سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


نقد تخیلی؛ مطالعه خلاقیت هنری


نقد تخیلی؛ مطالعه خلاقیت هنری
نقد تخیلی به بررسی و خوانش تخیل آثار هنری و ادبی و هر اثری كه انسان خلق می‌كند می‌پردازد. به دلیل همین اهمیت است كه موضوع تخیل از دیرباز مورد توجه نظریه‌پردازان، منتقدان و فیلسوفان هنر و ادبیات قرار گرفته است.
نقد تخیلی بر یك فرضیه نو استوار شده است كه ریشه‌های آن را می‌توان در طول تاریخ و به‌ویژه در رمانتیسم مشاهده كرد. این نقد كه بر پایه تفكرات باشلار و پیروانش نظام‌مند شد، بر این باور است كه برخلاف نظریه روانكاوی و جامعه‌شناختی كه اثر هنری را به طور عمده بازتاب فرد یا جامعه محسوب می‌كنند و همواره اثر هنری را بازگشت به یك گذشته فردی یا اجتماعی قلمداد می‌كنند، اثر هنری محصول آفرینش ناب تخیل است. «من هنرمند» من آینه‌ای در برابر مسائل فردی و اجتماعی نیست، بلكه یك «من خلاق» است. همچنین، این اثر خارج از زمان گاهشمارانه قرار می‌گیرد و حتی گاهی نسبت به آن پیشی می‌گیرد یا به طور كلی در زمان دیگری همچون زمان مثالی واقع می‌گردد. نقد تخیلی به طور جدی و نظام‌مند با نقدها و نظریات باشلار آغاز شد، ولی این روش نزد دیگر منتقدان یا حلقه‌های نقد ادامه پیدا كرد. از میان حلقه‌های معروف این نقد می‌توان به حلقه ژنو اشاره كرد كه نقد مضمونی را نیز بنیاد نهاد. در این حلقه كسانی همچون ژرژ پوله، ژان روسه، مارسل ریمون و البرت بگن به خلق آثار بدیعی دست زدند. حلقه تهران حلقه دیگری است كه نقد تخیلی را با گرایشی خاص توسعه داد. این حلقه به نقد تخیلی- مثالی پرداخت و بنیانگذار آن هانری كربن بود كه همراه و پس از او افرادی همچون شایگان، دكتر حسین نصر و دكتر اعوانی كار او را ادامه دادند. علاوه بر این می‌توان از شخص ژیلبرت دوران و حلقه گرونوبل یاد كرد كه بیشتر بر اساس نقد تخیل اسطوره‌ای پژوهش‌ها را ادامه دادند. هم اكنون نیز نسل‌های دوم و سوم این نوع نقد در حوزه‌های فرهنگی گوناگون فعال هستند.
● موضوع نقد تخیلی
چنان‌كه در مورد نقدهای دیگر نیز صادق است، هر نقدی می‌تواند نسبت به موضوع خود تعریف شود و از سایر نقدها متمایز گردد. آثار هنری و ادبی دارای جنبه‌های گوناگون متنی و فرامتنی هستند كه هر نقدی به یك جنبه از این جنبه‌ها می‌پردازد، برخی به جنبه‌ای از جنبه‌های درون متنی و برخی دیگر به جنبه‌ای از جنبه‌های برون‌متنی می‌پردازند اما نقد تخیلی به موضوع خاص خود یعنی تخیل می‌پردازد. به عبارت دیگر، موضوع نقد تخیلی خود تخیل است. این نقد به شناخت طبیعت تخیل یك اثر و نیز طبقه‌بندی و كاركرد آن می‌پردازد. ناگفته نماند كه تخیل موضوع چندین نوع نقد همچون نقد روانشناسی، نقد جامعه‌شناسی و نقد فلسفی هنر و نقد فلسفی نیز می‌باشد كه هر یك از منظر خود به موضوعات هنر و ادبیات می‌پردازند. نقد تخیلی از این نقدها نیز بهره می‌برد. در واقع، نقد تخیلی با توجه به رویكرد منتقد می‌تواند به طور گسترده از نقدهای فلسفی، روانكاوی یا جامعه‌شناسی نیز استفاده كند. به همین دلیل منتقدان تخیلی برای بررسی ابعاد گوناگون تخیل در اثر هنری و ادبی از این نقدها استفاده كرده‌اند. باشلار نقد تخیلی خود را با روانكاوی شروع كرد اما پس از مدتی نقد فلسفی از گونه پدیدارشناسی را نیز به آن افزود. همچنین موضوع این نقد زندگینامه شاعران و هنرمندان نیست، زیرا در آن، «من» خلاق شاعرانه و هنرمندانه با «من» اجتماعی و خانوادگی شاعر و هنرمند متفاوت است و در اینجاست كه نقد تخیلی از نقدهای روانشناسی و جامعه‌شناسی جدا می‌شود. باشلار و پیروانش بر این باورند كه من خلاق با مواد اصیلی (همچون عناصر چهارگانه، كهن‌الگوها، اعیان ثابته و... ) كه با توجه به گرایش‌های گوناگون متفاوت است، ارتباط برقرار می‌كند و تجربه این ارتباط موجب خلق آثاری اصیل می‌شوند.
● روش نقد تخیلی
در اینجا به برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های روش شناسی نقد تخیلی یعنی نقش منتقد، انتخاب پیكره مطالعاتی و معیار بررسی اشاره می‌شود. درباره روش نقد تخیلی نیز می‌توان گفت در این‌گونه از نقد، تخیل منتقد نیز خود دارای اهمیت است، زیرا این نوع نقد خود همانند یك اثر هنری و ادبی است. در نقد تخیلی منطق تخیلی جای منطق خردگرایانه را می‌گیرد. بر این اساس است كه اثر منتقد تخیلی همانند اثر هنری و ادبی است. مرزهای میان نقد و ادبیات و هنر در این نقد به حداقل می‌رسد. به همین دلیل نثر و نگارش نقد تخیلی با اثر هنری و ادبی تفاوت ماهوی ندارد. اثر منتقد تخیلی خود یك اثر هنری و ادبی تلقی می‌شود تا آنجا كه منتقدان تخیلی خود به هنرمند و شاعر تبدیل می‌شوند و نوع نوینی از طبیعت نقد و نیز ارتباط میان نقد و هنر را ارائه می‌كنند. در نتیجه، گاهی خواننده نقد تخیلی، خود را در مقابل نه یك نقد در موقعیت عادی، كه در برابر یك اثر هنری مشاهده می‌كند و فراموش می‌كند كه این اثر یك نقد از اثری دیگر است. یا اینكه این خواننده احساس می‌كند در مقابل یك اثر هنری قرار گرفته است كه از اثر هنری دیگری اقتباس گردیده تا اینكه به نقد آن می‌پردازد. چنانكه پیش‌تر نیز گفته شد، منتقدان تخیلی بر این عادتند كه برخی از آثار را شناسایی كنند و به طور ویژه به آنها بپردازند، زیرا برای آنها تخیل به معنای عمومی خود نمی‌تواند معیاری برای جداسازی اثر هنری از غیر هنری باشد، چه آنچه تخیل همه جا حضور دارد. بنابر این ملاك‌ها را ریزتر و دقیق‌تر می‌كنند و از انواع تخیلات بحث می‌شود و به طور مثال به تخیل بازتولیدی، فعال و خلاق می‌پردازند. اغلب این منتقدان به بررسی آثاری می‌پردازند كه در آنها تخیل فعال و خلاق نقش اساسی را ایفا كرده باشد. البته این خوانش تخیلی به طور آزاد و بدون قاعده و نظام صورت نمی‌گیرد، بلكه برای خود ساختار و قواعدی دارد. امكان دارد كه این قواعد و ساختار نزد افراد دگرگون شود اما اصل وجود ساختار و قاعده تغییرناپذیر است. در غیر این صورت نمی‌تواند یك نقد محسوب شود. به طور مثال، از نظر باشلار اثر یا آثار شبكه‌ای صورت‌های خیالی و مضامین را شكل می‌دهند كه بر یك بنای واحد یعنی روی یكی از عناصر چهارگانه استوار شده باشد. به عبارتی، از یك هماهنگی و وحدت درونی و خیالی حكایت كند. در این صورت اصالت تخیل و اثر هنری و ادبی نیز نشان داده می‌شود.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید