جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


به انگیزه کنسرت علی اکبر مرادی ۱۰ و ۱۱ شهریور، کاخ نیاوران


به دلایل پیدا و پنهان، در میان تمامی سازهای متعلق به خانواده بزرگ موسیقی نواحی ایران، ساز تنبور از قرب و منزلت بیشتر و به همان میزان از شهرت و افزونی گسترده ای برخوردار است. این وجه نه به معنای خاص بودن و برتری داشتن این ساز بر سایر سازهای موسیقی كه به معنای میزان مقبولیت و توجه در جامعه موسیقی ایران است. در واقع از میان مجموعه سازهای موسیقی نواحی، تنبور شاید تنها سازی است كه از منطقه خود فراتر رفته و امروزه به یك ساز پرطرفدار در كنار سایر سازهای موسیقی كلاسیك ایران بدل شده است. (البته دف و تا حدودی دوتار نیز مشمول این قاعده شده اند) به هر روی این استقبال و رویكرد سبب شده است در میان انواع مختلف موسیقی كه جهت اجرای صحنه ای و كنسرت برنامه ریزی می شوند، گاه با كنسرت های تنبورنوازی نیز مواجه شویم. امروزه شهرت برخی نوازنده های تنبور تا حدودی حتی عجیب به نظر می آید. اما این واقعیتی است تا نوازندگان تنبور را ترغیب و تشویق به اجرای كنسرت در فضای لایتناهی شهری نماید كه با وجود جمعیت بالغ بر ده میلیونی آن، شمار كنسرت روندگان كمتر از هزار است! (در كنسرت های موسیقی عامه پسند با همه فراگیری به ندرت به ده هزارنفر می توان استناد كرد.)
به هر روی در ماه پایانی تابستان، مجموعه فرهنگی كاخ نیاوران مهمان یكی از مشهورترین نوازندگان تنبور است. علی اكبر مرادی نوازنده چیره دست این ساز و متعلق به فرهنگ گوران، امشب و فرداشب (پنجشنبه - جمعه) قطعاتی خواهد نواخت.
موسیقی تنبور دارای دو فرهنگ غالب نوازندگی است. صحنه و گوران نمایانگر دو شیوه، دو نگرش و دو نوع اجرای متفاوت از این ساز هستند. هر چند در بسیاری موارد نظیر نامها، اجرای مقام ها و نحوه نگرش به موسیقی همسانی های بسیار وجود دارد، اما هر منطقه الگوها و كاركردهای خاص خودش را دارا است. صحنه به دلیل متعدد از جمله در مسیر آمد و شد و حضور برخی موسیقیدانان در نظام شهری دستخوش تغییرات عمده ای در فرهنگ موسیقی خود شده است. در همین نسبت، منطقه گوران فرهنگ موسیقی خویش را بیشتر حفظ كرده است. به عنوان مثال بروز و ظهور انواع مختلف نوازندگی، گروه نوازی، ساختن قطعات جدید و خواندن اشعار فارسی از صحنه سر برآورده هر چند این موارد امروزه در سراسر منطقه كرمانشاهان و حتی كرند و گوران نیز امری طبیعی است.
علی اكبر مرادی با تسلط و تكنیك قابل توجه، ضمن وفاداری به فرهنگ نوازندگی موسیقی تنبور در منطقه گوران، خود قطعاتی را ساخته و اجرا كرده است. بداهه پردازی و شناخت او از موسیقی ایرانی نیز وجه دیگر اجراهای این نوازنده صاحب سبك است.
در اجرای اخیر او در دو بخش به اجرای برنامه می پردازد. خود او در این مورد می گوید: «پدرم مردی درست كردار و نیك آیین بود. او را بسیار دوست داشتم. او از كودكی دو بیت شعر كردی را همواره زمزمه می كرد كه مفهومی این چنین داشت: «بهار به عشق زایش، چمنزارها و چرای گوسفندان، تابستان به عشق كار و مزرعه، پاییز به عشق جمع آوری محصول و بی نیازی و زمستان به عشق دور هم بودن و زندگی. چند سال قبل كه ایشان فوت كردند، در نظرم بود تا به یاد نیكی و پاكی او قطعاتی اجرا كنم. اكنون این مورد امكان اجرا یافت.» مرادی با تأسی از شعر كردی روایت پدر خویش چهار بخش طراحی كرده است. هر قسمت با عنوان یك فصل آغاز می شود. «در این اجرا چون الان تابستان است با این فصل شروع می كنم مقام ساروخانی با اشاره هایی به خان امیری و شاه خوشینی. ضمن آنكه اجرا درفضایی سیال و اجرای حالتهایی از روح الرواح مبتنی است.
قسمت بعد پاییز نام دارد. اجرای مقام های الله ویسی و هجرانی، ضمن آنكه قطعاتی از اجراهای پیشین نیز اجرا می شود...»
او سعی دارد با تركیب پاره ای از گوشه های ردیف كه به مقامها نزدیك است پلی ارتباطی میان موسیقی زادگاه و موسیقی كلاسیك ایران برقرار سازد. در بخش دوم برنامه او با عناوین زمستان و بهار اجرای خود را ادامه می دهد.
«زمستان بر مقام های سحری وقطار تكیه دارد و حالتهایی از دستگاه شور اجرا می شود. در قسمت پایانی نیز بهار كه روایتی دیگر از شاه خوشینی است با ارائه حالتهایی شبیه دستگاه چهارگاه اجرا به پایان می رسد.»
او در مورد استقبال مردم و حضور آنان می گوید: «اگر در هر شب حداقل هزار نفر به كنسرت نیایند باید در فرهنگ و بنیانهای فرهنگی این مردم شك كرد. از جمعیتی چندمیلیونی، انتظار هزار نفر چندان بی ربط نیست.»
با این حال او مشكلات معیشتی، فقر اقتصادی و مشكلات زندگی امروز را هم از نظر دور نمی دارد و معتقد است «با وجود انتظار از وجه فرهنگی مردم، گاهی شاید باید به آنها حق داد. كسی كه مشكلات متعدد دارد فرصتی برای حضور و لذت بردن از كنسرت موسیقی ندارد.»
علی اكبر مرادی كه در معرفی و اشاعه ساز تنبور نقش مهمی داشته است، گسترش و فراگیر شدن این ساز را امری طبیعی می داند. او ضمن برشمردن خصوصیات شرقی و عرفانی ساز، قدمت ساز را عاملی مهم می داند. قدمتی كه درواقع ساز را به دوره ای قبل از پدید آمدن طایفه یارسان و قرارگرفتن این ساز به عنوان ساز اختصاصی آنان ارجاع می دهد. با این حال می افزاید: «تنبور خوش استقبال و بد بدرقه آمد. این ساز را مردم از كنج خویش بیرون كشیدند اما بلایی كه سر دف آمد، سر تنبور هم آمد.
هر چیزی را با آن نواختند. در هر موسیقی ای به كار بردند حتی چیزها و مواردی كه هیچ ربطی به این ساز و موسیقی مرتبط به آن نداشت.»
به هر طریق و تحت هر شرایط، ساز تنبور، با كشش و جذبه خود مشتاقان فراوان دارد. شاید تا حدودی میزان استفاده نابهنجار و ناهمگون ساز نیز به خود مجریان تنبور بازگردد. از یك سو خصوصیات آیینی و اعتقادات سبب شد تا اجرای مقام های حقانی و كلام ها چندان اجرا نشود و به گوش نرسد. از سوی دیگر قطعات جدید، ترانه های كردی، و حتی ترانه های عامه پسند شهری كه با استفاده از شعر مولانا و دف عنوان عرفانی را یدك می كشید، جایگزین شد. شاید ساز تنبور بیش از هر ساز دیگری نیاز دارد تا به اصل خویش بازگردد. این مهم تنها به دست توانای اهل خویش میسر است.
محمد به منش
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید