برگردان یوسف سرافراز

در اروپای ابتدای قرن بیستم شخصیت‌های شاخصی فعال بودند. لئون پیر منوریر[1] علاوه بر اینکه نقش مهمی در آموزش آلش هردلیچکا[2] داشت، نخستین فردی بود که به اثبات این نکته که حجم و ظرفیت جمجه زن و مرد تابعی از تفاوت اندازه بدن آن‌ها است پرداخت، او همچنین شاخص­ های اسکلتی چندی وضع کرد که امروزه همچنان کاربرد دارند(Spencer 1997d). در سال 1899 رودولف مارتین

قرن بیستم، سرآغاز تخصص‌گرایی

انسان‌شناسی جسمانی در اروپا

در اروپای ابتدای قرن بیستم شخصیت‌های شاخصی فعال بودند. لئون پیر منوریر[1] علاوه بر اینکه نقش مهمی در آموزش آلش هردلیچکا[2] داشت، نخستین فردی بود که به اثبات این نکته که حجم و ظرفیت جمجه زن و مرد تابعی از تفاوت اندازه بدن آن‌ها است پرداخت، او همچنین شاخص­های اسکلتی چندی وضع کرد که امروزه همچنان کاربرد دارند(Spencer 1997d). در سال 1899 رودولف مارتین[3] (1925-1864)، سوئیسی الاصل، به عنوان انسان‌شناس جسمانی به دانشگاه زوریخ پیوست. او بعدها «کتاب انسان‌شناسی» (راهنمای انسان‌شناسی جسمانی)[4] را منتشر کرد که در طول دهه‌های اولیه قرن بیستم به مرجع کلاسیک و کتاب درسی تبدیل شد. مارتین، در آلمان، در سال 1918 ، کرسی انسان‌شناسی دانشگاه مونیخ را تصاحب کرد. او همچنین در دهه 1920 انسان­سنجی­ای را بر روی دانش‌آموزان مونیخی انجام داد. پیش از جنگ جهانی اول تعدادی از انسان‌شناسان آلمانی به طور فعالی به انجام تحقیقات می‌پرداختند. اسپنسر(1997b) به چندین مرکز انسان‌شناسی جسمانی در آلمان در پایان دوره وایمر[5](33-1918) اشاره کرده است. دوره ناسیونال سوسیالیست (45-1933)، که شاهد برآمدن و ظهور آدولف هیتلر و نازیسم بود، با وسواس فکری درباره «نژاد» و نژاد خالص مشخص می‌شود. یکی از متنفذترین انسان‌شناسان این دوره یوجن فیشر[6](1964-1874)، رئیس دانشگاه برلین و از طرفداران سرسخت سیاست به‌نژادی بود.

دانش‌مندان انگلیسی، در اوایل قرن بیستم، سهم قابل‌توجهی در ]مطالعات[ تطبیقی آناتومی نخستی‌های غیرانسانی داشتد. از جمله‌ی این دانش‌مندان می‌توان به آرتور کیث[7] در لندن و گرافتن الیوت اسمیث[8](1937-1871) در منچستر اشاره کرد. در حقیقت، این دو، نقش مهمی در تربیت و آموزش دانشمندانی داشتند که بعدها بر انسان‌شناسی جسمانی آمریکا تأثیر گذاشتند. ت. وینگیت تاد[9] که از همکاران اسمیث بود مجموعه‌ای اسکلتی از چندین هزار نفر جمع‌آوری کرده بود و پژوهش مهمی را بر روی رشد و نمو اسکلتی در انسان انجام داده بود. در اوائل دهه 1900 در انگلستان، به جز مشاهدات کیث بر روی ژیبون‌ها در تایلند در اواخر دهه 1890 و انتشار کتاب سالی زاکرمن با عنوان زندگی اجتماعی میمون‌ها و ایپ‌ها[10] در سال 1935، کار محدودی بر روی رفتار نخستی‌های غیر انسانی انجام شده بود.....

 

انسان‌شناسی جسمانی در ایالات متحده

سه شخصیتی که در پایه‌گذاری انسان‌شناسی جسمانی در ایالات متحده در طی نیمه نخست قرن بیستم نقشی اساسی و مهم داشتند عبارتند از: فرانس بوآس[11]، آلش هردلیچکا ، و ارنست ا. هوتن[12].

فرانس بوآس بنیان‌گذار انسان‌شناسی آمریکا بود، لیکن تأثیر و سهم او در انسان‌شناسی جسمانی کمتر شناخته شده است – شاید به علت تأثیر بیشتر او بر شاخه‌های دیگر انسان‌شناسی.  بوآس دید و نگرش وسیعی از انسان‌شناسی داشت: انسان‌شناسی، علمی با چهار شاخه؛ و در هر یک از این چهار شاخه نیز سهم و همیاری داشت. تحقیقات او در انسان‌شناسی جسمانی و زیست‌سنجی  به تنهایی به بیش از صد و هشتاد کار چاپ شده می‌رسد، که طیفی از انسان‌سنجی و استخوان‌سنجی تا نژاد و منشأ‌های نژادی، تأثیرات محیطی، و رشد انسان و نمو کودکان را شامل می‌شود(Little 2010). او به خاطر مطالعه‌اش بر مهاجران اروپایی در انسان‌شناسی شناخته شده است، اما تحقیقات مهم‌تر و ماندگارتر او بر مسأله رشد کودکان بود.  با این حال، اصطلاح «فرهنگ»، بنا بر آن‌چه بوآس تعریف کرده بود، سهمی مهم در انسان‌شناسی فرهنگی داشت (Degler 1991). بوآس در اواخر دهه 1880 به عنوان یکی از دستیاران سردبیر ساینس، در سال 1907 و 1908 به عنوان ریس انجمن انسان‌شناسی آمریکا، و در سال 1931 به عنوان رئیس انجمن آمریکایی برای پیشرفت علم خدمت کرد.

آلش هردلیچکا به عنوان شخصیتی متعهد به انسان‌شناسی جسمانی مصصم بود تا انسان‌شناسی جسمانی را در ایالات متحد به عنوان علمی به رسمیت شناخته‌شده به جلو ببرد.  او در سال1918 به تنهایی ژورنال انسان‌شناسی جسمانی آمریکا(AJPA) را پایه‌گذاری کرد و در سال‌های ابتدایی آن با سرمایه خود آن را سرپا نگه داشت. وی همچنین مهم‌ترین سازمان‌دهنده و نخستین رئیس انجمن انسان‌شناسان جسمانی آمریکا در سال 1930 بود. انرژی و اشتیاق او نقشی مهم و تأثیرگذار در پاسداری از هویت رشته‌ای و تأمین جایگاهی مداوم برای انسان‌شناسی جسمانی در داخل رشته گسترده‌تر انسان‌شناسی داشت (Spencer 1982a: 6). فرانس بوآس، به واسطه جایگاه و سمتش در موزه تاریخ طبیعی آمریکا و سپس در دانشگاه کلمبیا، و هردلیچکا به واسطه جایگاه و سمتش در موسسه اسمیتسونیان[13]، در واشنگتن دی سی، در طول زندگی حرفه‌ای بلندمدت‌شان تعداد بسیار کمی انسان‌شناس جسمانی متخصص و حرفه‌ای تربیت کردند. لیکن هر دو از جهات دیگر، خاصه از جهت هویت‌رشته‌ای انسان‌شناسی جسمانی، نقشی اساسی در پی‌ریزی این رشته داشتند.

ارنست هوتن، که نسبت به بوآس و هردیچکا در مرتبه‌ای فروتر قرار دارد، تمام دوران زندگی حرفه‌ای خود را از سال 1913 در دانشگاه هاروارد گذراند. او در ویسکانسن در مطالعات کلاسیک آموزش دیده بود، و بعد از آن در سال 1912 از آکسفورد مدرک انسان‌شناسی گرفته بود. او همچنین در طی زندگی حرفه‌ای طولانی خود بیش از بیست و پنج دانشجوی دکتری را سرپرستی و نظارت کرد. دانشجویان هوتن در دهه 1970 و اوایل دهه 80  نقش مهمی در رهبری انجمن انسان‌شناسان آمریکا داشتند.

 درمجموع، سهم این سه شخصیت را این‌گونه می‌توان خلاصه کرد: کمک‌های‌ اولیه بوآس در شکل دادن به این رشته و هدایت و توسعه طرح پژوهش موثر بود، سهم هردلیچکا در ترویج مصمم و مداوم این رشته بود، و سهم هوتن در آموزش نسل نخست انسان‌شناسان جسمانی بود تا دانشکده‌های در حال گسترش دانشگاه‌های سرتاسر آمریکا را پر کنند. در حقیقت اکثر انسان‌شناسان جسمانی آمریکا در آموزش دانشگاهی خود مستقیما به هوتن بر می‌گردند (Kelley and Sussman 2007).

ادامه دارد....

 

[1]  Léonce-Pierre Manouvrier

[2] Aleš Hrdlicˇka,

[3] Rudolph Martin

[4] Lehrbuch der Anthropologie [Handbook of Physical Anthropology]

[5] Weimar Period

[6] Eugen Fischer

[7] Arthur Keith

[8] Elliot Smith

[9] T. Wingate Todd

[10] The Social Life of Monkeys and Apes

 

[11] Franz Boas

[12] Earnest A. Hooton

[13] Smithsonian Institution

 

صفحه سرافراز در انسان‌شناسی و فرهنگ:

http://anthropology.ir/node/23578