شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


بارتلمی و هنر ندانستن


بارتلمی و هنر ندانستن
● نگاهی به زندگی و آثار دونالد بارتلمی (۱۹۸۹-۱۹۳۱)
پدر من در اواخر دههٔ سوم زندگی خانه‌ای برای ما ساخت. خانه‌ای كه چندان بی‌شباهت به خانهٔ «مایس توگنهات» نبود. زندگی در این خانه جالب بود اما چنین خانه‌ای در چمن‌زارهای تگزاس عجیب به نظر می‌رسید. یكشنبه‌ها مردم ماشین‌های خود را بیرون خانه پارك می‌كردند و به آن خیره می‌شدند. خانوادهٔ ما معمولاً یكشنبه‌ها دور هم بودند. ( از مصاحبه دونالد بارتلمی ۱۹۷۱)
● زندگی بارتلمی
دونالد بارتلمی در سال ۱۹۳۱ در «فیلادلیفا» ایالت «پنسیلوانیا» به دنیا آمد و بعد به «هوستون» ایالت تگزاس كوچ كرد و پس از دو سال اقامت و حضور در ارتش آمریكا به نیویورك رفت تا در اوایل دهٔ ۱۹۶۰ به نویسنده‌ای مشهور بدل شود.
پدر او معمار مدرن بود كه برای شركت «مایس و همكاران» كار می‌كرد. مطابق انتظار در چنین خانواده‌ای كتاب‌خانه‌ای بود كه پر از كتاب بود و این امر دونالد را در ۱۰ سالگی بر آن داشت كه نویسنده شود. وقتی نوشتن آغاز كرد بلافاصله استفاده از كلماتی را كه توسط نویسندگان شهیری چون «تی‌اس الیوت» و «جیمز جویس» به كار می‌رفت، آموخت.
در اوایل دههٔ ۱۹۵۰ دوران دانشگاه را به پایان برد و به عنوان سردبیر روزنامهٔ دانشگاه كه «كوگار» نام داشت مطرح شد. پس از آن به نگارش مقالات فرهنگی و هنری در روزنامه «هوستون پست» پرداخت.
تحصیلات وی وقتی عازم جنگ شد دچار وقفه گشت اما زمانی كه وارد كره شد جنگ به اتمام رسیده بود و از این رو به هوستون بازگشت. آن‌جا بود كه با «موریس ناتانسون» استاد فلسفه كه در زمان غیبت بارتلمی وارد دانشگاه شده بود، آشنا شد. موریس دوست سراسر عمر وی بود.
سال ۱۹۶۲ به نیویورك رفت و سال پس از آن داستان «دور آخر» را در نشریهٔ «نیویورك» منتشر ساخت و از آن به بعد به شغل مورد علاقهٔ خود ادامه داد. او دوبار ازدواج كرد و طلاق داد و صاحب یك دختر شد. بسیاری از منتقدین به ازدواج و طلاق و مشكلات خانوادگی او بیش از دیگر زوایای زندگی‌اش توجه دارند.
حاصل تلاش مداوم او چهار داستان به نام «سفید برفی»۲ ، «پدر مرده»۳ ، «بهشت»۴ ، «شاه»۵ و صدها داستان كوتاه بود كه در مجموعه‌ای به نام «شصت داستان»۶ و «چهل داستان»۷ گردآوری شد.
كتابی كه با عنوان Slightly Irregular Fire Engine و با كمك دختر خود نوشت؛ جایزهٔ بهترین كتاب كودك سال ۱۹۷۲ را از آن وی كرد. دونالد بارتلمی در سال ۱۹۸۹ براثر سرطان درگذشت.
«نكتهٔ سحرآمیز دربارهٔ منظور این است كه در مقابل تفسیر قرار می‌گیرد و در عین حال كه خواهان تفسیر است. ارزش هنری آن با درجه‌ای قابل سنجش است كه در آن است و پس از تفسیر هیچ توصیف و یا تشریحی نمی‌تواند آن را پوچ سازد.»
بخشی از «ندانستن»۸ بارتلمی
● آثار بارتلمی
شاید بارتلمی را به‌توان نویسنده‌ای بسیار فلسفی خواند. ریشه‌های عمیق اندیشهٔ او به نظر می‌رسد در فلسفهٔ اگزیستنسیالیسم و پست‌ مدرنسیم نهفته است. این مشخصه چندان در تم، سبك و متن داستان‌های بارتلمی هویدا نیست. شاید تصور شود كه سبك منحصر به فرد و غیر متمركز وی از آشنایی بارتلمی با متفكرانی چون بارتز، سارتر، فوكو و دریدا برگرفته باشد. اما از آ‌ن‌جایی كه داستان‌های وی مؤید این امر نیست، در رسیدن به ابعاد اساسی تفكر مدرن ناكام مانده‌است.
هستی‌گراها (Existentialism) و پست مدرن‌ها به طرق مختلف بر مسائلی تأكید دارند كه در جهان مملو از استانداردهای ذهنی و یا هنجارگونه پدید آمده‌اند.
بنابر این پاسخ‌هایی برای بیهوده دانستن اعتقاد به خدا و افول اقتدار مذهبی ارایه می‌كنند. عدم اعتقاد به وجود خداوند همهٔ ارزش‌های زندگی انسان را اختیاری می‌سازد و همه گزاره‌ها بطور یكسانی درست و در عین حال غلط است و نتیجهٔ غیر قابل اجتنابِ‌ ِ فلسفی آن «سر در گمی» است. اگر چه معلوم نیست بارتلمی تا چه حد نتایج مثبت این دو مکتب فلسفی را پذیرفته است اما این دیدگاه انسانی هم در این نویسنده و هم در داستان‌هایش مشهود است.
بارتلمی كه بیش‌تر بخاطر داستان‌های كوتاهش مشهور است، نویسنده‌ای خلاق و تجربه‌گر بود. روش‌های مبنایی او تقلیدی و هزل است كه در عین حال گه‌گاه شكل دست نویس و یا اشكال سنتی‌تر پیروی می‌كند. آثار نخستین وی روایت زندگی معمولی به سبك روایی است حال آن كه آثار بعدی او بخصوص در كتاب چهل داستان به سمت استفاده از شكل سنتی‌تر برای بیان حكایات غم‌انگیز گرایش دارد.
داستان‌های بارتلمی ارایه كنندهٔ بهترین نوع از نوشتار هزل در زبان انگلیسی است. محتوای فلسفی تقلید و هزل در بسیاری از شاخه‌های هنری مورد توجه منتقدان بوده است. در نقاشی از آن به عنوان پاسخی برای وفاداری بصری و یا به عنوان روح فیلم به حساب می‌آورند. در ادبیات از این امر می‌توان به عنوان دفاع در برابر مرگ داستان كوتاه و رمان به كار گرفت. بارتلمی در تقلید و در كنار هم قرار دادن قالب‌های نثر، كلیشه‌های زبانی و دستورالعمل داستان نویسی بطور هم‌زمان از تنها تكنیكی استفاده می‌كند كه این قراردادها را به مسخره می‌گیرد و تنها به رعایت این قراردادها می‌پردازد كه لازم است از سوی نویسنده رعایت شود.
بنا به گفتهٔ بسیاری از منتقدین، آثار بارتلمی كمتر به تم‌های داستان‌های غیر خود آگاه، مردم و روابط انسانی و اجتماع می‌پردازد تا خود نگارش داستان.
از نظر منتقدان بهتر آن است كه این‌گونه آثار بارتلمی را پژواك متافیكشن۹ توصیف كرد. اما این امر دغدغهٔ اصلی هنری بارتلمی نبود. داستان‌های بارتلمی آزاد اندیشی و تمایل انسان بودن است. به عبارت دیگر اگر چه همهٔ متحوای فلسفی وی در این داستان‌ها نهفته است اما در بسیاری از بخش‌های آن می‌توان چنان صداقتی دریافت كه اگر نتوان آن را درك كرد اما می‌توان آن را احساس كرد.
كتاب شصت داستان مجموعه‌ای است از داستان‌های كوتاه بارتلمی كه بین سال‌های ۱۹۶۴ الی ۱۹۷۹ به چاپ رسیده است. در این كتاب برخی از داستان‌های كوتاهی كه پیش از آن جمع‌آوری نشده بود نیز قرار دارد. داستان‌های چون برگرد (Come back)، دكتر كالیگاری Dr. Caligari ، تجارب وصف ناشدنی Unspeakable practices ، اقدامات غیر طبیعی Unnatural Acts ، زندگی شهری City life ، غم Sadness ، لذات گناه‌آلود Guilty Pleasures پدر مرده، آماتور، روزهای بزرگ در این مجموعه گردآوری شده‌است.
از آن زمان كه این داستان‌ها به رشته تحریر در آمدند به بعد پله‌های ترقی وی یك به یك پیموده شد؛ مطمئناً این‌جا مكانی است كه می‌توان به درك وسیعی از تكامل آثار وی دست یافت. از این داستان‌های كوتاه است كه خوانندگان آثار وی می‌توانند تصمیم بگیرند همهٔ داستان‌های مجموعهٔ وی را یك به یك مطالعه كرده و بعد به سراغ كتاب «چهل داستان» بروند.
چهل داستان مجموعه‌ای است از آثار بعدی وی و از نظر طول داستان‌ها با شصت داستان متفاوت است. داستان‌های چهل داستان كوتاه‌تر از مجموعهٔ شصت داستان است و ابعاد سبكی كه بارتلمی در چهل داستان به كار می‌برد نیز در بسیاری از قطعات كمتر است. چهل داستان حاوی موادی است كه بسیار شبیه مقبول‌ترین آثار موجود در شصت داستان است.
«پدر مرده» داستانی است كه به موضوع دفن پیكر پدر می‌پردازد. رمان سفید برفی نیز به روایت هفت مرد و یك زن در دههٔ ۱۹۶۰ پرداخته و به هجو موضوعات سیاسی اجتماعی آن دهه می‌پردازد. كتاب ندانستن Not-Knowing حاوی مقالات و مصاحبه‌ها است. دو مقاله از این كتاب نزدیك‌ترین مانیفست‌هایی را كه از بارتلمی برای ما به جای مانده در بردارد و این دو مقاله ۱۵۰ صفحه از كتاب ۳۱۹ صفحه‌ای را به خود اختصاص داده‌اند.
كتاب «درس‌های دون بی»۱۰ نیز همین جور است و مجموعه‌ای است از داستان‌های بارتلمی كه در مجموعه‌های اولیه چاپ شده از بارتلمی موجود هستند بعلاوهٔ برخی از جزوات و خرده نوشته‌های چاپ نشدهٔ این نویسندهٔ.
سؤال: آیا رمان مرده؟
جواب: آه بله، خیلی!
س: چه چیز جای آن را گرفته؟
ج: به گمانم چیزی جای آن را گرفته كه قبل از آن كه اختراع شود وجود داشته.
س: یعنی چیزی شبیه آن؟
ج: چیزی مثل آن.
س: آیا دوچرخه مرده است؟
(بخشی از «توضیح» The explanation)
«نوشتن روندی است كه با نادانسته‌ها سروكار دارد، مقوله‌ای از چه و چگونه ندانستن برای هنر حیاتی است، چیزی كه به هنر اجازهٔ بروز می‌دهد. بدون كنجكاوی كه از ندانستن بوجود می‌آید و بدون امكان حركت ذهن در مسیر غیر پیش‌بینی شده، نوآوری در میان نخواهد بود… ندانستن آسان نیست زیرا حصاری است از محدودیت‌ها؛ راه‌هایی كه ممكن است در نور دیده نشود. هنرمند هر چه جدی‌تر باشد مشكلات كه پیش روی خواهد داشت بیش‌تر خواهد بود و ملاحظات بیش‌تر ابتكار عمل احتمالی او را محدودتر می‌سازد.» (از مقالهٔ ندانستن Not Knowing )
۱- Couga - L’lapse
۲- Snow White
۳ - Dead father
۴-- paradise
۵- The king
۶ - Sixty stories
۷ - Forty stories
۸ - Not - Knowing
۹ - Metafictional resonances
۱۰-The teachings of Don B
● «پادشاه آرتور»
ـ او پادشاه است كه اونجا ایستاده!
ـ پس چرا اونجا تنها روی اون سكوی قهوه‌ای تیره ایستاده؟
ـ به نظرم تو فكره!
ـ اما اخم‌هاش تو همه!
ـ در صورتش دردی عمیق دیده می‌شه!
ـ یك پیراهن سادهٔ سفید رنگ با شلواری مشكی به تن كرده!
ـ موهای باشكوهش كه به رنگ خاكستری گراییده به روی شانه‌هاش پیچیده!
ـ داره به خاطر می‌آره!
ـ چه چیزی را؟
ـ گناهانش را!
ـ زندگی بزرگ گناهان بزرگ به همراه داره
ـ‌به نظر تو كدوم گناه بزرگترین بود؟
ـ من می‌گم زمانی كه «مورد رد» (More red) كودكی بیش نبود او خواهان مرگش بود
ـ آره! اصلاً نمی‌شه قبول كرد
ـ حالا داره چیزهایی را كنار هم قرار می‌ده
ـ اون چیه؟
ـ به نظر می‌رسه چوب ماهیگیری است
ـ اما اونجا كه ماهی نیست!
ـ اونجا حتی آب هم نیست!
ـ هنوز اونجا نشسته. پادشاه نشسته
ـ داره ماهی می‌گیره!
ـ آره داره تمام سعی خودش رو می‌كنه
ـ می‌گن نشانهٔ پیری است كه كسی در چنین شرایطی ماهیگیری كنه
ـ به نظر من كه اینجوری نیست
ـ می‌گن این نشانهٔ درك واقعیت تلخ است
ـ تا حدودی من هم همین عقیده را دارم! به نظرم یه چیزی گرفته
ـ داره با چوب ماهیگیری تقلا می‌كنه یه چیزی داره از دل زمین می‌كشه بیرون
ـ یاعیسی مسیح اون یه ماهی است
ـ نه تنها یه ماهی است بلكه ماهی بزرگی است! یه ماهی چالاك و گنده
ـ مطمئناً شاهد اتفاق عجیبی بودیم
ـ این پاسخ همهٔ‌ حرف‌هایی است كه دربارهٔ بی‌لیاقتی شاه می‌گن
ـ او مثل همیشه توانا است
ـ‌ این یه معجزه است
ـ زودباش بریم به شهرها و روستاها برویم و این موضوع را به همهٔ‌ مردان و زنانی كه اینجا زندگی می‌كنن نقل كنیم
(گزیده‌ای از «پادشاه» نوشتهٔ دونالد بارتلمی )
منابع:
www.themodernword.com
www.uidaho.edu
www.amazon.com
گردآوری و ترجمه :عظیم امیدی
منبع : ماهنامه ماندگار


همچنین مشاهده کنید