شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


گرایش‌های معرفت شناسی


گرایش‌های معرفت شناسی
● نگاهی به کتاب معرفت شناسی نوشته رابرت آئودی
رابرت آئودی، استاد فلسفه دانشگاه نوتردام هلند، کتابی برای معرفی معرفت شناسی به خوانندگان غیرمتخصص نوشته است. این کتاب را علی اکبر احمدی به فارسی ترجمه کرده و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را منتشر کرده است.
پرداختن به معرفت شناسی از این منظر موضوعی است که می تواند راهگشای شناخت بهتر مسائل معرفت شناسی تحلیلی باشد. فیلسوفان از ابتدای تاریخ فلسفه در پی یافتن توصیفات و ویژگی های جهان بوده اند. اینکه ما در چگونه جهانی زندگی می کنیم، اینکه نسبت ما با «هستی» چگونه است و اینکه هستی دارای چه ویژگی هایی است از پرسش های همیشگی و هنوز مطرح در عالم فلسفه است.
از زمان طالس ملطی تا روزگار ما، نسبت هستی های مختلف دغدغه اصلی فیلسوفان به شمار می آمده است. روزگاری هستی متافیزیکی مورد پرسش قرارگرفته است. زمانی پرسش از هستی خداوند در دیدگاه فیلسوفان اهمیت اساسی یافته است، گاهی فیلسوفی نحوه وجود اقتصادی انسان را بررسی کرده و گاهی نیز انسان و وجود در سیر تاریخی شان لحاظ شده اند، اما این همه و حتی پرسش هایی کمتر بنیادین را ما با استفاده از آنچه می توان به آن قوه شناخت گفت، درک می کنیم و هر پرسشی، اگر اصولاً پاسخی برایش وجود داشته باشد، به چیزی منجر می شود که به آن «معرفت»می گویند.
اگر انسانی در اندیشه یافتن جایگاه وجودی خود در جهان باشد باید پیش از هر چیز بداند که آنچه چنین جایگاهی را برای او قابل فهم می کند، دارای چه خصوصیاتی است، یا به تعبیری بهتر باید درباره فعل های «دانستن»، «اندیشیدن»، «آگاه بودن» کمی بیندیشد یا به تعبیری وسیع تر «شناخت» خود را بشناسد. فلسفه آن دانشی که واجد این مهارت است را «معرفت شناسی»می نامد. این واژه قدمتی به اندازه تاریخ فلسفه دارد و مانند بسیاری از پرسش های فلسفی هنوز حل نشده و به قوت سابق در جای خود باقی است.
از همین روی معرفت شناسی و کتاب های مربوط به آن اهمیت مرکزی در فلسفه دارد.در ایران هم به سبب سنت فلسفه اسلامی که کمتر مباحث معرفت شناسی در آن اهمیت دارد و هم به این دلیل که سنت معرفت شناسی مشخصی در اندیشه ما وارد نشده است کمتر به معرفت شناسی پرداخته شده است، جز چند سال گذشته که نگاهی جدید درباره معرفت شناسی در حال شکل گیری است.
بنابراین کتابی مانند «معرفت شناسی» رابرت آئودی، که معرفی گرایش های امروزین این شاخه است، اهمیتی بسیار می یابد. اهمیتی که از ارزش واقعی کتاب می گذرد و کارکردی خاص می یابد، چرا که با مراجعه به آن و تامل در آن می توان به گرایش های اساسی معرفت شناسی معاصر احاطه ای درخور یافت. منظور از احاطه، البته نه متخصص شدن در این رشته بلکه بیشتر آماده شدن برای مطالعات تخصصی تر است.
۱) معرفت با ادراک حسی آغاز می شود. ادراک حسی چنان اهمیتی دارد که بنابر مشهور، ارسطو معتقد بود اگر کسی قوه ای از قوای ششگانه حواس را از دست بدهد، گوشه ای از علمش را از دست داده است (من فقد حساً، فقد فقد علماً)؛ اما تحلیل حواس درگیری هایی هم برای فیلسوفان ایجاد می کند. واقع نمایی حواس، حدود شناسایی آنها و توهم های ناشی از کج نمایی های حواس از جمله مواردی است که فیلسوفان در طول تاریخ از افلاطون تا متخصصین علوم شناختی معاصر با آن درگیر هستند. کتاب معرفت شناسی آئودی با تحلیل ادراک حسی آغاز می شود و در خلال این بخش رابطه ادراک حسی با واقع گرایی بررسی می شود.
۲) فصل دوم این کتاب درباره حافظه است. حافظه دارای جایگاهی است که به آن مرکزیت معناشناختی می بخشد. حافظه منبعی برای باور، شناخت و توجیه است (به یاد داریم که «باور صادق موجه» تعریفی قدیمی از معرفت است که مورد قبول بسیاری از فیلسوفان و معرفت شناسان است) و البته نباید پنداشت که حافظه تنها منبعی منفعل است که مانند یک انبار باورهای ما در آن ذخیره می شود تا هرگاه که به آنها نیاز داشتیم بتوانیم در این انبار به جست وجو بپردازیم. حافظه قوه ای است فعال که باورها و تصاویر ذهنی را در هم می آمیزد.
۳) بخش سوم کتاب «خودآگاهی» نام دارد. دسترسی انسان به باورها و عواطف و آگاهی ثانویه یافتن از این امور موضوع مبحث خودآگاهی است. دانستن اینکه گزاره ای را دانسته ایم یا فلان حالت ذهنی، بدنی یا احساسی را داریم، آن چیزی است که از آن به خودآگاهی تعبیر می کنیم. خودآگاهی معضله هایی نیز با خود به همراه دارد. اینکه آیا امکان دارد ما به اموری ذهنی در درون خودمان آگاهی ثانویه نداشته باشیم؟
پاسخ مثبت یا منفی به این پرسش با خود مسائل دیگری به همراه می آورد. اگر جواب ما «آری» باشد، آنگاه باید بتوانیم توضیح دهیم دانستن در معنای جدید به چه معناست یا فلان حالت ذهنی دسترسی ناپذیر چگونه حالتی است و اگر پاسخ ما «نه» باشد، آنگاه باید شواهدی که در روانشناسی جدید علیه نظر ما ارائه می شود را دوباره توضیح و تشریح کنیم. این پرسش تنها پرسش مربوط به خودآگاهی نیست. اما شاید پس از معنای خودآگاهی این پرسش اصلی ترین و راهبردی ترین پرسش باشد.
۴) فصل چهارم که عنوان آن «عقل» است در این کتاب جا افتاده و ناشر در حال اصلاح نسخه های کتاب است. اما فصل پنجم آن درباره مساله گواهی است. گواهی از مواردی است که در توجیه یک باور می تواند به کمک یک شخص بیاید.
هرچند باید بدانیم گواهی به هیچ عنوان ضامن صدق یک گزاره نیست، بلکه تنها می تواند علتی باشد که یک شخص با کمک آن به گزاره ای خاص باور پیدا کند. گواهی از مقولات روانی است و این موضوع از آن مواردی است که معرفت شناسی با روانشناسی ارتباط نزدیکی پیدا می کند، چرا که بیشتر ناظر به اقناع ذهنی است تا صدق.
۵) عنوان فصل ششم و هفتم این کتاب به ترتیب «استنتاج و توسعه شناخت»و «معماری شناخت» است. این فصول درباره روش های پدیدآمدن یک گزاره و چگونگی پیوند خوردن گزاره های شناختی به یکدیگر است. استنتاج و استقرا دو روشی است که انسان ها با آن گزاره هایی که باورشان دارند را بازسازی می کنند و با استفاده از زنجیره های استنتاجی و معرفتی دستگاه مفهومی شان را شکل می دهند(آیا این اتفاقات برای همه و نه فقط برای آئودی خودآگاهانه رخ می دهد). کل گرایی، انسجام گرایی و شالوده گرایی سه عنوانی است که معرفت شناسان با آنها کوشیده اند نحوه ترکیب اجزای شناخت را توضیح دهند. در این دو بخش بحث نسبتاً مفصلی در این باره ارائه شده است.
۶) در فصل هشتم نویسنده پس از طرح و بررسی شناخت و معرفت به تعاریف و چیستی شناخت پرداخته است. این بررسی شاید بهتر بود که در اولین فصل های این کتاب جای می گرفت اما نویسنده کوشیده در ابتدا با مفهوم عرفی معرفت کار کند و وقتی ناآشنایان با فلسفه با مسائل کلی معرفت شناسی آشنا شدند آنگاه با معضله معرفت دست و پنجه نرم کنند.
۷) فصل نهم این کتاب درباره انواع شناخت است. شناخت دینی، علمی و اخلاقی از جمله شناخت هایی هستند که در این فصل مورد مداقه قرار گرفته است. اما فصل آخرین این کتاب به شک گرایی پرداخته است. شک گرایان در ابتدا دوشادوش فلاسفه با معرفت درافتاده اند و فلاسفه نیز به آنها حمله کرده اند.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید