جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دوقلوهای جنگ سرد


جنگی كه گرچه ۱۵ سال پیش با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پایان یافت اما هنوز مهم ترین نماد و نماینده آن یعنی ملك فهد زنده بود چنان كه دیگر نماد و نماینده آن؛ صدام حسین نیز در زندان آمریكایی ها به سر می برد.ملك فهد اما از آن رو نماد و نماینده مهم تری از صدام محسوب می شود كه او سالیان دراز مظهر دیپلماسی آمریكا در خاورمیانه محسوب می شد. در واقع اگر صدام حسین در عصر جنگ سرد بازمانده دشمنان آمریكا در خاورمیانه بود، ملك فهد در آن عصر نماینده دوستان آمریكا در خاورمیانه به حساب می آمد و این معمای تاریخ معاصر است كه چگونه لیبرال دموكرات های آمریكا از محافظه كاران مرتجع خاورمیانه حمایت می كردند. معمایی كه روشنفكران جهان بارها درباره آن مقاله و خطابه نوشته اند و واشینگتن را بدان نواخته اند كه چرا در برابر محمد مصدق از محمدرضا پهلوی و در برابر جمال عبدالناصر از خاندان سعودی حمایت می كند. آخرین اثر از همین دست كتاب همه مردان شاه نوشته استیفن كینزر است كه ایرانیان همزمان چندین ترجمه از آن روانه بازار كردند تا پژواكی باشند برای این اقرار روزنامه نویس آمریكایی كه اگر در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آمریكا به جای پهلوی از مصدق حمایت می كرد حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۲ هم رخ نمی داد و اگر از روشنفكران عرب حمایت می كرد بنیادگرایان القاعده در دامن شیوخ عرب رشد نمی كردند. آمریكایی ها اما اكنون با مرگ فهد می توانند آسوده تر به این پرسش، پاسخ دهند. در عصر جنگ سرد، خاورمیانه این سرزمین وحی و نفت در معرض خطر سرخ بود. سایه اتحاد شوروی بر منطقه افتاده بود و جوانان خاورمیانه در برابر استیلای انگلستان در عطش سوسیالیسم می سوختند. انگلیسی ها به تدریج از خاورمیانه خارج می شدند و میراث خود را به آمریكایی ها واگذار می كردند. آمریكایی ها به تدریج دریافتند كه همراه با نفت خاورمیانه خون سرخی در رگ های جوانان این منطقه جاری است كه آماده است سرزمین انبیای الهی را در اختیار وارثان پیامبر دروغین (كارل ماركس) قرار دهد. معجون ناسیونالیسم و سوسیالیسم در اروپا ایدئولوژی فاشیسم را خلق كرده بود و حال در خاورمیانه افزودن نفت بر این چاشنی بمب مانند روشن كردن نخ دینامیتی بود كه انفجار آن غرب را ویران می كرد. لیبرالیسم نیز در خاورمیانه چندان لاغر و نحیف بود كه نتواند آلترناتیو سوسیالیسم باشد. فقدان تولید صنعتی، ضعف زندگی شهری و نفوذ روشنفكران چپ همه سبب می شد كه آمریكایی ها در برابر دو گزینه قرار گیرند: فاشیسم خاورمیانه ای كه در مصر و سوریه و عراق رشد می كرد و ارتجاع خاورمیانه ای كه در عربستان و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس در حال رشد بود. جنبش فاشیستی خاورمیانه قهرمانان زبده ای داشت و كودتاهای كوبنده ای انجام می داد كه آن را انقلاب می نامید. ناصر در مصر، قذافی در لیبی، صدام در عراق و اسد در سوریه نماینده های این جنبش بودند، بدیهی بود كه سرمایه داری آمریكا نمی توانست این سوسیالیست های نفتی را تحمل كند به ویژه آنكه پیوند این افسران با جناح های حاكم در نهضت فلسطین (به خصوص یاسر عرفات) یهودیان آمریكا را به دشمن تبدیل كرده بود. در این میان نهضت ملی دكتر محمد مصدق، در ابتدا آلترناتیوی را در برابر دو جریان سوسیالیستی و ارتجاعی پیش روی آمریكا قرار می داد و به همین دلیل در ابتدا آمریكایی ها با تامل در برابر آن ظاهر شدند اما وقتی پشت صحنه این لیبرالیسم ناتمام رگه های كمونیستی نهان را دیدند به انتخاب نهایی خود دست زدند و محافظه كاران مرتجعی چون محمدرضا پهلوی را به اصلاح طلبان مدرنی مانند محمد مصدق ترجیح دادند. از آن پس خاورمیانه عرصه رقابت های آمریكا و شوروی در قالب رقابت دولت های مرتجع و مترقی، محافظه كار و انقلابی خاورمیانه شد.
آمریكایی ها كه دریافتند روس ها در نقشه اتاق كار خود خاورمیانه را با مداد قرمز رنگ كرده اند راهی جز سبز دیدن این بیابان های خشك و تفتیده ندیدند. حتی در آسیای میانه در افغانستان و پاكستان و تاجیكستان و ازبكستان (همانجا كه اكنون بهشت بنیادگرایان است) چاره ای جز حمایت از جنبش های اسلامی در برابر جنبش های ماركسیستی ندیدند و در همه این ایام عربستان مركز فرماندهی دیپلماسی خاورمیانه ای آمریكا بود. فرقه وهابیت نقش خود را چون فرقه پیوریتن می دید كه آمریكا را از ناحیه بنیادگرایی مسیحی بنیان نهاده بود و حال در فكر ایجاد جنبش و ملتی مشابه بود. پول های سعودی راهی مدارس علمیه اهل سنت در پاكستان می شد و طلبه های افغانی از آن مدرسه ها به جبهه های جنگ با كفار شوروی می رفتند. آمریكایی ها استدلال می كردند گرچه آب لیبرال های مسیحی غربی با محافظه كاران مسلمان عربی به یك جوی نمی رود اما دست كم هر دو به خدا و مالكیت اعتقاد دارند در حالی كه روس ها نه به خدا و نه به سرمایه اعتقادی ندارند. پس جنگ مقدس در جبهه ای متحد علیه كفر آغاز شد: پول و ایدئولوژی سعودی، اسلحه و استراتژی آمریكایی، جان و مجاهد افغانی و پاكستانی. در خاورمیانه عربی نیز شاهان با افسران در نبرد بودند. گرچه فلسطین حتی نزد پادشاهان عرب عزیز بود اما ساف چندان قابل اعتماد نبود. نطفه جنبش های اسلامی در فلسطین از همین زمان شكل گرفت تا جنبش های چپ در اقلیت قرار گیرند. با وجود این سرانجام جنگ سرد پایان یافت و فروغ چپ گرایان عالم كم سو شد. گروهی از شبه سوسیالیست های سابق به فاشیست هایی كامل تبدیل شدند (صدام حسین) برخی شبه لیبرال شدند (جانشینان ناصر) و گروهی هم راه پراگماتیسم در پیش گرفتند (حافظ اسد). مرتجعان عرب اما بر جای ماندند. فهد مهمترین مرتجعی بود كه چون هیكل سلیمان نبی سالیان دراز رو به افق غرب ایستاده بود و سرانجام دیروز موریانه ای عصای چوبین او را فرو برد و او فرو افتاد. روح البته از كالبد این هیكل مدت ها (۱۵ سال) بود كه رخت بر بسته بود و جانشین در آستین فهد یعنی ملك عبدالله اصلاح طلب همچون روحی بی جان در صحرای عربستان حكومت می كرد. پایان تاریخ مصرف فهد زمانی آشكار شد كه آمریكا صدام حسین را ساقط و عراق را اشغال كرد. صدام هم مانند فهد پایان جنگ سرد را باور نداشت و از این رو هرازگاهی جنگ هایی راه می انداخت. جنگ هایی كه سرانجام دامن او را در برگرفت. همچنان كه فرجام حمایت آمریكا از محافظه كاران عرب در ۱۱ سپتامبر دامان ایالات متحده را در برگرفت. آمریكا كه از شر شیطان سرخ به جنبش های سبز خاورمیانه (بنیاد گرایان) پناه آورده بود سرانجام آنچه كاشته بود را درو كرد. اتحاد مقدس میان مسلمانان و مسیحیان علیه كافران كمونیست گسسته شد و جنگ صلیبی این بار از سوی بنیادگرایان آغاز شد. آمریكایی ها تنها در این زمان بود كه پایان جنگ سرد و آغاز خرده جنگ های تروریستی را دریافتند و فهمیدند كه قرن طولانی بیستم به پایان رسیده است. دیپلماسی آمریكا در خاورمیانه از آن پس دگرگون شد. اكنون آنان مجبور نبودند به انتخاب میان شبه سوسیالیست های منقرض شده و محافظه كاران مرتجع دست زنند. حمله به افغانستان و عراق و تلاش برای ایجاد دولت لیبرال های مسلمان در دو كشور (حامد كرزی و ابراهیم جعفری) از این واقعیت حكایت می كند كه دوره فهد و صدام به پایان رسیده است. لیبرال های شرقی مانند لیبرال های غربی به مذهب، مالكیت و البته آزادی اعتقاد دارند با این تفاوت كه پیامبر آنان محمد (ص) است نه عیسی (ع). بدین ترتیب می توان گفت اگر محمد مصدق نیز نیم قرن دیرتر نخست وزیر می شد شاید آمریكایی ها ناگزیر از انتخاب میان حزب توده و دربار پهلوی نمی شدند. چرا كه در عصر جدید دایره انتخاب از میان ملك فهد و ژنرال صدام حسین فراتر رفته است.

محمد قوچانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید