شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به شعرهای عاشورایی


«عاشورا» و آنچه در صحرای خشك و تشنه كربلا اتفاق افتاده است بشریت را در همیشه تاریخ گریانده است. حادثه‌ای كه بعدها توانسته منشأ بسیاری از حركتهای اجتماعی در دنیا شود. كمتر كسی است (با هر دیدگاه فرهنگی و دینی كه باشد) آنچه را كه در محرم سال ۶۱ هجری در سرزمین تفت كربلا به وقوع پیوست باور كند و مظلومیت حماسه‌وار قهرمانان شهیدش را در یابد و حس خونخواهی را در وجود خویش برانگیخته نبیند و یا دست كم به گونه‌ای در مقابل این رنج سترك تاریخ واكنش نشان ندهد. متأثرترین ایرانیان از آن اتفاق بزرگ، هنرمندان بودند. تعزیه، كه نخستین هنر نمایشی ایران است، بزرگ‌ترین واكنش عاطفی در برابر حادثه كربلاست، ناگفته نماند كه هنر تعزیه پیش از این به گونه سوگواره سهراب و سیاوش وجود داشته كه بعدها با هیجانها و عواطف سوگمندانه ایرانیان شیعی نسبت به سالار شهیدان و دیگر قهرمانان عاشورا درآمیخت و در شكلی منسجم وكمال یافته، چنان‌كه امروزه می‌بینیم، عرضه شد. شاعران فارسی‌گوی نیز هر یك به فراخور ذوق و تأثیر خویش از كربلا، آن را تجربه كرده و بروز دادند. برخی از عاشورا بهره‌ای نمادین برده‌اند، مانند مولانا كه از ایثار و جان‌گذشتگی عاشوراییان نماد اولیاء و عرفایی ساخت كه به مرز فنا فی‌الله می‌رسند. آنجا كه می‌گوید:
كجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت كربلایی
و یا عبدالقادر بیدل دهلوی كه كربلا را آیینه حقیقت و جلوه عینی حق‌جویی و خداگرایی می‌داند و می‌گوید:
«ما همه بی‌غیرتیم آینه در كربلاست ...»
برخی نیز اگر چه از عاشورا بهره‌ای سمبلیك نبرده‌اند، لیكن عزادارانه به سوگ نشستند و با سوگ‌نامه‌ها و مرثیه‌هایی كه آفریدند به شعر جهت آسمانی بخشیدند و شعر «عاشورایی» را به گستره بیكران شعر فارسی افزودند و خود نقطه آغاز شعر شیعی شدند. مرثیه تركیب‌بند محتشم كاشانی كه از جاودان سروده‌های ادب فارسی است، از نمونه‌های كامل شعری شیعی است،
باز این چه شورش است كه در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
در شعر انقلاب اسلامی به علت انگیزه‌ها و پیوندهای درونی خاص انقلاب با حادثه عاشوار و تجلی بزرگ فرهنگ شهادت، شعر عاشورایی به گونه‌ای جدی و زنده فرصت بروز می‌یابد. آن چنان‌كه كمتر مجموعه‌ شعر شاعران پس از انقلاب را می‌یابیم كه در آن عاشورا حضور نداشته باشد، چه آثاری كه اختصاصاً به نام عاشورا سروده می‌شود و چه آثاری كه در معنا معرف فرهنگ عاشورا است.در گستره ادبیات انقلاب از آغاز تا كنون مجموعه و دفتر شعری كه صرفاً خاص عاشورا و قهرمانان آن بوده و از انسجام و سطح بالای زیبایی برخوردار باشد انتشار یافته بود. نخستین دفتر شعر عاشورایی مجموعه «گنجشك و جبرئیل» اثر شاعر و مترجم توانمند روزگار ما سیدحسن حسینی است، بدون استثناء همه آثار این دفتر، خاص حماسه‌سرایان كربلا و یا در راستای فرهنگ‌ آن حماسه است. از حسن حسینی پیش از این كتابهای همصدا با حلق اسماعیل (در شعر)، «بیدل، سپهری و سبك‌ هندی» (در نقد) «براده‌ها» (در نثر ادبی) و «حمام روح» (در ترجمه) به چاپ رسیده است.حسن حسینی به علت برجستگی و ویژگیهای خاص شعری كه در هر فراز از زندگی هنری‌اش داشته، پیوسته در محافل ادبی شاعری بحث‌انگیز بوده است.از آثاری كه تاكنون از او منتشر شده است به آسانی می‌توان رد كوششها و تلاشهای خستگی ناپذیرش را جهت كسب تجربه‌های جدید و ایجاد توسع در ظرفیتهای شعر معاصر دید، دفتر «گنجشك و جبرئیل» مجموعه سی و یك قطعه در قالبهای نیمایی و سپید است. مضمون همه قطعات این دفتر عاشورا است، چه قطعاتی كه معرف قهرمانان عاشورایند و چه قطعاتی كه قهرمانانش در صحنه شكوهمند عاشورا حضور جسمانی ندارند؛ اما به گونه‌ای سرنوشتشان به شهادتی عاشورایی گره خورده است.نگاه حسینی به عاشورا در این دفتر، نگاهی صرفاً تاریخی نیست. عاشورا در چشم او حادثه‌ای نیست كه در یك مقطع زمانی و مكانی محدود اتفاق افتاده باشد، او عاشورا را جریانی می‌داند كه از ابتدای خلقت انسان تا همیشه ادامه دارد. به زبانی دیگر، عاشورا در «گنجشك و جبرئیل» نه مكان دارد و نه زمان، یعنی در هر نقطه از جهان و در هر عصری می‌تواند قابلیت ظهور داشته باشد (كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا ....) زیباییهای صوری و زبانی شعرهای این دفتر بسیار قابل توجه است. زیباییهایی كه در نقد جدید شعر، كمال فرم (= شكل) نامیده می‌شوند.
تصویرها، مجموعاً آگاهانه گزینش شده‌اند تا معرف قهرمانی باشند كه شاعر، شعر یا اشعاری را ظرف معرفی او قرار داده است. مهارت شاعر در انتخاب شایسته تصویرها و واژگان، در روند شكل‌گیری شعر آن چنان است كه وقتی اثر خوانده می‌شود، قهرمان و صحنه به طور زنده در ذهن خواننده ترسیم و خواننده در متن حادثه قرار داده می‌شود، قطعه «راز رشید» كه نمایشگر شخصیت و نقش حضرت ابوالفضل (ع) در روز عاشورا است را مورد زیباشناسی قرار می‌دهیم.
«رشید»
به گونه ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پیمان برادری‌ات
با جبل نور
چون آیه‌های جهاد
محكم
تو آن راز رشیدی
كه روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمه‌گاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت كودكانه حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
كه روزی فرات
بر لبت آورد
و كنار درك تو كوه از كمر شكستآغاز شعر و حركت ذهن و قلم شاعر جهت ایجاد نقطه آغاز تأمل برانگیز است. شاعر از جایی نوشتن را شروع كرده است كه گویی قبل از آن صفحاتی از آن را با خواننده در میان گذاشته است. و خواننده با پیش‌زمینه ذهنی كامل ادامه ماجرا را از زبان شاعر دنبال می‌كند و این نخستین هنر شاعر در به صحنه كشیدن خواننده است.
به گونه ماه / نامت زبانزد آسمانها بود/ و پیمان برادری‌ات/ با جبل نور/ چون آیه‌های جهاد/ محكم
از نظر لفظی شاعر میان كلمه «گونه» و «زبان» ارتباط زبانی ایجاد كرده است كه در بحث زیباشناسی و آرایشهای ادبی به آن (مراعات النظیر) می‌گویند. یعنی آوردن كلماتی كه نظیر هم باشند و در یك طبقه ساختی قرار گیرند. شاعر می‌توانست مثلاً به جای «گونه» كه به معنی «مانند» است، واژه «بمانند» یا «بسان» قرار دهد، اما تعمداً «گونه» را ذكر كرده است تا معنای ایهامی آن یعنی «چهره» و ارتباط آن با ماه، از نظر زیبایی، مورد نظر باشد. در مجموع ارتباط معنایی میان «گونه ماه» و «قمر بنی ‌هاشم» (لقب حضرت ابوالفضل (ع) نیز منظور نظر بوده است.) «ماه و آسمان» نیز از نظر زبانی رابطه‌ای چنین دارند. با این توضیح كه جمع شدن «ماه» و «آسمان» در این سطر به تداعی سریع‌تر مفهوم «قمر بنی هاشم» به ذهن خواننده كمك می‌كند. «جبل نور» تعبیری است در وصف امام حسین (ع) در فرهنگ ادبی عاشورا غالباً از امام حسین (ع) به «كوه نور» تعبیر شده است.
پیمان برادری‌ات / با جبل نور/ چون آیه‌های جهاد/ محكم.
واژه محكم «به دو معنی به كار گرفته شده است (ایهام)
الف: مستحكم، در اینجا پیمانی كه مستحكم است.
ب: از آنجا كه واژه «محكم» پس از آیه‌های جهاد ذكر شده است. از محكمات بودن پیمان نیز همچون «آیه‌های جهاد» كه از «محكمات» و نه از «متشابهات» قرآنند حكایت دارد و این نمایانگر آگاهی شاعر از معانی و مفاهیم قرآنی است كه به گونه‌ای ناخودآگاه در تراوشات ذوقی و قلمی او شكل بروز می‌یابد. و اثری را تا این حد به كمال و زیبایی می‌رساند. «راز رشید» نیز به آسانی تصویرگر شخصیت حضرت ابوالفضل (ع) است (رشادت) اگر چه در وجود همه قهرمانان عاشورا نهفته و متجلی است. لیكن در فرهنگ و ادبیات عاشورایی تعبیری خاص در ستودن علمدار كربلاست.
تو آن راز رشیدی/ كه روزی فرات/ بر لبت آورد.
یادآور بر لب آوردن آب فرات و به یاد كودكان تشنه خیمه‌های حسین (ع) ننوشیدن آن توسط حضرت است.
«عباس» بزرگ‌تر از آن است كه تشنه فرات باشد. این فرات است كه در عطش نوشیدن قهرمان بزرگ عاشورا بی‌تابی می‌كند. شاعر با دیگر گونه‌های جلوه دادن حادثه، شكوهمندی علمدار كربلا را در برابر حقارت فرات به نمایش گذاشته است. تكرار حرف (ر) و (آ) در سطر: در باران متواتر پولاد .... ضمن ایجاد موسیقی و ضمیمه كردن (بریده بریده) به آن، بارش بریده بریده باران را كه نمایش عظیم زندگی است، در ذهن القا می‌كند.
و انتظار / در بهت كودكانه حرم / طولانی شد
شاعر به جای كودكان «صفت كودكانه» را ذكر كرده است تا تشنگی كودكان كربلا را جهانی و نامحدود كند و از انحصار یك مقطع زمانی كوتاه بیرون آورده، آن را به همه كودكان تشنه و مظلوم جهان تعمیم دهد.
سطر آخر از زیباترین سطرهای این شعر است، نخستین جلوه زیبایی این سطر را باید در تكرار موسیقایی و هماهنگ حرفهای «ك» «و» «ر» جست.
«كوه» ایهام دارد و به دو معنا:
الف: كوه به معنای خاصش، ارتفاع بلند در این صورت «از كمر شكستن كوه در برابر درك علمدار عاشورا، حقارت آن در برابر عظمت ملكوتی حضرت است.
ضمناً میان «كمر» و «كمره» كوه تناسب زیبایی نهفته است.
و از كمر شكستن نیز كنایه است.
ب: «كوه» «تلویحاً» امام حسین است كه خود را بر پیكر مبارك علمدار شهیدش می‌رساند و ....

مصطفی علی پور
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید