جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


ضدقهرمان، فرصت بازیگری است


ضدقهرمان، فرصت بازیگری است
اگرچه در سال‌های اخیر حضوری فعال و پررنگ در عرصه تئاتر داشته؛ اما ارائه نقشی باورپذیر در مجموعه تلویزیونی «راه بی‌پایان» سبب شد تا حجم وسیع‌تری از مخاطب با بازی‌اش ارتباط برقرار كند.
خودش باورپذیر شدن نقش را مرهون روان سلامتی می‌داند كه در پشت صحنه وجود دارد؛ اما منصفانه نیست اگر بخواهیم جان دار بودن این نقش را بدون حضور او متصور شویم.با محبوبه بیات در مورد كم و كیف این مجموعه تلویزیونی و شخصیت غیركلیشه‌ای و ضدقهرمان منیر خانم به گفت‌وگو نشسته‌ایم كه از نظر می‌گذرانید.
ـ طی سال‌های اخیر، كمتر شاهد حضور شما در عرصه سیما بوده‌ایم. آیا یافتن فرصتی مناسب برای ایفای نقش متفاوت دلیل این كم‌كاری است؟
نقش متفاوت بسیار كم است اما در میان نقش‌های پیشنهادی اگر تم داستان هم چنگی به دل نزند حداقل باید از پرداخت دراماتیك قوی برخوردار باشد. واقعیت این است كه اغلب متن‌هایی كه به تصویب رسیده، سطحی است و پرسوناژها عمق شخصیتی ندارند.با توجه به شرایط موجود و نقش‌های تخت و بدون هویتی كه برای بازیگرانی با موقعیت سنی من نوشته می‌شود ترجیح می‌دهم كار نكنم.
ـ پس تم داستان مجموعه «راه بی‌پایان» شاخصه‌های لازم را برای قبول نقش داشت؟
سلیقه من برای كارهای تلویزیونی مطرح كردن همین مسائل است. تلویزیون مدرسه نیست كه مدام به‌طور مستقیم مردم را نصیحت كرده و راه و چاه نشان دهد وظیفه تلویزیون معرفی اشكال مختلف زندگی در ابعاد نمایشی است، دیگر تصمیم‌گیری با خود مردم است كه چه چیز درست است و چه غلط است. با نصیحت و نطق و خطابه و در مجموع قصه‌هایی كه حقیقت را به مردم منتقل نمی‌كنند، موافق نیستم. صداقت عامل اصلی جذابیت قصه‌های ساده اینچنینی است كه مبتلا به جامعه امروز است.
ـ این گزیده كاری سبب شد كه به سراغ نقش منفی بروید؟
بعد از ۳۷ سال تجربه كاری، مجموعه «راه بی‌پایان» برای اولین‌بار حس امنیت را در محیطی فوق‌العاده سالم و بدون تشتت و جنگ اعصاب ایجاد كرد. به جرات می‌توانم بگویم این مجموعه تنها پروژه‌ای بود كه من با تمام وجود با آن ارتباط برقرار كردم. نكته دیگر اینكه اصولاً نقش‌های مثبتی كه برای زنان نوشته می‌شود یكدست و یكنواخت است و هیچ نوع بالانس شخصیتی كه بازیگر بتواند توانایی خود را محك بزند، ندارند. نقش‌های به اصطلاح منفی كه من به آن ضدقهرمان می‌گویم؛ پتانسیل‌های خوبی برای بازیگر دارد چرا كه یكنواخت نبوده و ابعاد شخصیتی‌شان جاندارتر است. برای بازیگر لذت‌بخش‌تر است كه نقشی را ایفا كند كه حس‌هایش نوسان دارد و می‌تواند لحظه‌های متفاوت را به تصویر بكشد. نقش منیر نیز به نوعی ضدقهرمان است چرا كه این شخصیت قربانی شرایط اجتماعی و خانوادگی است، قربانی ازدواج ناموفق، القای سیستم پول‌پرستی جامعه و جاه‌طلبی‌های مادی است كه منجر به كج‌روی‌‌های شغلی و موقعیتی شده است. در تئاتر متن‌ها محكم‌تر است و منطقی‌تر با شخصیت‌ها برخورد می‌شود، اما در سیما و سینما شخصیت‌های ضد‌قهرمان، شخصیت‌های كلیشه‌ای هستند كه در اولین نگاه هم می‌توان تشخیص داد كه خلافكارند. اینكه چنین شخصیتی بتواند فریبكارانه و به راحتی اطرافیان را گمراه كند، باورپذیر نیست. طبق گفت‌وگویی كه با آقای اسعدیان داشتیم، به این نتیجه رسیدیم كه منیر باید ظاهری موقر و دوست‌داشتنی داشته باشد تا بتواند اعتماد اطرافیان را جلب كند، چرا كه مسلما اگر مردم به چنین افرادی اعتماد نكنند دیگر سرنوشت حسی و عاطفی‌شان را به او نمی‌‌سپارند. زمانی انسان‌فریب می‌خورد كه اعتماد می‌كند، پس این نقش ضد‌قهرمان در آن كلیشه‌ها نمی‌گنجد.
ـ منیر‌خانم با كدهای شخصیتی (مثل سیگار كشیدن و پخش مواد و...) به مخاطب معرفی می‌شود، در واقع به خلوت منیر‌خانم وارد نمی‌شود. این موضوع كار را سخت می‌كرد یا اینكه در پرداخت شخصیت دستتان را باز می‌گذاشت؟
در یكی، دو صحنه كوتاه به زندگی خانوادگی این شخصیت پرداخته می‌شود و در واقع با دوالمان زندگی خصوصی این شخصیت به مخاطب معرفی می‌شود. در كارهای نمایشی نباید كش‌دار و طولانی با سوژه برخورد كنیم. مردم امروز درگیر زندگی ماشینی و سرعتی هستند. حتی در تئاتر هم تماشاگری نداریم كه مثل گذشته به مدت طولانی روی صندلی نشسته و به طور مستمر كار را دنبال كند. یك كار نمایشی باید با شرایط روحی و روانی تماشاگر و شرایط زمان خود همراه شود. دیگر لزومی ندارد كه قصه‌های طولانی به تماشاگر بگوییم. تماشاگر آگاه با همان دوالمان متوجه می‌شود. باید با صرف‌نظر از حواشی، المانی حركت كنیم تا بتوانیم به حرف اصلی نزدیك شویم، بنابراین با همان دو كنایه، مشخص می‌شود كه منیر ازدواج ناموفق داشته، شوهرش مردی باج‌گیر و خلافكار است كه او را فقط برای پول می‌خواهد. در واقع این شخصیت به لحاظ عاطفی و اقتصادی در تنگنا قرار دارد، اما اینكه دستم را در پرداخت شخصیت باز گذاشته یا نه؟ باید بگویم به شخصه در حیطه كارگردانی تئاتر همواره به بازیگر اجازه می‌دهم برداشتی كه از نقش داشته را ارائه دهد. چون معتقدم نباید بازیگر را خط به خط راهنمایی كرد. بازیگر باید خود خلق كرده و به درك برسد. آقای اسعدیان نیز به همین روش كار می‌كند.
در عرصه تئاتر، با جلسات دورخوانی، گروه و كارگردان به شناخت واحدی از شخصیت‌ها می‌رسند. ـ آیا چنین جلساتی برای این مجموعه تلویزیونی ترتیب داده شده بود؟
من زمانی به این مجموعه پیوستم كه كار كلید خورده بود و فرصتی برای این جلسات نبود. در واقع برخلاف دوستانی كه به موضوع تئاتری نگاه می‌كنند، من خیلی هم اعتقادی به این جلسات ندارم. یكی از تفاوت‌های بازیگران تئاتر و سینما در همین است. بازیگر تئاتر در دورخوانی و تمرین قبل از كار نقش را پیدا می‌كند اما زمانی كه بحث دوربین پیش می‌آید، تغییر زاویه دوربین، دیالوگ سر صحنه و... سبب می‌شود كه نتوانیم صددرصد هیچ چیز از پیش تعیین‌شده‌ای را برنامه‌ریزی كنیم. بازیگری كه احساس مسوولیت می‌كند باید متن را خوانده و با گفت‌وگو با كارگردان به نقطه‌نظرهای مشترك برسد اما بازیگری كه احساس مسوولیت نمی‌كند با دورخوانی هم مشكلش حل نمی‌شود.
منیرخانم از نقش‌های باورپذیر است، در مجموع بفرمایید چگونه به این نقش رسیدید؟
بخش روانشناختی، جامعه‌شناختی، جغرافیایی و تاریخی شخصیت‌ها كه اهمیت زیادی دارد را از خود نقش پیدا می‌كنم. قالب‌ها را نیز با الگوبرداری از افراد جامعه می‌یابم و سپس تمام این موارد را با كارگردان باحسن‌نیتی مثل آقای اسعدیان در میان گذاشته و به نظرات كارگردان توجه می‌كنم. من و آقای اسعدیان هم‌سلیقه بودیم و نقطه‌نظرهایمان سریع یك جهته می‌شد. در مورد برداشت‌های حسی و شخصیتی طبق گفت‌وگویی كه با ایشان داشتیم، این نقش را در شخصیت‌های مختلف و حتی طبقات مختلف جامعه بررسی كردیم. منیرخانم نمونه‌ای از آدم‌های تازه به دوران رسیده است كه دیالوگ‌های كلیشه‌ای كه نماینده شخصیت‌های در واقع سطح بالای جامعه است را به صورت سطحی و اكتسابی می‌آموزند و با همین كلمات كلیشه‌ای و متقلبانه آدم‌های ناآگاه را فریب می‌دهند.
شاید این اشكال بر متن وارد باشد اما دلیل اصرار منیرخانم برای به دام انداختن مینا مشخص نیست.
مینا همه شرایطی كه منتهی به وضع موجود می‌شود را دارد. یك دختر تنها، بی‌حامی، چشم و گوش بسته و پناهنده به منیرخانمی است كه حریف پدر پیرش می‌شود. همیشه بچه‌های این تیپی قربانی می‌شوند. بی‌پشتوانگی عاطفی و خلأهای اقتصادی و فرهنگی سبب می‌شود به‌راحتی به دام بیفتند. كسی كه اقتصاد تامین‌شده داشته باشد، گیر این آدم‌ها نمی‌افتد مگر اینكه مریض باشد و بخواهد زندگی نامرتبی داشته باشد.
ـ بازیگر مقابل چقدر برایتان اهمیت دارد؟
وقتی بازیگر مقابل شما جان‌دار است، حس را می‌فهمد و بده‌بستان خوبی دارد، خلاقیت شما بالا می‌رود. وقتی شما توپی را به یك نفر پاس می‌دهید، او می‌داند از چه زاویه‌ای به شما برگرداند اما زمانی كه با یك دیوار بازی می‌كنید، معلوم نیست كجا برگردد. پارتنر مقابل خیلی مهم است اما بعضی اوقات شما دیگر اختیاراتی ندارید. متاسفانه در این حرفه انتخاب نمی‌كنیم بلكه اغلب انتخاب می‌شویم. اگر پارتنر مقابلم خوب باشد ضمن برقراری یك رابطه خوب و منطقی زمینه بده‌بستان حرفه‌ای را فراهم می‌سازم اما اگر بدانم تیرم به سنگ می‌خورد، سعی می‌كنم آن آدم را نبینم. شخصیت را ببینم و با او ارتباط ذهنی برقرار كنم. در مجموعه تلویزیونی «راه بی‌پایان» بیشتر با خانم سحرخیز بازی داشتم كه از این همكاری بسیار راضی بودم. همراه با سفارش‌های كاربردی كارگردان، من هم آنچه در تجربه داشتم به او پیشنهاد می‌دادم. خانم سحرخیز هم به خوبی می‌پذیرفت و با متانت و هوش خود خیلی خوب آنها را جذب كرده و استفاده می‌كرد. خانم سحرخیز بسیار مشتاق یادگیری است و با هدف وارد این رشته شده است. من هم لذت می‌بردم كه می‌توانم تاثیر مثبتی روی پارتنر جوان مقابلم داشته باشم.
با توجه به باورپذیری این شخصیت نزد مخاطبان چقدر مایلید كه بار دیگر چنین نقشی را تجربه كنید؟
ترجیحا دلم می‌خواهد ژانرهای مختلف را امتحان كنم. علت باورپذیرشدن و جذابیت این نقش روان سلامتی است كه در پشت صحنه وجود دارد و الا من همیشه حتی در فیلمنامه‌های ضعیف نیز سعی كرده‌ام وظیفه خودم را به درستی انجام بدهم ولی باز هم تاكید می‌كنم احساس امنیت و انرژی مثبت فضای پشت صحنه سبب شد بیشترین تمركز ذهنی‌ام را معطوف نقش كنم. كاش همه دوستان چنین فضایی را تجربه كنند و بدانند كه چقدر پشت صحنه آرام و سالم می‌تواند به كیفیت كار كمك كند.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید