شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مثنوی عاشقان


مثنوی عاشقان
بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق حکایت کنیم
از آن ها که خونین سفر کرده اند
سفر بر مدار خطر کرده اند
از آن ها که خورشید فریادشان
دمید از گلوی سحر زادشان
غبار تغافل ز جان ها زدود
هشیواری عشقبازان فزود
عزای کهنسال را عید کرد
شب تیره را غرق خورشید کرد
حکایت کنیم از تباری شگفت
که کوبید در هم، حصاری شگفت
از آن ها که پیمان «لا» زدند
دل عاشقی را با دریا زدند
ببین خانقاه شهیدان عشق
چه جانانه چرخ جنون می زنند
دف عشق با دست خون می زنند
سر عارفان سرفشان دیدشان
که از خون دل خرقه بخشیدشان
به رقصی که بی پا و سر می کنند
چنین نغمه عشق سر می کنند:
هلا منکر جان و جانان ما
اگر دشنه آذین کنی گرده مان
نبینی تو هرگز دل آزردمان
بزن زخم، این مرهم عاشق است
که بی زخم مردن، غم عاشق است
بیار آتش کینه نمرودوار
خلیلیم! ما را به آتش سپار
که پروانه برد باد و بال حریق
در این عرصه با یار بودن خوش است
به رسم شهیدان سرودن خوش است
بیا در خدا خویش را گم کنیم
به رسم شهیدان تکلم کنیم
مگو سوخت جان من از فرط عشق
خموشی است هان! اولین شرط عشق
بیا اولین شرط را تن دهیم
بیا تن به از خود گذشتن دهیم
ببین لاله هایی که در باغ ماست
خموشند و فریادشان تا خداست
چو فریاد با حلق جان می کشند
تن از خاک تا لامکان می کشند
دزد عاشقان را در این روزگار
سکوتی از این گونه فریادوار
بیا با گل لاله بیعت کنیم
که آلاله ها را حمایت کنیم
حمایت ز گل ها افشاندن است
هم آواز با باغبان خواندن است

سید حسن حسینی
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید