شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خلیج فارس؛ میراث در انحصار


خلیج فارس؛ میراث در انحصار
در آبان ماه سال گذشته، مؤسسه «نشنال جئوگرافیک» ایالات متحده، با چاپ جدیدترین اطلس جهان خود، دست به تحریف بخشی از میراث بشر زد و زیر نام تاریخی «خلیج فارس» واژه مجعول «خلیج ع رب ی» را نیز درج کرد و نام جزایر ایرانی؛ نظیر کیش، لاوان و... را به نامهایی که مورد ادعای پان عرب ها است، نوشت.
خوشبختانه با موضعگیری قاطعانه دولت و ایرانیان داخل و خارج کشور؛ بویژه هموطنان مقیم آمریکا، پس از چند هفته، این مؤسسه با عقب نشینی تدریجی، در نقشه بازنگری شده نام جزایر ایرانی را اصلاح کرد؛ نام تاریخی خلیج فارس را به رسمیت شناخت و با حذف واژه مجعول «خلیج عربی»، با یک توضیح کمرنگ در زیرنویس آن نگاشت که «نام این خلیج به لحاظ اسناد تاریخی خلیج فارس است؛ اما برخی از آن به عنوان خلیج ع رب ی یاد می کنند» .
عقب نشینی مؤسسه آمریکایی از تحریف انجام شده، خبری خوشایند برای همه مردم ایران، ایرانیان و وارثان این نام و این تاریخ و فرهنگ کهن است؛ اما این پیروزی مقطعی نباید ما را غرق در خوشی کند و خیال آسوده داریم. اگر به تاریخ نظری بیفکنیم، درمی یابیم که این حرکت متجاوزانه، ریشه ای استعماری با تاریخی چند ده ساله دارد؛ در دهه ۱۹۷۰ میلادی نیز نشریه رسمی و دولتی «تجارت و صنعت» (Trade and Industry) انگلستان در شماره هفتم نوامبر خود از واژه خلیج عربی استفاده کرد که آن موقع نیز واکنش به موقع دولت ایران باعث عقب نشینی آنان شد. اما شاهدیم که بعد از گذشت سالها ، این خلیج تاریخی دوباره مورد دست درازی قرار گرفت؛ لذا نباید ماجرا را پایان یافته تلقی کنیم؛ بلکه باید از هم اکنون به فکر چاره ای اساسی باشیم.
بازبینی عملکرد ما ایرانیان، در این برهه حساس ملی، بیانگر آن است که ایرانیان به وطن خود عشق می ورزند که به فرموده پیامبر اکرم(ص) «حب الوطن من الایمان» ؛ لذا نه دولت و نه ملت ایران؛ اعم از ایرانیان داخل کشور و هموطنان مقیم خارج، ذره ای از حاکمیت ملی و اصالت فرهنگی این مرز و بوم چشم نپوشیده اند و نخواهند پوشید؛ اما از آنجا که این حرکت شیطنت آمیز به گونه بی سابقه ای در میان بسیاری از دولتهای گستاخ و برخی سازمانها، ارگانها و مؤسسات و رسانه های بین المللی نیز رسوخ کرده، لازم است علل و اسباب این تحریف و تجاوزطلبی برخی دولتهای عربی را نسبت به حاکمیت ملی و هویت فرهنگی و تاریخی خود بشناسیم.
خلیج فارس یک نام تاریخی است . نامهای تاریخی تنها بیان کننده موقعیت جغرافیایی یک سرزمین یا هویت مردمی که در آن دیار می زیند، نیستند؛ بلکه این نامها پشتوانه تاریخ و فرهنگ همه اقوام و ملتهایی هستند که در یک مکان جغرافیایی یا پیرامون آن در طول تاریخ با هم مراوده و داد و ستد فرهنگی و تاریخی داشته اند.
خلیج فارس تنها یک نام برای یک حوزه آبی نیست؛ هویتی تاریخی و فرهنگی است که با پیشینه کهن خود، نه یک خلیج که اقیانوسی از فرهنگ و تمدن است و از ارمنیان و ارمنستان و گرجستان در شمال غرب ایران گرفته تا هند در آن سوی فلات پامیر به آن تعلق دارند. اگر این وسعت فرهنگی را نپذیریم، دست کم به خاطر نام آن نمی توانیم اقوام فارسی زبان تاجیکستان و افغانستان را از خلیج فارس جدا بدانیم. خلیج فارس یک نام تاریخی است و نامهای تاریخی با هویت جمعی مردم مرتبط با آن آمیخته است. نام تاریخی خلیج فارس از لحاظ تاریخی و فرهنگی و حتی سیاسی، معرف هویت یکی از ملتها و زبانهای ساکنان سواحل آن است؛ بنابراین، با توجه به گستردگی فرهنگ، زبان و ادب فارسی دست کم به ایران، افغانستان و تاجیکستان تعلق دارد و با کمی تساهل می توان همه وارثان فرهنگ و ادب فارسی را از گرجستان حاشیه دریای سیاه گرفته تا هندوستان کنار اقیانوس هند وارث آن دانست.
اگر ما در جغرافیا و مرزهای آبی، خلیج فارس را با اعراب حاشیه جنوبی آن شریکیم، فرهنگ و هویت تاریخی آن را با کشورهای متعلق به آن شریکیم؛ بنابراین، همانگونه که دولت و ملت ایران از نظر جغرافیایی مالک انحصاری خلیج فارس نیستند، از نظر هویتی یا فرهنگی نیز تنها مالک این پهنه آبی محسوب نمی شوند. پس چرا خدشه به نام خلیج فارس را فقط خدشه به هویت، حاکمیت و منافع ملی خود می دانیم؟ آیا کشورهای همسایه شمالی و شرقی ما؛ بویژه افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان که جزء جزء فرهنگ آنان با فرهنگ و تمدن ایرانی یا به بیان انگلیسی Persian وابسته است، از تغییر «به فرض محال» نام خلیج فارس لطمه نمی بینند؟
مگر نه این است که خلیج فارس درتاریخ چندهزارساله این منطقه حضور داشته است و همه مردمان و اقوام و مللی که درحاشیه آن سکنی گزیدند و به هر نحو با آن درارتباط بوده اند، گوشه ای از هویت تاریخی خود را به آن وابسته اند؟
خلیج فارس آن قدر در تاریخ ریشه دارد که حتی یونانیان و رومیان هم برای بیان برخی از زوایای فرهنگی و تاریخی خود (مسیر لشکرکشی های ایرانیان، تاریخ سفرها، تجارت و...) باید به آن استنادکنند و از آن نام ببرند (همان گونه که می برند!) چه رسد به اقوام هم سرگذشت ما در کشورهای همسایه! پس چه شده است که ما آن را ملک طلق خود می دانیم و درفراخوانها، سمینارها، نمایشگاهها، جشنواره ها و مسابقات مربوط به آن از دیگر وارثان این ملک آبی فرهنگی ـ تاریخی دعوت نمی کنیم؟
به نظر نگارنده، با نگرش فعلی به خلیج فارس، ما ایرانیان نیز مانند اعراب به تاراج آن پرداختیم و هویت واقعی این خلیج تاریخی را از آن گرفته ایم. ما با درانحصارگرفتن «مالکیت معنوی خلیج فارس» آن را از گستردگی و اصالت انداخته ایم. اگر امروز شاهدیم که برخی دزدان به دنبال دزدی میراث معنوی و تاریخی مایند، به این خاطر است که ما از دهها سال پیش تاکنون وارثان دیگر این گنجینه فرهنگی و تاریخی را از خود رانده ایم و حق مسلم مردم افغانستان، تاجیکستان و... را بر این میراث معنوی انکار کرده ایم.
بی شک، خلیج فارس، میراثی است که وراث بسیاری دارد، همه «تمدن بشری» وارث خلیج فارس است و هرچند، ما بزرگترین و نزدیکترین وراث آنیم، تمام آنانی که به فرهنگ و تمدن کلی مربوط به خلیج فارس؛ یعنی فرهنگ و تمدن ایران قدیم تعلق دارند، ورثه آن محسوب می شوند.
از نظر تاریخی، قندهار، هرات، دوشنبه، بلخ، سمرقند، بخارا، اشک آباد (یا عشق آباد)، باکو، ایروان، تفلیس و لاهور به همان اندازه به خلیج فارس مربوط است که «تهران» مرتبط است. تنها فرق تهران و ایرانیان با آن کشورها و مردمان آن در ارتباط با خلیج فارس دراین است که ایران علاوه بر وراثت تاریخی، وارث مرزهای آن نیز شده است، بنابراین، «خلیج فارس» با وارثی تنها بسیار کم مایه و کم هویت تر از «خلیج فارس» است که افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان، ترکمنستان، ارمنستان، پاکستان و... را نیز وارث خود داشته باشد.
اگر ما به عنوان بزرگترین و نزدیکترین وارث خلیج فارس، وارثان دیگر آن را نیز با خود شریک و همراه کنیم، نه تنها ذره ای از تعلق آن به ما کم نخواهدشد، که این گنجینه، پشتوانه ای قوی تر خواهدداشت و درعرصه بین الملل نه یک بازیگر سیاسی به نام دولت جمهوری اسلامی ایران، که دولتهای بسیاری به صیانت و دفاع از کیان آن به پا خواهندخاست. ضمن آن که دراین صورت، این گنجینه، غنای فرهنگی تاریخی و سیاسی خود را نیز حفظ خواهدکرد.
حسین رمضانی خردمردی
منبع : صنایع نیوز


همچنین مشاهده کنید