دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

خاتمی : با کاتساو دیدار نکرده ام


این چهار كشور رابطه سیاسی كاملی با یكدیگر ندارند و بعضاً از دشمنان هم به حساب می آیند ولی روز جمعه ناگزیر بودند در آئینی مذهبی به احترام رهبر بیش از یك میلیارد مسیحی در كنار هم قرار گیرند. در آغاز رسانه های خبری شروع به گمانه زنی درباره صندلی جورج بوش رئیس جمهور آمریكا و محمد خاتمی رئیس جمهور ایران كردند. ایران و آمریكا ربع قرن است كه روابط سیاسی و دیپلماتیك خود را قطع كرده اند اما چندان در پی بهره گیری از فرصت های این چنینی در برقراری مجدد روابط نیستند. دست كم خاتمی رئیس جمهور فعلی ایران چند سال قبل در سازمان ملل متحد ترجیح داد روی از صورت بیل كلینتون برگرداند و دعوت به میهمانی شام كوفی عنان دبیركل سازمان ملل را رد كند و نیز ایران از معدود كشورهای غایب در عكس یادگاری سران هزاره دوم میلادی بود چه شایعه شده بود جایگاه او در عكس نزدیك جایگاه رئیس جمهور آمریكاست. با این اوصاف و با وجود شرایط كاملاً مخاصمه آمیز میان ایران و آمریكا در چهارسال اخیر بعید بود دیپلمات های جمهوری اسلامی تن به هرگونه نزدیكی میان رئیس این دولت و دولت آمریكا بدهند. اما منابع اسرائیلی روز جمعه نوزدهم فروردین ماه ادعای عجیبی را به نقل از موشه كاتساو رئیس رژیم صهیونیستی منتشر كردند: «سایت اینترنتی روزنامه اسرائیلی معاریو از قول كاتساو نقل كرده كه وی طی مراسم خاكسپاری پاپ بنابر سنت مسیحیان با شركت كنندگانی كه در اطراف وی ایستاده بودند دست داده و هنگامی كه در حال ترك مراسم بوده آقای خاتمی برای دست دادن، دست خود را به سوی او دراز كرده و وی علاوه بر دست دادن با رئیس جمهور ایران به زبان فارسی با وی سلام و احوالپرسی كرده است.» به محض مخابره این خبر رسانه های غربی به استقبال از آن پرداختند و به گزارش خبرنگار شرق در ایتالیا (كه پس از این گزارش آن را خواهید خواند) برخی رسانه ها از این پدیده به عنوان آخرین معجزه پاپ در ایجاد گفت وگوی میان اسلام و یهود یاد كردند. پاپ در طول ربع قرن رهبری خود بر كلیسای كاتولیك هم به اسرائیل سفر كرده و هم با ملت فلسطین همدردی كرده بود. دیگر نكته ژورنالیستی مورد توجه روزنامه نگاران غربی اشاره به گفت وگوی روسای جمهور اسرائیل و ایران به زبان فارسی بود. موشه كاتساو در واقع یك ایرانی و از آن جالب تر یك یزدی است كه گویی تا سه سالگی هم در ایران زندگی می كرده و به نام موسی قصاب شناخته می شده است. وی از معدود یهودیان سفاردی (شرقی) است كه توانسته در رژیم صهیونیستیبا حمایت حزب لیكود(كه شارون عضو آن است) به مقام اول كشور؛ ریاست جمهوری اسرائیل برسد؛ هرچند كه این مقام در رژیم پارلمانی اسرائیل بیشتر تشریفاتی است. رسانه های خبری جهان در حالی سرگرم داستان پردازی درباره این گفت وگوی كوتاه بودند كه سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور اسلامی ایران بلافاصله پس از بازگشت به تهران ادعای كاتساو را تكذیب كرد و گفت: «هیچ دیدار و ملاقاتی با هیچ شخصیت رژیم صهیونیستی نداشته است.» خاتمی همچنین افزود: «اگر بنا بود حرف های اسرائیلی ها پذیرفته شود خیلی چیزها باید پذیرفته می شد و خیلی نسبت ها داده می شد.» محمد جواد فریدزاده سفیر ایران در واتیكان هم گفت: «تا زمانی كه وی حضور داشته صحبتی میان روسای جمهور ایران و اسرائیل صورت نگرفته است.» فریدزاده یكی از نزدیك ترین مشاوران خاتمی است. در این سفر خاتمی توسط یكی از مجتهدان معروف ایران یعنی آیت الله موسوی بجنوردی همراهی می شد كه همانند سیدمحمد خاتمی عضو مجمع روحانیون مبارز است و از اصلاحات سیاسی در ایران دفاع می كند. با این حساب گروه ایرانی حاضر در واتیكان همه از معتمدان رئیس جمهور بوده اند و هیچ چهره خرده گیری در هیات ایرانی حضور نداشت. رسانه های غربی و عربی هم با وجود آنكه در تمام بخش های خبری خود به انعكاس این حاشیه مهمتر از متن در مراسم وداع با پاپ اشاره كردند اما تصویری از این مصافحه مخابره نكردند و تنها به نشان دادن ردیف مشترك خاتمی و كاتساو در صف مشایعت كنندگان پیكر پاپ بسنده كردند. دلیل این صف مشترك نزدیك بودن حروف اول نام خاتمی (Khatami) و كاتساو (Katsav) و نزدیكی دو كلمه (Iran)واسرائیل (Israel) بودو رئیس جمهور ایران با فاصله یك مرد و یك زن از رئیس جمهور اسرائیل در مراسم حضور یافته بود. وی دست كم یكی دو بار مجبور شد برای احوالپرسی با پادشاه اردن و رئیس جمهوری سوریه توجه رئیس جمهور اسرائیل را به خود جلب كند. در حالی كه حامد كرزی رئیس جمهور افغانستان نیز پیش روی رئیس جمهور اسرائیل نشسته بود. تنها تصویر موجود در رسانه ها از این واقعه مربوط به لحظه ای است كه سیدمحمد خاتمی با ملك عبدالله شاه اردن احوالپرسی می كند و رئیس رژیم صهیونیستی در پشت سر خاتمی دیده می شود. رئیس جمهوری اسرائیل در عین حال ادعای دیگری را هم در جریان مراسم به خاكسپاری پاپ مطرح كرده است و آن دیدار و احوالپرسی موشه كاتساو با بشار اسد رهبر سوریه بود. رادیو اسرائیل ابتدا این خبر را منتشر كرد و سپس «سانا» خبرگزاری دولتی سوریه شامگاه جمعه اعلام كرد دست دادن اسد و كاتساو هیچ گونه جنبه سیاسی ندارد و موجب تغییر موضع شناخته شده سوریه در مقابل اسرائیل نخواهد شد. یك مقام ارشد وزارت اطلاع رسانی سوریه هم این مصافحه را بی اهمیت و كاملاً تصادفی دانست و افزود: «آقای كاتساو به آقای اسد كه در میان شمار زیادی از سران و روسای جمهور جهان ایستاده بود رو كرد و با وی دست داد بدون آنكه عبارتی میان دو طرف ردوبدل شود. ایران و سوریه دو كشور اسلامی هستند كه نه تنها رژیم صهیونیستی را به رسمیت نشناخته اند بلكه در صف مقدم مبارزه با آن دولت به سر می برند و به همین دلیل از سوی آمریكا مورد انتقاد و فشار قرار می گیرند.» به همین دلیل خاتمی دیروز گفت: «به رسمیت شناختن اسرائیل به این معنا است كه زور و اشغال منشاء مشروعیت است و به نظر من این كار جفای به همه انسانیت است. رئیس جمهور ایران كه در فرودگاه مهرآباد سخن می گفت دگر بار بر این نكته تاكید كرد كه ما اسرائیل را به رسمیت نمی شناسیم. در واقع نه فقط خاتمی كه همه ایرانیانی كه در صحنه های بین المللی حضور می یابند، سعی دارند از مواجهه با نمایندگان دولت اسرائیل خودداری كنند. آخرین ایرانی قبل از خاتمی آرش میراسماعیلی تكواندوكار ایرانی در المپیك بود كه با وجود امید بسیار به قهرمانی المپیك هنگامی كه دریافت حریف او یك اسرائیلی است از رقابت خودداری كرد و باخت به دلیل عدم حضور را به پیروزی در رقابت ترجیح داد. وی از سوی دولت ایران تشویق شد و به عنوان یك قهرمان مورد استقبال قرار گرفت هر چند گفته می شود در ابتدا به دلیل آنكه چهار سال تلاش ورزشی خویش را در اثر بدشانسی ناشی از یك قرعه كشی از دست می داد خشمگین بود اما بلافاصله با دلجویی دولت ایران از وی او احساس كرد در جایگاه یك قهرمان سیاسی پذیرفته شده است. دولت اسرائیل اما دیروز نمی توانست شادمانی خود را از نفس انتشار این خبر پنهان كند. هاگیت كهن سخنگوی رئیس جمهور اسرائیل كه خبر رئیس خود را تائید می كرد این رخداد را «واقعه ای تاریخی و فرصتی منحصر به فرد» دانست ولی افزود هنوز خیلی زود است كه انتظار داشته باشیم این واقعه به تحولی در روابط طرفین بینجامد. وی در عین حال بر تصادفی بودن این حادثه تاكید كرد، غافل از آنكه ساعتی بعد رئیس دولت ایران اصل خبر را تكذیب می كند. دلیل اهمیت چنین حوادثی ولو تصادفی از نگاه سران دولت یهود را اینگونه می توان ارزیابی كرد كه اسرائیل برای ادامه حیات خود بیش از هر زمان دیگر در انتظار به رسمیت شناخته شدن از سوی دولت های خاورمیانه به سر می برد. در شرایطی كه مصر رژیم تل آویو را به رسمیت شناخته است و كشورهایی مانند اردن و قطر روابطی هر چند محدود با اسرائیل برقرار كرده اند، برای سران اسرائیل بسیار مهم است كه بتوانند سوریه و ایران را به پای میز مذاكره بكشانند. ورود ایران از جهاتی حتی مهم تر از سوریه است چرا كه سوریه می تواند در پناه یك اجماع عربی و قومی كه دولت خودگردان فلسطین هسته اصلی آن را تشكیل می دهد وارد فرایند صلح خاورمیانه شود و سابقه تاریخی تضاد خود با اسرائیل را از طریق بازپس گیری بلندی های جولان جبران كند اما جمهوری اسلامی ایران مبارزه با اسرائیل را در زمره عناصر هویت ایدئولوژیك خویش قرار داده است. بنیانگذاران جمهوری اسلامی از سال ۱۳۴۰ و حتی پیش از آن مبارزه با تل آویو را مبنای ورود خود به مبارزه سیاسی و سپس تاسیس نظام سیاسی قرار دادند و جنبش ضدصهیونیستی در ایران را چنان به اوج رساندند كه با سرنگونی رژیم سابق ایران اولین سفارتخانه ای كه در تهران تعطیل شد سفارت اسرائیل بود. این در حالی است كه قبل از آن نیز دولت سلطنتی ایران هرگز جرأت نیافت دولت صهیونیستی اسرائیل را به صورت كامل به رسمیت بشناسد و آن را به نوعی شناسایی دوفاكتو محدود ساخت. رژیم سلطنتی سابق ایران جدای از روابط سیاسی سعی داشت با پیوند زدن تاریخ ایران و تاریخ یهود افكار عمومی را آماده رابطه با اسرائیل كند. ایدئولوژی پهلوی نوعی باستان گرایی را رواج می داد كه براساس آن هویت ملی ایران بر هویت دینی آن برتری می یافت و كوروش موسس دولت ایران در عهد باستان تقدیس می شد. كوروش همان پادشاهی است كه یهودیان نیز در كتاب مقدس نام وی را همچون اولیای خدا ذكر كرده اند چه او نه فقط همسری یهودی (استر) داشت و داماد قوم یهود محسوب می شد بلكه رهایی بخش یهودیان از استبداد دولت بابل و احیاگر معابد اسرائیل باستان بود. با وجود این دولت پهلوی نتوانست افكار عمومی را حتی با نظرات ملی گرایانه و باستان گرایانه به سوی دولت اسرائیل جلب و جذب كند و یهودیان اسرائیل هم با پناه دادن به فرقه بهائیان بیش از گذشته موجب بدبینی ایرانی ها شدند. دامنه مخالفت با اسرائیل گسترده شد به گونه ای كه مبارزه با اسرائیل فقط میان اسلامگرایان ایران مرسوم نبود و حتی ملی گرایان ایران مانند محمد مصدق نیز روابط محدود رژیم سلطنتی با رژیم صهیونیستی را قطع كرد. درست به همین دلیل است كه «مصافحه نیم روز جمعه» عجیب و غیرقابل باور است چرا كه چنین اتفاقی باید محصول یك دوره دیپلماسی پیچیده ایران در خارج از كشور و نیز آماده ساختن افكار عمومی در داخل كشور باشد؛ اتفاقی كه رخ نداده است. غرب در واقع امیدوار است با بهره بردن از این خبر ولو تصادفی و متكی به تنها یك ناظر و شاهد (رئیس جمهور اسرائیل) كه خود یك طرف ماجرا هست تركی بر پوسته سخت روابط ایران و اسرائیل ایجاد كند و آن را با حوادثی مانند دیدار سادات و بگین (روسای جمهور مصر و اسرائیل) یا ملك حسین و رابین (سران اردن و اسرائیل) و نیز عرفات و رابین یا باراك مقایسه كند. تصاویر این دیدار ها دیروز بار ها در بخش های خبری شبكه های تلویزیونی الجزیره و العربیه تكرار شد. از سوی دیگر تاكنون غربی ها بارها از حاشیه مراسم جهانی به نفع دیپلماسی خویش بهره برده اند. دیپلماسی پینگ پونگ در احیای روابط آمریكا و چین مهم ترین آنها بود كه در میانه یك رقابت بین المللی ورزشی رخ داد و به سیاست ختم شد. اما این بار غربی ها گویا برای سامان دادن به «خاورمیانه بزرگ» خیلی عجله دارند چرا كه در بحرانی ترین مرحله روابط ایران و آمریكا به بعید ترین مرحله تنش زدایی در دیپلماسی ایران یعنی مناسبات ایران و اسرائیل فكر می كنند.
منبع : باشگاه اندیشه