شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


آنها سیب زمینی نیستند!


آنها سیب زمینی نیستند!
در این روزها بی تفاوت بودن سخت ترین کار دنیاست. تب تند انتخابات چنان بالا رفته که گوئی تنها را گرگرفته و کمتر کسی را می یابی که شانه ای به بی تفاوتی بالا اندازد. به حتم به همین سبب است که هنرمندان و روشنفکران که معمولا آب چنین آسیاب هایی نمی شوند و خود را از حرکت های اجتماعی سیاسی پرهیز می دهند نیز مشارکت فعالی دارند.
در میان موج های فزاینده اعلام حمایت ها، اما هنرمندی در گوشه ای از شهر انتخابات زده تهران، طرح خود را از این روزهای پرخاطره و تاریخی بر بوم می نشاند. بوم های او این روزها آئینه ای پیش روی انتخابات ایران نهاده تا جامعه ایرانی ضمن تماشای باز تعریفی هنرمندانه از روزگاران ایرانیان، از نگاه یک آدم مستقل که ردای هنر برتن دارد و نه سیاست، از دریچه نقاشی با مواجهات بین المللی خود را برانداز کند.
سعید معیری زاده نقاش و نگارگر نوگرای ۴۶ ساله که چندسالی ست با ایده های نویی نظیر کلاژ نقاشی های نئوفولکور شکسپیر مولوی نام خود را بر سر زبان ها انداخته است این روزها در میان این صداها و شعارها و هوراها، گوش و چشم تیز کرده تا با بریده جراید تیترها و عکس های روزنامه ها و نیز نقش هایی که خود می کشد و از همه مهم تر چیدمان آنها، ایران و جامعه ایرانی را جور دیگری نشان دهد.
مجموعه کلاژ نقاشی های "سفرهای انتخاباتی یک هنرمند در تابلوهایش" که هر روز یک اثر از آن از دهم خرداد درحیاط خانه هنرمندان خلق شده است رفتار نوظهور یک هنرمند ایرانی در حوزه سیاست است که چندان مسبوق به سابقه نیست. شاید فیلم سیاسی آنهم به اندازه انگشتان یک دست در سینمای ایران سراغ داشته باشید اما به حتم شمار نقاشی سیاسی از این هم کم تر است.
"سعید معیری زاده" عصر این روزها که نان نانوایی سیاست از هر نانی داغ تر است وصفش طولانی تر، چونه خمیر خود را می گیرد و نانی طبخ می کند که عجیب طرفدار هم پیدا کرده است. گردا گرد او به وقت کشیدن این نقاشی ها جمعیت جمع می شود و هر یک از ظن خود به تفسیر تابلوها می ایستد. و جالب اینجاست که از فضای روزگار (و البته هوشمندی و فراجناحی بودن هنرمند!) جایی و مجالی برای همذات پنداری پیدا می کند: خواه لکه یا شره ای از رنگ خواه تیتری که توسط هنرمندان تغییر یافته است ویژه آنکه نخستین تابلو از مجموعه نقاشی های "سفرهای انتخاباتی یک هنرمند در تابلوهایش" با عکس چهار نامزد انتخاباتی و رنگ مختص هریک از آنها در نقطه طلایی اثر چشم ها را به خود جلب می کرد. معیری زاده هر روز بر هر بومش یک لامپ بزرگ می کشید و هر آنچه قرار است هر روز روایت کند را درون این لامپ کنار هم چیده است. او از حوالی ۴ بعدازظهر کارش را آغاز می کرد و حوالی ۹ شب، دیگر این لامپ روشن روشن بود تا شاید شعاعی از روشنایی به تاریکی های جامعه ایرانی، تضادها و تفاهم ها بتاباند.
سفرهای انتخاباتی این هنرمند در هر تابلویش بازگوکننده مطالبات رو به تزاید مردم و به ویژه رویارویی ها و چالش های جدی بین المللی ایران است اما آنچه در هر تابلو به وضوح موج می زند نگاه طنز و فانتزی او به سوژه هایش است. شاید مخاطب این آثار ابتدا برای خواندن بریده روزنامه ها مجبور باشد به صورت دیتیل و جزیی هر کلاژ نقاشی را بنگرد اما برای فهم اثر و دریافت منظور مخاطب گریزی نیست که باید چند قدمی از اثر فاصله بگیری و از دور و یک جا کل اثر را ببینی. ذوق مخاطب و نگاه تیزبین او می تواند او را در ربط دادن تیترها و عکس ها به هم یاری کند و در این میانه نباید از تونالیته رنگ ها و مقصود طرح ها غافل بماند.
دو تابلوی "اوباما در راه تهران" و نیز "وودی آلن، پنجمین نامزد انتخابات ریاست جمهوری" معیری زاده در این مجموعه آثار نقاشی، حسابی تیتر رسانه ها را معطوف به خود کرد حال باید ماند و دید در یک نمایشگاه وقتی این ۱۰ نقاشی در کنار هم قرار می گیرند چه تفسیرها و تحلیل هایی را به همراه خواهد داشت. برای این مطلب همین بس که به خلاف آنها که دل در گرو سیاه نمایی علیه هنرمندان و روشنفکران دارند و از عافیت طلبی و گوشه گیری آنان گلایه می کنند این روزها و این ورود تمام قد هنرمندان یک پاسخ تاریخی ست. پاسخی که در آن از همذات پنداری جامعه هنری با مردم و همدردی و همراهی آنها حکایت می کند. "درد مشترک" آدم ها را به هم نزدیک می کند و به قول اینهایی که در شب زنده داری های انتخاباتی پایتخت ایول ایول می سرایند رگ های غیرت را دوچندان برآمده و کلفت می کند.
نویسنده : امید هامون
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید