جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


هومن نصیری، نقاش اکسپرسیونیست


هومن نصیری، نقاش اکسپرسیونیست
تعدادی از آثار نقاشی اكسپرسیونیستی هومن نصیری بر دیوارهای نگارخانه ممیز در خانه هنرمندان ایران، در معرض تماشای عموم قرار گرفته است.هومن نصیری نقاشی است كه قالب تصویری نقاشی هایش سخت متأثر از تخلیه جریان های روحی است.
او، در این مسیر هر چه بتواند بدون تكلف، درون اش را بر صفحه منعكس سازد، تأثیر خالصانه تری نیز از خود به جا می گذارد.
شاید به همین دلیل باشد كه عنوان «خلوص» را برای این مجموعه از آثارش انتخاب كرده است.
اغلب آثار هومن نصیری را ـ دست كم تا این تاریخ ـ نمی توان صرفاً از دید فنی و تجسمی مورد ارزیابی قرار داد. چرا كه تاكنون او سودای كشف آفاق نوین بیان پلاستیك (تجسمی) را در سر نداشته و بیشتر به خود و دنیای شخصی اش متمركز بوده است.
اما، آثار این نقاش را می توان در تطابق «حسی» و «تكنیكی» و در رویدادی تجسمی كه توانسته است این تطابق را در یك قالب متناسب سازماندهی كند ، مورد دقت قرار داد.
زبان تصویری، وقتی كه با چنین رویكردی به جهان می نگرد، در پی جست وجوهای «زبانی» و كشف و گسترش امكانات تجسمی نیست، این ژانر از نقاشی می خواهد كه روح را عریان سازد یا شاید اندوه را مرئی كند و یا جان را از رنجی كه می برد لمحه ای آزاد كند.
در چنین فرآیند ملتهبی، نقاش با هر خراش و هر لكه و بافت و پردازشی می خواهد قفس تنگ وجود را نفی كند تا در افقی دیگر و چشم اندازی فراتر استقرار پیدا كند. هومن نصیری در میان آثارش چهار تابلو با عنوان «چهار فصل» دارد كه اوج توانایی اكسپرسیونیستی او رافاش می سازند. او با انتقال احساسات بشری به تنه لخت درختان، بیانی نافذ و تأثیرگذار بدون استفاده از فیگور انسانی را ارائه كرده است.
دسترسی هومن نصیری به این طرز بیان موسوم به «آنترو پومورفیزم Anthro pomorphism یا «انسان انگاری»، بی شك می تواند افق دیگری از بیان تجسمی را به روی او بگشاید.
پردازش هنرمندانه نصیری در این چهار تابلو (۴ گانه)، او را در مرز نوعی بیان ناب و خالص تجسمی قرار داده است. بیانی كه برای توضیح خود نیازی به ایجاد اعوجاج در فیگورهای انسانی ندارد.
هومن نصیری در آستانه شرایطی قرار گرفته است كه «عامل بیان» را نه صرفاً در دفرماسیون چهره و اندام، كه در نحوه حركت قلم و نوع بافت و ضرباهنگی كه سطح را مرتعش می سازد، به كار می گیرد.
می خواهم بگویم، هومن نصیری در ۴ گانه اش با نام چهار فصل می تواند با تمركز بر گوشه هایی از تابلو و درشت كردن آن گوشه (Detail) به نوعی فضاسازی از جنس «آبستراكسیون» یا هنر انتزاعی دست یابد. او در ادامه جست وجوهایش می تواند خود را در آستانه یك گستره لایتناهی ببیند كه از قفس تن رهاست.
تجرید پردازی، از چنین منظری قبل از هر چیز یك سلامت نوین روانی و حتی جسمی است. تجریدپردازی، ثبات و تزكیه نفس ماست دربرابر راه پیش پا افتاده قدیم.
هومن نصیری از جمله نقاشانی است كه با استناد به عامل شهود (intuition) و مهار منطق سرد (Coldlogic) كارش را سروسامان می بخشد.
جدل میان «عقل» و «احساس» و چالش در برابر بوم سفید و عبور از تجربه ها ی مختلف و رسیدن به آنتروپومورفیز ، كارنامه جالب توجهی در سیر آثارش به جا گذاشته است. عبور از این مسیر برای یك نقاش جوان ستودنی و قابل تأمل است.
هومن نصیری دل به دریای درون زده است و در گام های نخست با به كارگیری ناشناخته های كوچك، به تدریج به مرزهای ناشناخته هایی بزرگ تر مثل مرگ و زندگی نزدیك شده است. كاوش های اولیه هومن نصیری در اعماق ضمیرش غالباً از طریق بیان اكسپرسیونیستی منجر به اعوجاج در «شكل» و تغییرات بسیاری در چهره و اندام انسان می شد؛ تغییراتی كه نه صرفاً به خاطر «تغییر» كه بیشتر برای یافتن راهی كه گوهر درون و تأثیرات مختلف از هر سو برانسان را به نمایش بگذارد. هومن نصیری با عبور از آب های عمیق اكسپرسیونیسم با امواجی برخاسته از افق های دور آشنا شده و به ۴ گانه اش رسیده تا تولد نقاشی جدید را نوید دهد. بی درنگ باید افزود تا رسیدن به چنین پایگاهی، راه درازی برای هومن باقی است.
نصیری با فاصله گرفتن از تأثیرات اولیه ای كه او را به «عمل نقاشانه» وامی داشت، و با رسیدن به ۴ گانه اش، ضروریات نوینی را باید مورد شناسایی قرار دهد، ضروریاتی كه از بطن تكنیك برمی خیزد. به عبارت دیگر، او هم اكنون برای تسكین تأثرات و آلام خود دست به قلم می برد، اما در ادامه راه باید برای استقرار و برپایی كشفیات خود و این كه چگونه بر كل شخصیت و روان خود نظارت داشته باشد و به آن نظم دهد به «عمل نقاشانه» مبادرت ورزد.
در نتیجه، آثار او در سطحی متفاوت ارائه خواهند شد. سطحی كه در آن الزاماً تخلیه روحی عامل نقاشی نیست، بلكه سازماندهی تصویری همچون رویدادی شگفت بر صفحه پدیدار خواهد شد. آثار اكسپرسیونیستی با ارتقا به چنین سطحی است كه ظرفیت ماندگاری و قابلیت «دیدار مجدد» را به دست می آورند.
زیرا، اساساً اكسپرسیونیسم مفری است كه تلاطم های روحی و نوسان های روانی و تلخی های انسان را منعكس می سازد و اثر پدید آمده ممكن است در لحظه هم برای هنرمند و هم مخاطب قانع كننده باشد. اما در درازمدت هنگامی می تواند همچنان قانع كننده باقی بماند كه با دیدار مجدد اثر بتوان نشانه های یك ساختار تجسمی چند لایه را در پس و پشت آن دید.
گفته اند كه هنر اكسپرسیونیستی مثل یك عطسه یا پرخاش است كه در لحظه، نوعی عمل تخلیه را به عهده می گیرد، اما در ادامه اصلاً قابل تكرار و تحمل نیست. عبور هومن نصیری از اعوجاج و دفرماسیون شكل و دستیابی او به امكانات لایتناهی «آنتروپومورفیزم» می تواند فصل تاز ه ای از بیان تجسمی را به روی او بگشاید.آنتروپومورفیزم در ادبیات كهن همه ملل در طول تاریخ وجود داشته و منشأ خلق آثار ماندگاری نیز شده است.
انسان انگاری (آنتروپومورفیزم) استعاره ای بسیار نیرومند در رابطه میان انسان و جهان هستی است. این رویكرد، آثار هومن نصیری را كه تاكنون با تشنگی و ولع ستایشگر نوعی «زوال» بوده اند را به سطحی از بیان تجسمی ارتقا داده كه حالا دیگر مفاهیمی چون «زوال»،«مرگ»، «تلخی» و ... برای او به دستمایه هایی جذاب برای خلاقیتی اثربخش تبدیل شده اند. حالا دیگر، «درد» و «اندوه» در كالبد چهره ای از ریخت افتاده یا اندامی مچاله شده محدود نمی شود.
هومن نصیری به درستی دریافته است كه هیچ چشمی تاب تحمل اندامی مچاله شده یا چهره ای از ریخت افتاده را ندارد.
او در ۴ گانه اش، همه رنج، درد، اندوه و فریاد را در كالبدی متفاوت عرضه كرده است. با خیره شدن در ۴ گانه او، می توان در احساسی مشترك، گوشه هایی از رنج خود را نیز در فرایندی آنتروپومورفیك مشاهده كرد. هومن نصیری راه خروج هوشمندانه ای را طرح ریزی كرده است تا در بیانی انسان شمول، همان حرف های گذشته اش را در قالبی دیدنی و صدالبته ماندنی عرضه كند.
از آنجا كه ضمیر ناخودآگاه، از معیارهای زیبایی شناسی به دور است و ممكن است شخصی یا غیرشخصی باشد و سلسله مراتب منطقی نیز در كار آن نیست؛ غالباً تأثیری دگرگون كننده بر «فرم» گذاشته و قالب نقاشی را به تغییرات هیستریك فیزیكی وامی دارد. با عنایت به چنین نكته ای است كه ۴ گانه هومن نصیری در دایره توجه قرار گرفته و با اهمیت جلوه می كند.
آنچه در زیر این سطح از ناخودآگاه در نوسان است، یك جهان رؤیایی نیست كه حدودی قابل سنجش داشته باشد، بلكه به قول زیگموند فروید بیشتر دیگی جوشان است و آنچه در سطح این دیگ درغلیان است، الزاماً با آنچه به زیر می رود یكی نیست. مانند دوزخ دانسته است با مارپیچ هایی كه به اعماق آن فرو می رود تا آن كه در ظلمت كامل ناپدید شود. آنچه از این دوزخ بیرون می آید ممكن است خوب یا بد باشد.
ضمیر ناخودآگاه، از معیارهای اخلاقی بیگانه است؛ ممكن است زیبا یا زشت باشد. ضمیر ناخودآگاه از معیارهای زیبایی شناسی نیز بی خبر است. این ضمیر و آنچه در آن است نه شكلی دارد و نه سازمانی عاطفی بر آن حاكم است؛ و فقط هنگامی موجب عكس العمل های مطلوب می شود كه بتواند در سطح ضمیر آگاه ظاهر شود. دسترسی هومن نصیری به استعاره قدرتمند آنتروپومورفیسم در ۴ گانه اش، می تواند اراده ای مجبوركننده را در او بیدار سازد تا ضروریات درون را در بیانی خالصانه تر نقش كند. بیانی كه می تواند آرامش درونی و تعادل روانی را برای هر بیننده ای نیز فراهم سازد.
هومن نصیری به بلوغی نزدیك می شود كه تنها با عشق به شكفتگی می رسد. آلفا و بتای این عشق تازه یافته را در ۴ گانه اش می توان دید... باید در انتظار شعرهای تصویری اش باشیم.
احمدرضا دالوند
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید