جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


جمعیت و غذا


جمعیت و غذا
بر اساس دیدگاه پروفسور تودارو تعداد انسان در طول ۲ میلیون سال كه از عمر وی بر كره زمین می گذرد بسیار اندك بوده است. زمانی كه بشر به كار كشاورزی پرداخت یعنی۱۲۰۰۰ سال قبل، تعداد جمعیت بشر روی كره خاكی بیش از ۵ میلیون نفر نبوده است. در ابتدای شروع سال های میلادی جمعیت كل جهان به۲۵۰ میلیون نفر بالغ گردید. از ابتدای شروع سال های میلادی تا آغاز انقلاب صنعتی یعنی حدود سال های۱۷۵۰ میلادی جمعیت جهان تقریباً ۳ برابر یعنی به ۷۲۸ میلیون نفر بالغ گشت. میلیون ها سال طول كشید تا جمعیت جهان به یك میلیارد نفر رسید. سپس ۱۲۳ سال طول كشید تا ۲ میلیارد نفر شد، ۲۳ سال برای میلیارد سوم، ۱۴ سال برای رسیدن به چهارمین میلیارد و ۱۳ سال برای پنجمین میلیارد و ششمین میلیارد طبق پیش بینی های سازمان ملل در سال ۱۹۹۴ یازده سال طول می كشد.
شكی وجود ندارد كه نرخ رشد جمعیت جهان در طول قرن گذشته به میزان قابل توجهی سرعت گرفته است و اگر این روند تداوم یابد مطمئناً پیش از پایان قرن بیست و یكم ازدحام جمعیت فوق العاده در جهان وجود خواهد داشت.
اثرات رشد جمعیت بر روند توسعه اقتصادی از دیرباز، توجه بسیاری از اقتصاددانان جهان را به خود جلب كرده است. برای اولین بار آدام اسمیت اظهار داشت كه نیروی كار هر كشور بخشی از ثروت هر ملت است كه باید از تمام مواهب و وسایل معیشتی واقعی زندگی برخوردار باشد. توماس رابرت مالتوس و دیوید ریكاردو برای اولین بار خطرات ناشی از افزایش بی رویه و انفجاری جمعیت را گوشزد كردند. مالتوس- كشیش پروتستان كلیسای انگلستان و استاد دانشگاه كمبریج- معتقد بود كه رشد جمعیت با تصاعد هندسی صورت می گیرد، در حالی كه مواد غذایی با تصاعد عددی افزایش می یابد، به طوری كه بعد از گذشت زمان كوتاهی در روی كره زمین از یك طرف، به علت كمبود مسكن و از طرف دیگر به علت كمبود مواد غذایی، بشر در معرض نابودی قرار خواهد گرفت. اما تجربه كشورهای پیشرفته صنعتی نشان می دهد كه رشد جمعیت، عامل مهمی در ارتقای صنعتی آنها بوده است. رشد جمعیت به این دلیل عامل مؤثری در رشد اقتصادی به شمار می آید كه در این كشورها منحنی عرضه نیروی كار برای بخش صنعت با كشش است. در این صورت، حتی اگر نرخ رشد جمعیت بسیار زیاد هم باشد، به علت پیشرفت تكنولوژی و فراوانی سرمایه، بر بازدهی نیروی كار افزوده خواهد شد. در حقیقت، هر افزایش در جمعیت، به مقدار بیشتری بر درآمد خالص ملی می افزاید. به عبارت دیگر نسبت افزایش درآمد ملی به نرخ رشد جمعیت همیشه مثبت بوده است. به هر حال، عواقب رشد جمعیت بر توسعه اقتصادی كشورهای در حال توسعه كاملاً متفاوت است، زیرا شرایط اقتصادی حاكم بر این كشورها كاملاً با شرایط اقتصادی كشورهای توسعه یافته تفاوت دارد. كشورهای در حال توسعه اكثراً فقیرند و با كمبود شدید سرمایه و فراوانی نیروی كار روبه رو هستند. رشد جمعیت به طور معكوس بر توسعه اقتصادی به روش های گوناگون تأثیر می گذارد.
نرخ رشد سریع تر جمعیت، اقتصاد این كشورها را بر سر دوراهی قرار داده است: (۱)افزایش مصرف فعلی، تخصیص قسمت اعظم درآمدهای پولی به مصرف كالاهای مصرفی (۲)صرف نظر كردن از مصرف فعلی و تخصیص مقدار بیشتری از درآمدهای سرانه برای پس انداز و سرمایه گذاری به منظور افزایش مصرف در دوره های بعدی. توسعه اقتصادی تا حد زیادی به سرمایه گذاری و تمركز سرمایه نیاز دارد. در كشورهای در حال توسعه به علل اقتصادی و اجتماعی، منابع موجود برای سرمایه گذاری بسیار محدود است،بنابراین رشد سریع جمعیت، افزایش سرمایه گذاری را دچار مشكلاتی می كند، زیرا بخش بزرگی از درآمدها صرف تأمین مخارج می شود و تنها مقدار نازلی برای سرمایه گذاری پس انداز می شود.
رشد سریع جمعیت با استفاده بیشتر از منابع طبیعی یك كشور، رشد اقتصادی را دچار وقفه می كند. این پدیده در مورد كشورهایی كه بخش بزرگی از جمعیت آنها در بخش كشاورزی اشتغال دارند، صادق است، زیرا هر آنچه كه تولید می شود به منظور برآوردن مصرف جاری است. همراه با رشد سریع جمعیت و تقسیم زمین های كشاورزی بین تعداد بیشتری از مردم، تولید كشاورزی كاملاً غیراقتصادی خواهد شد. از طرف دیگر، افزایش زمین های كشاورزی با توجه به فقر تكنولوژیك نیز چندان مقدور نیست. به این دلیل بسیاری از خانوارهای كشاورزان كماكان با فقر دست به گریبان هستند.
در حقیقت، رشد سریع جمعیت، پدیده استفاده بیش از حد از زمین را به دنبال دارد و در نتیجه، رفاه اجتماعی و اقتصادی نسل های آینده را به خطر خواهد افكند. حتی در آن دسته از كشورهای در حال توسعه، مانند برزیل و برخی دیگر از كشورهای آمریكای لاتین كه استفاده از منابع طبیعی مانند زمین به حداكثر خود نرسیده است، افزایش سریع جمعیت، امكان سرمایه گذاری در طرح های بالاسری اجتماعی و اقتصادی در بخش كشاورزی مانند حفر كانال های آبرسانی، خدمات عمومی، مبارزه با خشكسالی و دیگر تسهیلات زیربنایی را دچار مشكلات زیادی كرده است.
با رشد سریع جمعیت، امكان اعمال قوانین اجتماعی برای تغییر شرایط اجتماعی، مشكل خواهد شد. گسترش بخش صنعت، عرضه نامحدود نیروی كار در بخش كشاورزی و گسترش شهرنشینی از جمله پدیده های جدید در كشورهای در حال توسعه است كه باعث بروز مشكلات زیادی در زمینه های مسكن، تأمین انرژی و نیرو، حمل و نقل، تأ مین آب و غیره شده است. علاوه بر این رشد جمعیت شهری خطر بزرگی برای آلودگی محیط زیست نیز هست.
پس به راحتی می توان درك كرد اگرچه ما معتقد نیستیم كه افزایش جمعیت كشورهای در حال توسعه مانع رشد است، اما كشورهای در حال توسعه به خاطر افزایش رشد جمعیت، دارای جمعیت جوان هستند كه به هر حال به خاطر جمعیت زیاد و تأمین آنها چه از لحاظ كار، تغذیه، مسكن، بهداشت و... دچار مشكل هستند و كشورهای پیشرفته مانند آلمان، ژاپن، سوئد و... به خاطر كاهش نرخ رشد جمعیت دارای جمعیت پیر هستند كه به هر حال به خاطر تمایل كم خانواده ها به ازدیاد نسل دچار مشكل بوده و به تدریج مشكلات خود را بیشتر نشان خواهد داد.
اما علائم مشخص متعددی وجود دارند كه نرخ رشد جمعیت جهان شروع به كُند شدن كرده است و به سؤالی كه باید پاسخ داده شود این است كه آیا دلایلی كه در پس این كُندی وجود دارند احتمالاً قوی تر می شوند و اگر چنین است، به چه میزان؟ سؤال دیگری كه از اهمیت كمتری برخوردار نیست، این است كه آیا برای كمك به پایین آوردن این نرخ رشد می توان از طریق سیاستگذاری دولتی كاری انجام داد؟این موضوع یك بحث شدیداً تفرقه افكن است، اما یك مكتب فكری قوی وجود دارد كه حتی اگر به طور ضمنی باشد، موافق یك راه حل اجباری برای این مسأله است. اخیراً چندین حركت عملی در آن جهت وجود داشته كه مشهور ترین آنها در چین بوده است كه به صورت مجموعه ای از سیاست ها در سال ۱۹۷۹ اعلام گردید. موضوع اجبار و زور ۳ سؤال مهم برمی انگیزد:
۱- آیا اصولاً زور در این حوزه قابل قبول است؟
۲- در صورت عدم وجود زور و اجبار آیا رشد جمعیت به طور غیرقابل قبولی به سرعت افزایش خواهد یافت؟
۳- آیا سیاست زور و اجبار احتمالاً موفق خواهد بود و اثرات جانبی منفی خواهد داشت؟
پاسخ به این سؤالات مربوط به بحث حاضر جمعیت و غذا نیست و خود به بحثی جداگانه و جذاب تبدیل می شود. در این مقاله سعی می كنیم راجع به جمعیت و غذا صحبت كنیم.
نسبت به ماهیت و شدت مسائل مربوط به گرسنگی، تغذیه ناكافی و قحطی نباید فقط با تمركز روی تولید غذا قضاوت كنیم. اگرچه تولید غذا باید یكی از متغیرهایی باشد كه در میان چیزهای دیگر، می تواند بر شیوع گرسنگی تأثیر بگذارد؛ حتی قیمتی كه در آن مصرف كننده می تواند غذا را خریداری كند متأثر از اندازه تولید غذا است.
قحطی ها می تواند حتی بدون كاهش چشمگیری در عرضه كل غذا، یا حتی بدون آن كه كاهش صورت گرفته باشد پدید آیند و علت آن ممكن است این باشد كه بعضی از گروه ها به طور ناگهانی مثلاً از طریق بیكاری قدرت خرید خود را در بازار از دست بدهند و گرسنگی نتیجه این نابرابری جدید باشد. نابرابری هم نقش مهمی در توسعه قحطی ها و سایر بحران های سخت دارد. در حقیقت، فقدان مردم سالاری به خودی خود یك نابرابری است (در حقوق سیاسی و قدرت). اما بیش از آن قحطی ها و بحران های دیگر گاهی اوقات بر اساس افزایش ناگهانی نابرابری پدید می آیند.
همچنین، سهم قابل توجهی از مرگ ومیر مرتبط با قحطی ها حاصل ناتوانی و تضعیف و فروپاشی نظام های بهداشتی، جابه جایی های جمعیتی و گسترش بیماری های عفونی بومی در منطقه آسیب دیده است. همچنین فاصله اجتماعی یا سیاسی بین حاكمان و افراد تحت حكومت می تواند نقش مهمی در عدم پیشگیری از قحطی ایفا كند.
وقتی مسائل غذا را در سطح جهانی بررسی می كنیم، واضح است كه دیگر فرصت گرفتن غذا خارج از اقتصاد وجود ندارد. به این دلیل، ترسی را كه اغلب مطرح می شود كه تولید سرانه غذا در جهان در حال كاهش است نمی توان بدون بررسی كنار گذاشت. اما، آیا این ترس توجیه دارد؟ آیا در مسابقه بین غذا و جمعیت، رشد تولید جهانی غذا كمتر از رشد جمعیت است؟این ترس كه این چیزی است كه دقیقاً در حال انجام است، یا به زودی رخ خواهد داد،به رغم این كه شواهد نسبتاً كمی به نفع آن وجود دارد، قدرت بازدارنده فوق العاده ای داشته است. به عنوان مثال مالتوس دو قرن پیش، پیش بینی كرد كه تولید غذا در حال باختن مسابقه است و آن مصیبت وحشتناك حاصل عدم توازن در نسبت بین افزایش طبیعی جمعیت و غذا خواهد بود. او در دنیای اواخر قرن هجدهمی خود كاملاً متقاعد شده بود؛ دوره ای كه در آن تعداد انسان ها از وسایل معیشت آنها پیشی گرفته است مدت های طولانی فرارسیده است. اگرچه از زمانی كه مالتوس ابتدا كتاب معروف خود را به نام رساله ای در باب جمعیت در سال ۱۷۹۸ منتشر كرد، جمعیت جهان تقریباً شش برابر شده است و معهذا تولید و مصرف سرانه غذا امروزه، به طور چشمگیری بیش از زمان مالتوس است و این امر همراه با افزایش بی سابقه سطح زندگی صورت گرفته است.اما این واقعیت كه مالتوس در تشخیص اضافه جمعیت در زمان خودش (كه كمتر از یك میلیارد نفر جمعیت جهان بوده ) در پیش بینی عوارض وحشتناك رشد جمعیت سخت در اشتباه بود، به معنای آن نیست كه همه ترس ما درباره رشد جمعیت در همه زمان ها باید به همان اندازه اشتباه باشد. اما در زمان حاضر چطور؟ آیا تولید غذا در حال باختن مسابقه رشد جمعیت است؟ شاخص های تولید سرانه غذا براساس آمار سازمان غذا و كشاورزی سازمان ملل متحد برای كل جهان تا سال ۱۹۹۷ نه تنها هیچ گونه كاهش واقعی در تولید سرانه غذا در جهان وجود ندارد، بلكه كاملاً برعكس، بیشترین افزایش های سرانه در مناطق پرازدحام تر جهان سوم بخصوص در چین، هند و بقیه آسیا پدید آمده اند. اما تولید غذا در آفریقا كاهش یافته است و شیوع فقر در آفریقا آن را در موقعیت بسیار آسیب پذیری قرار داده است. در واقع در زمان حاضر بحران عمده ای در تولید جهان غذا وجود ندارد. البته میزان گسترش تولید غذا در بلند مدت تغییر می كند. توجه به این نكته حائز اهمیت است كه افزایش در تولید جهانی غذا در حالی صورت گرفته است كه شاهد كاهش شدید قیمت های جهانی غذا، برحسب قیمت های واقعی بوده ایم.این كاهش، نزول انگیزه های اقتصادی برای تولید بیشتر را در مناطقی از جهان كه تولید تجاری غذا دارند، ازجمله آمریكای شمالی، به دنبال دارد.
در حقیقت یك روند نزولی بلند مدت وجود دارد و هنوز چیزی كه نشان دهنده این باشد كه این روند بلندمدت قیمت نسبی غذا معكوس شده وجود ندارد.در زمینه یك تحلیل اقتصادی از وضعیت موجود نمی توانیم اثر بی رغبتی ای كه پایین آوردن قیمت جهانی غذا روی تولید غذا داشته است را نادیده بگیریم. بنابراین، بسیار جالب است كه تولید جهانی غذا با وجود این به رشد خود ادامه داده است، كاملاً بیشتر از رشد جمعیت.
همچون سایر فعالیت های اقتصادی، تولید تجاری غذا تحت تأثیر بازارها و قیمت هاست. در این زمان، تولید جهانی غذا به خاطر فقدان تقاضا و قیمت های در حال كاهش غذا تحت كنترل نگه داشته می شود. در یك مطالعه فنی بسیار جالب از مؤسسه بین المللی تحقیقات سیاستگذاری غذا، چنین استدلال می شود كه ممكن است كاهش بسیار قابل ملاحظه ای در قیمت های واقعی غذا در جهان بین ۱۹۹۹ و ۲۰۲۰ بروز كند.با مطالعات فنی در باب فرصت تولید غذایی بیشتر (اگر وقتی تقاضا افزایش یابد) می توان انتظار داشت كه افزایش برداشت به خاطر افزایش تولید در هر هكتار ادامه یابد بخصوص كه تفاوت میزان تولید در هر هكتار بین مناطق مختلف جهان هنوز بسیار زیاد است. برحسب تولید جهانی غذا، ۹۴درصد افزایش در تولید حبوبات بین ۱۹۷۰ و ۱۹۹۰ مربوط به افزایش محصول در واحد زمین و فقط ۶درصد مربوط به افزایش سطح بود. شواهد نشان می دهد كه دلیل چندانی برای بدبینی زیاد مبنی بر اینكه تولید غذا به زودی از رشد جمعیت عقب می افتد وجود ندارد. در واقع، تمایل به تمركز توجه به غذا و غفلت از حق غذاخوردن، می تواند عمیقاً اثر نامطلوبی در پی داشته باشد. اگر سیاستگذاران از وضعیت واقعی گرسنگی- یا حتی خطرات قحطی ها- دور بیفتند و بی اطلاع باشند با اطلاعات مربوط به وضعیت های تولید مطلوب غذا گمراه می شوند. درست همان طور كه بدبینی مالتوسی- تولید غذا به زودی از رشد جمعیت عقب می افتد- می تواند پیش بینی شود كه وضعیت غذا در جهان گمراه كننده است، آنچه كه خوش بینی مالتوسی- گرسنگی و فقر، رشد جمعیت را تدریجاً متوقف می كند- نامیده میلیون ها نفر را به كام مرگ فرو می كشد، به خاطر اینكه مسئولان در دام پیش بینی غلط تولید سرانه غذا افتاده اند و علائم اولیه مصیبت و قحطی را نادیده گرفتند. نظریه غلط درك شده می تواند كشنده باشد و چشم انداز مالتوسی نسبت غذا به جمعیت، مسئول مرگ میلیون ها انسان است. مانند قحطی ۱۹۴۳ در بنگال كه مسئولان كشور آنقدر تحت تأثیر این واقعیت بودند كه كاهش عمده ای در تولید غذا پدید نیامد (مطلبی كه درست می گفتند) كه نتوانستند قحطی ای را كه با شدت فوق العاده زیاد بنگال را در برگرفت پیش بینی كنند و ماه ها پس از بروز آن حتی از تأیید آن خودداری می كردند.
اگرچه اعتبار مالتوس نوعاً به ارائه تحلیل پیشگام از این امكان مربوط می شود كه جمعیت بیش از اندازه رشد می كند امكانی كه تداوم رشد جمعیت می تواند به طور قابل دركی منجر به كاهش دائمی خشنودی شود و در واقع قبل از مالتوس توسط كندرست- ریاضیدان فرانسوی و متفكر بزرگ عصر روشنفكری- بیان گردید كه ابتدا هسته اصلی طرح را مطرح كرد كه اساس تحلیل مالتوسی از مسأله جمعیت را تشكیل می دهد، مبنی بر اینكه افزایش تعداد آدم ها از وسایل معیشت آنها پیشی می گیرد و منجر به كاهش دائمی خشنودی و جمعیت می شود، كه یك حركت واقعاً قهقرایی است یا حداقل به نوعی بین خیر و شر در نوسان است.
مالتوس شیفته این تحلیل كندرست شد و تحت تأثیر آن قرار گرفت و با تأثیر زیاد، آن را در مسأله مشهور خود در باب جمعیت نقل كرد. كندرست یك كاهش داوطلبانه در نرخ های باروری را پیش بینی و شكل گیری هنجارهای جدید اندازه كوچكتر خانواده را مبتنی بر پیشرفت عقل پیش بینی كرد. او زمانی را پیش بینی می كرد كه در آن مردم خواهند دانست كه اگر وظیفه ای در قبال آنهایی كه هنوز به دنیا نیامده اند دارند آن وظیفه به وجود آوردن آنها نیست، بلكه فراهم آوردن خشنودی برای آنهاست و این نوع منطق، كه با توسعه آموزش، بخصوص آموزش زنان ( كه كندرست یكی از نخستین و سرسخت ترین مدافعان آن بود) تقویت می شود، به نظر كندرست، منجر به نرخ های پایین تر باروری و خانواده های كوچكتر می شد كه مردم آن را داوطلبانه برمی گزینند و نه آن كه ابلهانه دنیا را پر از موجودات بی ثمر و نگون بخت كنند. با شناسایی مشكل، كندرست راه حل احتمالی را متذكر شد.
به نظر مالتوس چنین چیزی امكان پذیر نبود. او به طور كلی بخت كمی برای حل مشكلات اجتماعی از طریق تصمیمات منطقی توسط افراد درگیر قائل بود. تا جایی كه به اثرات رشد جمعیت مربوط می شود، مالتوس متقاعد شده بود كه ناگزیر جمعیت با كمبود غذا مواجه خواهد شد و در این زمینه با محدودیت های تولید غذا مواجه می شد كه آن را نسبتاً انعطاف پذیر می دانست و اینكه مالتوس نسبت به كنترل داوطلبانه خانواده بسیار مشكوك بود. در حالی كه به قید اخلاقی به عنوان روش جایگزین برای كاهش فشار جمعیت اشاره می كرد(جایگزین تهیدستی و افزایش مرگ و میر) امید اندكی داشت كه چنین قیدی داوطلبانه و اختیاری باشد. در طول زمان، دیدگاه مالتوس درباره آنچه كه او آن را ناگزیر و حتمی تلقی می كرد تا حدودی تغییر كرده و او شخصاً با گذشت زمان نسبت به این تشخیص اولیه خود اطمینان كمتری داشت.
مالتوس معتقد بود كه از سه طریق می توان از رشد جمعیت جلوگیری كرد، این سه راه عبارتند از: منع یا فشار اخلاقی(عقب انداختن ازدواج ها)، كنترل جمعیت از طریق برنامه تنظیم خانواده، فقر و گرسنگی.
وی راه حل اول و دوم را راه حل های جلوگیری و راه حل سوم را راه حل مثبت می نامد. در مورد روش اول، مالتوس بدبین بود و اعتقاد داشت تا زمانی كه مردم در مورد اصول واقعی اقتصاد سیاسی آگاهی كافی به دست نیاورند، این طریق چندان مؤثر نخواهد بود. در مورد روش سوم، او به عنوان یك كشیش نمی توانست آن را روش شروع به شمار آورد. هرچند مالتوس اعتراف می كرد كه در برخی از دوران تاریخ مانند دوران امپراطوری روم، این روش برای جلوگیری از ازدیاد جمعیت به كار رفته و دارای اهمیت اساسی بوده است. اما معتقد بود كه این طریق نیز در نهایت تأثیر چندانی نخواهد داشت. مالتوس معتقد بود كه افزایش جمعیت مسائل اجتماعی و اقتصادی مانند بیماری، جنگ و قحطی به دنبال خواهد آورد و چنین نتیجه می گرفت كه فقر و گرسنگی مهمترین عوامل متوقف كننده افزایش جمعیت هستند بنابراین دلیل افزایش سریع جمعیت این است كه بسیاری از مردم بر اثر فقر و گرسنگی تلف می شوند.به خاطر این بی اعتمادی او نسبت به مسیر داوطلبانه بود كه مالتوس به ضرورت یك كاهش اجباری در نرخ های رشد جمعیت نه تنها منجر به افزایش شدید نرخ های مرگ و میر می شد( كه مالتوس آن را كنترل های مثبت می خواند)، بلكه مردم را وا می داشت كه از طریق مشقت اقتصادی، خانواده های كوچكتر داشته باشند، نكته اساسی و مهم در این استدلال اعتقاد مالتوس است به اینكه نرخ رشد جمعیت را نمی توان به طور مؤثر با چیزی به جز مشكل تدارك كافی نیازمندی های زندگی پایین آورد. مخالفت مالتوس با قوانین فقرا و حمایت از تهیدستان به اعتقاد او به ارتباط محل بین فقر و رشد پایین جمعیت مربوط می شود. تاریخ جهان از زمان مناظره مالتوس _ كندرست تاكنون روی خوشی به دیدگاه مالتوس نشان نداده است. با توسعه اجتماعی و اقتصادی نرخ های باروری شدیداً كاهش یافته اند. این امر در اروپا و آمریكای شمالی رخ داده است و در حال حاضر نیز در بخش اعظمی از آسیا و تا حدود زیادی در آمریكای لاتین در حال انجام است. نرخ های باروری در كشورهایی كه از كمترین مزایا برخوردارند، بالاترین نرخ هاست و در همان سطح مانده اند، بخصوص در صحرای فعلی آفریقا كه هنوز تجربه چندانی از توسعه اقتصادی و اجتماعی ندارند و كماكان در زمینه های آموزش و پرورش مقدماتی مراقبت های بهداشتی و امید به زندگی فقیر و عقب مانده اند. كاهش عمومی نرخ های باروری را می توان به طرق مختلف تبیین كرد. همبستگی مثبت بین توسعه و كاهش باروری را اغلب با این شعار زمخت خلاصه می كنند كه توسعه بهترین وسیله جلوگیری از حاملگی(بچه دار شدن) است. در حالی كه ممكن است حقایقی در این طرز فكر نسبتاً نامتمایز وجود داشته باشد، عناصر گوناگونی در توسعه وجود دارد كه غرب آنها را تجربه كرده است. از جمله افزایش درآمد سرانه و بسط آموزش و پرورش. استقلال بیشتر اقتصادی زنان، كاهش نرخ های مرگ و میر و گسترش فرصت های برنامه ریزی كنترل خانواده (اجرای چیزی كه می توان آن را توسعه اجتماعی نامید) ما به یك تحلیل تمایزگذار نیاز داریم.
منابع و اقتباس از:
۱-آمارتیاسن- تولد به مثابه آزادی- حسین راغفر، انتشارات كویر.چاپ اول۱۳۸۱
۲- فریدون تفضلی- تاریخ عقاید اقتصادی. ذارنی.چاپ دوم۱۳۷۵
۳- حسن توانایان فرد، جمعیت و اقتصاد. ناشر(مولف) چاپ اول ۱۳۶۸
۴- مرتضی مزه باغیان- اقتصاد رشد و توسعه، نشر نی، چاپ اول۱۳۷۱(جلد۲)
سیدحسن امامی-تهران
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید