جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


مروری بر فیلم های به نمایش درآمده در بخش مسابقه جشنواره


مروری بر فیلم های به نمایش درآمده در بخش مسابقه جشنواره
● فاجعه سوری
صحنه های دلهره آور شبه مستندی که شخصیت های فیلم چهارشنبه سوری در شب چهارشنبه سوری در عبور از خیابان های پر از آتش و دود و ترقه تهران تجربه می کنند، یادآور واقعه ای تلخ اما فرامتنی در فیلم هم هست، یعنی کشته شدن برادر نوجوان ترانه علیدوستی در یکی از حادثه های متعدد روز چهارشنبه سوری. شاید به همین دلیل هم دلهره های آن شب خوفناک در بازی ترانه علیدوستی در آن صحنه ها به جان می نشیند و تماشاگران به سویه های منفی شده امروزی یک سنت و جشن شیرین باستانی توجه می کنند.اصغر فرهادی در درام اجتماعی اش جوش وخروش شب عید را در بین دو طبقه اجتماعی مرفه و حاشیه نشین به طور موازی به تصویر می کشد. در یک سو بدگمانی، قهر، دورویی، زیاده خواهی و استرس های ویژه طبقه ها و لایه های بالا نشین را می بینیم و در سوی دیگر آرامش و اطمینان و حق شناسی حاشیه نشینان شهر بی دروپیکر تهران را. البته پرداختن به این تضاد، خطر شعارزدگی و سطحی نگری را همیشه با خود دارد اما به دلیل احتیاط و اعتدالی که در تصویر کردن روابط شخصیت های فیلم رعایت شده، چهارشنبه سوری از آغاز تا پایان با ضرباهنگی مطمئن و متعادل پیش می رود. جزئیاتی که در فیلمنامه وجود داشته و اجرای مناسب ایده های آن توسط کارگردان و بازیگران و سایر عوامل فنی از چهارشنبه سوری اثری تاثیرگذار و دلنشین ساخته است. وقتی به پایان فیلم می رسیم، گرچه داستان اوج دراماتیکش را پشت سر گذاشته و از ماجراها گره گشایی شده، اما همان مرور تسلسل آغاز فیلم هنوز پابرجاست. فقط شاید مناسب تر می بود که صحنه پایانی فیلم همان جایی باشد که روحی (دختر خدمتکار) از اتومبیل کارفرمایش پیاده می شود و بر ترک موتورسیکلت نامزدش که در کنار جاده ایستاده، به سوی خانه رهسپار می شود. صحنه های بعدی گرچه ساختمان دراماتیک فیلم را تا حدی دچار افت می کند، اما شاید به دلیل تاکید فیلمساز بر ادامه دور تسلسل این دو نوع زندگی لازم دانسته شده است.
● سنگ سار
وقتی همه خواب بودند دو بازی درخشان دارد از دو بازیگر صاحبنام سینمای ایران گلاب آدینه و محمدرضا فروتن و یک خط داستانی ساده که با ظرافت محسوسی به گسترش روابط معنوی درونمایه اش می پردازد. در این فیلم به تناسب محل وقوع داستانش که یک محیط روستایی است، آدم ها و روابط کاملاً سر راست و بی پیرایه است و از پیچیدگی های زندگی شهرنشینی و روابط پیچیده کلان شهرها و درام های شهری خبری نیست. به همین دلیل تقابل خیر و شر در داستان وقتی که همه خواب بودند نه از جنس خیر و شر واقعی، بلکه در واقع از نوع دو گونه خیر اما با دیدگاه ها و نگرش های متفاوت است. همبستگی معنوی اهالی روستا از کوچک و بزرگ برای رستگاری مامای پیر روستا که در واقع بزرگ بانو و مادر معنوی همه آنها است، پاداشی دارد معادل سفر به مکه و احرام و طواف معنوی خانه خدا.آثاری همچون وقتی همه خواب بودند را می شود به عنوان نمونه های خوب و ارزشمند سینمای معنا گرا به حساب آورد. در فیلم صحنه ای هست که به عنوان عنصری کلیدی در فهم درونمایه آن بسیار تاثیرگذار است: وقتی کودکان و زوج دلباخته فیلم با خلوص باطنی خاصی و با استفاده از صدای ضبط صوت با نوای ذکرهای روحانی اعمال حج در خلسه یک طواف واقعی هستند و مرد خشکه مقدس و انعطاف ناپذیر روستا را که به قصد تنبیه در تعقیب آنها است رمی (سنگ باران) می کنند.
● چند می گیری مسابقه ندهی؟
جایگاه قتل آن لاین در سینمای بدنه ای کشور، به عنوان فیلمی برای مخاطب عام و رونق دادن به اقتصاد سینما، مناسب تر بود تا در بخش مسابقه جشنواره ای که حدود ربع قرن سابقه دارد و نوعاً برگزیدگانش در جهان نیز درخشیده اند. اگر با توقع تماشای یک فیلم نخبه و فرهنگی هنری باب طبع جشنواره های سینمایی با قتل آن لاین روبه رو شویم، حاصل کار ناامید کننده است، اما در جایگاه اثری برای جلب مخاطب عام می شود روی آن حساب کرد. درام جنایی و دلهره آوری که با محور قرار دادن موضوع نسبتاً تازه ارتباطات اینترنتی ساخته شده، این توان و پتانسیل را دارد که رقیب جدی و چه بسا پیروز فتح گیشه های سینما در مواجهه با فیلم چند می گیری گریه کنی؟ باشد.
● سرگیجه
در میان سه فیلمی که علیرضا داودنژاد در دو، سه سال اخیر ساخته، آخرین و جوانانه ترین آنها، هووی مقبول تر و مطلوب تری است، و البته زیباتر! به راستی که داود نژاد سینماگری پرنوسان و غیرقابل پیش بینی است. آ نگاه که تازه کار است فیلم های پخته و مجاب کننده ای می سازد و در اوج تجربه و پختگی به فیلم ها و ماجراهای دم دستی و پر از شلختگی تن می دهد. هوو را باید در میانه این دو حالت متفاوتی که از این سینماگر باتجربه دیده ایم، فرض کرد. فیلم هم عناصری از سینمای عامه پسند و نخبه گریز را در خود دارد و هم در لحظه هایی باب طبع مشکل پسندها واقع می شود. اصولاً داودنژاد در ترسیم روابط خانوادگی و ارتباط بین چند خانواده مهارت دارد و برای پروراندن این گونه رابطه ها، شگردهای ویژه خودش را به کار می گیرد. هوو نیز علاوه بر چند بازی نسبتاً خوب از این گونه لحظه ها خالی نیست. اگر در اکران عمومی فیلم هوو به هووی سایر فیلم های پرفروش تبدیل شد زیاد تعجب نکنید، مایه هایش را دارد.
● چه شود!
داستان محمود دولت آبادی، شعر مهدی اخوان ثالث، موسیقی حسین علیزاده و آواز محمدرضا شجریان چهار عنصری هستند که اگر به خوبی با هم تلفیق شوند مصداق کامل نور علی نور خواهد شد. اشکال کار در اینجا است که سینما دو عنصر مهم درام و تصویر را هم دارد که قبل از همه این دو باید با هم سازگار باشند. در فیلم «زمستان است» نه از همه ظرفیت های داستان سفر برای انطباق با شرایط امروز استفاده شده و نه تصویر در اوج کمال قرار دارد. فضای فیلم انگار معاصر نگارش داستان و حوالی دهه ۱۳۴۰ است و روابط و گفتارها و آرزوهای شخصیت ها نیز به همان زمان شباهت دارد. می شود تصور کرد اگر زمستان است هم زمان با فیلم هایی همچون قیصر، رگبار، پستچی و آقای هالو ساخته شده بود اکنون در زمره گنجینه ها و آثار ماندگار سینمای ایران به حساب می آمد و چه بسا بیش از آنان قدر می دید. اما فیلم جنب وجوش و شتاب ویژه روزگار ما را ندارد و به همین دلیل گاهی کند و کش دار به نظر می رسد. فضا سازی در فیلم آن قدر به آثار چند دهه قبل شباهت دارد که وقتی شخصیت زن فیلم را در حال کار در کارگاه یک موسسه امروزی و معروف تولید پوشاک می بینیم، تعجب می کنیم. با این همه زمستان است را باید جزء ساخته های نسبتاً خوب و آبرومند این دوره از جشنواره به حساب آورد.
● آژیر خطر
فیلم درخشان ماهی ها عاشق می شوند دارد یواش یواش جریان ساز می شود و در این جریان سازی ممکن است کار دست بازیگر توانایی همچون رضا کیانیان بدهد. در زاگرس در طول حدود یک سال برای سومین بار رضا کیانیان را در نقش عاشقی دل سوخته می بینیم. انسانی فرهیخته و تحصیلکرده، مرد میانه سال و فرهمندی که خاطره شیرین اما ناکام اولین عشق را در دل دارد و در شرایطی که زندگی درویشانه را با نوعی وارستگی اخلاقی پیوند داده و به تنهایی روزگار را سپری می کند ناگهان با اولین عشق زندگی اش رودررو می شود. در باغ فردوس پنج بعدازظهر هم رضا کیانیان چنین نقشی را بر عهده داشت. خوشبختانه کیانیان این توانایی را داشته که یک شخصیت مشابه را به سه طریق اجرا کند و کلیشه نشود، اما باید مراقب باشد.اگر عنان اختیار را به دل و احساس بدهم آن گاه زاگرس را بسیار دوست دارم، هم به دلیل احساسات ملی میهنی که با دیدن عظمت سد کارون ۳ به آدم تلنگر می زند، هم به دلیل ملودی های خاطره انگیزی که در موسیقی فیلم از آن استفاده شده، مثل «دختر بویراحمدی»، هم به دلیل دفاع ضمنی کارگردان از نسل دانشجویان بلاکشیده ای که انقلاب را به پیروزی رساندند، هم به دلیل بازی های خوب بازیگران فیلم، هم به دلیل خط داستانی فیلم و روابط بین شخصیت ها و چند دلیل دیگر...به همین دلیل کم وکاستی های زاگرس را ندیده می گیرم و آن را در ردیف آثار دوست داشتنی جشنواره امسال قرار می دهم. البته زاگرس را نباید در زمره آثار باب طبع جشنواره ها دسته بندی کرد، اما می شود به عنوان فیلمی که باب طبع همه مخاطبان سینما، حتی بسیاری از نخبگان، قرار خواهد گرفت به دیگران هم توصیه کرد که به تماشای زاگرس بروند، چه در طبیعت و چه در سالن سینما!
● همسایه ها
گرچه شنیده می شود که کافه ستاره به یک فیلم معروف مکزیکی که خود آن فیلم هم بر اساس داستانی از نجیب محفوظ ساخته شده شباهت زیادی دارد و بعضی از شخصیت ها و صحنه های آنها کاملاً شبیه هم هستند و حتی اپیزودهای آن فیلم هم با نام شخصیت های زن فیلمنامه نام گذاری شده، ولی باید کافه ستاره را از آثار موفق جشنواره به حساب آورد و حتی اگر دانسته با نگاه به آن فیلم مکزیکی ساخته شده باشد هم آن را باید در ردیف اقتباس های آبرومند و به درستی بومی شده طبقه بندی کرد.در سه اپیزود فیلم با نام های فریبا، سالومه و ملوک به طور موازی بر زندگی یکی از شخصیت های زن فیلم تاکید می شود، در حالی که هر کدام از آنها در اپیزودهای دیگر نیز حضور دارند. آغاز هر اپیزود، صحنه ای از میانه های اپیزود پیشین است. در نتیجه در طول فیلم، زمان چند بار شکسته می شود و به عقب بازمی گردد. شخصیت های فیلم، ساکنان یک محله و در واقع یک خانه بزرگ استیجاری هستند در یک محله سنتی که در حال حل شدن در بافت مدرن شهری است. فیلم، آمال و آرزوها و برش مهمی از زندگی شخصیت هایش را دنبال می کند. سرنوشت آدم ها و فضای کلی فیلم گرچه تلخ و بن بست گونه تصویر شده اما لحن فیلم هرچه پیش تر می رود شوخ تر می شود و به سینمای کمیک شباهت پیدا می کند. بازی درخشان رویا تیموریان به خصوص در اپیزود سوم، دیدنی است
● بازی جنایی
محمدعلی سجادی در رویکردی جدید به درام های اجتماعی و یا جنایی با پس زمینه اجتماعی سال های اخیرش یک درام روانکاوانه را دستمایه آخرین فیلمش شوریده قرار داده است. اصطلاح «بازی» در روانشناسی یک واژه رفتار شناختی و روانکاوانه است. در شوریده پرسنل یک آسایشگاه روانی، به خصوص پزشک جوان آن مرکز، درگیر بازی های پیچیده یک دختر روان پریش می شوند. ماجراها کم کم جدی می شوند و رنگ جرم و جنایت به خود می گیرند و عده ای را درگیر ماجراهایی می کنند که همگی منشاء روان پریشانه دارند. به دلایلی فصل های مهمی از اوایل فیلم را از دست دادم و در چنین حالتی، داوری درباره یک فیلم دشوار است. با این همه کمتر از آن چیزی است که از سینماگری باسابقه و پر تلاش همچون سجادی انتظار می رود. همچنان شیفته را بهترین فیلم سال های اخیر محمدعلی سجادی می دانم، گرچه معتقدم شوریده برای علاقه مندان به مباحث روانشناسانه و همین طور تا حدی سینمای دلهره، حرف هایی برای گفتن دارد.

محمد شکیبی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید