جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


بنگر هنر روزه


بنگر هنر روزه
یکی از مهمترین اعمال بزرگ عبادی که در فلسفه، حکمت و شعر اسلامی به‌عنوان مهمترین عنصر تزکیه‌نفس تجلی یافته است، روزه یا صوم است. از دیدگاه علما و عرفای اسلامی، پرخوری از آفات هبوط و توقف نفس است که موجب حبس نفس در سرای طبیعت می‌شود. در سلوک عرفانی شاعران و حکمای طراز اول مسلمان، توجه بیش از حد به امور شکم، موجب سنگین شدن روح و افسردگی آن می‌شود و عکس آن، یعنی؛ امساک و کم‌خوری اعتدال روح و معنویت را به‌دنبال دارد. روزه، ضمن جلوگیری از اشتغال به طعام، موجب سبکی روح نیز می‌شود زیرا، در عدم اشتغال جسم به غذا است که روح یا نفس آدمی یا نفس آدمی توانائی کشف حقایق و رموز عرفانی را دارد.رمضان، در لغت به معنی سنگ گرم است که از سنگ گرم، پای روندگان می‌سوزد و شاید از ریشه ”رمض“ باشد که به معنی سوختن است، چون ماه صیام گناهان را می‌سوزاند در قرآن مجید یک‌بار واژه ”رمضان“ و چهارده‌بار صوم، صیام، صائمین و... آمده است.تنها، در ماه مبارک رمضان است که بیشترین تعالی نفس برای نیل به مقام قدس و توحید شکل می‌گیرد. خداوند باری تعالی در حدیث قدسی می‌فرماید: ”الصوم لی و انا اجزی به“ با این تعبیر، روزه نوعی کشف و شهودنفس است و نیز یکی از مصادیق مفتاح است که در قرآن به آن اشاره شده است زیرا، روزه ”مفتاح غیب“ شهودنفس و حضور آن در آستان مقدس حق است. در حکمت اسلامی، روزه بر دو نوع است؛ روزه عام و روزه خاص. روزه خاص مشتمل بر امساک از نوشیدنی‌ها و خوردنی‌هاست. و روزه خاص، اعراض از ظواهر و منکرات و همه چیزهائی است که با فرامین الهی منافات دارد. متفکران اسلامی، برانجام روزه خاص تأکید دارند.شیخ‌الرئیس، ابن‌سینا، روزه خاص را مهمترین وجه در تکامل نفس ناطقه می‌داند. به‌نظر ابن‌سینا، روزه در تسریع وصول نفس ناطقه به کمال بسیار مؤثر است. ابوحامد غزالی، روزه را نیمی از ایمان می‌داند زیرا، پیامبر فرموده است ”الصوم نصف الایمان“ غزالی هم‌چنین روزه را از مصادیق بارز عبادت‌های پنهانی می‌داند، چون روزه به ظاهر در وجود شخص پیدا نیست ”در میان طاعات و عبادت‌های حق، تنها روزه است که پوشیده است و خلق از آن آگاهی ندارند و صوم شخصی روزه‌دار را می‌بینند.“ غزالی، نیز مانند ابن‌سینا، دو وجه عام و خاص برای روزه قائل است و می‌گوید: ”روزه عموم، نگاهداشت شکم و فرج است، از قضای شهوت و روزه خصوص نگاهداشت چشم و گوش و جوارح از عمل منافات با اخلاق الهی و عرف عام است.“
●روزه و رمضان در شعر فارسی
از همان ابتدا که پدر شعر فارسی، رودکی سمرقندی، کاخ بلند شعر پارسی را بنا نهاد، واژگان روزه، رمضان، صیام و صوم را در آئینه شعر فارسی منعکس کرد:
روزه به پایان رسید و آمد نو عید هر روز بر اسمانت باد امروزا
شد روزه و تسبیح و تراویج به یک‌جای عید آمد و می و معشوق و ملاهی
شاعران دوره اول، قرن سوم و چهارم، اغلب از روزه و رمضان کاربردی سطحی دارند که مشتمل بر رویت هلال عید و سپری شدن روزهای صیام است. فرخی سیستانی هر چند، ماه رضمان را نوعی عید تلقی می‌کند، اما عید رمضان را خجسته‌تر از آن می‌داند:
رمضان اگر بشد فراز آمد عید عید فرخنده زماه رمضان فرخ‌تر
خزان و آمدن عید و رفتن رمضان خجسته باد بر آن میر فرخنده اثر
در قرن ششم با ورود عرفان به شعر فارسی و ظهور شاعران درون‌گرائی نظیر سنائی غزنوی، روزه و رمضان به‌عنوان مهمترین عنصر تزکیه‌نفس، مورد توجه واقع می‌شود. خواجه عبدا.. انصاری روزه را ابزار مهمی برای رسیدن به مقام ”زهد“ می‌داند. سنائی غزنوی روزه را فقط امساک از خوردن و آشامیدن، نمی‌داند بلکه، روزه توام با حقوق اجتماعی را نیکو می‌داند:
در رمضان و رجب مال یتیمان خوری روزه به مال یتیمان مار بود در سلّه
مال یتیمان خوری پس چله‌داری کنی راه مزن بر یتیم دست‌بدار از جامه
سعدی، آموزگار عشق و اخلاق، روزه را امری میمون یا هر عبادتی که ریا و سمعه‌ای در آن وجود داشته باشد مطرود است:
شنیدم که نابالغی روزه داشت به صد محنت آورد روزی به چاشت
اندیشه اخلاق‌گرای سعدی به‌گونه‌ای است که گاهی فرایند غیبت و تهمت را از مبطلات روزه می‌داند. سعدی همچنین در قصیده‌هائی، وداع جانسوزی با ماه مبارک رمضان، ماه ذکر و محفل قرآن می‌نماید:
برگ تحویل می‌کند رمضان بار تودیع بر دل اخوان
بار نادیده سیر، زود برفت دیر نشست نازنین مهمان
نادرالحب حجهٔالاحبات فارغ الخل، عشرهٔ الخلال
ماه فرخنده روی برپیچید و علیک‌السلام یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب نفس در بند و دیوان در زندان
تا دگر روزه با جهان آید پس بگردد به گونه‌گونه جهان
و اما بهترین مضامین و عمیق‌ترین مفاهیم روزه و رمضان در شعر شاعر شوریده مکتب عرفان، مولوی آمده است. ملای روم، با شریعت پیوندی ناگسستنی دارد و از این‌رو با حلول ماه رمضان، ماه معراج و پرورش روح به وجود می‌آید و با جذبه‌ای زایدالوصف با این ماه پربرکت مغازله می‌کند:
ماه رمضان آمد ای یار قمرسیما بربند سر سفره، بگشای ره بالا
ای یاوه هرجائی، وقت‌است که بازآئی بنگر سوی حلوائی تا کی طلبی حلوا
مرغت زخود و هیضه، مانده‌است در این بیضه بیرون شو از این بیضه تا باز شود پرها
شاعر تبتل و استغنا در غزل دیگری از ماه رمضان به‌عنوان یک ”مادر“ یاد می‌کند که نباید دامان پرفیض چنین مادری را به آسانی فروهشت:
سوی اطفال بیامد به کرم ماه روزه مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه
بنگر روی ظریفش بخور آن شیر لطیفش به همان کوی وطن کن، بنشین بر در دروازه
بنگر دست رضا را که بهاری است خدا را بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه
هله‌ای غنچه‌نازان، چه ضعیفی و چه یازان چون رسن باز بهاری بجه از خیبر بر در روزه
مولانا، برخلاف بسیاری از شاعران به‌جای آمدن عید، فرارسیدن روزه را تهنیت می‌گوید. بر فراز بام می‌رود تا هلال ماه را رویت کند و سرمست شود.
مبارک باد آمد ماه روزه رهت خوش باد ای همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم که بودم من به جان دلخواه روزه
نظر کردم کلاه از سر بیفتاد سرم را مست کرد آن شاه روزه
عارف بلخی گاهی روزه را عنصر و کیمیای سلامتی جسم و روح می‌داند و هنرهای روزه را بر می‌شمارد:
بربندد دهان از نان کامد شکر روزه دیدی هنر خوردن بنگر هنر روزه
گر روزه ضرر دارد صدگونه هنر دارد سودای دگر دارد، سودای سر دارد
بادیک کند، ایمن از مردن روزه تخمه اثر خوردن، مستی اثر روزه
لسان‌الغیب، حافظ هر چند با شوریدگی و جذبه مولوی به موضوع روزه و رمضان نمی‌پردازد، اما این شاعر بزرگ نیز از برکت صیام بی‌بهره نبوده است. حافظ، در دیوان خود ۵بار واژه ”روزه“ ۳ بار ”رمضان“، ۲ بار ”صیام“ و یک‌بار ”روزه‌دار“ به‌کار برده است. روزه، از دیدگاه حافظ، موهبتی الهی است برای پاکیزه کردن و طهارت روح که نباید با ”پتیاره“ روی و ریا آلوده شود.از این رهیافت می‌توان گفت که حافظ نیز به‌نوعی ”روزه خاص“ و صیام کامل معتقد بوده است و از این‌روست که به تندی بر روزه توام با ریا و هر نوع عبادت ”ریائی“ می‌تازد:
روزه یک‌سو شد و عید آمد و دلها برخاست می زخمخانه به جوش آمد و می باید خواست
باده‌نوشی که در وی روی و ریائی نبود بهتر از زهدفروشی که درو روی و ریاست
غلام همت آن نازنیم که کار خیر بی‌روی و ریا کرداز موضوعاتی که همیشه در ذهن و زبان حافظ مطرود ناخوش‌آیند است عبادت آمیخته با ریا است. وی بارها زاهدان ریائی را نکوهش می‌کند. غزالی می‌گوید: ”شداد بن اویس (رض) گفت: رسول (ص) را دیدم که می‌گریست، گفتم چرا می‌گریی؟ گفت: می‌ترسم که امت من شرک آورند، نه آنکه بت پرستند یا آفتاب پرستند، لیکن عبادت به روی و ریا کنند.“رند شیرازی بیشتر هلال عید ماه رمضان را مضمون خویش می‌سازد و روزه کسانی را طاعت حق می‌داند که عشق و مستی را درک کرده باشند:
بیا که ترک فلک‌خوان روزه غارت کرد هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن‌کس بود که خاک میکده عشق را زیارت کرد
نماز در خم ابروان محرابی کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
شاعران دیگر نیز هرکدام به فراخور خویش روزه، رمضان و حتی شب قدر را دستمایه شعری خویش قرار داده‌اند. صائب تبریزی سی‌روز ماه رمضان را با سی جزء قرآن تطبیق کرده است:
می‌توان یافت از سی‌پاره ماه رمضان آنچه از اسرار الهی همه در قرآن است
می‌کند روزه ماه رمضان عمر دراز مر انعام در این دفتر و این دیوان است
صائب نیز مانند مولوی به‌جای ماه شوال، حلول ماه رمضان را عید واقعی می‌پندارد:
هر شام ز ماه رمضان حج امیدی است هر روز از این ماه مبارک شب عیدی است
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
در جای دیگر صائب، روزه را ما به الامتیاز انسان نسبت به حیوانات می‌داند و ”مهرخدائی“ می‌داند.
آدمی ممتاز شد از سایر حیوانات به صوم نامه انسان به این مهر خدائی شد تمام در بین شاعران معاصر شهریار، ملک‌الشعرای بهار و پروین اعتصامی بیش از سایرین به شرح روزه و صوم پرداخته‌اند. ملک‌الشعرای بهار روزه را امر معنوی می‌داند که بسیاری از کارهای روزمره را تعطیل می‌کند:
آمد رمضان و خلق رفتند زهوش شده میکده‌ها قفل و زبان‌ها خاموش
آید رمضان باز و همی خواهد رفت وین ندانیم کی آمد و کی شد
رؤیت هلال عید در شعر فارسی
از دیرباز رویت هلال ماه شوال و فرا رسیدن عید سعیدفطر برای شاعران پارسی‌گوی موضوعی جذاب بوده است. شوق دیدن هلال در دو ماه رمضان و آغاز ستیز آدمی با اهریمن جان و دیگری برای پایان دوران امساک و دوران سبکباری از وزر و بال.شیخ اجل، سعدی شیرازی، رؤیت هلال ماه شعبان را یک آسانی (سیر) پس از سختی (عسر) می‌داند و مانند همیشه هلال عید را بهانه‌ای برای پند و اندرز، دعوت به صبر و بردباری می‌داند:
نگفتم روزه بسیاری نپاید ریاضت بگذرد، سختی برآید
پس از دشواری آسانی است ناچار و لیکن آدمی را صبر باید
رخ از ما تا کی کند عید هلال آنک به ابرو می‌نماید
مولانا، روزه را برای لاغر کردن ”گاو فربه حرص“ ابزاری مؤثر می‌داند و ضمن تشبیه پنهان را لاغری هلال به اندام روزه‌دار، تأکید می‌کند اگر گاو حرص را با روزه لاغر کنی، هلال ماه شوال را با فرخندگی رؤیت می‌کنی:
دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید مه مصور یار و مه منور عید
چو هر دو سر به‌هم آورده‌اند در اسرار هزار وسوسه افکنده‌اند در سر عید
تو گاو فربه حرصت را به روزه قربان کن که تا بری به تبرک هلال لاغر عید
مولوی در جای دیگر، هلال عید رمضان را به‌مثابه وصال عاشق با معشوق می‌داند که پس از طی طریق و سلوک روزه، عاشق به وصال محبوب دست یافته و از همه موانع و مشکلات عبور کرده است؛ موانعی که با روزه گرفتن نیست شده‌اند:
بگذشت مه روزه و عید آمد و عید آمد بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چون صادق شد، عذرای تو وامق شد معشوق تو عاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
اما هلال عید و ”یک‌سو شدن“ روزه از منظر خواجه بزرگ شیر از جلوه دیگری دارد؛ حافظ، چون دیگر اعمال دینی، نگاه رندانه و ابهام‌آمیزی به عید رمضان دارد. دغدغه‌های اجتماعی و زهدریاکارانه ـ که همیشه مطرود حافظ است ـ در مواجهه با رمضان و عیدفطر او را رها نمی‌کند. آمدن عید در نگاه حافظ فرصتی برای نوشیدن می ناب عرفانی است:
همین که ساغر زرین خور نهان گردید هلال عید به دور قدح اشارت کرد
بسیاری از شاعران پارسی‌گوی نگاهی استعاری و زیباشناسانه به هلال عید دارند و همواره زیبائی آن را به رخ معشوق تشبیه می‌کنند. هلال ماه‌نو پس از سپری شدن ماه کهنه مظهر زیبائی، تازگی و دلربائی بوده است که شاعران خویش قریحه را به وجد آورده است. سیف خرقانی جمال زیبای معشوق را ”غره شوال“ می‌داند:
هلال حسن به عید رخ تو یافت کمال که هم صورت جمال جهانی و هم جهان جمال
ز روی پرده برافکن که خلق را عید است هلال ابروی تو همچو غره شوال
محتشم کاشانی، هلال ماه شوال را یکی از سه عید مهم و نخستین عید مسلمانان می‌داند و شکل هلالی و قوس‌دار ماه را به کلید بهشت تشبیه می‌کند:
بر آصف سختی دل به ازل بود سه عید چون عید او مبارک و فرخنده و سعید
عید نخست عید مه روزه که آمده شکل هلال او در فردوس را کلید
خواجوی کرمانی، هلال عید را نوبت عشرت‌طلبی می‌داند و واعظ شهر را هم از آمدن عید سرمست می‌بیند:
بگو نوبت نوروز و ساز و عید بساز که رفت روزه و هنگام عید باز آمد
بگیر جامه و جامم بده که واعظ شهر قدح گرفت و زو عدوود عیدباز
عبید زاکانی، شاعر قرن هشتم، نیز عید را فرصتی برای جبران مافات می‌داند و از عید رمضان به ”‌عید خجسته“ تعبیر می‌کند:
ساقی بیار باده و پرکن بیاد عید درده که هم به باده توان داد، داد عید
اوحدی کرمانی تصویر هلال ماه‌نو را به خم ابروی ترکان زیبارو تشبیه کرده است:
شب قدر است و روز عید و زلف و روی این ترکان نمی‌باشد دل ما را شکیب از روی این ترکان
خاقانی شروانی، شاعر قرن ششم نیز با دیدن هلال زیبای ماه به یاد روی محبوب می‌افتد:
عیدی است فتنه‌زا ز هلال معنبرش دل کان هلال دید نشیند برابرش
آری چون فتنه عید کند شیفته شود دیوانه هوا ز هلال معنبرش
من شیفته چو بحر و مسلسل چو ابر از آنک هم عید و هم هلال بدیدم بر اخترش
در بین شاعران معاصر نیز ملک‌الشعرای بهار بارها هلال عید را مانند متقدمین جلوه‌ای از فرا رسیدن وقت شادابی و نشاط و عیش و طرب دانسته است:
جلوه‌گر شد شب دوشین چو مه عید صیام کرد از ابرو اشارت سوی جام شراب
یعنی از باده‌کشان حلال است حلال یعنی ای دل‌شدگان روزه حرام است حرام
مه من نیز بی‌رؤیت فرخنده هلال همچو خورشید فراز آمد از خانه به بام
بسیاری از شاعران دیگر نیز پدیده عید را به آرایه تشبیه و استعاره آراسته‌اند که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می‌شود.

رضا آزادپور
(مدرس مراکز آموزش عالی)
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید