یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پس از غبار


پس از غبار
حتی فرمالیستها كه در پی اثبات جدایی اثر از زندگی مؤلف بودند و آگاه یا ناخودآگاه به تثبیت پایه‌های اعتقادی تئوری "هنر برای هنر" می‌پرداختند، بارها بر این نكته تأكید ورزیده بودند كه هنر و اثر هنری بی‌شك دارای تعینهای اجتماعی است. البته شناخت اثر هنری صرفاً از طریق این تعینها امكان‌پذیر نیست. "یاكوبسن" می‌نویسد: "ما هرگز خودبسندگی هنر را باور نداشته‌ایم و بر‌عكس همیشه تأكید كرده‌ایم كه هنر، پاره‌ای از واقعیتهای اجتماعی است و با دیگر عناصر ارتباط دارد. اما مسئله اینجاست كه این ارتباط مستقیم و سریع بازتابانده نمی‌شود بلكه در حقیقت از طریق آشنایی‌زدایی پنهان می‌ماند.(كتمان می‌شود!) هنرمند از آنجا كه با درونی كردن تكنیكها و شگردها، آنها را ناآگاهانه به كار می‌برد پس هرگونه نیت غیر هنری اعم از اجتماعی، سیاسی، مذهبی و ... او را نمی‌توان جستارگاه مناسبی برای بررسی و تحلیل اثر دانست. این بررسی فقط باید از خود اثر هنری آغاز شود. "یاكوبسن" یادآوری می‌نماید، "نی‍ّات درونی شعر، با فلسفه و دیالكتیك اجتماعی پیوند خورده است... به همان صورت كه یك شعر به كاركرد زیبایی‌شناسانه‌اش محدود نمی‌شود، كاركرد زیبایی‌شناسانه هم به شعر محدود نمی‌شود."‏شعر به‌عنوان عنصر و پدیده‌ای چون تمام عناصر و پدیده‌های موجود در جامعهٔ اسلامی ـ ایرانی سالهای دفاع مقدس، در ارتباط با جنگ قرار گرفت و با آن به تعامل و تأثیر و تأثر پرداخت. این رابطهٔ دوسویه به ایجاد دو طیف آثار شعری منجر شد. طیف اول آثاری بودند (و هستند!) كه مقهور جنجالها و جاذبه‌های احساسی و غالباً ژورنالیستی خلق شدند (و می‌شوند!) حاصل كار تعداد كثیری اثر سطحی، شعارزده و تاریخ مصرف‌دار است كه به‌‌تدریج، تبعیت آنها از كلیشه‌هایی محدود، امكان هرگونه خلاقیت آشنایی‌زدایانه را از آنها سلب كرده است. در نتیجه این آثار همچون لوازمی غیرهنری ارتباط مستقیم، بی‌واسطه و خشكی با موضوع دفاع مقدس برقرار كرده و مخاطب را از لذ‍‌ّت برخورد تازه با پدیده‌ای بیش از حد آشنا (آن‌قدر كه دیگر تأثیرگذار نیست) محروم می‌كنند. اكنون به‌جرئت می‌توان این آثار را در نظام زبان پراتیك قرار داد كه در آنها بیان كلامی فاقد ارزش مستقل است و تنها ابزاری در خدمت ارتباط محسوب می‌شود. (همین‌جا یادآوری می‌كنم كه اصولاً این آثار به‌گونه‌‌ای ماهیتی به جهت همین كاربرد پراتیكی خلق می‌شوند، اگرچه هنرمند به این امر معترف نباشد. ریشهٔ این بوطیقای نانوشته را باید در احترام شاعران این طیف از آثار به مسئولیت اجتماعی و تاریخی‌شان بدون در نظر گرفتن مسئولیت ادبی‌شان به میزان كافی و متعادل جست‌وجو كرد)‏اما طیف دوم آثاری بودند (و هستند) كه ارایهٔ اندیشه در آنها به جای طغیان احساس و عاطفهٔ خام، از طریق شگردها و تكنیكهای زبانی صورت گرفت (و می‌گیرد) این شعرها با آشنایی‌زدایی دایمی، مخاطب را دچار چالشی مدام می‌كنند. این اشعار گاه حتی آرمان‌گریز و معناستیز جلوه می‌كنند و مخاطب پس از كشف و شهودی (همپای شاعر) به افق معنایی خاص خود دست می‌یابد (نظر می‌اندازد). حالا خود شعر هم وجودی مستقل است و ارزشمند، نه به‌دلیل حمل معانی مقدس بلكه به دلیل شكستن هنجارهای زبان متعارف و خودكار. در این شعرهای كم‌شمار زبان محو نیست و به جلوه‌گری می‌پردازد، پس به چشم مخاطب می‌آید. پس سد‌ّی می‌شود در برابر او تا رسیدن به معنا. سد‌ّی دوست‌داشتنی و جذاب برای شكستن و گذشتن. این بار اما شاعر به مسئولیت ادبی‌اش هم متوجه است، بی‌آنكه به دیگر مسئولیتهایش به‌عنوان انسانی عضو جامعه بی‌اعتنا باشد.‏ ایجاد آثار طیف اول در جریان سالهای دفاع مقدس یك جریان غالب بود. متأسفانه هنوز هم، به‌خصوص در مناسبتها و مجالس به لحاظ كم‍ّی جریان قوی‌تری نسبت به جریان اشعار طیف دوم محسوب می‌شوند. اگرچه نسبت اشعار طیف اخیر به كل ‌آثار ارایه‌شده در زمینه دفاع مقدس، هر چه از سالهای دفاع مقدس دور می‌شویم، بیشتر و بیشتر می‌شود. البته این تعجب‌آور نیست. چرا كه به‌تدریج جنون ناب شاعرانه جای هیجانات ژورنالیستی را می‌گیرد. با فاصله گرفتن از آن سالها، كلیت واقعه با فضاهای نامكشوف آن بهتر به چشم می‌آید و با فرصت بیشتر برای تأمل و تفكر پیرامون آن، امكان آفرینش اشعار ماندنی و ناب فراهم‌تر می‌گردد. در اینجا سئوالی مطرح می‌شود و آن اینكه، اگرچه بسیار طبیعی است كه با ایجاد بعد بیشتر زمانی بین سالهای دفاع مقدس و زمان حال، به هر صورت حساسیت نسبت به موضوع در مجموع كاهش می‌یابد و در نتیجه از حجم آثار ارایه شده در این زمینه كاسته می‌گردد، اما در شرایط فعلی آیا موانع و بهتر بگویم دلایلی می‌توان یافت كه باعث افزایش روند این كاهش می‌گردند؟ خصوصاً چه عواملی باعث می‌شوند كه گنجینهٔ شعر دفاع مقدس در مناسب‌ترین موقعیت از آفرینش و خلق آثار ماندگاری كه در طیف دو‌ّم‌ِ ذكر‌شده جای می‌گیرند، محروم گردد؟
یكی از این عوامل بی‌تردید وجود این اعتقاد است كه پدیده‌ای به نام شعر دفاع مقدس را اصولا‌ً نمی‌توان تا‌ هنوز زنده دانست. به عبارت دیگر زمان سرایش شعر دفاع مقدس سپری شده است. البته به نظر می‌رسد این عامل بیشتر باعث انصراف شاعرانی می‌شود كه فاقد دید تاریخی و روشنگری هنری هستند و غالباً خالق اشعاری هستند كه در طیف او‌ّل یادشده می‌گنجد.‏ یكسونگری و نظرگاههای دوآلیستی از هر سو كه باشد، تا به حال به شعر‌ِ دفاع مقدس و یا شعر جنگ آسیبهای فراوانی رسانده است. باید پذیرفت كه برای شاعرانی كه به ملاحظات سیاسی وقعی نمی‌نهند و زشتیها و زیباییهای جنگ را از منظری متعادل، بی‌طرف و واقع‌گرایانه به نظاره می‌نشینند و به تماشا می‌گذارند، هنوز جا برای آفرینش آثار تازه و ماندگار بسیار باقی است. همان‌گونه كه گفته شد شاعران جدی و تاریخی‌نگر، با گذر از پدیده‌ها و فرونشستن غبارها، تازه موفق به سرودن بهترین آثارشان می‌گردند. این شاعران بعید است كه در این آغاز فرونشینی غبارهای برخاسته در سالهای دفاع مقدس، دست از كار خلق اشعارشان، صرفاً به‌خاطر فاصله‌گیری از آن سالها، بردارند. از سوی دیگر این دسته از شاعران می‌دانند كه همیشه می‌توان اسطوره‌های نو آفرید. همیشه امكان‌پذیر است كه با حیات‌بخشی دوباره به اشیاء، اشخاص و وقایع دیروزین، پدیده‌هایی با كیفیت "در زمانی" خلق شود. به‌خصوص در مورد دفاع مقدس كه رگ و ریشه‌های ایدئولوژیك آن، زمینهٔ این اسطوره‌پردازی را با الهام از نمادها و اسطوره‌های ملی ـ مذهبی (به‌خصوص مذهبی) مساعدتر هم می‌كند.?اما عامل مهمی را كه متأسفانه در حال حاضر مانعی بر سر راه سرایش اشعار ماندگار در كارنامهٔ شعر دفاع مقدس می‌شود، باید در جای دیگری جست‌وجو كرد.‏ همان‌گونه كه در سطور بالاتر اشاره گردید، شاعر به‌خصوص اگر با دیدی تاریخی به حادثه‌ای نظر می‌كند باید هر‌گونه ملاحظات غیر ادبی را كنار گذاشته و با پیش‌ رو قرار دادن كلیت آن حادثه، بی‌كم و كاست و بدون سانسور (خودسانسوری!) به بازآفرینی آن بنشیند. آنچه بر سر شعر دفاع مقدس به‌طور عام و شعر جنگ به‌طور خاص آمده است چیزی جز این نیست كه شاعران به ملاحظه‌ای خودخواسته، یكسونگرانه و دوآلیستی به ماجرا نگریسته‌اند. در سویی تنها زیباییها و سپیدیهای جنگ به تصویركشیده شده و در سوی دیگر تنها زشتیها و سیاهیها. كمتر شاعری تا به حال این نگاه سیاه و سپید را به رنگ همه‌‌جانبه‌نگری آراسته و عرضه كرده است. در نهایت فقر تنوع فرمهای تازه و ساختارهای نو به معضلی تقریباً و فعلاً حل‌ناشدنی در این شعر تبدیل شده است. به گمان نگارنده ریشه‌های این معضل در عرصه‌هایی خارج از ادبیات آب می‌خورد.‏ از یك سو مراكزی كه به درستی یا غلط متولی تولید و عرضهٔ آثار هنری با موضوع دفاع مقدس هستند، غالباً (حداقل در عرصهٔ هنر) با همه‌جانبه‌نگری هنرمند در این موضوع سر سازگاری ندارند. شاید فقدان وسعت دید هنرمندانه را در بین این متولیان، بدون آنكه نی‍ّت نامطلوبی در بین باشد، بتوان مشكل كار دانست.از آنجا كه غالب این مراكز ماهیتی سیاسی یا نظامی دارند، قطعاً نمی‌توانند ملاحظات خاص مورد نظر خود را نادیده بگیرند. به عبارت دیگر نمی‌توانند (نمی‌خواهند!) نقش حمایتی خود را بدون انتظاراتی غیر هنری به اجرا بگذارند. متأسفانه مشاورین هنری مراكز فوق نیز به ملاحظاتی دیگر(!) با رؤسای خود هم‌داستان شده‌اند و به كارمندان هنری تبدیل شده‌اند. ‌آن‌سان كه فراغ بال هنرمندانه خود را وانهاده‌اند.‏ از دیگر سو آن خصلت مشرق‌زمینیان كه همان شیفتگی است نسبت به آنچه در گذشته واقع شده و در‌خششی داشته است، مانع نظرافكنی بر زوایای تاریك همان "درگذشته" می‌شود. به این ترتیب بستر نوستالژیكی فراهم می‌‌آید كه خواه‌ناخواه، غالباً حركت جریانات یكسونگرانه را بر خود می‌پذیرد و بس. به این خصلت باید روحیهٔ عدم صراحت و مأخوذ به حیایی هنرمند شرقی را هم اضافه كرد. این روحیه اگرچه به آفرینش و شكل‌گیری خصوصیاتی چون استعاره و سمبل‌سازی، كنایه‌پردازی، تصویرسازی و همچنین سیطرهٔ فضایی اخلاقگرا بر ادبیات ما كمك كرده است، اما متأسفانه مانع بروز همه‌جانبهٔ انسان با تمام ابعاد وجودی‌اش در آثار ادبی شده است. با پیدایش و رواج غیرقابل مهار مدرنیسم و بعد پست‌مدرنیسم در هنر، سیطرهٔ فوق خدشه‌دار شد و جزءنگری و عینی‌گرایی حاصله هم به این امر، بیش از پیش دامن زد.‏ شعر دفاع مقدس در حال حاضر در مرحله‌ای قرار گرفته است كه باید در برخورد با این خصلتها موضعی از یك‌سو معتدل‌تر و اما از دیگر سو جسورتر از گذشته اتخاذ كند.البته اتخاذ این موضع برای آن شاعر دفاع مقدس كه سالهای وقوع آن حادثهٔ شكوهمند و عظیم را خود شاهد بوده است و حالا چشم در چشم شهدا و ایثارگران همان حادثه دارد، قدری مشكل به نظر می‌رسد ام‍ّا... او باید در انجام این امر صعب و دشوار صبر كند. از كنایه‌ها و بی‌مهریها دل‌چركین نشود. او باید بداند كه "نوستیزی" از خصوصیات هر جامعهٔ سنتی است. لذا پیشنهاد تازه او به شعر دفاع مقدس احتمالاً با مقاومتها و واكنشهای منفی روبه‌رو خواهد شد. ایستادگی در برابر این واكنشها از مهم‌ترین وظایف او به حساب می‌آید. همچنین تبیین پیشنهاد تازه و بررسی و برقراری دیالوگ با نقدهای ارایه‌شده، از جمله وظایفی است كه هرگز نباید فراموش كند.‏
زمان، گردی است كه بر هر پدیدهٔ زمانمند درگذشته می‌نشیند. پیشتر ذكر گردید كه با ایجاد فاصلهٔ زمانی بین سالهای دفاع مقدس و زمان اكنون، خواه‌ناخواه حساسیت نسبت به موضوع كم می‌شود و از حجم آثار ارایه‌شده در این مورد كاسته می‌گردد. این مسئله البته همان‌گونه كه گفته شد نباید مانع آفرینش آثار ناب و ماندگار گردد، اما قطعاً می‌تواند مانع جذب استعدادهای تازه و غالباً جوان به این سمت‌وسو باشد.
چشمها و گوشهایی كه تجربهٔ مستقیم دیدن و شنیدن را نداشته‌اند و حالا با كمرنگ شدن ارزشهای دفاع مقدس و برچیده شدن تدریجی مظاهر دفاع مقدس، كم‌كم از هرگونه امكان راهیابی به آن حس و حال محروم می‌شوند. برخلاف آنچه در برخورد اول به نظر می‌رسد، بازآفرینی فیزیكی صحنه‌های جبهه و نبرد، آن‌چنان‌كه در سالیان اخیر رواج یافته است، كمترین تأثیر را در "بازگرداندن" یا بهتر بگوییم، "ایجاد" رابطه عمیق عاطفی بین نسلهای جدید و ارزشهای مثبت دفاع مقدس داشته و دارد. رابطه‌ای كه حتی در صورت ایجاد، هیچ‌گاه از سطح واقعه فراتر نخواهد رفت و به ژرفایی ماندگار نخواهد رسید.‏ بین نسلهای تازه و دفاع مقدس، باید روابط اندیشمندانه و با واسطهٔ آثار فرهنگی و به‌خصوص هنری برقرار نمود. این روابط به دلیل شكل‌گیری در ژرف‌لایه‌‌های فكری از عمق و ژرفایی درخور برخوردارند، پس درست برخلاف روابط سطحی فیزیكی، شعارمند نیستند.‏ به همان نسبت كه روابط فیزیكی و خام حسی در شاعران جوان، به آفرینش آثار سطحی و شعاری و میرا منجر می‌شود، روابط فكری عمیق می‌تواند به خلق اشعار ناب و مانا، با طراوتی جوانانه ختم گردد.

حمیدرضا شکارسری
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید