جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پایان راه سوم


پایان راه سوم
برخی بر این عقیده اند كه مناقشه اخیر لبنان هرگز تبدیل به یك جنگ جدید شبیه به جنگ سال ۱۹۸۲ نخواهد شد. با این حال دولت اسرائیل از این لشكركشی خود به همسایه شمالی و حمله به اهدافی در بیروت و حومه این شهر، به عنوان پاسخی به یك «اقدام جنگی» یاد می كند. منظور اسرائیل از اقدام جنگی در واقع گروگان گیری یك سرباز اسرائیلی توسط نیروهای حماس در نوار غزه و متعاقب آن به گروگان گرفته شدن دو سرباز اسرائیلی دیگر توسط گروه حزب الله درجنوب لبنان است. با این حال اسرائیل این بار با نوعی دقت و هراس دست به چنین عملیات هایی می زند زیرا به ادعای سردمداران اسرائیل گروه شیعه حزب الله لبنان تنها نیست و از پشتیبانی های ایران و سوریه برخوردار است.
با این حال بسیار غیرمحتمل به نظر می آید كه اسرائیل بتواند با چنین عملیات وسیعی آن هم در دو جبهه (اول غزه و حال لبنان) موفق به آزادسازی سربازان به گروگان گرفته شده اش بشود، زیرا اگر قرار بود این اتفاق بیفتد تا به حال افتاده بود. به همین خاطر برخی از ناظران معتقدند كه اسرائیل با این عملیات بیش از هر چیز در نظر دارد تا خود را از نوعی به اصطلاح بی عملی رهایی بخشد، بی عملی ای كه از تابستان گذشته و پس از تخلیه نوار غزه بدان دچار شد و هیچ دستاوردی برای تل آویو نداشت و در عوض بیش از هفتصد موشك فلسطینی قسام از نوار غزه به سوی شهرهای مرزی «سدروت» و «آشكلون» شلیك شد. افكار عمومی اسرائیل در ماه های اخیر خواهان شدت عمل بیشتر این رژیم بودند.
لشكركشی اسرائیل به خاك لبنان، دولت این كشور (لبنان) را دچار مشكلات بزرگی می كند و امیدها برای ایجاد تغییرات مثبت در این كشور را از بین می برد. از فوریه سال پیش كه لبنان شاهد تغییر دولت و برخی اقدامات اصلاحی بود، این تصور می رفت كه این تغییرات نه تنها به سود لبنان بلكه برای اسرائیل هم در نهایت مفید خواهد بود.
پس از ترور نخست وزیر سابق لبنان یعنی «رفیق حریری»، اپوزیسیون این كشور موقعیت را مناسب دید تا به این بهانه یكان های سوری را كه از سال ۱۹۷۶ در لبنان مستقر بودند، وادار به ترك خاك لبنان كنند تا بدین صورت از نفوذ عمیق دولت سوریه در لبنان كاسته شود. این عقب نشینی ضربه ای بزرگ برای سوریه به حساب می آمد و دولت این كشور هنوز هم با پیامدهای آن در جدال است. بسیاری از ناظران جهانی دولت لبنان را متهم به طرفداری و پشتیبانی از حزب الله می كنند. اما باید گفت كه با توجه به ساختار متنوع این سازمان كه هم در پارلمان و كابینه لبنان نمایندگانی دارد و هم در میان شیعیان لبنان و هم در میان برخی دیگر از گروه های این كشور محبوبیتی خاص دارد، هیچ دولتی نمی تواند آن را نادیده بگیرد و به طریق اولی خلع سلاح این سازمان هم اصولاً مقدور نیست. وقتی دولت اسرائیل با آن ارتش مخوف آن هم پس از نزدیك به ۴۰ سال اشغال فلسطین و با آن همه حملات و كشتارها موفق به خلع سلاح گروه های فلسطینی در نوار غزه و كرانه باختری نشده است، چگونه می توان از دولتی مثل دولت لبنان (كه ۴۰ درصد جمعیت كشورش را شیعیان تشكیل می دهند و نه تنها بزرگترین گروه مسلمانان بلكه پرجمعیت ترین گروه مذهبی این كشور به شمار می آیند) انتظار داشت با حزب الله برخورد حذفی داشته باشد.
این نكته مهم را نیز باید در نظر داشت كه تا زمانی كه مردم فلسطین در وضعیت غالباً فلاكت بار فعلی زندگی می كنند، كشورهای اسلامی پیرامون اسرائیل از اقدامات و حملات سازمان هایی چون حماس و حزب الله به عنوان اقداماتی متقابل و مشروع حمایت خواهند كرد. از زمان ارائه طرح شاه فهد در سال های دور، هیچ اقدام عملی ای از سوی كشورهای عربی برای كاهش یافتن جو بی اعتمادی نسبت به اسرائیل صورت نگرفته است. آنها تا به حال حتی نسبت به گفتار و رفتار خشم آلود برخی سیاستمداران منطقه علیه اسرائیل نیز خاموش مانده اند. كشورهای عربی هنوز هم با محافظه كاری به بازی دوگانه قدیمی خود ادامه می دهند: از یك سو سنگ برادران مسلمان خود در فلسطین را به سینه می زنند و ظاهراً نسبت به آینده آنان نگران هستند و از سوی دیگر برای حفظ و بقای قدرت خود به هر دستاویزی تن می دهند. و شاید به همین خاطر است كه اسرائیل نه از سوی ریاض و قاهره و دیگر پایتخت های عربی بلكه از سوی تهران احساس خطر می كند. در وضعیت فعلی آنچه فراموش شده است همان سیاست و دیپلماسی است و راهكارهایی چون «نقشه راه» هم به كناری گذاشته شده است. در حال حاضر همان بازی خشن و كهنه شده در خاورمیانه ادامه دارد؛ بازی خشونت و خشونت متقابل و البته این اسرائیل است كه در این بازی خشن ترین ابزارها را در اختیار داشته و از آنها استفاده می كند. اسرائیل به قول خود هدف را كه همان خلع سلاح و حذف سازمان هایی چون حماس و حزب الله است، توجیه گر بی معنای این بازی زشت و خشن قرار داده و البته این راهی است كه سنگلاخ های آن هر لحظه رویای كاذب اسرائیل را بر باد می دهد.
●رشد نیلوفری خشونت
اسرائیل ادعا می كند كه با ادامه حملات به لبنان، شبه نظامیان حزب الله را وادار به عقب نشینی از مناطق مرزی لبنان با اسرائیل خواهد كرد. اما پرسش اصلی این است كه آیا به وسیله چنین عملیات نظامی وحشیانه ای می توان از ادامه رشد نیلوفری خشونت در خاورمیانه جلوگیری كرد. از قرار معلوم در داخل اسرائیل هم كسی تصور نمی كند كه با اقداماتی چون بمباران فرودگاه بیروت و تخریب زیرساخت های خدماتی لبنان بتوان سربازهای گروگان گرفته شده را آزاد كرد. اسرائیل قصد دارد با فشار نظامی به دولت لبنان، این دولت را در وضعیتی دشوار قرار دهد و آن را مسئول عدم برخورد با حزب الله معرفی كند. شاید در نظر اول این خواست اسرائیل منطقی به نظر آید زیرا اصولاً هر دولتی مسئول حملاتی است كه از حوزه مسئولیت او علیه كشوری دیگر انجام گیرد. اما نمی توان دولت لبنان را در این مورد گناهكار دانست. همین چند ماه پیش بود كه «فواد سنیوره» نخست وزیر لبنان در یك نشست مطبوعاتی اعلام كرد كه حزب الله «حضوری مفید در كابینه و در پارلمان دارد و دولت لبنان به دلیل این مشاركت احترام خاصی برای این گروه قائل است.»
دولت لبنان در این مورد كاملاً اصولی رفتار كرده است زیرا حزب الله در انتخابات سال گذشته حضور موفقی داشت و به همین خاطر می توان از آن به عنوان نماینده مشروع شیعیان لبنان یاد كرد. علاوه بر آن حزب الله حضوری مؤثر و قدرتمند در دولت لبنان نیز دارد و نمی توان از دولتی انتظار داشت علیه بخشی از خود، اقدام كند. با این وجود دولت لبنان بنا به درخواست شورای امنیت سازمان ملل تلاش بی حاصلی را برای خلع سلاح حزب الله آغاز كرد كه البته همه مذاكرات در این مورد با شكست روبه رو شد.
در حال حاضر دولت لبنان به عنوان آخرین راه حل از سازمان ملل خواسته است تا برای جلو گیری از حملات اسرائیل مداخله كند اما این سازمان اصولاً توانایی مقابله با مناقشه ای با این ابعاد و وسعت را ندارد. برخی از مقامات لبنان هم عقیده دارند كه در این مورد باید از ایالات متحده آمریكا به عنوان تنها ابرقدرت جهان استمداد كنند. این در حالی است كه واشینگتن هیچ رابطه ای با حزب الله و جنبش حماس ندارد. شاید تنها تهران و دمشق به عنوان حامیان معنوی حزب الله و حماس بتوانند بر این دو گروه تاثیرگذاری داشته باشند و البته دمشق ظاهراً نسبت به ادامه این مناقشات تمایل بیشتری دارد. با این حال دولت سوریه می تواند به عنوان پایگاه نمایندگان حماس و رهبری حزب الله، آنان را وادار به كوتاه آمدن كند. اما این كوتاه آمدن تنها در مقابل آزادسازی زندانیان فلسطینی و لبنانی توسط اسرائیل معنا پیدا می كند و از آنجایی كه اسرائیل اهل صبر و خویشتنداری نیست، پس متاسفانه نیلوفر زشت خشونت در خاورمیانه همچنان به رشد خود ادامه می دهد.● مشكلات پیچیده اسرائیل
همان طور كه پیش از این آمد، اسرائیل اصولاً اهل خویشتنداری و مدارا نیست، اما این ناخویشتنداری معلول مسائلی است كه اغلب از داخل این كشور ریشه می گیرد. می توان گفت كه هیچ یك از نخست وزیران اسرائیل موفق به سپری كردن دورانی بی تنش نشده اند و این «ایهود اولمرت» بود كه از قرار معلوم بی جهت تصور می كرد وضعیت او متفاوت از اسلافش است. اما از همان آغاز كار، دولت وی تحت فشارهای شدید اپوزیسیون اسرائیل قرار گرفت كه مصرانه از او می خواستند سیاست مشت آهنین را به كار گیرد و با شروع ناگهانی حوادث اخیر در غزه و جنوب لبنان، اولمرت هم به مانند اسلاف خود، دوران واقعی یك نخست وزیر اسرائیل را آغاز كرده است.
اگر ربودن سرباز اسرائیلی در نوار غزه برای دولت آن كشور امری ناگهانی و شوكه كننده بود، اما ربوده شدن دو سرباز اسرائیلی توسط حزب الله لبنان چندان برای اسرائیل غیرمنتظره نبود. واكنش شدید اسرائیل در مورد نوار غزه، بهترین موقعیت را در اختیار رهبری حزب الله قرار داد تا جبهه دومی در مقابل اسرائیل بگشاید و این مسئله چندان برای اسرائیل دور از ذهن نبود. رهبر حزب الله یعنی «سیدحسن نصرالله» كه به نوعی مشاورت فعال حماس را هم بر عهده دارد، بر این عقیده بود كه حماس به هیچ روی و تحت هر فشاری نباید سرباز «گیلعاد شلیط» را آزاد كند مگر آنكه اسرائیل با آزادی زندانیان فلسطینی موافقت كند.
نصرالله به خوبی می داند كه از چه حرف می زند. زیرا وی در گذشته ای نه چندان دور با اسرائیل چنین معامله ای كرده است. حزب الله لبنان زمانی در قبال آزادی زندانیان لبنانی و فلسطینی در اسرائیل، شهروند گروگان گرفته شده این كشور یعنی «الهانن تنن باوم» را به همراه جنازه های چند سرباز اسرائیلی، تحویل آن كشور داد. شاید اگر ایهود اولمرت هر روز این مسئله را تكرار نمی كرد كه به هیچ عنوان با به گفته خودش سازمان های تروریستی برای آزادی شلیط مذاكره نمی كند، مردم اسرائیل هم با یادآوری آن مبادله، راضی به این كار می شدند. اما اولمرت تاكید دارد كه مذاكره در این مورد به معنی آن است كه این نوع اقدامات «تبدیل به یك رویه» شود.
به هر صورت اسرائیل چنان به حركت حزب الله لبنان واكنش نشان داد كه به دست خود جبهه دوم را در برابر خود گشود و حتی در عرض یك روز اقدام به فراخوانی سربازان ذخیره و احتیاط نیز كرد. اولمرت به تازگی در یك نشست خبری گفته است كه دولت اسرائیل به مانند گذشته در معرض آزمونی دشوار قرار گرفته كه البته این بار سربلند از آن بیرون می آید. او در این جلسه تاكید كرد: «از نظر ما این عمل حزب الله لبنان یك حمله تروریستی به حساب نمی آید، بلكه این اقدام حمله یك دولت علیه یك كشور و دولت دیگر است. ما عقیده داریم كه دولت لبنان مسئول همه این وقایع اخیر است و به همین دلیل باید پیامدهای آن را تحمل كند.»
با همه این احوال بی تردید دولت اسرائیل دچار وضعیت به شدت پیچیده و دشواری شده است: چنانچه كوتاه بیاید و تن به مبادله اسرا و زندانیان اسرائیلی و فلسطینی بدهد، نه تنها از تكرار چنین اقداماتی جلوگیری نمی شود بلكه محبوبیت حماس در نزد مردم فلسطین بیش از پیش افزایش می یابد. در همین حال در داخل اسرائیل لحظه به لحظه بر عصبانیت اپوزیسیون راست گرا افزوده می شود، اپوزیسیونی كه همواره شدت عمل بیشتر را از رژیم اسرائیل می خواهد.
علاوه برآن افكار عمومی اسرائیل هم روزبه روز همدردی بیشتری با خانواده های سربازان ربوده شده نشان می دهند و این مسئله خود به معنی گرایش مردم به جناح تندرو اسرائیل است. در پارلمان اسرائیل هم كه اكثریت آن طرفدار رژیم حاكم هستند هر روز این فریاد از سوی نمایندگان بلند می شود كه دولت باید به هر صورت بازگشت به آرامش و پرهیز از گسترش بحران را در دستور كار قرار دهد. و بدین ترتیب ایهود اولمرت پس از سه ماه نخست وزیری، دوران واقعی یك نخست وزیر اسرائیلی را آغاز كرده است.
زمانی كه در سال ۲۰۰۴ آریل شارون نخست وزیر وقت اسرائیل با نظارت و میانجیگری اداره اطلاعات و امنیت آلمان تن به مبادله اسرا و زندانیان داد، شاید به دلیل پیشینه نظامی و خونریزی های وی تقریباً با هیچ اعتراضی در داخل اسرائیل مواجه نشد. اما اولمرت برخلاف سلف خود و شاید به دلیل نداشتن تجربه نظامی بلافاصله نسبت به گروگان گرفته شدن سربازان اسرائیلی واكنش نشان داد و دستور حمله توپخانه نیروی زمینی به جنوب لبنان و همین طور حملات هوایی و دریایی به زیرساخت های این كشور را صادر كرد. برخی از كارشناسان معتقدند كه این شدت عمل حكایت از همان ناشیگری های اولمرت دارد. به عقیده این كارشناسان حمله به غزه حتی از حمله به لبنان مخاطره آمیزتر خواهد بود چون مناسبات قدرت در میان جنبش حماس تفاوت هایی اساسی با لبنان دارد و نمی توان با به گلوله بستن فرماندهان حماس، این جنبش را از سریر قدرت به زیر كشید. این گونه واكنش های اسرائیل تنها ثمری كه دارد، خاموشی همان كورسوی صلح است و بیش از پیش مردم فلسطین را برای ادامه مبارزه مسلحانه تشویق می كند. پس می توان گفت كه ایهود اولمرت از همین حالا برخلاف ادعای خود، مغلوب این دوران پرتنش شده است.
● پایان راه سوم
این روزها دیگر از امید برای صلح خاورمیانه خبری نیست. یكی از كارشناسان و مفسران سیاسی معروف اسرائیل به نام «آری شاویت» از این دوران به عنوان «عصر پایان راه سوم» یاد می كند. راه سوم در واقع راهكاری بود كه پس از شكست مذاكرات صلح از سوی دولت آریل شارون در نظر گرفته شد یعنی «عقب نشینی یكجانبه از مناطق اشغالی فلسطین» و البته ادامه ساخت دیوار حائل كه به خودی خود مشكلات عدیده ای را برای ساكنان دو سوی این دیوار پدید آورده است. طرح «راه سوم» در داخل اسرائیل هم مخالفان زیادی داشت. به گفته شاویت آنها راه سوم را طرحی می دانستند كه نتیجه ای جز پیدایش «انتفاضه سوم» نخواهد داشت و به شدت نسبت به این مسئله به دولت اسرائیل هشدار می دادند و امروز و با رخدادهای اخیر پیش بینی و هشدار خود را تحقق یافته می پندارند. به گفته شاریت انتفاضه سوم همین حركت های حزب الله و حماس است كه با پشتیبانی های سوریه به شلیك موشك های قسام و كاتیوشا و گروگان گیری دست می زنند. اما این مفسر اسرائیلی در عین حال عقیده دارد كه اسرائیل پس از عملیات به قول وی بازدارنده در مقابل حزب الله و حماس به شدت نیاز به «راه چهارم» دارد كه عبارت است از خودداری از اشغال دوباره مناطق اشغالی و به كارگیری ایده های استراتژیك و دیپلماتیك برای رفع بحران.
● راه حل: اعتدال
به هر ترتیب نخست وزیر اسرائیل دیر یا زود خواهد فهمید كه نمی توان به نام تامین منافع امنیتی شهروندان خود و پیشگیری از وقایع مشابه بعدی دست به چنین عملیات نظامی گسترده ای در دو جبهه و علیه دو گروهی زد كه در واقع از بسیاری جهات می توان آنها را یك گروه فرض كرد. شاید اولمرت هم این را دریافته باشد كه ادامه این وضعیت به معنای از بین رفتن هرگونه فضای دیپلماتیك است.این مسئله در مورد حماس هم صدق می كند. پیكارجویان حماس با ربودن آن سرباز اسرائیلی روحیه تازه ای گرفته اند. اما این مسئله پیامدهای زیادی برای فلسطینیان دارد. شاید در وضعیت فعلی تفاهم حماس با دیگر رقیب فلسطینی خود یعنی جنبش فتح چندان تاثیری در بهبود این وضعیت نداشته باشد اما رهبری سیاسی حماس می تواند با توافق بر سر طرح «دو كشور و دو دولت» راهی تازه برای جلوگیری از این خشونت ها پیدا كند. هر دو طرف مناقشه باید برای جلوگیری از خونریزی ها و رنج بیشتر مردم فلسطین و لبنان بار دیگر به روش های سیاسی و دیپلماتیك روی بیاورند. در وضعیت فعلی در پیش گرفتن اعتدال اولین پیشنهادی است كه می توان به دو طرف این مخاصمه ارائه داد. به هر حال آیندگان از این دوران به عنوان دورانی تاریخی یاد خواهند كرد، پس چه بهتر كه این دوران تاریخی پایانی عاری از خشونت و خونریزی داشته باشد.
ترجمه و تنظیم: محمدعلی فیروزآبادی
منابع :
فرانكفورتر روندشاو،دویچه وله، فرانكفورتر آلگماینه، Die Zeit
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید